eitaa logo
کانال شهدایی معبر 🥀
1.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
54 فایل
☺️دوست داری شهدا رو #بشناسی❓ 🎙 #روایتگری_شهدا حال دلت رو خوب می‌کنه❓ آماده‌ای توی #مسابقه‌ شرکت کنی و جایزه ببری🏆 🌱علاوه‌براین در کانال #معبر همیشه #زائر_شهدا باشید🥀 مدیر کانال حاج آقا آزاده خادم کانال: @admin_mabar14
مشاهده در ایتا
دانلود
۸۱ 🔸شهیدی که زندگی‌اش را فدای امام حسین علیه‌السلام کرد... متن خاطره|ایام محرّم که می‌شد، سید منصـور تمام دارایی خود‌ش رو می‌داد به تکیه‌ی محل و خرجِ مراسم عزاداری حضرت سیـدالشهدا علیه‌السلام می‌کرد. وقتی هم بهش اعتراض کردم،گفت: برای امام حسین علیه‌السلام دادنِ سـر و جان هم کم است، چه رسد به پول ... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید سیدمنصور جوادیون 📚منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه ۱۲۶ 🆔@mabar14
۹۲ 🔸علیرضا از نوجوانی پهلوان بود... |علیرضا صبح‌ها حدود یک ساعت قبل از اینکه مدرسه‌اش شروع بشه، از خونه خارج میشد می‌رفت لحاف‌دوزی، یک تشک می‌دوخت و بعد می رفت مدرسه. ازش پرسیدم: علیرضا چرا اینکار رو می‌کنی؟ بهم گفت: می‌خوام توی هزینه‌های مدرسه‌ام کمک خرجِ پدرم باشم، و حداقل پولِ قلم و دفترم رو خودم تأمین کنم... 👤خاطره‌ای از نوجوانی مدافع‌حرم شهید علیرضا قلی‌پور 📚راوی: یکی از بستگان شهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی 🔸 ۶ آذر؛ سالگرد شهادت پاسدار مدافع‌حرم علیرضا قلی‌پور گرامی‌باد 🔰 ثواب نشر با شما زائرین شهدا🌹 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓   @mabar14 ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
💢 ۱۷۶ 🔸فرزندتان را این‌گونه تربیت کنید... |زمستون بود و هوا به‌ شدت سرد. برا همین همه‌ی بچه‌ها توی اون برف و بارون مجبور بودند لباس‌گرم بپوشند. اما برخلافِ بقیه، محمد فقط بایه پیراهن می‌یومد مدرسه. یه روز مدیر بهش گفت: لباس‌گرم بپوش... محمد هم چیزی نگفت و رد شد. دوباره سرِ یکی از کلاس‌ها، مدیر محمد رو دید و بهش گفت: مگه به شما نگفتم لباس گرم بپوش؟ این‌بار محمد از جاش بلند شد وگفت: آقا شما اگه پول دارید، برام لباس‌گرم بخریدتا بپوشم؛ منم خیلی دوست دارم لباس گرم بپوشم، اما پدرم در توانش نیست برام بخره؛ من باید به فکر برادر و خواهران کوچیک‌ترم باشم ... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید محمد نوری‌تیرتاشی 📚منبع: کنگره ملّی شهدای استان مازندران 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ▫️۳۱تیرماه؛ سالروز شهادت محمد نوری‌تیرتاشی گرامی‌باد ____________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۷۷ 🔸شهیدی که اهل‌بیت علیهم‌السلام خبر شهادتش را برای مادرش آوردند... |حمزه متولد مونترالِ‌ کانادا بود؛ و برادرزاده‌یِ همسرِ سید حسن نصرالله... مادرش میگه: مخالفِ رفتنش به سوریه بودم، اما هر کاری‌ کردم نتونستم منصرفش کنم... خلاصه حمزه رفت و توی سوریه به شهادت رسید. چند نفر از فرماندهانِ حزب‌الله رفتند تا خبر شهادت رو به‌ مادرش بدهند؛ اما وقتی به‌ منزل شهید رسیدند، با تعجب دیدند که به در و دیوار خونه سیاهی زده شده؛ از نوع برخوردِ مادر هم معلوم بود که از شهادت پسرش خبر داره. مادرِ حمزه وقتی تعجب فرماندهان رو دید؛ گفت: دیشب خوابِ پنج‌تنِ آل‌عبا (ع) رو دیدم‌ که به منزلم اومدند و فرمودند: فرزندت در راه ما اهل‌بیت (ع) به‌ شهادت رسیده و فردا خبرش رو برات میارن... 