🌺💕🍃💕🌺
🌷 #خاطرات_ناب_شهدا 🌷
💠⇐از #مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه #حلالیت طلبید.
💠⇐قرار بود فردا با دوستانش #عازم_جبهه شود، همان روز رفتیم به #گلستان شهدا، سر قبر #شهید_سید_رحمان_هاشمی. دیگر گریه نمیکرد.
💠⇐دو تن دیگر از #دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آنها خیره شد؛ گویی چیزهایی میدید که ما از آنها بی خبر بودیم.رفت سراغ #مسئول گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را #دفن_نکند.
💠⇐ایشان هم گفت : من نمیتوانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند میخواهیم اینجا #دفن کنیم.
محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.همانطور هم شد و محمد در #کنار سید رحمان #دفن_شد
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🎤راوی:برادر شهیــد(علــی)
🌺💕🍃💕🌺
✅ برتـــرین کانال #ایتا⏬⏬
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃l
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
🌷🍃🕊 این جمله را بارها ازش شنیده بودیم: معنی ندارد کسی بگوید من #گرفتارم؛ تا وقتی امام رضا علیه الس
.
قرار بود اولین تفحصی که انجام شد یک کاروان #هزار نفری از شهدا بفرستیم مشهد...
سیزده تا شهید کم بود تا بشود هزار تا...
.
رفت #شلمچه بالای یکی از کانال ها ایستاد به گریه و زاری!!
.
گفت: شهدا داریم #کاروان می بریم مشهد...
۱۳ تا جای خالی داریم!
هر کس می آید بسم الله...
.
آمد توی کانال،صد متری کند؛
یکهو صدامان کرد،رفتیم توی کانال؛
13 تا دست از زیر خاک زده بود بیرون...
لبیک ...
پس فردا کاروانی با هزار شهید راهی #مشهد شد...
راوی: همرزم #شهید_مجید_پازوکی
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
#خاطرات_شهدا
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#شهید ی که #امام_زمان(عج) اورا کفن کرد....
❄یکی از #شهدا همیشه ذکرش این بود:
🍀#یابن_الزهرا
گشته ام از #فراق تو شیدا
یا #بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در #کفن کن
🌷از بس این #شهید به #امام_زمان(عج) علاقه داشت..😭
🌿بعد به دوست روحانی خود #وصیت کرد:
اگر من #شهید شدم، دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی
🌻آن روحانی می گوید:
من از #مشهد که برگشتم، عکس ایشون رو دیدم که #شهید شده بود😓
🌴رفتم پیش پدرش و گفتم: این #شهید چنین وصیتی کرده است، طبق وصیتش باید توی مجلس ختم او سخنرانی کنم..😌
💌رفتم منبر و بعد از ذکر خصوصیات #شهید و عشقش به #اما_زمان(عج) گفتم:💚
🌷ذکر همیشگی این #شهید در جبهه ها خطاب به مولایش #امام_زمان(عج) این بوده است:
🍀#یابن_الزهرا
گشته ام از #فراق تو شیدا
یا #بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در #کفن کن💓
🌹تا این مطلب را گفتم، یک نفر از میان مجلس بلند شد و گفت:✋
🌸من غسال هستم، دیشب به من گفتند یکی از #شهدا فردا باید تشییع شود، و چون پشت جبهه #شهید شده است باید او را غسل دهی...😔
❄وقتی که میخواستم این #شهید را #کفن کنم، دیدم درب غسالخانه باز شد و شخص بزرگواری به داخل آمد و گفت:
🌼بروید بیرون، من خودم باید این #شهید را #کفن کنم.😍
🌻من رفتم بیرون و وقتی برگشتم بوی #عطر در فضا پیچیده بود. #شهید هم کفن شده و آماده ی تشییع بود.😢
#این_صاحبنا؟؟! 😢
#شهداگاهی_نگاهی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@mabareshohada
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
🌹بسم الرب الشهدا والصالحین🌹
🍃فراز هایی از وصیت نامه شهید مدافع حرم #علی_امرایی:
اهل بيت فرمودند: هركس را خدا دوست بدارد، ابتدا عاشق #حسينش می كند بعد به #كربلا می بردش بعد ديوانه حسينش می كند بعد جانش را می ستاند و بعد خود خدا خون بهايش می شود آيا مرگ بهتر از اين سراغ داريد؟؟
پس جای نگرانی نيست بزرگترين آرزويم #شهادت و ديگری خاك كردن بدنم در يكی از حرمين ائمه بود و اكنون به يكی از آنها رسيدم ولی دومی دست شماست...
