eitaa logo
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
513 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
943 ویدیو
30 فایل
ما اینجا جمع نشده ایم که تعداد اعضای #کانال و یا #بازدید از مطالب به هر نحوی برای ‌مان مهم شود! ما آمده ایم خود را #بسازیم؛ تا #نفس را از نَفَس در بیاوریم. از کانال #معبر_شهدا به کانال #شهدا؛ وصل شویم. ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14 تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹💕🌷🌹 دانشجویان خواهر غیر ایرانی (یکی از کشورهای آسیایی) در به زیارت مزار چند شهید مشخص رفتیم؛ سر مزار مصطفی کاظم زاده که روایت و حرکت یوسف وار مصطفی رو گفتم! واقعا منقلب شدند... یکی شون پرسید آیا کسی بوده که در یک فضای دیگه ای بوده باشه و بیاد خوب بشه و شهید بشه؟ گفتم بله نمونه های فراوان... یکی از اونها که بدنش پر از بود!! از خدا خواسته بود طوری بشه دیگران خالکوبی ها رو نبینن تا آبرو و حرمت حفظ بشه... تو مسلم بن عقیل خمپاره خورد روی باک موتورش؛ بنزین و آتش، کل بدن او رو فرا گرفت! و بدنش سوخت... سوال کننده که جوابش رو گرفته بود دیگه تو حال خودش نبود... روای: حاج جواد تاجیک 🌺🍃🌹🍂🍁🌻🌹 ڪلیڪ ڪنید 👇 http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
🌺🍃🍂🌿🌺🍃🍂 🍃🍂🌿 🌺 محسن از افسران رشید و علاقمند به ارتش بود. هر موقع محسن را می‌دیدیم در حال تمرین و حفظ آمادگیش بود. اینقدر کارش را خوب دنبال می‌کرد که من همیشه به او می‌گفتم حاج محسن تو آنقدر خوب پیگیر کارت هستی که فکر می‌کنم صیاد شیرازی آینده باش، با کارش را دنبال می‌کرد و همین باعث می‌شد ما او را همانند صیاد سخت کوش بدانیم. الگویش شهید صیاد شیرازی بود. بهترین روحیه‌اش ایجاد الفت بین بچه‌ها بود، گفته بود من آنقدر سوریه می‌مانم تا شهید شوم. هر موقع محسن را میدیدم ، میگرفتم قوطاسلو در چهره اش آرامش بود که نه تنها من ،بلکه تمام دوستان به این موضوع تاکید داشتند. محسن بین بچه های محل خیلی عزیز و دوست داشتنی بود ،و بهترین محسن ، ایجاد دوستی الفت بین دوستان بود . یعنی تلاش میکرد بین دوستان کوچکترین مشکلی پیش نیاید به شدت روی "حق الناس" حساس بود.حتی صبح ها که میخواست به پادگان بره موتورش رو میبرد سر کوچه استارت میزد که مبادا از صدای موتورش همسایه ها از خواب بیدار بشوند! از بینش و سواد دینی و نظامی بسیار بالایی برخوردار بود. 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 ✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا ڪلیڪ ڪنید 👇 🌺🍃@mabareshohada 🍃🌺 🍃🍂🌿 🌺🍃🍂🌿🌺🍃🍂
🌺💐🌹 لباسهای خیس به تنمون سنگینی می‌کرد😐 ... ستون گردان پایین ارتفاع زیر پای عراقی‌ها بود . همهمه‌ی بسیجی‌ها میان رعد و برق و شر شر باران گم شده بود ... حالا گونی‌هایی رو ڪہ عراقی‌ها پلہ وار زیر ڪوه چیده بودند از گل و لای لیز شده بود و اسباب دردسر😒 ... بچہ ها از ڪت و ڪول هم بالا می‌رفتند ڪه از شر باران خلاص بشند و خودشان را به داخل غار بزرگ زیر قله برسونند😊 . انگار یہ گونی ،جنسش با بقیه فرق داشت 😳. لیز و سُر نبود ... بسیجی‌ها پا روش ڪه می‌گذاشتند ، می‌پریدند اون ور آب و بعد داخل غار 👌. اما گونی هر از گاهی تڪون میخورد !! شاید اون شب هیچ بسیجی‌ای نفهمید ڪه علی آقا🌷 ، فرمانده شون پله شده بود برای بقیه 🕊... یڪی دو نفر هم ڪه متوجه شدیم ، دم غار ، اشڪهامون با بارون قاطی شده بود 😢. خدایا... بہ ماتوفیق ده ڪہ اگر باخون وضو نگرفتیم بہ یاد خون دادگان وضو بگیریم.. 🌺 ─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─ 📥ورُودبِه معبر ‌شُّہَدٰاء👇 🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 در عملیات بازی دراز هلےکوپتر 🚁های عراقے بصورت مستقیم به سنگر هاے بچه ها شلیک مےکردند و اوضاع وخیمے را ایجاد کرده بودند. درهمان وضع یکے از نیروها به سمت محسن رفت و با ناراحتے گفت : « پس آنهایے ڪہ قرار بود ما را پشتیبانے کنند کجایند؟ چرا نمےآیند !؟ چرا بچہ ها را بہ ڪشتن مے دهی😤 !؟ وزوایے سرش را برگرداند ، نگاهے به آسمان🌌 انداخت و همه را صدا زد صدایش در فضا پیچید ڪہ مےگفت : « اَلمْ تَر کَیف فَعل رَبڪ بِاَ صحابِ الفـیل ... » بچہ ها با او شروع بہ خواندن ڪردند در همین لحظه یکے از هلے کوپتر ها بہ اشتبـاه تانڪ عراقے را بہ آتش ڪشید و دو هلےڪوپتر دیگر با هم برخورد ڪردند ... شهید محسن وزوایی 《رتبه ۱ شیمی دانشگاه صنعتی شریف》 🌺🍃🌹🍂🍁🌻🌹 ✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا ڪلیڪ ڪنید 👇 🌺🍃@mabareshohada 🍃🌺