👤خاطره‌ای از زندگی مدافع‌حرم شهید حمزه علی‌یاسین 📚منبع: کتاب مدافعان‌حرم “ گروه شهید ابراهیم‌ هادی” صفحه ۱۵۰ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ____________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۷۹ 🔸اینجوری هوایِ دلِ خواهرت رو داشته باش... |توی دوران بچگی با اینکه چهار سال از خواهرش کوچیکتر بود؛ باز خیلی هواش رو داشت. یادمه وقتی خوندن‌ و نوشتن یاد گرفت، گاهی با خواهرش مشاعره می‌کردند. رحمت ‌الله تا می‌دید که خواهرش بیت کم آورده نفس‌نفس‌زنان داره تلاش می‌کنه شعر جدید بخونه و نبازه؛ پیشونی‌اش رو می‌بوسید، بعد دستی به سرش می‌کشید و می‌گفت: من آرومتر می‌خونم تا تو برسی شعر بخونی...گاهی هم عمداً با تاخیر شعر می‌خوند تا خواهرش جا نمونه. وقتی هم آبجی شعری به ذهنش نمی‌رسید، رحمت الله با مهربانی نگاش می‌کرد و می‌گفت: عیب نداره آبجی؛ تو بُردی... کوچیکتر بود، اما اینجوری هوایِ دلِ خواهرش رو داشت... 👤خاطره‌ای از کودکی شهید رحمت‌الله خالصی 📚منبع: کتاب اشک‌های‌سرخ‌ماه؛ صفحه ۲۴ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ▫️۷مرداد؛ سالروز شهادت رحمت‌الله خالصی سراوان گرامی‌باد _____________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۸۱ 🔸رازی که فاش‌شدنش؛ علیرضا را محبوب‌تر کرد... |ایام نوجوانی توی یه مدرسه درس می خوندند. یه روز با هم دعواشون شد و محمدرضا به علیرضا گفت: به بابا بگم؟ به بابا بگم توی مدرسه چیکار می‌کنی؟ علیرضا هم گفت: اگه بگی میزنمت... نگران شدم، ترسیدم پسرم به راه بدی‌ کشیده شده باشه؛ اما به‌روی خودم نیاوردم. چند روز بعد محمدرضا رو کشیدم کنار و ازش پرسیدم: بابا! علیرضا مگه توی مدرسه چیکار میکنه؟ گفت: با پول توجیبی‌هایی که بهش میدی، برا بچه‌های فقیر دفتر و مداد میخره... تا اینو شنیدم، خوشحال شدم و پول توجیبیِ علیرضا رو بیشتر کردم... علیرضا و محمدرضا، هر دو شهید شدند.... 👤خاطره‌ای از نوجوانی سردار شهید علیرضا موحددانش 📚منبع: کتاب “موحد” ، صفحه ۱۰ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
💢 ۱۸۲ 🔸چطور یه نفر اینقدر می‌تونه مهربون باشه؟ |همیشه از دست فروش‌ها خرید می‌کرد. گاهی اگه از بوتیک براش پیراهن می‌خریدم؛ بین راه به نیازمندی می‌بخشیـد، و با زیرپوش می‌یومـد. وقتی هـم ازش می‌پرسیدم: چرا اینجوری اومدی؟ می‌گفت: یکی نیاز داشت، منم پیراهنم رو بهش دادم؛ در ضمن من توی ماشین نشسته بودم ، چه کسی نگاه می‌کنه ببینه که چی تَنَمه؟... مصطفی حتی سرپرستی چهارتا بچه یتیم رو هم به عهده داشت و بهشون‌کمک می‌کرد... 👤خاطره‌ای اززندگی مدافع‌حرم شهید مصطفی رشیدپور 📚منبع: روزنامه‌کیهان در گفتگو با همسرشهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: