6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چرا باید جشن غدیر را باشکوه برگزار کرد؟
🔸 خاطرۀ حجت الاسلام پناهیان از پاسخ غمانگیز استاد مصری دربارۀ غدیر
#عید_غدیر
#مشارکت_در_اطعام_غدیر
#اطعام_غدیر
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#عید_غدیر
چو شد هجده ز حج آخرینش
که وحی آمد ز رب العالمینش
شده کامل کنون این دین اسلام
که باشد از برایش بهترین نام
معین کن برای خود تو نائب
چو فرزندش که حَی باشد و غائب
گر ندی این امر انجامش یقین
زحمت تو بی ثمر ماند زمین
به مردم امر ماندن، داد احمد
و حجاج آمده نزد محمد
نبی دست علی را برد بالا
که من کنت مولا و هذا علی مولا
مبارک مجتبی این عید والا
تمام شیعیانش شاد مولا
عید غدیر بر تمام عاشقان آن حضرت مبارک.
مجتبی مظفرابادی
#ارسالی
19.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 #فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
🎼 در وصف آقا #امیرالمومنین علیهالسلام
با صحنه های بسیار زیبا
#عید_غدیر
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 مدح آقا #امیرالمؤمنین علیه السلام
#ولایت | #مبلغ_غدیر_باشیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
مباحث
فضایل و خصلت های #امام_هادی علیه السلام هشتم _ قطب راوندی گفته که در حضرت علی بن محمّد هادی علیه ال
#قرار_مطالعه | #منتهی_الآمال
#زندگانی_امام_هادی علیهالسلام ۴
فصل سوم : در دلایل و معجزات امام علی نقی علیه السلام است
نگین گرانبها 💍
اول - در ( امالی ) ابن الشیخ از منصوری وکافور خادم مروی است که در سرّ من رأی حضرت هادی علیه السلام همسایه ای داشت که او را یونس نقاش می گفتند و بیشتر اوقات خدمت آن حضرت می رسید و آن جناب را خدمت می نمود.
یک روز وارد شد خدمت آن جناب در حالتی که می لرزید و عرض کرد: ای سید من ! وصیت می کنم که با اهل بیت من خوب رفتار کنی ، حضرت فرمود: مگر چه خبر است ؟ و تبسم می کرد.
عرض کرد که موسی بن بغا یک نگینی به من داد که آن را نقش کنم و آن نگین از خوبی قیمت نداشت. من چون خواستم آن نگین را نقش کنم شکست و دو قسمت شد و روز وعده فردا است و موسی بن بغا [یا] مرا هزار تازیانه می زند یا خواهد کشت . حضرت فرمود: اینک برو به منزل خود تا فردا شود، همانا چیزی نخواهی دید مگر خوبی.
روز دیگر صبحگاهی خدمت آن حضرت رسید عرض کرد پیک موسی به جهت نگین آمده است.
فرمود: برو نزد او، نخواهی دید جز خیر و خوبی .
آن مرد دیگر باره گفت که الحال من نزد او روم چه بگویم ؟
حضرت فرمود: تو برو نزد او و گوش کن چه با تو می گوید، همانا جز خوبی چیز دیگر نخواهد بود.
مرد نقاش رفت و بعد از زمانی خندان😄 برگشت و عرض کرد: ای سید من ! چون رفتم نزد موسی مرا گفت : جواری من در باب آن نگین با هم مخاصمت کردند آیا ممکن می شود که او را دو نصف کنی تا دو نگین شود که نزاع و مخاصمه آنها بر طرف شود. حضرت چون این بشنید خدا را حمد کرد و فرمود: چه در جواب او گفتی ؟ گفت : گفتم مرا مهلت بده تا فکری در امر آن کنم ، حضرت فرمود: خوب جواب گفتی .