eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
32هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
تو همانی که دلم لک‌زده لبخندش را ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
📸 این خانواده شبیه طرح نقشه زیبای ایران عزیز🇮🇷 شدند... 👌 زیباترین تصویر از نقشه ی ایران اسلامی... زنی محجبه است که او نقش اصلی را در بنیان خانواده دارد.«مادر وطن است» مادری که حجابش دریای خزر ماست و دامنش خلیج تا ابد فارس.... مرد با ایرانی هرگز به دشمنان اجازه ی دست درازی به وطنش را نخواهد داد. | ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰───────────
هدایت شده از فقه و احکام
معلم به بچه ها گفت: به نظرتون شجاع ترین آدما کیان؟ هرکی یه چیزی نوشته بود تا این که یکی از بچه ها گفت شجاع ترین آدما اونان که خجالت نمیکشن و دست پدر و مادرشونو میبوسن نه سنگ قبرشون رو سلام الله علیها | ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰───────────
هدایت شده از  آرام جان 🎧
Aron Afshar - Madar _(ahangchin.ir).mp3
3.18M
🎼 | آرون افشار [ زمان 3:03 دقیقه ♪ حجم 3.03 مگابایت ] مادرم حرفی بزن که تشنه لالایی ام من که جان میدم برایت همدم تنهایی ام من همیشه کودکم آغوش تو جای من من اگر خوبم دعایت پشت دنیای من است بوسه بر دستان گرمت میزنم شاه دلم با حضورت خانه روشن میشود ماه دلم هرچه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود این همه خوبی چه جوری در دلت جا میشود همه جان و تنم، شوق نفس کشیدنم به موی تو قسم تویی دلیل زنده بودنم 💚🦋🌸 ╭─── │ ❣️ @arame_janam ╰──────────
هدایت شده از فقه و احکام
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی این عالم، فارغ از پروردگار هستی، از هر چیزی شبیه و مثل و مانندش وجود داره، از هر چیزی ما به ازایی وجود داره. فقط یک نفر که هیچ جایگزین براش نیست، فقط یک نفر که به هیچ وجه برای هیچ کدوم از آدم ها تکرار شدنی نیست... و اون هم فردی نیست جز "مادر"❤️ قدر این یکی یه دونه هامون رو تا ابد بدونیم خدا نکنه که در حقشون بی معرفتی کنیم... مخلص کلام اینکه این دردونه‌ی خلقت حتی اگر به رحمت خدا هم بره باز هم تو زندگی ما وجود داره، و همه جوره نفس حق و دعای خیرش پشت سر و بدرقه راهمونه... این روز بی بدیل و تکرار نشدنی خلقت مبارک هممون...❤️ @tvnasim | ╭─── │ 📖 @feqh_ahkam ╰───────────
هدایت شده از  آرام جان 🎧
Fereydoun Asraei - Madar _(ahangchin.ir).mp3
3.84M
🎼 | عشقم 💞 [ زمان 3:50 دقیقه ♪ حجم 8.82 مگابایت ] مثل اون قدیما بگیرم تو آغوش تو گوشم بخون که تو یادم فراموش درسته نبودی یه مدت رو باهم نکرد چیزی تغییر میونه تو و من هنوزم همون بود همون طرز لبخند همون روسری و همون شال و دستبند نه انگار که چیزی عوض کرده مارو هنوزم همونیم ببین روزگارو یه رنگ سفیدی نشسته رو موهات هنوزم قشنگن واسم جفت چشمات 💚🦋🌸 ╭─── │ ❣️ @arame_janam ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از فقه و احکام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام الله علیها | 🌸🌸🌸🌸🌸 💚 تقدیم به تمامی مادران 🦋 ان‌شاءالله همیشه سالم باشید 🌸 سایه پر برکت‌تون پایدار باد. ❣️روز "مادر" و روز ″زن″، به همه مادران گرامی و بانوان محترمه مبارک باد. ╭─── │❣️ @arame_janam │📖 @feqh_ahkam │✨ @Nafaahat │🌐 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چگونه حق مادرم را ادا کنم؟ 🎙️حجت الاسلام | ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞️ صحبت های حجت الإسلام را گوش کنیم ... عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
، یک نامه از ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
مباحث
