🌹💕🌷🌹
#خاطرات_ناب_شهدا
دانشجویان خواهر غیر ایرانی
(یکی از کشورهای آسیایی)
در #مزار_شهدا به زیارت مزار چند شهید مشخص رفتیم؛ سر مزار مصطفی کاظم زاده که روایت #معصومیت و حرکت یوسف وار مصطفی رو گفتم!
واقعا منقلب شدند...
یکی شون پرسید آیا کسی بوده که در یک فضای دیگه ای بوده باشه و بیاد #جبهه خوب بشه و شهید بشه؟
گفتم بله نمونه های فراوان...
یکی از اونها #شهید_مرتضی_چرامین
که بدنش پر از #خالکوبی بود!!
از خدا خواسته بود طوری #شهید بشه دیگران خالکوبی ها رو نبینن تا آبرو و حرمت #شهدا حفظ بشه...
تو #عملیات مسلم بن عقیل خمپاره خورد روی باک موتورش؛ بنزین و آتش، کل بدن او رو فرا گرفت!
و بدنش سوخت...
سوال کننده که جوابش رو گرفته بود دیگه تو حال خودش نبود...
روای: حاج جواد تاجیک
🌺🍃🌹🍂🍁🌻🌹
ڪلیڪ ڪنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/2660171777C6ca1d6a53e
🌺🍃🍂🌿🌺🍃🍂
🍃🍂🌿
🌺#شهید_محسن_قوطاسلو
#سالروز_شهادت
#خاطرات_ناب_شهدا
محسن از افسران رشید و علاقمند به ارتش بود. هر موقع محسن را میدیدیم در حال تمرین و حفظ آمادگیش بود. اینقدر کارش را خوب دنبال میکرد که من همیشه به او میگفتم حاج محسن تو آنقدر خوب پیگیر کارت هستی که فکر میکنم صیاد شیرازی آینده باش، با #عشق کارش را دنبال میکرد و همین باعث میشد ما او را همانند صیاد سخت کوش بدانیم. الگویش شهید صیاد شیرازی بود.
بهترین روحیهاش ایجاد الفت بین بچهها بود، گفته بود من آنقدر سوریه میمانم تا شهید شوم.
هر موقع محسن را میدیدم ، #آرامش میگرفتم قوطاسلو در چهره اش آرامش بود که نه تنها من ،بلکه تمام دوستان به این موضوع تاکید داشتند.
محسن بین بچه های محل خیلی عزیز و دوست داشتنی بود ،و بهترین #روحیه محسن ، ایجاد دوستی الفت بین دوستان بود .
یعنی تلاش میکرد بین دوستان کوچکترین مشکلی پیش نیاید
به شدت روی "حق الناس" حساس بود.حتی صبح ها که میخواست به پادگان بره موتورش رو میبرد سر کوچه استارت میزد که مبادا از صدای موتورش همسایه ها از خواب بیدار بشوند! از بینش و سواد دینی و نظامی بسیار بالایی برخوردار بود.
#الگو_برداری_از_شهید
#سالگرد_شهادت
#شادی_روحش_صلوات
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃@mabareshohada 🍃🌺
🍃🍂🌿
🌺🍃🍂🌿🌺🍃🍂
#خاطرات_ناب_شهدا
🌺#سردار_شهید_علی_چیت_سازیان💐🌹
لباسهای خیس به تنمون سنگینی میکرد😐 ...
ستون گردان پایین ارتفاع زیر پای عراقیها بود . همهمهی بسیجیها میان رعد و برق و شر شر باران گم شده بود ...
حالا گونیهایی رو ڪہ عراقیها پلہ وار زیر ڪوه چیده بودند از گل و لای لیز شده بود و اسباب دردسر😒 ... بچہ ها از ڪت و ڪول هم بالا میرفتند ڪه از شر باران خلاص بشند و خودشان را به داخل غار بزرگ زیر قله برسونند😊 .
انگار یہ گونی ،جنسش با بقیه فرق داشت 😳. لیز و سُر نبود ...
بسیجیها پا روش ڪه میگذاشتند ، میپریدند اون ور آب و بعد داخل غار 👌. اما گونی هر از گاهی تڪون میخورد !!
شاید اون شب هیچ بسیجیای نفهمید ڪه علی آقا🌷 ، فرمانده شون پله شده بود برای بقیه 🕊... یڪی دو نفر هم ڪه متوجه شدیم ، دم غار ، اشڪهامون با بارون قاطی شده بود 😢.
خدایا...
بہ ماتوفیق ده ڪہ اگر باخون وضو نگرفتیم
بہ یاد خون دادگان وضو بگیریم..
#یاد_شهدا_با_صلوات
🌺#شهید_علی_چیت_سازیان
─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
#فوروارد_یادتون_نره
📥ورُودبِه معبر شُّہَدٰاء👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#خاطرات_ناب_شهدا
در عملیات بازی دراز هلےکوپتر 🚁های عراقے بصورت مستقیم به سنگر هاے بچه ها شلیک مےکردند و اوضاع وخیمے را ایجاد کرده بودند.
درهمان وضع یکے از نیروها به سمت محسن رفت و با ناراحتے گفت : « پس آنهایے ڪہ قرار بود ما را پشتیبانے کنند کجایند؟ چرا نمےآیند !؟ چرا بچہ ها را بہ ڪشتن مے دهی😤 !؟
وزوایے سرش را برگرداند ، نگاهے به آسمان🌌 انداخت و همه را صدا زد صدایش در فضا پیچید ڪہ مےگفت :
« اَلمْ تَر کَیف فَعل رَبڪ بِاَ صحابِ الفـیل ... » بچہ ها با او شروع بہ خواندن ڪردند در همین لحظه یکے از هلے کوپتر ها بہ اشتبـاه تانڪ عراقے را بہ آتش ڪشید و دو هلےڪوپتر دیگر با هم برخورد ڪردند ...