خواب دیدم خواب کربلا را حضرت از ضریح مبارک بیرون آمد و فرمودند: "تو هم مال این دنیا نیستی، خودت را صاف کن، اعمالت را صاف کن، بیا پیش ما"
اگر به زیارت کربلا رفتید؛ سلام مرا به آقا برسانید و بگویید ارباب غریبم، دلم برایتان تنگ شده بود ولی دیدم پاسبانی از حریم خواهر و دخترتان بر من واجب تر است راستی به جای من سفر #مشهد بروید که خیلی دلم تنگ است...
🕊بدانید هر چه داریم و می خواهید به دست آورید از روضه ها و گریه بر مصیبت های اهل بیت است من تمام زندگی ام را از امام حسین دارم....
شهید علی امرایی در سوریه نام جهادی #حسین_ذاکر را انتخاب کرده بود، در تاریخ اول تیرماه سال ۱۳۹۴ بر اثر اصابت موشک به خودرو در شهر درعا همانند مقتدایش حضرت علی اکبر(ع)و با زبان روزه در سن ۳۰ سالگی به شهادت رسید .
🍃پیکر پاکش را در بهشت زهرا(س) قطه ۲۶ ردیف ۷۹ شماره ۱۷ به خاک سپردند...
@mabareshohada
#خاطرات_شهدا 🌷
🔸از #مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد👋 و از همه #حلالیت طلبید.
🔹قرار بود فردا با دوستانش #عازم_جبهه شود، همان روز رفتیم به #گلستان شهدا🌷، سر قبر #شهید_سید_رحمان_هاشمی. دیگر گریه نمیکرد.
🔸دو تن دیگر از #دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آنها خیره شد؛ گویی چیزهایی میدید 👀که ما از آنها بی خبر بودیم.
🔹رفت سراغ #مسئول گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را #دفن_نکند.
🔸ایشان هم گفت : من نمیتوانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید🕊 آوردند و گفتند میخواهیم اینجا #دفن کنیم.
🔹#محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :
شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.
♦️همانطور هم شد و محمد در #کنار سید رحمان #دفن_شد
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🎤راوی:برادر شهیــد(علــــی)
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
#تو_که_یک_گوشه_نگاهت_غم_عالم_ببرد
#حیف_باشد_که_تو_باشی_و_مرا_غم_ببرد
.
یکی از رفقا میگفت:
"قصد #ازدواج داشتم💕
گفتم برم #مشهد و از امام رضا(علیه السلام
یه زن خوب بخوام...❗️
رفتم #حرم و درخواستمو به آقا گفتم...🗣
شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️
هر جای حرم که میخوابیدم...
خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢
"آقا بلند شو..."
متوجه شدم کنار پنجره فولاد…
یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن…🙈
کسی هم کاری به کارشون نداره.
رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و.......
تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️
صبح شد☀️...پارچه رو وا کردم...☺️
پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم...
چشتون روز بد نبینه…❗️
یهو یکی داد زد :
"آی ملت…شفا گرررفت…😱
.
#پنجره_فولاد_رضا_مریضا_رو_شفا_میده
.
به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭
نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که…
خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️
"مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛
مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..."
.
"آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️
خوابم میومد،جا واسه خواب نبود...
رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴…
همین"
تاااا اینو گفتم…🤒
یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت:
"تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕
خیلی دلم شکست💔
رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم:
"آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔
زن که بهمون ندادی هیچ…
یه کشیده آب دار هم خوردیم.😢
.
همینجور که داشتم نِق میزدم…
یهو یکی زد رو شونم و گفت:
"سلام پسرم❗️
"مجرّدی⁉️"
گفتم آره؛
"من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️
اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛
تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...🙈
.
