مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان کتاب خواندن مهم است، واجب است و جایگزین هم ندارد. این را همهمان خوب مید
برای من در روزهای شلوغ زندگیام، کتابخواندن اولین چیزی است که گم میشود. تیکِ خواندنِ روزانهی کتاب زده نمیشود و گاهی یک هفته میگذرد و صفحهی کتاب جابهجا نمیشود.
آخرین کتابی که خواندم "مستِ جنگ" از آقای آذرباد بود. کتاب را در شلوغترین روزهای زندگیام چهار روزه خواندم! نه بخاطر جذابیت فوقالعاده آن یا مثلا نثر بسیار خوبش. کتاب را چهار روزه خواندم چون در یک جمع کتابخوان بودم و قراری داشتم. قراری که پایبندی به آن برایم مهم بود. چون میدانستم همکلاسیهایم در حال خواندن کتاب هستند و هیچ چیزی نظمشان را بهم نمیزند. چون انگیزه همراهی با آنها مرا هل میداد و باعث میشد در هر فرصتی کتاب را دست بگیرم و مشغول خواندن شوم.
اصلش آنکه "یک جمع کتابخوان" مرا به این مطالعه منظم پایبند کرد. بعد از این تجربه کشف کردم که برای "زیاد" کتابخواندن به یک جمع نیاز دارم...به یک جمعِ کتابخوان.
ادامه دارد...
_نجمه حسنیه_
#پیشنهاد_درجه_یک
https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
به نـام خــدای مهربـــان
همیشه بعد از خواندن یک کتاب چیزی میان گلویم گیر میکند؛ حرفهای زده نشده، نظرهای بیان نشده!
چه آن کتاب خوب باشد و چه از قضا بد، من حرفهایی برای گفتن دارم. حرفهایی که در گلویم میماند چون کسی نیست که درباره کتاب با او حرف بزنم. چون گفتن از یک کتاب با دیگرانی که دغدغههای مشابه من ندارند و اصلا در حال و هوای کتاب نیستند سخت است. همیشه بعد از کتاب دلم میخواهد کسی باشد که خودش کتاب را خوانده باشد و روبه رویم بنشیند و بتوانیم باهم درباره کتاب حرف بزنیم. از نقاط قوتش بگوییم، درباره خرابکاریهای نویسنده غر بزنیم و از لحظاتی که غرق لذت یا نفرت شده بودیم حرف بزنیم. درست نمیدانم چقدر اهل کتاب خواندن هستید، اما حتما اگر کتابخوان باشید و حداقل چندتایی کتاب خوانده باشید از حسی که دربارهاش حرف میزنم آگاه هستید.
حس مشترک کتاب خواندن که فقط در یک جمعِ کتابخوان رقم میخورد...
_نجمه حسنیه_
#پیشنهاد_درجه_یک
https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
◇مبنا دومین حلقه
کتابخوانی خود را برگزار میکند◇
قرار است در این حلقه همراه با یک جمع خوب کتاب بخوانیم؛ جمعی که برای هر روز کتابخواندن بهمان انگیزه میدهد و برای تبادلنظر ساخته شده است :
📚 در این حلقه چه خبر است؟
قرار است از اول خرداد، سه کتاب "هرس" ، "ساحل تهران" و "مغازه خودکشی" را جمعخوانی کنیم.
✓ از ۱ خرداد تا ۱۵ خرداد کتاب «مغازه خودکشی» را باهم میخوانیم.
✓ از ۱۶خرداد تا ۳۰خرداد سراغ «ساحل تهران» جناب قیصری میرویم.
✓ در آخر کتاب «هرس» را از ۱تیر تا ۲۰تیرماه روی میز میگذاریم.
📚شما بعد از ثبتنام لینک کانال تلگرام دوره را دریافت میکنید و از راههای پیشنهاد شده کتاب را تهیه میکنید.
📚 بعد طبق برنامه روزانه، مقدار مشخصی از کتاب را میخوانید و درباره بخش خوانده شده با رفقای کتابخوانتان حرف میزنید و درباره کتاب نظرتان را میگویید.
📚بعد از خواندن هرکتاب سعی میکنیم یک جلسه حضوری یا مجازی با نویسنده یا ناشر بگیریم و باهم درباره کتاب گپ بزنیم.
