eitaa logo
مباحث
1.6هزار دنبال‌کننده
34.6هزار عکس
30.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
SardareMan.mp3
18.25M
بگو من از عشق از اشکای تو خلوت بگو از خادم سربازها بودن میون خط چه دستایی گرفتی با این دستی که افتاده یه دست تو صدا داره که دل‌ ها رو تکون داده دل عالم هوایی و دل عاشق هوایی‌تر یه دنیا کربلایین،حسین‌ ها کربلایی‌تر بگو ای زنده روح زنده رود که باید از عشقت سرود مجنون اگر افسانه بود اما تو در مجنون خودت مجنون شدی در خون خودت مجنون شدی در خون شکوه مردها پیداست ولی تو رزم پیداتر علمدارا همه زیبان ولی بی دست زیباتر همیشه مردها مردن اگه سردار اگه بی سر امیر قلب‌ها هستن چه تو زاغه چه تو سنگر اگه سردار اگه بی سر زیباتر بگو سردار من دلدار من فرمانده بیدار من از دل بگو از جان بگو لب تر کن ای طوفان بگو از دیدنی هایت بگو از رسم و از راهت بگو روشن بگو راهت بگو از قبله از ماهت بگو بگو بگو بگو 🌐 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👏 احسنت به حاج محمود 🎞️ که در مراسم مناجات خوانی شب های ماه مبارک رمضان حرم امام رضا (علیه السلام ) ، بخش هایی از نامه امیرالمؤمنین (علیه السلام ) به ( نامه ۵۳ ) را می خواند، شنبه شب گفت: بعضی از مسؤولین که گله کردند که چرا این نامه را میخوانی؟! نه ! دل شان خوش نباشد ما دوباره می خوانیم ! 🔻مسؤول خوب زیاد داریم؛ اما آن هایی که بهشان برخورده است از نامه مولا ایراد می گیرند. آن ها بدانند اگر بیشتر حساسیت نشان بدهند تمام عمرم را پای این نامه می گذارم و هر جا بروم آن را می خوانم. ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
📜 مخاطب در اين نامه ظاهرا مالك اشتر است و تعبيرات امام عليه السلام در مقام ستودن او نيز تناسب با شخصيتى همچون مالك دارد، هرچند بسيارى از شارحان نهج‌البلاغه ذكرى از مخاطب اين نامه نكرده و به اجمال از آن گذشته‌اند. امام عليه السلام در بخش اوّل اين نامه اوصاف برجسته‌اى براى اين كارگزار ذكر مى‌كند تا او را به اعتماد به نفس و قوت و قدرت در برابر مشكلات تشويق نمايد. مى‌فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) به يقين تو از كسانى هستى كه من براى برپا داشتن دين از آنها كمك مى‌گيرم و سركشى و تكبر گنهكاران را به‌وسيلۀ آنان درهم مى‌شكنم و گلوگاه‌هاى خطرناك را به كمك آنها حفظ مى‌كنم»؛ (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّكَ‌ مِمَّنْ‌ أَسْتَظْهِرُ بِهِ‌ عَلَى إِقَامَةِ‌ الدِّينِ‌، وَ أَقْمَعُ‌ بِهِ‌ نَخْوَةَ‌ الْأَثِيمِ‌، وَ أَسُدُّ بِهِ‌ لَهَاةَ‌ الثَّغْرِ الْمَخُوفِ‌). اين تعبيرات نشان مى‌دهد كه امام عليه السلام گروهى از افراد شجاع و دلير و صاحب معرفت را انتخاب كرده بود كه در اين امور سه گانه يعنى اقامۀ اركان دين، درهم كوبيدن سركشان تبه‌كار و حفظ مرزهاى خطرناك از آنان كمك مى‌گرفته و مخاطب اين نامه يعنى مالك اشتر يكى از آنها بوده است. گويا امام عليه السلام مى‌خواهد بفرمايد: اگر مأموريتى را كه به تو براى تدبير امور مصر و اقامۀ احكام دينى در آنجا و جلوگيرى از ظالمان و سركشان و حفظ ثغور