خلاااااصهههه...
تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁
.
بعد ازدواج💕
با خانومم اومديم حرم...❤️
از آقا تشکر كردم و گفتم:
"آقا،ما حاضریما...😂
یه سیلی دیگه بخوریم و
یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا :) ❤️
(به روایت آقای موسوی زاده)
.
#يا_ضامن_آهو
#عاشقانه_مذهبی
#چادرے_ها_فاطمی_ترند
#همسر_یعنی_همسفر_تا_خدا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
#جوان_مهدوی
✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
شهید جواد جهانی یک دختر ۳ ساله و یک پسر۵ ساله بهنامهای فاطمه و علی دارد
اوایل بهخاطر بچههای کوچکش نمیخواستم که به سوریه برود و او مرا به خانه شهیدان میبرد تا با مادران آنها صحبت کنم و راضی شوم چون پسرم دوست داشت که من راضی باشم
من اوایل به او میگفتم دو فرزند کوچک داری که به تو احتیاج دارند اما میگفت مادر، من اگر نروم شما اینجا نمیتوانید راحت باشید
من و این و آن باید برویم تا شما آسایش داشته باشید کسی برای حفاظت از حرم حضرت زینب س نیست و این وظیفه ما است، باید برویم تا یک آجر از حرم حضرت زینب س کم نشود
#شهید_جواد_جهانی در #وصیت_نامه خود از مسئولان شهر تقاضا کرد که پیکرش را بعد از شهادت در محل پارک خورشید #مشهد یا ارتفاعاتی که در مجاورت میدان سلمان مشهد است به خاک بسپارند🕊تا شاید به احترام وجود پیکر شهیدی در آن منطقه برخی از ناهنجار های اجتماعی رعایت شود ...
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
@mabareshohada
💐🍃💐
💢یه #جوان تو دل برویی💗 بود،آدم لذت میبرد نگاهش کنه😍 من واقعا عاشقش بودم، اونوقت این جوان رو چون ما راه نمی دادیم🚷 بیاد رفت #مشهد در قالب فاطمیون به اسم #افغانی ثبت نام کرد خودشو رسوند اینجا... (نقل از شهید حاج قاسم سلیمانی )
💢هیئتی🏴 راه انداخته بود بنام #حضرت_ابوالفضل وقتی مادرش علت این نامگذاری را جویا می شود‼️ میگوید بخاطر #ادب حضرت،آخه ارباب خیلی با ادب بودند👌 به امام حسین(علیه السلام ) خیلی ارادت داشتند من #شیفته ادب حضرت عباسم❣️
💢دوستانش گفتند وقتی #شهید شد قمقمه اش پر از آب💧 بود و لب های خشکش ما را به یاد تشنه لبان #کربلا می انداخت او لب به آب نزده بود🚱 تا بعد #شهادت از جام ساقی کربلا آب بنوشد
💢 #نذر حضرت ابوالفضل علیه السلام بود درکودکی به دست حضرت زنده شد ، ده دقیقه الی یک ربع⏰ قبل از آذان ظهر تاسوعا یعنی دقیقا همان لحظه ای که 24 سال🗓 پیش نذر حضرت عباس(علیه السلام ) شده به درجه ی رفیع #شهادت نایل می شود🕊
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مدافع_حرم
#شهید _تاسوعا
💠شـادی روحـپاکش_ صـلوات
✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
✨وآلِ مُحَمَّدٍ
✨وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌿مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا🌿👇👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃
💐🌺🌸🍀🌸🌺💐
#خاطرات_شهدا
#عاشقانه_های_شهدا
#عشق_به_ائمه_اطهار
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
هواپیمای سوخو را حاج احمد وارد نیروی هوایی سپاه کرد.
همه انتظار داشتیم مراسم افتتاحیهاش در تهران باشد .
#سردار ولی گفت : میخواهم مراسم افتتاحیه توی #مشهد باشد .
پایگاه هوایی #مشهد کوچک بود . کفاف چنین برنامهای را نمیداد . بعضیها همین موضوع را به سردار گفتند . #سردار ولی اصرار داشت مراسم در #مشهد باشد .