🌺🕊🌺 #خاطرات_ناب_شهدا شهیدے ڪہ عاشق و دلتنگ #امام_رضا (علیه السلام ) بود. #شہید_محمد_حسن_ترابیان 🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
🔸"در محضر شهــید"... مردم بدانيد ڪہ درمڪتب ما، شهادت مرگےنيست ڪہ دشمن برما تحميل ڪند. و اين آخرين پ
🌷 🌷 🌷🌿شهید علیرضا موحد دانش🌿🌷 🌺مهمان بانوی دو عالم به نقل از مادر شهید: چند روز قبل از شهادت علیرضا من که در خارج از کشور به سر می‌بردم، خواب عجیبی دیدم. درخواب دیدم که تمام کوچه‌مان را چراغانی کرده و دیوارهایش را از پرچم پوشانده‌اند. خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) جلوی در خانه ایستاده‌اند و مردم بین خودشان نقل پخش می‌کنند. دریافتم که شاید برای علیرضا اتفاقی افتاده است و همینطور هم بود. چند روز بعد همسرم از ایران تماس گرفتند و خبر شهادت او را به من رساند. 🌺حضور دلگرم کننده.... به نقل از پدر شهید: شبی که خداوند فاطمه را به ما عطا فرمود چند ماه از شهادت حاج علی گذشته بود. آمبولانسی آمد و ما به همراه همسر علیرضا راهی بیمارستان شدیم. من در تمام مسیر حضور حاجی را حس می‌کردم. احساس می‌کردم او سوار برلندکروزی که همیشه با آن به خانه می‌آمد، در جلوی آمبولانس حرکت می‌کند و راه را برای عبور ما باز می‌نماید. می‌دانستم که او هم نگران حال همسرش است و با حضورش قصد دارد به ما آرامش بدهد. شاید اگر از همسر او هم سؤال کنید بگوید که: «تعجب‌آور است اما من علیرضا را دیدم که به من لبخند می‌زد و برایم دعا می‌خواند.» 🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🌺💕🍃💕🌺 🌷 🌷 💠⇐از که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه طلبید. 💠⇐قرار بود فردا با دوستانش شود، همان روز رفتیم به شهدا، سر قبر . دیگر گریه نمی‌کرد. 💠⇐دو تن دیگر از در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آن‌ها خیره شد؛ گویی چیزهایی می‌دید که ما از آن‌ها بی خبر بودیم.رفت سراغ گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را . 💠⇐ایشان هم گفت : من نمی‌توانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند می‌خواهیم اینجا کنیم. محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.همان‌طور هم شد و محمد در سید رحمان 🎤راوی:برادر شهیــد(علــی) 🌺💕🍃💕🌺 ✅ برتـــرین کانال ⏬⏬ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃l
🕊💕🕊 ❣ بسْــــمِ ربِّــ الشُهَـــــدا ❣ 🌹🍃 ■ شهید سیّد کمال فاضلی ■ تولّد : 1342/4/3 - شهرکرد ■ شهادت : 1364/11/24 - والفجر هشت - فاو ※ عملیّات محرّم مجروح شد، طوری که دکترا ازش قطع امید کرده بودند. ◆ حضرت فاطمه(سلام الله علیها ) اومده بود به خوابش، فرموده بود: 《 پسرم تو شفا گرفتی، بلند شو، فقط باید قول بدی که جبهه رو ترک نکنی!》 ■● بعد از این خواب، سر از پا نمیشناخت، عملیّات خیبر، شد فرمانده گردان حضرت علی اکبر(علیه السلام ) از بس حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو عوض کرد گذاشت یا زهرا(سلام الله علیها ) ■● شهید که شد ایّام فاطمیه بود. ترکش خورده بود توی پهلوش ✨▪️✨▪️✨▪️✨ 💠شـادی روحـش صـلوات🌺🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐 🌹🌹کانال معبر شهدا 🌹🌹 برای ورود کلیک کنید 👇👇👇 🌺 @mabareshohada 🌺🍃 •••●💠💠💠●•••
🌹🍃 🍁شهید مدافع حرم 🔸در مزار دیدمش از آن دوست هایی بود که هروقت می‌آمد حتما یک شام در منزل ما مهمان بودو یا اگر من قم می رفتم حتما منزلشان می‌رفتم آن روز هم دعوتش کردم 🔹اما گفت آمده‌ام به مادرم سر بزنم و بروم، گفت که ماموریتی در پیش دارم اگر همدیگر را ندیدیم حلالم کن برادر،گفتم این چه حرفی است اما آن طلبی خیلی جدی بود بعد رفت کنار قبور مطهر شهدا می دیدم گردنش را کج کرده و با نگاه معصومانه ای به قبور خیره شده است و گریه میکند. 💢فکر کنم حاجت را گرفت و شهید شد... راوی:دوست شهید 🔷🔸ڪانال مَعبَر شُـــــهَــــدا 🔷🔸 ✅ڪانال برتر⏬ 🌺🍃💦🍃🍃 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