آنجا در برابر تهديدهاى لشكر شام و طرفداران معاويه سپرده‌ام به موجب شايستگى‌هايى است كه در اين امور از تو سراغ دارم و به راستى همين‌گونه بود كه امام عليه السلام او را در اين جمله‌هاى كوتاه و پرمعنا ستوده است. حوادثى كه در زندگى مالك اشتر واقع شد و در تواريخ آمده است گواه زندۀ اين معناست. از جمله زمانى كه على عليه السلام مى‌خواست با شورشيان جمل بجنگد عمار ياسر را به كوفه فرستاد تا مردم را براى پيوستن به لشكر على عليه السلام بسيج كند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 وقتی معاویه علیه اللعنة و العذاب مستجاب الدعوه می‌شود!! 😳 این گونه است ... رضوان الله تعالی علیه ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
📖 هنگامى كه خبر شهادت رحمه الله به امام عليه السلام رسيد دربارۀ او چنين فرمود: «مالك اما چه مالكى! به خدا سوگند اگر كوه بود يكتا بود و اگر سنگ بود سرسخت و محكم بود. هيچ مركبى نمى‌توانست از كوهسار وجودش بالا رود و هيچ پرنده‌اى به قلۀ آن راه نمى‌يافت»؛ (وَ قد جاءه نَعيُ‌ الأشتَرِ رحِمهُ‌ اللّٰه: مَالِكٌ‌ وَ مَا مَالِكٌ‌! وَ اللّٰهِ‌ لَوْ كَانَ‌ جَبَلاً لَكَانَ‌ فِنْداً، وَ لَوْ كَانَ‌ حَجَراً لَكَانَ‌ صَلْداً، لَا يَرْتَقِيهِ‌ الْحَافِرُ، وَ لَا يُوفِي عَلَيْهِ‌ الطَّائِرُ). امام عليه السلام در اين توصيف فشرده و پرمعنا دربارۀ شخصيت مالك سنگ تمام گذاشته است. از يك طرف او را به كوه بى‌نظيرى تشبيه مى كند كه هيچ انسان و پرنده‌اى نمى‌تواند به قلۀ آن برسد و از سوى ديگر او را به سنگ محكمى تشبيه مى‌نمايد كه در برابر حوادث بسيار مقاوم است. در واقع دو وصف مهم در اين عبارت دربارۀ مالك بيان شده است: يكى اوج افكار بلند و همت عالى او و ديگر استقامت و پايدارى‌اش در برابر دشمنان و مالك در طول عمر خود كه در صحنه‌هاى مختلفى ظاهر شد هر دو معنا را به اثبات رساند. 💡«نَعْى» (بر وزن سعى) به معناى خبر فوت انسانى است و ناعى به كسى گفته مى‌شود كه خبر مرگ شخصى را به ديگران برساند. 💡«فِند» (بر وزن هند) همان‌گونه كه در تفسير مرحوم سيد رضى آمده بود به معناى كوه يكه و تنهاست و به‌كار بردن اين تعبير دربارۀ مالك اشتر به اين معناست كه او در ميان اصحاب و ياران بزرگ على عليه السلام از نظر عظمت، يكتا و تنها بود. 💡«صَلد» (بر وزن فرد) به معناى سنگ صاف و محكم است و مُصَلَّد به آنچه آب در آن نفوذ نكند و آن را متلاشى نسازد اطلاق شده است. 💡«حافر» در اصل به معناى سُم است و به حيواناتى كه تك‌سم هستند مانند اسب و قاطر، حافر نيز اطلاق مى‌شود. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
📜 ترجمه فیض‌الاسلام: 🗞 از عهد و پيمانهاى آن حضرت عليه السّلام است كه براى (مالك ابن حارث) اشتر نخعىّ‌ خدا او را بيامرزد نوشته چون او را بر مصر و بر اطراف آن سامان فرمانروا قرار داد هنگاميكه حكومت محمّد ابن ابى بكر درهم و پريشان گرديده بود، و آن درازترين و جمعترين پيمانى است كه براى نكوكاريها (دستور دادرسى، رموز رعيّت پرورى، آداب مملكت دارى، طريق لشگر كشى و پند و اندرز به همگان) نوشته است (در عرب، اشتر كسى را گويند كه پلك چشمش برگشته و مژه نداشته باشد، و هم كسيرا كه پلك چشم يا لب پايينش چاك داشته باشد، و مالك ابن حارث نخعىّ‌ «قدّس اللّه روحه» را اشتر گويند براى آنكه گفته‌اند: در پيكار لشگر عرب با سپاه روم در سال شانزدهم هجرىّ‌، گُرزى بر خُود مالك كوفته شد و خُود بر سرش پخش و پاره‌اى از آهن آن چشم او را چاك زد؛ پس از آن روز به اشتر ملقّب گرديد. چون وضع مصر در زمان حكومت محمّد ابن ابى بكر بر اثر فتنه انگيزى و تباهكارى معاويه درهم شد، و گروهى به خونخواهى عثمان برخاستند و به عليه السّلام از اوضاع آن سامان خبر رسيد، فرمود: حكمرانى مصر شايستۀ يكى از دو نفر است يا قيس ابن سعد «از بزرگان شيعيان علىّ‌ عليه السّلام و اعدل عدول» كه او را از آنجا برداشتيم دوباره بايد فرمانروا شود، يا مالك ابن حارث نخعىّ‌ آنجا رود، ولى چون قيس ابن سعد باين كار بى‌ميل بود حضرت او را در شغل خود باقى گذاشت، و را كه در نصيبين «شهرى بين شام و عراق» بود طلبيد و اين عهد نامه را براى او نوشته، امر فرمود بسيج راه كند، و پيش از رفتن او براى اهل مصر نامۀ سى و هفتم را فرستاد. مالك با لشگر خود بجانب مصر روانه گرديد، چون معاويه خبردار شد به دهقان عريش «شهرى است در مصر» پيغام داد كه اشتر را زهر بخوران تا من خراج و ماليات بيست سال از تو نگيرم، چون اشتر بعريش رسيد دهقان كه دانسته بود عسل را بسيار دوست دارد، مقدارى عسل مسموم برايش ارمغان آورد و گوارايى و فوائد آنرا بيان كرد، اشتر از آن 🍯 زهرآلود ميل نمود، هنوز در جوفش مستقرّ نشده بدرود زندگانى گفت، و بعضى گفته‌اند: شهادتش در قلزم «شهرى كه تا مصر سه روز راه دارد» واقع شد، و نافع غلام عثمان او را زهر خورانيد «چون خبر شهادت آن بزرگوار به معاويه رسيد با خورسندى بسيار ميان مردم ايستاده گفت: علىّ‌ ابن ابى طالب را دو دوست بود، يكى در جنگ صفّين جدا گرديد و آن عمّار ابن ياسر بود كه كشته شد، و ديگرى امروز جدا گرديد و آن مالك اشتر بود كه اكنون خبر مرگ او رسيد، به آهنگ مصر سفر كرد و در شهر ايله بين ينبع و مصر نافع غلام عثمان نزد وى آمد و چندان در خدمت او مواظبت كرد كه خاطر اشتر از او آسوده گشت، پس در شهر قلزم شربت عسلى با زهر آميخته بخورد او داد كه بر اثر آن مالك دنيا را بدرود گفت: ألا و إنّ‌ للّه جنودا من عسل يعنى بدانيد خداوند را از عسل لشگرها است». و از آن سو چون خبر به امير المؤمنين عليه السّلام رسيد بسيار اندوهگين و افسرده خاطر شد گريست و بر منبر تشريف برده فرمود: «إِنّٰا لِلّٰهِ‌ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ‌ رٰاجِعُونَ‌» ، «وَ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ‌ رَبِّ‌ اَلْعٰالَمِينَ‌» ، اللّهمّ‌ إنّى أحتسبه عندك فإنّ‌ موته من مصائب الدّهر، رحم اللّه مالكا فلقد أوفى عهده، و قضى نحبه، و لقى ربّه، مع أنّا قد وطّنّا أنفسنا على أن نصبر على كلّ‌ مصيبة بعد مصابنا برسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله فإنّها من أعظم المصيبات يعنى ما از خدا هستيم و بسوى او باز مى‌گرديم، و ستايش خداوندى را سزا است كه پروردگار جهانيان است، بار خدايا من مصيبت