📚 در پایان، جمعبندی گپ و گفتهای مربوط به هر کتاب به صورت یک گزارش در اختیار شما قرار میگیرد.
📚شرکت در جمعخوانی برای عموم آزاد است! فقط کافی است به کتاب خواندن علاقهمند باشید..
📚البته اگر از هنرجوهای نویسندگی خلاق مبنا هستید یک کد تخفیف خوب برایتان در نظرگرفتهایم...😉
+ اینجا ثبتنام کنید و درباره این حلقه بیشتر بخوانید:
http://yun.ir/u56uf7
+ اگر سوالی داشتید از مَن بپرسید:
@adm_mabna
#پیشنهاد_درجه_یک
https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25
به نام خدای مهربان
"مجلهی شکموها"
کمتر درباره غذا خواندهام و تا همین چند وقت پیش تقریبا هیچ وقت چیزی با این موضوع ننوشته بودم. تا پیش از مادر شدن ارتباطم با غذا محدود به احساس گرسنگی و سیری خودم میشد. کمتر خاطرهای دارم که کسی از تجربه خودش درباره غذا برایم گفته باشد؛ مثلا از رژیمهای شکست خورده یا فقر غذا حتی! تهِ شنیدههای من در موضوع غذا ختم میشد به دستور غذاهای جدید و نوشتن دستور العمل غذا تنها دستخط من با این موضوع بود...
مادر که شدم اما مسئلهی غذا برایم پررنگ شد. غذا و کودک دو مفهوم کاملا وابسته برایم شدند. از شروع اولین غذا تا بدغذاییهای کودکان، عادتهای اشتباه و دغدغه غذاهای ناسالم، همه چیزهایی است که یک زمانی حتما خوراک فکری همه مادران است.
ارزش غذایی خوراکیها ، سلامت آنها و چیزهایی شبیه به این تنها مطالب مرتبط به غذا نیستند. غذا یک مفهوم مشترک میان آدم هاست که اگر هم مطلب درباره آن باشد همهشان شبیه به هماند و کمتر کسی فراتر از اینها سراغ ارتباط آدمها و غذا رفته است و با زبان روایتها از غذا نوشته است. محفل اما اینبار از غذاها نوشته است. تحربههای زیسته، روایت میوههای دل، باشگاه کتاب، ناخدا نوشت و سردبیر نوشت همه حول محور غذا قلم زدهاند.
حالا به قدر خرید چهار دانه پفک(اگر اهل غذاهای ناسالم هستید) و یا به قدر خرید یک بطری شیر(اگر زیادی به رژیم غذاییتان اهمیت می دهید) کنار بگذارید و محفل را از لینک زیر تهیه کنید :
https://yek.link/Mrarasteh
راستی! پیش از خواندن محفل چند خوراکی ترجیحا خوشمزه کنار دستتان باشد... از من گفتن بود.
_نجمه حسنیه_
#محفل
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربـــان "یک تیم به وسعت ایران"(1) یک مدرسه را به ذهن بیاورید. یک مدرسه با دیواره
به نـام خــدای مهربـــان
"یک تیم به وسعت ایران"(۲)
پیش تر از #داستان_مبنا نوشتهام. اینکه مبنا یک مدرسه مهارتآموزی است که بستر تمام فعالیتهایش در فضای مجازی است. آقای جوان و آقای دولتآبادی بنیانگذاران مبنا هستند و مدرسه دو دپارتمان دارد : دپارتمان نویسندگی و دپارتمان روایتانسان.
مدیر دپارتمان نویسندگی آقای جوان و مدیر دپارتمان روایت انسان آقای امین نخعی است.
در مبنا آقای جوان را ناخدا صدا می زنیم. این اما قصهای دارد که بعدتر برایتان تعریف خواهم کرد...
مدرسه مهارت آموزی مبنا
بگذارید کمی بیشتر از حال و هوای مبنا برایتان بگویم. از آنجا که تمام ارتباطات مبنا در فضای مجازی شکل میگیرد، ما یک تیم 50 نفره از شهرهای مختلف ایران داریم. تمام جلسات هماهنگی مبنا در فضای مجازی و به صورت تماس تصویری برگزار میشود.