...نهج البلاغه | #نامه_ها ✉️ نامه ۲۷ - سفارش به محمد بن ابى بكر هنگام عزیمت برای حکومت مصر
...نهج البلاغه | ✉️ نامه ۲۸ - جواب نامه معاويه (علیه اللعنة) ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 📜 و من كتاب له عليه‌السلام إلى معاوية جوابا؛ قال الشريف و هو من محاسن الكتب (جواب نامه معاويه: كه يكى از نيكوترين نامه‌هاى امام است كه پس از جنگ جمل در سال 36 هجرى نوشته شد) 📃 أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِي كِتَابُكَ تَذْكُرُ فِيهِ اِصْطِفَاءَ اَللَّهِ مُحَمَّداً صلى‌الله‌عليه‌وآله لِدِينِهِ وَ تَأْيِيدَهُ إِيَّاهُ لِمَنْ أَيَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ پس از ياد خدا و درود! نامه شما رسيد، كه در آن نوشتيد، خداوند محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را براى دينش برگزيد، و با يارانش او را تأييد كرد. فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا اَلدَّهْرُ مِنْكَ عَجَباً إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلاَءِ اَللَّهِ تَعَالَى عِنْدَنَا وَ نِعْمَتِهِ عَلَيْنَا فِي نَبِيِّنَا فَكُنْتَ فِي ذَلِكَ كَنَاقِلِ اَلتَّمْرِ إِلَى هَجَرَ أَوْ دَاعِي مُسَدِّدِهِ إِلَى اَلنِّضَالِ راستى روزگار چه چيزهاى شگفتى از تو بر ما آشكار كرده است! تو مى‌خواهى ما را از آنچه خداوند به ما عنايت فرمود، آگاه كنى‌؟ و از نعمت وجود پيامبر با خبرمان سازى‌؟ داستان تو داستان كسى را ماند كه خرما به سرزمين پر خرماى «هجر» برد يا استاد خود را به مسابقه دعوت كند. وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ اَلنَّاسِ فِي اَلْإِسْلاَمِ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ فَذَكَرْتَ أَمْراً إِنْ تَمَّ اِعْتَزَلَكَ كُلُّهُ وَ إِنْ نَقَصَ لَمْ يَلْحَقْكَ ثَلْمُهُ وَ مَا أَنْتَ وَ اَلْفَاضِلَ وَ اَلْمَفْضُولَ وَ اَلسَّائِسَ وَ اَلْمَسُوسَ و پنداشتى كه برترين انسان‌ها در اسلام فلان كَس، و فلان شخص است‌؟ چيزى را ياد آورده‌اى كه اگر اثبات شود هيچ ارتباطى به تو ندارد، و اگر دروغ هم باشد به تو مربوط‍‌ نمى‌شود، تو را با انسانهاى برتر و غير برتر، سياستمدار و غير سياستمدار چه كار است. وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ اَلطُّلَقَاءِ وَ اَلتَّمْيِيزَ بَيْنَ اَلْمُهَاجِرِينَ اَلْأَوَّلِينَ وَ تَرْتِيبَ دَرَجَاتِهِمْ وَ تَعْرِيفَ طَبَقَاتِهِمْ هَيْهَاتَ لَقَدْ حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا وَ طَفِقَ يَحْكُمُ فِيهَا مَنْ عَلَيْهِ اَلْحُكْمُ لَهَا اسيران آزاد شده و فرزندانشان را چه رسد به تشخيص امتيازات ميان مهاجران نخستين، و ترتيب درجات، و شناسايى منزلت و مقام آنان! هرگز! خود را در چيزى قرار مى‌دهى كه از آن بيگانه‌اى، حال كار بدين جا كشيد كه محكوم حاكم باشد. أَ لاَ تَرْبَعُ أَيُّهَا اَلْإِنْسَانُ عَلَى ظَلْعِكَ وَ تَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِكَ وَ تَتَأَخَّرُ حَيْثُ أَخَّرَكَ اَلْقَدَرُ فَمَا عَلَيْكَ غَلَبَةُ اَلْمَغْلُوبِ وَ لاَ ظَفَرُ اَلظَّافِرِ وَ إِنَّكَ لَذَهَّابٌ فِي اَلتِّيهِ رَوَّاغٌ عَنِ اَلْقَصْدِ اى مرد چرا بر سر جايت نمى‌نشينى‌؟ و كوتاهى كردن‌هايت را به ياد نمى‌آورى‌؟ و به منزلت عقب مانده‌ات باز نمى‌گردى‌؟ برترى ضعيفان، و پيروزى پيروزمندان در اسلام با تو چه ارتباطى دارد؟ تو همواره در بيابان گمراهى سرگردان، و از راه راست روى گردانى. أَ لاَ تَرَى غَيْرَ مُخْبِرٍ لَكَ وَ لَكِنْ بِنِعْمَةِ اَللَّهِ أُحَدِّثُ أَنَّ قَوْماً اُسْتُشْهِدُوا فِي سَبِيلِ اَللَّهِ تَعَالَى مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ لِكُلٍّ فَضْلٌ «آنچه مى‌گويم براى آگاهاندن تو نيست؛ بلكه براى ياد آورى نعمت‌هاى خدا مى‌گويم» آيا نمى‌بينى جمعى از مهاجر و انصار در راه خدا به شهادت رسيدند؟ و هر كدام داراى فضيلتى بودند. حَتَّى إِذَا اُسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا قِيلَ سَيِّدُ اَلشُّهَدَاءِ وَ خَصَّهُ رَسُولُ اَللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله بِسَبْعِينَ تَكْبِيرَةً عِنْدَ صَلاَتِهِ عَلَيْهِ امّا آنگاه كه شهيد ما «حمزه» شربت شهادت نوشيد، او را سيّد الشهداء خواندند، و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در نماز بر پيكر او بجاى پنج تكبير، هفتاد تكبير گفت. أَ وَ لاَ تَرَى أَنَّ قَوْماً قُطِّعَتْ أَيْدِيهِمْ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ لِكُلٍّ فَضْلٌ حَتَّى إِذَا فُعِلَ بِوَاحِدِنَا مَا فُعِلَ بِوَاحِدِهِمْ قِيلَ اَلطَّيَّارُ فِي اَلْجَنَّةِ وَ ذُو اَلْجَنَاحَيْنِ آيا نمى‌بينى‌؟ گروهى كه دستشان در جهاد قطع شد، و هر كدام فضيلتى داشتند؛ امّا چون بر يكى از ما ضربتى وارد شد و دستش قطع گرديد، طيّارش خواندند؟ كه با دو بال در آسمان بهشت پرواز مى‌كند. ═══════❖•° 𑁍 °•❖═══════ ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
... ادامه‌ نامه ۲۸ | ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ وَ لَوْ لاَ مَا نَهَى اَللَّهُ عَنْهُ مِنْ تَزْكِيَةِ اَلْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ لاَ تَمُجُّهَا آذَانُ اَلسَّامِعِينَ فَدَعْ عَنْكَ مَنْ مَالَتْ بِهِ اَلرَّمِيَّةُ فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ اَلنَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا و اگر خدا نهى نمى‌فرمود كه مرد خود را بستايد، فضائل فراوانى را بر مى‌شمردم، كه دل‌هاى آگاه مؤمنان آن را شناخته، و گوش‌هاى شنوندگان با آن آشناست. لَمْ يَمْنَعْنَا قَدِيمُ عِزِّنَا وَ لاَ عَادِيُّ طَوْلِنَا عَلَى قَوْمِكَ أَنْ خَلَطْنَاكُمْ بِأَنْفُسِنَا فَنَكَحْنَا وَ أَنْكَحْنَا فِعْلَ اَلْأَكْفَاءِ وَ لَسْتُمْ هُنَاكَ وَ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ اينكه با شما طرح خويشاوندى ريختم، ما از طايفه شما همسر گرفتيم، و شما از طايفه ما همسر انتخاب كرديد، و برابر با شما رفتار كرديم، عزّت گذشته، و فضيلت پيشين را از ما باز نمى‌دارد، شما چگونه با ما برابريد كه ! وَ مِنَّا اَلنَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ اَلْمُكَذِّبُ وَ مِنَّا أَسَدُ اَللَّهِ وَ مِنْكُمْ أَسَدُ اَلْأَحْلاَفِ وَ مِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ مِنْكُمْ صِبْيَةُ اَلنَّارِ وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ اَلْحَطَبِ فِي كَثِيرٍ مِمَّا لَنَا وَ عَلَيْكُمْ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ماست، و دروغگوى رسوا از شما، حمزۀ شير خدا (اسد اللّه) از ماست، و ابو سفيان، (اسد الاحلاف) از شما، دو سيّد جوانان اهل بهشت از ما، و كودكان در آتش افكنده شده از شما، و بهترين زنان جهان از ما، و زن هيزم كش دوزخيان از شما، از ما اين همه فضيلت‌ها، و از شما آن همه رسوايى‌هاست. فَإِسْلاَمُنَا قَدْ سُمِعَ وَ جَاهِلِيَّتُنَا لاَ تُدْفَعُ وَ كِتَابُ اَللَّهِ يَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا وَ هُوَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى وَ أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتٰابِ اَللّٰهِ ما را همه شنيده، و شرافت ما را همه ديده‌اند، و كتاب خدا براى ما فراهم آورد آنچه را به ما نرسيده كه خداى سبحان فرمود: «خويشاوندان، بعضى سزاوارترند بر بعض ديگر در كتاب خدا. وَ قَوْلُهُ تَعَالَى إِنَّ أَوْلَى اَلنّٰاسِ بِإِبْرٰاهِيمَ لَلَّذِينَ اِتَّبَعُوهُ وَ هٰذَا اَلنَّبِيُّ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ اَللّٰهُ وَلِيُّ اَلْمُؤْمِنِينَ فَنَحْنُ مَرَّةً أَوْلَى بِالْقَرَابَةِ وَ تَارَةً أَوْلَى بِالطَّاعَةِ و خداى سبحان فرمود: «شايسته‌ترين مردم به ابراهيم، كسانى هستند كه از او پيروى دارند، و اين پيامبر و آنان كه آوردند و خدا ولىّ‌ مؤمنان است». پس ما يك بار به خاطر خويشاوندى با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و بار ديگر به خاطر اطاعت از خدا، به خلافت سزاوارتريم. وَ لَمَّا اِحْتَجَّ اَلْمُهَاجِرُونَ عَلَى اَلْأَنْصَارِ يَوْمَ اَلسَّقِيفَةِ بِرَسُولِ اَللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله فَلَجُوا عَلَيْهِمْ فَإِنْ يَكُنِ اَلْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَكُمْ وَ إِنْ يَكُنْ بِغَيْرِهِ فَالْأَنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ و آنگاه كه مهاجرين در روز سقيفه با انصار گفتگو و اختلاف داشتند، تنها با ذكر خويشاوندى با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر آنان پيروز گرديدند، اگر اين دليل برترى است پس حق با ماست نه با شما، و اگر دليل ديگرى داشتند ادّعاى انصار به جاى خود باقى است. ═══════❖•° 𑁍 °•❖═══════ ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
📜 از نامه‌هاى آن حضرت عليه السّلام است در پاسخ نامۀ معاويه (كه در آن دعاوى نادرست و سخنان بيهودۀ او را گوشزد نموده، و پيروان خود را به حقائقى كه در مقام احتجاج اهميّتى بسزا دارد متوجّه ساخته، از اينرو سيّد رضىّ‌ «عليه الرّحمة» فرموده:) و آن از نيكو نامه‌ها است (با اينكه هر نامه و هر سخنى از آن بزرگوار در جاى خود در منتهى درجۀ نيكوئى است). (۱) پس از ستايش خداى يكتا و درود بر حضرت مصطفى، نامه‌ات بمن رسيد كه در آن برگزيدن خدا محمّد (صلّى اللّه عليه و آله) را براى دين خود، و توانا ساختن آن بزرگوار را بيارى اصحاب و همراهانش كه بآنها توانائى داده بود يادآورى مى‌نمايى؛ پس روزگار بر ما از تو امر شگفتى را پنهان داشته بود چون كه تو آغاز كرده‌اى كه ما را بخير و نيكوئى خداى تعالى كه در نزد ما است و بنعمت و بخششى كه بما در بارۀ پيغمبرمان داده آگاه سازى، در اين كار تو مانند كسى هستى كه خرما بسوى هجر بار كرد، يا مانند كسيكه آموزندۀ خود را به مسابقۀ🎯 در تير اندازى🏹مى‌خواند (ابن ميثم «رحمه اللّه» در اينجا فرموده: هجر نام شهرى است در بحرين كه در آنجا نخلستان🌴 بسيار و خرما فراوان است و اصل مَثل كناقل التّمر إلى هجر يعنى مانند كسيكه خرما بشهر هجر بار كرده آنست كه مردى از هجر، مالى بشهر بصره بُرد كه فروخته از آنچه بجاى آن مى‌خرد سود بدست آورد، در بصره چيزى كسادتر از خرما نيافت، خرما خريد و بشهر هجر بار كرد و آنها را در خانه نگاه‌داشته منتظر شد كه نرخ آن بالا رود، ولى پى در پى نرخ پائين آمد تا همۀ خرماها تباه گشته از بين رفت؛ پس اين مثل زده شد براى كسيكه چيزى را بسوى معدن و كان آن ببرد، و جملۀ كداعي مسدّده إلى النّضال يعنى مانند كسى هستى كه آموزندۀ خود را به مسابقۀ در تير اندازى🏹 بخواند، مثلى است براى كسيكه شخصى را بچيزى آگهى مى‌دهد كه آن شخص بآن چيز از او داناتر است) (۲) و گمان كردى كه بهترين مردم در فلان و فلان (ابو بكر و عمر) است؛ پس چيزى (آنان) را يادآورى نمودى (ستايش كردى) كه اگر درست باشد ترا از آن بهره‌اى نيست، و اگر نادرست باشد زيان و ننگى بتو ندارد، و چه كار است ترا با برتر و كهتر و با زبردست و زيردست، و چه كار است آزاد شدگان (ابو سفيان) و پسرانشان (معاويه) را با تشخيص بين كسانيكه در آغاز از مكّه به مدينه هجرت نمودند، و تعيين مرتبه‌ها و شناساندن طبقاتشان‌؟ (تو كه آزاد شده هستى و هنوز هم به حقيقت دين و ايمان نرسيده‌اى چه دانى فاضل و زبردست كيست و مفضول و زير دست كدام است) چه دور است (اين سخنان از تو)! آواز داد تيرى كه از تيرهاى قمار نبود، و آغاز كرد حكم كردن در بارۀ خلافت و امامت را كسيكه روا نيست مگر پيروى از آنكه شايستۀ خلافت است (جملۀ لقد حنّ‌ قدح ليس منها يعنى آواز داد تيرى كه از تيرهاى قمار نبود از آنجا مثل شد كه عرب تيرهاى قمار را زير بساطى مى‌نهاد و بر هم مى‌زد تا آواز دهد، و گاه بود كه از آواز دانسته مى‌شد كه تيرى در بين آنها بيگانه است)