اشتر را نزد تو بشمار مى‌آورم؛ زيرا مرگ او از سوگهاى روزگار است، خدا مالك را رحمت فرمايد كه بعهد خود وفاء نمود، و مدّتش را بپايان رسانيد، و پروردگارش را ملاقات كرد، با اينكه ما تعهّد نموده‌ايم كه پس از مصيبت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر هر مصيبتى شكيبا باشيم؛ زيرا آن بزرگترين مصيبتها بود. پس از آن از منبر پائين آمده به خانه رفت، مشايخ نخع به خدمت آن حضرت آمدند، آن بزرگوار متأسّف و افسرده بود، فرمود: و للّه درّ مالك و ما مالك لو كان من جبل لكان فندا، و لو كان من حجر لكان صلدا، أما و اللّه ليهدّنّ‌ موتك عالما و ليفرحنّ‌ عالما، على مثل مالك فلتبك البواكى، و هل مرجوّ كمالك، و هل موجود كمالك، و هل قامت النّساء عن مثل مالك يعنى خدا مالك را جزاى خير دهد و چگونه مالك كه اگر كوه بود كوهى عظيم و بزرگ بود، و اگر سنگ بود سنگى سخت بود، آگاه باشيد بخدا سوگند مرگ تو اى مالك جهانى را ويران و جهانى را شاد مى‌سازد يعنى اهل شام را خوشنود و عراق را خراب مى‌گرداند، بر مردى مانند مالك بايد گريه‌كنندگان بگريند، آيا ياورى مانند مالك ديده ميشود، آيا مانند مالك كسى هست، آيا زنان از نزد طفلى بر مى‌خيزند كه مانند مالك شود. https://eitaa.com/mabaheeth/82086
https://eitaa.com/mabaheeth/92618 ‮در چهارمين دستور مى‌فرمايد: «و (نيز) به او فرمان مى‌دهد كه هواى نفس خويش را در برابر شهوات بشكند و به هنگام سركشى‌نفس، آن را باز دارد، زيرا نفس همواره انسان را به بدى‌ها امر مى‌كند مگر آنچه را خداوند رحم كند»؛ (وَ أَمَرَهُ‌ أَنْ‌ يَكْسِرَ نَفْسَهُ‌ مِنَ‌ الشَّهَوَاتِ‌، وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الْجَمَحَاتِ‌ ، فَإِنَّ‌ النَّفْسَ‌ أَمَّارَةٌ‌ بِالسُّوءِ‌، إِلَّا مَا رَحِمَ‌ اللّٰهُ‌). به راستى اين چهار دستور اخلاقى برنامۀ كامل سعادت براى همۀ انسان‌هاست. اگر روح و حالت باز دارندگى نفس در انسان زنده شود و به دنبال آن انسان راه اطاعت الهى و پيروى از دستورات كتاب و سنّت را پيش گيرد و به مبارزۀ با مفاسد و زشتى‌ها و توطئه‌هاى دشمنان با قلب و دست و زبان برخيزد و بت هواى نفس را بشكند، چنين انسانى، انسانى كامل است و در واقع مخاطب به خطاب «يٰا أَيَّتُهَا اَلنَّفْسُ‌ اَلْمُطْمَئِنَّةُ‌» خواهد بود. جملۀ «إِنَّ‌ النَّفْسَ‌ أَمَّارَةٌ‌ بِالسُّوءِ‌» اقتباس از آيۀ شريفۀ «وَ مٰا أُبَرِّئُ‌ نَفْسِي إِنَّ‌ اَلنَّفْسَ‌ لَأَمّٰارَةٌ‌ بِالسُّوءِ‌ إِلاّٰ مٰا رَحِمَ‌ رَبِّي» است. (خواه اين جمله از زبان يوسف باشد يا از زبان همسر عزيز مصر در هر صورت قرآن بر آن صحه نهاده است). ← گرچه بسيارى از پرهيزگاران از وسوسه‌هاى شيطان مى‌ترسند؛ ولى هواى نفس و وسوسه‌هاى شهوانى از آن بسيار خطرناك‌تر است و شايد به همين دليل امام عليه السلام را بيشتر به اين مسأله توجّه مى‌دهد. درست است كه مؤمنان والا مقام و اولياى الهى از مرحلۀ نفس امّاره به نفس لوّامه و از آنجا به نفس مطمئنه مى‌رسند؛ ولى اين بدان معنا نيست كه نفس اماره مرده باشد و نبايد به خطرات او انديشيد. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────