🌷🍃
اول ازدواج شناخت زیادی از او نداشتم.
یک روز، بشقاب از دستم افتاد و شکست.
دست و پایم را گم کردم. تکههای بشقاب را دور ریختم
و فکرهای جور واجوری درباره برخورد #ابوالحسن از ذهن گذراندم.
این ماجرا را دو ماه پنهان کردم.
اما عذاب وجدان داشتم. یک روز با ناراحتی گفتم:
"میخوام موضوعی رو بگم اما میترسم ناراحت بشی."
دو زانو رو به رویم نشست و گفت: "مگه چی شده؟"
گفتم: "فلان روز یک بشقاب از دستم افتاد و شکست."
منتظر ادامه حرفم بود، گفت: "خب بعد چی شد؟"
با تعجب گفتم: "هیچی دیگه. شکستهها رو ریختم دور که تو نبینی و دعوام کنی."
خندهاش فضای اتاق را پر کرد و گفت: "همين؟! فدای سرت!"
نفس راحتی کشیدم. خندهاش را خورد و با جدیت گفت:
"هر وقت از فرمان #خدا سرپیچی کردی ناراحت باش که چه جوری باید جواب خدا رو بدی."
#شهید_ابوالحسن_نظری
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
💐🕊💐
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#ابوالحسن_نظری
اول ازدواج شناخت زیادی از او نداشتم.
یک روز، #بشقاب از دستم افتاد و شکست.
دست و پایم را گم کردم.
تکههای بشقاب را دور ریختم و فکرهای جور واجوری درباره برخورد #ابوالحسن از ذهن گذراندم.
این ماجرا را دو ماه پنهان کردم ، اما عذاب وجدان داشتم.
یک روز با ناراحتی گفتم : "میخوام موضوعی رو بگم اما میترسم ناراحت بشی ." دو زانو رو به رویم نشست و گفت : "مگه چی شده؟"
گفتم: "فلان روز یک بشقاب از دستم افتاد و شکست ." منتظر ادامه حرفم بود ، گفت : "خب بعد چی شد؟"
با تعجب گفتم : "هیچی دیگه ، شکستهها رو ریختم دور که تو نبینی و دعوام کنی ."
#خندهاش فضای اتاق را پر کرد و گفت : "همين؟! فدای سرت!" .
نفس راحتی کشیدم .
خندهاش را خورد و با #جدیت گفت : "هر وقت از فرمان #خدا سرپیچی کردی ناراحت باش که چه جوری باید جواب خدا رو بدی ."
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