(۳) اى انسان آيا با لنگى خود نمى‌ايستى، و كوتاهى دستت را نمى‌شناسى، و عقب نمى‌روى در جائيكه ترا قضاء و قدر عقب خواسته‌؟! (چرا پا از گليم خويش بيرون نهاده با عار و ننگ سر به زير نمى‌افكنى) پس زيان شكست يافتنِ شكست خورده و سود فيروزىِ فيروزمند بر تو نيست، و تو بسيار در بيابان گمراهى رونده و از راه راست پا بيرون نهاده‌اى، (۴) نه بجهت آگهى دادن بتو (و خودستايى) بلكه براى خدا (كه بمن عطاء فرموده) مى‌گويم: آيا نمى‌بينى (نمى‌دانى) گروهى از مهاجرين و انصار در راه خدا كشته شدند، و همه را شرافت و بزرگوارى است؛ تا اينكه شهيد ما (حمزة ابن عبد المطّلب در ) كُشته گرديد، گفته شد (دربارۀ او حضرت پيغمبر فرمود): سيّدالشّهداء يعنى آقا و مهتر كشتگان در راه خدا، و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هنگام نماز خواندن بر او، او را به گفتن هفتاد اللّه أكبر تخصيص داد؟ (زيرا بعد از اتمام نماز گروه ديگرى از فرشتگان حاضر مى‌شدند پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله) هم دوباره با ايشان بر او نماز مى‌خواند، و اين از خصائص حضرت حمزه رضى اللّه عنه است) و آيا نمى‌بينى (آگاه نيستى) كه گروهى (از ياران پيغمبر اكرم (صلوات الله علیه وآله)) دستهاشان در راه خدا جدا شده و همه را فضل و بزرگوارى است تا اينكه يكى از ما (جعفر ابن ابى طالب(علیهماالسلام)) را پيش آمد آنچه يكى از ايشان را پيش آمده بود (در جنگ مؤته دستهايش جدا گرديد، و) گفته شد (پيغمبر ناميد او را به) الطّيار فى الجنّة و ذو الجناحين يعنى او است پرواز كنندۀ در بهشت كه داراى دو بال مى‌باشد؟ (۵) و اگر خدا مرد را از ستودن خود نهى نفرموده بود گوينده (امام عليه السّلام)، فضائل و بزرگواريهاى بيشمارى را يادآورى ميكرد كه دلهاى مؤمنين با آنها آشنا بوده گوشهاى شنوندگان ردّ نكند؛ پس دور كن از خود كسيرا كه شكار، او را از راه برگردانيده است (جملۀ فدع عنك من مّالت به الرّميّة مَثلى است دربارۀ كسيكه از راه راست بيرون رفته به بيراهه مى‌رود، خلاصه از كسانيكه بطمع صيد دنيا از راه حقّ‌ پا بيرون نهاده‌اند «مانند عمرو ابن عاص» پيروى مكن و به سخنانش گوش مده) كه ما تربيت يافتۀ پروردگارمان هستيم و مردم پس از آن تربيت يافتۀ ما هستند (خداوند ما را برگزيده و مردم را به پيروى و دوستى ما امر فرموده، و اين نعمت بزرگ را بما عطاء نموده كه بين ما و او واسطه‌اى نيست، و بين مردم و خداوند ما واسطه هستيم)
(۶) شرف كهن و بزرگى ديرين ما را با خويشاوندان تو منع نكرد از اينكه شما را با خود خلط‍‌ نموده بياميختيم، و (از شما) زن گرفتيم، و (بشما) زن داديم چنانكه اقران و مانند آن انجام مى‌دهند، در حالتى كه شما در آن پايه نبوديد! و از كجا چنين شايستگى داريد؟ در حالتى كه پيغمبر از ما است و تكذيب كننده (ابو جهل) از شما است (كه از همۀ مردم با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) بيشتر دشمنى كرد و در جنگ بدر، كافر كشته شد) و از ما است اسد اللّه (شير خدا، مقصود خود آن حضرت يا عموى بزرگوارش حمزه سيّد الشّهداء است) و از شما است اسد الأحلاف (شير سوگندها، كه منظور اسد ابن عبد العزّى است كه با بنى عبد مناف و بنى زهره و بنى اسد و تيم و بنى حارث ابن فهر بر جنگ بنى قصىّ‌ هم سوگند شدند تا آنچه از رياست كعبۀ معظّمه در دست بنى عبد الدّار است باز