مبنا البته گاهی دورهمیهای حضوری برای تیمش دارد. این دورهمیها اما معمولا غایبین زیادی دارد. چراکه مثلا برای اهالی مشهد سخت است که برای یک دیدار چند ساعته خودشان را به تهران برسانند. یا مثلا اهالی کرمان مسافت زیادی تا دورهمی مشهد دارند و رفت و آمد برایشان چندان آسان نیست. این است که ما در مبنا خودمان را به این ارتباط دورادور عادت دادهایم و کمتر به دیدارهای حضوری دلخوش کردهایم.
پروژههای مبنا همه در یک ارتباط مجازی ایده پردازی، طراحی واجرا میشوند. اگر تجربه همکاری با یک استارتاپ را داشته باشید حتما میدانید ایدهپردازی و بحث و گفتگو چقدر مهم و چقدر وابسته به دیدار حضوری افراد است. ما در مبنا اما با همهی محدودیتهای این جنس ارتباط، جلساتمان را مجازی برگزار میکنیم. خیلی وقتها از پشت مانیتور از ایدههایمان دفاع میکنیم و بخاطر حل یک مشکل پشت صفحهی موبایل حرص میخوریم. گاهی هم این میان فرزندانمان مهمان ناخواندهی جلسههایمان میشوند. گاهی حتی مسئلهای که با یک جلسه سه ساعته حضوری قابل حل است در مبنا بخاطر بستر مجازی در سه جلسه به نتیجه میرسد.
این مجازی بودن اما کنار همهی سختیهایش مزیتهایی هم دارد...
مثلا فکرش را بکنید، من که مادر یک کودک 5ساله هستم از خانهی خودم بیدغدغهی تنها گذاشتن فرزندم در جلسه کاری شرکت میکنم. هیچوقت در شلوغی خیابانها گیر نمیافتم و زمان کارم تا حدی زیادی دست خودم است. من میتوانم به سادگی در اتاق خودم لیوان چای دست بگیرم و از ایدههایم حرف بزنم. یا مثلا میتوانم کارم را با خودم به مسافرت، مهمانی و یا پارک ببرم.
مجازی بودن اگرچه حسرت کنار هم بودن را به دل اعضای تیم مبنا گذاشته است، اما باعث شده است که ما یک تیم به وسعت ایران داشته باشیم...
_نجمه حسنیه_
#داستان_مبنا
https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25
به نـام خــدای مهربان
"دوباره نگاه کنید"
کتابهای مذهبی را به خاطر بیاورید. مثلا کتابهایی با موضوع کربلا؛
چند کتاب میشناسید که درباره کربلا متفاوت از دیگری حرف زده باشد؟ مثلا راوی متفاوتی انتخاب کرده باشد یا سراغ بخش جدیدی از واقعه عاشورا رفته باشد؟
نوشتن از موضوعات مذهبی کار بسیار ارزشمندی است. فارغ از چطور پرداختن و فرم کار لازم است در ابتدا به یک نکته مهم توجه کرد!
سعی کنید سراغ بخشهای جدید این وقایع بروید و از نگاه آدمهای جدید به داستان نگاه کنید. اصلا سراغ ماجرایی بروید که کمتر کسی از آن نوشته است. مثلا سراغ یک آدم فرعی از سپاه یزید بروید و ماجرای کربلا را از نگاه او بنویسید. یا حتی خلاقانهتر عمل کنید و از نگاه او چیزی را بنویسید که کمتر کسی درباره ماجرای کربلا میداند.
در نوشتن خلاقیت به خرج بدهید. مثلا اینبار که سراغ موضوعات مذهبی میروید بیشتر بگردید و بیشتر مطالعه کنید. سراغ وقایع جدیدی بروید که تا به حال خودتان هم نمیدانستهاید. مثلا سراغ یک ماجرا از امام کاظم(ع) بروید. یا اصلا درگیر روزهایی بشوید که امام رضا تازه به ایران آمدهاند.
می دانید؟
کتاب در موضوع کربلا و عاشورا و امام حسین، یا مثلا انقلاب و جنگ و دفاع مقدس کم نیست؛ اما مسئله این است که تعداد کتابهای خواندنی گاهی به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد.