#شهید_محسن_وزوایی
#قهرمان_بازی_دراز
#امدادهاےغیبے
شهید محسن وزوایی
《رتبه ۱ شیمی دانشگاه صنعتی شریف》
🌺🍃🌹🍂🍁🌻🌹
#شادی_روحش_صلوات
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃@mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
🔸"در محضر شهــید"... مردم بدانيد ڪہ درمڪتب ما، شهادت مرگےنيست ڪہ دشمن برما تحميل ڪند. و اين آخرين پ
🌷 #خاطرات_ناب_شهدا 🌷
🌷🌿شهید علیرضا موحد دانش🌿🌷
🌺مهمان بانوی دو عالم به نقل از مادر شهید:
چند روز قبل از شهادت علیرضا من که در خارج از کشور به سر میبردم، خواب عجیبی دیدم. درخواب دیدم که تمام کوچهمان را چراغانی کرده و دیوارهایش را از پرچم پوشاندهاند. خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) جلوی در خانه ایستادهاند و مردم بین خودشان نقل پخش میکنند. دریافتم که شاید برای علیرضا اتفاقی افتاده است و همینطور هم بود. چند روز بعد همسرم از ایران تماس گرفتند و خبر شهادت او را به من رساند.
🌺حضور دلگرم کننده.... به نقل از پدر شهید:
شبی که خداوند فاطمه را به ما عطا فرمود چند ماه از شهادت حاج علی گذشته بود.
آمبولانسی آمد و ما به همراه همسر علیرضا راهی بیمارستان شدیم.
من در تمام مسیر حضور حاجی را حس میکردم.
احساس میکردم او سوار برلندکروزی که همیشه با آن به خانه میآمد، در جلوی آمبولانس حرکت میکند و راه را برای عبور ما باز مینماید. میدانستم که او هم نگران حال همسرش است و با حضورش قصد دارد به ما آرامش بدهد. شاید اگر از همسر او هم سؤال کنید بگوید که: «تعجبآور است اما من علیرضا را دیدم که به من لبخند میزد و برایم دعا میخواند.»
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🌺💕🍃💕🌺
🌷 #خاطرات_ناب_شهدا 🌷
💠⇐از #مشهد که برگشت حال و روزش تغییر کرد نشاط عجیبی داشت، از بیشتر دوستان و آشنایان خداحافظی کرد و از همه #حلالیت طلبید.
💠⇐قرار بود فردا با دوستانش #عازم_جبهه شود، همان روز رفتیم به #گلستان شهدا، سر قبر #شهید_سید_رحمان_هاشمی. دیگر گریه نمیکرد.
💠⇐دو تن دیگر از #دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آنها خیره شد؛ گویی چیزهایی میدید که ما از آنها بی خبر بودیم.رفت سراغ #مسئول گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را #دفن_نکند.
💠⇐ایشان هم گفت : من نمیتوانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند میخواهیم اینجا #دفن کنیم.
محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.همانطور هم شد و محمد در #کنار سید رحمان #دفن_شد
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🎤راوی:برادر شهیــد(علــی)
🌺💕🍃💕🌺
✅ برتـــرین کانال #ایتا⏬⏬
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃l
🕊💕🕊
❣ بسْــــمِ ربِّــ الشُهَـــــدا ❣
#خاطرات_ناب_شهدا🌹🍃
■ شهید سیّد کمال فاضلی
■ تولّد : 1342/4/3 - شهرکرد
■ شهادت : 1364/11/24 - والفجر هشت - فاو
※ عملیّات محرّم مجروح شد، طوری که دکترا ازش قطع امید کرده بودند.
◆ حضرت فاطمه(سلام الله علیها ) اومده بود به خوابش، فرموده بود:
《 پسرم تو شفا گرفتی، بلند شو، فقط باید قول بدی که جبهه رو ترک نکنی!》
■● بعد از این خواب، سر از پا نمیشناخت، عملیّات خیبر، شد فرمانده گردان حضرت علی اکبر(علیه السلام ) از بس حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو عوض کرد گذاشت یا زهرا(سلام الله علیها )
■● شهید که شد ایّام فاطمیه بود. ترکش خورده بود توی پهلوش
✨▪️✨▪️✨▪️✨
💠شـادی روحـش صـلوات🌺🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹🌹کانال معبر شهدا 🌹🌹
برای ورود کلیک کنید 👇👇👇
🌺 @mabareshohada 🌺🍃
•••●💠💠💠●•••
#خاطرات_ناب_شهدا🌹🍃
🍁شهید مدافع حرم #سجاد_طاهرنیا
🔸در مزار #شهدا دیدمش از آن دوست هایی بود که هروقت #رشت میآمد حتما یک شام در منزل ما مهمان بودو یا اگر من قم می رفتم حتما منزلشان میرفتم آن روز هم دعوتش کردم
🔹اما گفت آمدهام به مادرم سر بزنم و بروم، گفت که ماموریتی در پیش دارم اگر همدیگر را ندیدیم حلالم کن برادر،گفتم این چه حرفی است اما آن #حلالیت طلبی خیلی جدی بود بعد رفت کنار قبور مطهر شهدا می دیدم گردنش را کج کرده و با نگاه معصومانه ای به قبور #شهدا خیره شده است و گریه میکند.
💢فکر کنم حاجت را گرفت و شهید شد...
#شهید_مدافع_حرم_سجاد_طاهر_نیا
راوی:دوست شهید
🔷🔸ڪانال مَعبَر شُـــــهَــــدا 🔷🔸
✅ڪانال برتر⏬
🌺🍃💦🍃🍃
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