گيرند، و پيش از زد و خورد، عهد شكسته و پراكنده شدند، و گفته‌اند: اسد الأحلاف عتبة ابن ربيعه جدّ مادرى معاويه است، و گفته‌اند اسد الأحلاف ابو سفيان است كه در غزوۀ خندق احزاب را گرد آورد و آنان را بر كشتن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سوگند داد) و از ما است دو سرور جوانان اهل بهشت (رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: هُما سيّدا شباب أهل الجنّة يعنى حسن و حسين(علیهماالسلام) دو سرور اهل بهشت هستند) و از شما است كودكان اهل آتش (مراد، فرزندان عقبة ابن ابى معيط‍‌ هستند كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) در پاسخ من للصّبيّة او يعنى كيست براى كودكان فرمود: لك و لهم النّار يعنى براى تو و ايشان آتش است، يا مراد فرزندان مروان ابن حكم هستند كه بر اثر كفرشان اهل آتش🔥 شدند) و از ما است بهترين زنان جهانها ( سلام اللّه عليها) و از شما است هيزم كش (امّ‌ جميل خواهر ابوسفيان كه بر اثر بسيارى دشمنى با پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله) شب خار و خاشاك به دوش گرفته در رهگذر آن حضرت مى‌ريخت، و خداوند دربارۀ او و شوهرش ابى لهب در قرآن كريم س ۱۱۱ ى ۳ فرموده: «سَيَصْلىٰ‌ نٰاراً ذٰاتَ‌ لَهَبٍ‌» ى (۴) «وَ اِمْرَأَتُهُ‌ حَمّٰالَةَ‌ اَلْحَطَبِ‌» يعنى زود باشد كه ابو لهب در آتشى شعله‌ور در افتد و زن او كه هيزم كش است، خلاصه اينها اندكى است) در بسيارى از نيكوئيها كه به سود ما است، و بديها كه به زيان شما است.
.
(۷) پس ما آنست كه شنيده شد (پيش افتادن و خدمات ما در اسلام بر هر كَس هويدا است) و جاهليّت، (شرف و بزرگوارى، قبل از اسلام هم) انكار نمى‌شود، و كتاب خدا (قرآن كريم) براى ما گرد آورد آنچه را كه از ما پراكنده گشت (سزاوارى ما را بخلافت و امامت گويا است) و آن گفتار خداوند سبحان است: (در س ۸ ى ۷۵ «وَ أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ‌ بَعْضُهُمْ‌ أَوْلىٰ‌ بِبَعْضٍ‌ فِي كِتٰابِ‌ اَللّٰهِ‌» يَعْنى) در كتاب خدا (حكم و فرمان او) بعضى از خويشان ببعض ديگر سزاوارترند (و چون ترديدى نيست كه أولو الأرحام پيغمبر و من و فرزندانم هستم و كسيكه به اولوا الأرحام بودن تخصيص داده شده البتّه بقيام مقام او سزاوارتر است) و گفتار خداوند تعالى است: (در قرآن كريم س ۳ ى ۶۸ « إِنَّ‌ أَوْلَى اَلنّٰاسِ‌ بِإِبْرٰاهِيمَ‌ لَلَّذِينَ‌ اِتَّبَعُوهُ‌ وَ هٰذَا اَلنَّبِيُّ‌ وَ اَلَّذِينَ‌ آمَنُوا وَ اَللّٰهُ‌ وَلِيُّ‌ اَلْمُؤْمِنِينَ‌» » يعنى) سزاوارترين مردم به ابراهيم كسانى هستند كه از او پيروى نمودند و اين پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) و كسانيكه ايمان آوردند، و خدا يار مؤمنين و گروندگان است؛ پس ما يك بار، بسبب خويشى و نزديكى (با پيغمبر اكرم به امامت و خلافت از ديگران) سزاوارتريم، و بار ديگر بسبب طاعت و پيروى نمودن (از آن حضرت، و اينكه امام عليه السّلام به آيۀ «أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ‌» اكتفاء ننمود براى آنست كه بسا خويشاوندانِ نزديك، در دين بيگانه و در آئين از هم دور هستند، چنانكه در قرآن كريم، در بارۀ پسر حضرت نوح عليه السّلام س ۱۱ ى ۴۶ مى‌فرمايد: «إِنَّهُ‌ لَيْسَ‌ مِنْ‌ أَهْلِكَ‌ إِنَّهُ‌ عَمَلٌ‌ غَيْرُ صٰالِحٍ‌» يعنى فرزندت از اهل تو نيست، زيرا او كردار ناشايسته است. و جائيكه قرب صورىّ‌ و معنوىّ‌ يعنى خويشاوندى و طاعت و پيروى با هم گِرد آيد ترديدى در اولويّت باقى نمى‌ماند، و هويدا است كه امام عليه السّلام و اهل بيت او از جهت قرابت و از جهت طاعت بمقام خلافت و امامت سزاوارند و كسيرا حقّ‌ پيش افتادن از ايشان نيست)