با برج مراقبت هماهنگیهای لازم انجام شده بود . خلبان ، برفراز آسمان ، هواپیما را چند دور، دور حرم حضرت #علی_بن_موسی_الرضا_ع طواف داد.
#سردار_کاظمی این را از خلبان خواسته بود . خیلیها تازه دلیل اصرار #سردار را فهمیده بودند . خدا رحمتش کند ، همیشه میگفت : ما هیچ وقت از لطف و عنایت اهل بیت ، خصوصاً آقا #امام_رضا_علیه السلام بینیاز نیستیم .
🌺 #سردار
🌺🌼 #تولدت
🌺🌼💐 #مبارک
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
کاروان هزار شهید #مشهد
قرار بود اولین تفحصی که انجام شد یک کاروان #هزار نفری از شهدا بفرستیم مشهد...
سیزده تا شهید کم بود تا بشود هزار تا...
رفت #شلمچه بالای یکی از کانال ها ایستاد به گریه و زاری!!
گفت: شهدا داریم #کاروان می بریم مشهد...
۱۳ تا جای خالی داریم!
هر کس می آید بسم الله...
آمد توی کانال،صد متری کند؛
یکهو صدامان کرد،رفتیم توی کانال؛
پس فردا کاروانی با هزار شهید راهی #مشهد شد...
روای: همرزم شهید مجید پازوکی
این جمله را بارها ازش شنیده بودیم:
معنی ندارد کسی بگوید من #گرفتارم؛
تا وقتی امام رضا علیه السلام هست...
#شهید_مجید_پازوکی
#سالگرد _شهادت
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#کرامات_شهداء
#پدرانه
#در_جستجوی_شهید
در اهواز مسئول انتقال #شهدا بودم.
یک روز پیرمردی مراجعه کرد و گفت: فرزندم #شهید شده و در اینجاست ، با تعجب سراغ لیست #شهدا رفتم . اما هر چه گشتیم مشخصات #پسر او نبود. پیرمرد اصرار می کرد که آمده تا #پسرش را با خودش ببرد!
من هر چه می گفتم که چنین مشخصاتی در میان #شهدا نداریم بی فایده بود.
پیرمرد مرتب اصرار می کرد.
یادم افتاد چند #شهید_گمنام در مقر داریم .
نا خود آگاه پیرمرد را به کنار #شهدای_گمنام بردم .
شش #شهید را دید اما واکنشی نشان نداد ، اما با دیدن #شهید هفتم جلو آمد فریاد زد : الله اکبر... این #فرزند من است ، بعد هم او را در #آغوش کشید و #پسرش را صدا می کرد. اما این #شهید هیچ عامل مشخصه ای نداشت !
نه پلاک، نه کارت ونه...
پیرمرد گفت : عزیزان ، این #پسر من است می خواهم او را با خودم به شهرمان ببرم.
از خدا خواستم خودش ما را کمک کند. با دقت یکبار دیگر نگاه کردم. در میان بقایای پیکر #شهید تکه های لباس و یک کمربند بود. کمربند پر از گل بود. نا امید نشدم باید نشانه ای پیدا میکردم روی لباس هیچ نشانه ای نبود .
به سراغ کمربند رفتم. آن را برداشتم وشستم. چیز خاصی روی آن نبود. بیشتر دقت کردم ناگهان آثار چند حرف انگلیسی نمایان شد. چهار بار کلمه m کنار هم نوشته شده بود این یعنی اسم #شهید که پدرش ساعتی پیش برای ما گفته بود:
#میر_محمد_مصطفی_موسوی
پدرش این نشانه را هم گفته بود این که #پسرش اسم خود را اینگونه می نوشته ، با لطف خدا و تلاش بسیار فهمیدیم این حروف را خود #شهید نوشته و ما خوشحال از اینکه این #شهید_گمنام به آغوش خانواد اش باز گشته .
پیکر #شهید را با گلاب شستیم و در پارچه سفیدی قرار دادیم و روز بعد هم به سوی #مشهد فرستادیم .
اما این پدر از کجا می دانست که #فرزندش پیش ماست!!!
منبع: کتاب کرامات شهدا
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