_نجمه حسنیه_
#نویسندگی
https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25
مدرسه مهارت آموزی مبنا
به نـام خــدای مهربان "دوباره نگاه کنید" کتابهای مذهبی را به خاطر بیاورید. مثلا کتابهایی با موض
قطعا نوشتن از یک موضوع جدید و کارنشده درباره موضوعات مذهبی، یا مثلا انتخاب یک بخش جدید کار سختتری است. نیاز به وقت بیشتری دارد. مطالعه بیشتری میطلبد و مهارت بیشتری هم میخواهد. اما حقیقت این است که مخاطب امروزی ما به نگاهی نو، به نوشتهای جدید و به فرمی قوی نیاز دارد تا عاشورا را بخواند، تا سراغ زندگینامه شهدا برود، تا احساساتش برای مادر یک شهید جریحهدار شود و خلاصه آنکه همهچیز به نگاه جدید و خلاقانه شما وابسته است...
#نویسندگی
به نام خـدای مهــربان
"نمایشنامه بشنویــد"
خیلی هایمان شاید اهل نمایشنامه خواندن نباشیم. هرکداممان هم به دلایلی؛ مثل آنکه وقت نداریم یا خواندن نمایشنامه آنقدرها که باید جذاب نیست! میفهمم.
نمایشنامهها اما بخش مهمی از نوشتههای نویسندههای بزرگ را در برمیگیرند. بیشتر نویسندههای بزرگ یک یا چند نمایشنامه نوشتهاند و حتی برخیشان با همین نمایشنامهها شناخته و معروف شدهاند.
برای خواندن نمایشنامهها میتوانید آنها را بشنوید. وقتی مشغول کارهای روزانهتان هستید یا مثلا دارید رانندگی میکنید میتوانید پادکست گوش کنید. پادکستی که برای شما نمایشنامه بخواند. من به شما "پادکست الف" را پیشنهاد میکنم.
پادکست الف نمایشنامههای معروف را خلاصه و بازنویسی میکند و آنها را با یک صدای خوب برای شما میخواند. شنیدن نمایشنامه خیلی سادهتر از خواندنش است. به خصوص که گوینده پادکست با توضیح بخشهایی از متن شما را در فهم بهتر آن کمک میکند. پادکست الف روان است. خوانش دلنشینی دارد و مطمئنم شما را به خواندن نمایشنامه ترغیب میکند. هربار میتوانید از بین عناوین اپیزودها عنوان دلخواهتان را انتخاب کنید، هندزفری را در گوشتان بگذارید و اجازه دهید گوینده برایتان یک نمايشنامه را تعریف کند...
_نجـمه حسنیـه_
#پادکست_خوب
#پیشنهاد_درجه_یک
⬇️مارا اینجا ببینید⬇️
https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
به نـام خــدای مهربـــان
"راز معجزه" (۱)
وقتی میخواهیم دنیای نوح را به ذهن بیاوریم، عبادتهای چندساله نوح در ذهنمان مجسم میشود و دعوت چندسالهی او به دین خدا، ماجرای کنعان پسرش را تصور میکنیم و عاقبت کافران را، داستان کشتی یادمان میآید و طوفانی که عذاب شد و قوم نوح را در خود غرق کرد...
ماجرای نوح برای تعریف کردن به زمان زیادی نیاز دارد. ظرافتهای دعوتش عجیب است و ماجرای عذابش جالب. چیزهایی این میان در ماجرای نوح است که تفکر دربارهشان رازشان را کشف می کند.
مثلا کشتی نوح!
پیش از این چند پست درباره کشتی نوح نوشتهام. از عظمت آن، تکنولوژی آن و معجزه بودن آن...
ما خودمان را پیشرفته میدانیم. آنقدر که میتوانیم با آدمی هزاران کیلومتر دورتر از خودمان حرف بزنیم، درباره زندگیاش بدانیم و او را در قاب گوشیمان به صورت تصویری ببینیم. ما بخاطر ماه رفتن خودمان را پیشرفته میدانیم. بخاطر هوش مصنوعی به خودمان افتخار میکنیم و خلاصه آنکه ما عمیقا به پیشرفته بودن خودمان باور داریم.
_نجمه حسنیه_
#روایت_انسان