(۸) و چون مهاجرين بر انصار در روز سقيفۀ (بنى ساعده كه در شرح سخن شصت و ششم گذشت) خويشى با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را (براى خلافت خود) حجّت و دليل آوردند، بر ايشان فيروزى يافتند؛ پس اگر فيروزى يافتن (بدست آوردن خلافت) به قرابت و خويشى با رسول خدا متحقّق گردد (و امامت از اين راه ثابت شود) حقّ‌ (خلافت) ما را است نه شما را (زيرا ما بآن بزرگوار نزديكتريم) و اگر فيروزى بغير از قرابت و خويشى متحقّق شود (خويشاوندى حجّت و دليل نباشد) انصار بر دعوى خويش باقى‌اند (حجّت مهاجرين بر ايشان تمام نبوده و اجماع متحقّق نگشته است در صورتيكه حجّت و دليلشان بر آنان تمام بوده ولى با قيد متابعت و پيروى، پس همان حجّت اولويّت امام عليه السّلام را اثبات كند). (۹) و گمان كردى كه من بر همۀ خلفاء (ابو بكر و عمر و عثمان) رشك بردم، و بر همه آنها ستم نمودم! پس اگر همان گمان تو درست باشد بازخواست آن بر تو نيست تا پيش تو عذر خواهى شود (چون ربطى بتو ندارد، چنانكه أبى ذويب شاعر گفته: و عيَّر الواشون إنّى أحبّها) و تلك شكاة ظاهر عنك عارها يعنى (بد گويان معشوقه‌ام را سرزنش ميكنند كه من دوستش مى‌دارم) و آن گناهى است كه ننگ آن (اى معشوقه) از تو دور است. و گفتى: مرا مانند شترى كه چوب در بينيش كرده مى‌كِشند (براى بيعت با خلفاء) كشيدند تا بيعت نمايم، بخدا سوگند خواسته‌اى نكوهش نمائى ستايش نموده‌اى، و خواسته‌اى رسوا سازى رسوا شدى (زيرا از اين گفتار مظلوميّت مرا هويدا ساختى، چون اقرار كردى كه من بظلم و ستم و اكراه و اجبار بيعت نمودم و اجماعى كه از روى ظلم و ستم متحقّق شود درست نبوده، منكر آن را حقّ‌ خواهد بود؛ پس خلفاء را سرزنش نموده با خودت رسوا ساختى) (۱۰) و بر مسلمان تا در دينش شكّ‌ و در يقين و باورش ترديد نباشد نقص و عيبى نيست كه مظلوم و ستمكش واقع شود، و قصد از بيان اين حجّت و دليل من (كه براى اثبات خلافتم اشاره كردم) بغير تو (خلفايى كه ادّعاى تحقّق اجماع نمودند) مى‌باشد، ولى از آن حجّت و دليل بمقدار آنچه بيان آن پيش آمد اظهار داشتم (تا تو به گمراهى خويش پى ببرى).
(۱۱) پس ياد آوردى آنچه بين من و عثمان روى داده (مرا ستمگر خواندى كه او را يارى نكردم) پس با خويشى (نزديك) كه باو دارى (چون جدّ دوّم معاويه و عثمان اميّة ابن عبد شمس بوده باين ترتيب معاوية ابن ابى سفيان ابن حرب ابن اميّه، و عثمان ابن عفّان ابن ابى العاص ابن اميّه) ترا بايد از اين گفتار پاسخ دادن، پس (بگو:) من و تو كدام يك بيشتر با او دشمنى كرديم، و به كشته شدن او راهنما گرديديم‌؟ آيا كسيكه خواست او را يارى كند نگذاشت و خواهش خوددارى نمودن كرد؟ يا كسيكه از او يارى خواست و او از ياريش دريغ نمود و (اسباب) مرگ (كشته شدن) را بسوى او كشاند تا اينكه قضاء و قدرش (حكم الهىّ‌) باو رو آورد (كشته شد)؟! (گفته‌اند: حضرت خواست بين عثمان و مردم آشتى داده و آشوب را بخواباند، عثمان از اعتمادى كه بيارى معاويه داشت راضى نشد و درخواست كناره گيرى حضرت را نمود، و كَس نزد معاويه فرستاده با شتاب او را بيارى خواست، معاويه درنگ بسيارى نمود، و چون از شام بيرون آمد بسيار آهسته راه را طىّ‌ ميكرد تا از كشته شدن عثمان آگهى يافته بشام بازگشت و از استقلال و حكومت دم زد؛ لذا امام عليه السّلام دربارۀ دلسوزى بر خلاف واقع او براى عثمان مى‌فرمايد:) سوگند بخدا چنين نيست (تو و دوروئى؛ زيرا باو ستم نمودى و اكنون خود را دلسوز مى‌نمايانى، و خداوند در س ۳۳ ى ۱۸ در بارۀ مانندان تو فرموده: «قَدْ يَعْلَمُ‌ اَللّٰهُ‌ اَلْمُعَوِّقِينَ‌ مِنْكُمْ‌ وَ اَلْقٰائِلِينَ‌ لِإِخْوٰانِهِمْ‌ هَلُمَّ‌ إِلَيْنٰا وَ لاٰ يَأْتُونَ‌ اَلْبَأْسَ‌ إِلاّٰ قَلِيلاً» يعنى) خدا بحال آن مردم (منافق و دو روى) شما كه (مسلمانها را از جنگ) باز مى‌دارند، و به برادران (پيروان) خود مى‌گويند بجانب ما بياييد آگاه است، و آنان جز زمانى اندك (آن هم بنفاق و خودنمايى) بجنگ حاضر نمى‌شوند.
(۱۲) و (اين گفتار من دليل بر آن) نيست كه عذر خواسته باشم از اينكه بعثمان بر اثر بدعتهائى كه از او آشكار مى‌شد عيب جوئى مى‌نمودم، و اگر ارشاد و راهنمائى من نسبت باو (مى‌پندارى كه) گناه بود؛ پس رُبّ‌ ملوم لا ذنب له [يعنى بسا سرزنش شده است كه گناهى ندارد]، و قد يستفيد الظّنّة المتضّح (كه مصراع اوّل آن اينست: و كم سقت فى اثاركم من نصيحة) يعنى (چه بسيار نصيحت و اندرز كه بشما گوشزد نمودم) و گاه باشد كه كسيكه بسيار پند دهد (به ازاء پند و اندرز) تهمت و بدگمانى بدست آرد (و اين مصراع، مَثلى است براى كسيكه كوشش در اندرز دادن مى‌نمايد بحدّيكه متّهم ميشود باينكه شايد منظور بد دارد) و (در س ۱۱ ى ۸۸ در بارۀ گفتار حضرت شعيب (علیه السلام) بقوم خود مى‌فرمايد: «إِنْ‌ أُرِيدُ إِلاَّ اَلْإِصْلاٰحَ‌ مَا اِسْتَطَعْتُ‌ وَ مٰا تَوْفِيقِي إِلاّٰ بِاللّٰهِ‌ عَلَيْهِ‌ تَوَكَّلْتُ‌ وَ إِلَيْهِ‌ أُنِيبُ‌» يعنى) نمى‌خواهم مگر اصلاح آنچه توانائى دارم، و نيست موفّق شدنم (در اصلاح امور) مگر بكمك و يارى خدا، باو و اعتماد مى‌نمايم و باز گشتم بسوى او است. (۱۳) و (مرا از جنگ ترساندى، و) گفتى براى من و ياران و هوادارانم نيست نزد تو مگر شمشير! پس خندانيدى بعد از گريه كردن (كسيكه اين سخن از تو بشنود پس از گريان بودن براى تصرّف تو در دين اسلام مى‌خندد، خلاصه اين سخنِ ژاژ تو مرا به شگفت آورده خندانيد، زيرا) كجا يافتى فرزندان عبد المطّلب از دشمنان باز ايستاده از شمشيرها بترسند لبّث قليلا يلحق الهيجا حمل (لا بأس بالموت إذا الموت نزل) يعنى اندكى درنگ كن تا حمل (ابن بدر «مردى از قبيلۀ قشير ابن كعب ابن ربيعة») برسد (باكى نيست به مرگ هنگاميكه مرگ رو آورد. گفته‌اند: در جاهليّت شترهاى حمل را بيغما بردند، او رفته و آنها را بازگرداند، و اين شعر را سرود، و آن مثل شد براى هنگام تهديد بجنگ) پس زود باشد ترا بطلبد كسيكه او را مى‌طلبى (و با او لاف زده سخن گزاف گفتى) و بتو نزديك گردد آنچه دور مى‌پندارى، (۱۴) و من شتابنده‌ام بسوى تو در بين لشگر بسيار از مهاجرين و انصار و پيروانى كه به نيكوئى پيرونده‌اند كه بسيار است جمعيّت ايشان، پراكنده است گرد و غبارشان، در بر كرده‌اند پيراهن مرگ را، بهترين ديدارهاى ايشان ديدار پروردگارشان است، و آنان را فرزندان كسانيكه در جنگ بدر حاضر بودند و شمشيرهاى بنى هاشم همراه است كه تو خود مى‌شناسى تيزيهاى آن شمشيرها را كه بكار رفت در برادرت (حنظلة ابن ابى سفيان) و دائيت (وليد ابن عتبه) و جدّت (عتبة ابن ربيعة پدر هند مادر معاويه كه هر سه در جنگ بدر كشته شدند) و خويشانت (در قرآن كريم س ۱۱ ى ۸۳ در بارۀ قوم لوط‍‌ مى‌فرمايد: «وَ مٰا هِيَ‌ مِنَ‌ اَلظّٰالِمِينَ‌ بِبَعِيدٍ» يعنى) و آن عذاب و سختى از ستمكاران دور نخواهد بود (شايسته است ستمكاران به چنين سختيها گرفتار باشند). ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────