eitaa logo
مدرسه مهارت آموزی مبنا
18.4هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
364 ویدیو
62 فایل
کانال رسمی «مدرسه مهارت آموزی مبنا» ✨ ما توی این مدرسه، مهارت‌های بنیادی رو آموزش می‌دیم. دوره‌های ما فعلا در دو دپارتمان زیر برگزار می‌شه: 🔸دپارتمان نویسندگی 🔸دپارتمان روایت انسان خانم میم هستم، ادمین مبنا.☺️ بیاین باهم گپ بزنیم: 🆔 @adm_mabna
مشاهده در ایتا
دانلود
به نـام خــدای مهربـــان "مردی که نمی شناسم" وقتی بیدار شدم همسرم روی مبل نشسته بود. 7 صبحِ جمعه بود و این ساعت بیداری برای همسرم هم – با همه ی کم خواب بودنش – عجیب بود. آشفته نبود. مثل همیشه ی خودش بود اما آرام تر. یک سکوت عجیبی داشت. این را به محض آنکه گفتم "صبح بخیر" فهمیدم. کنارش نشستم و به شوخی گفتم : "جمعه هم صبح زود؟" و با آرنج به پهلویش زدم. آن روز را همینقدر با جزییات به خاطر دارم. جوابم را نداد. یک خنده، شاید لبخند نشست روی لبش، سری تکان داد و آرام گفت : حاج قاسم رو کشتند... همین. من حاج قاسم را نمی شناختم. شنیده بودم کسی، در سوریه از حرم دفاع می کند. یک سردار سپاهی، ریش سفید جبهه، یک آدم مثل همه ی آدم های دیگر. راستش آنقدرها پیگیر خبرهایش نبود. اصلا من از سوریه و داعش دوری می کردم. داستان بیش از اندازه برایم غم انگیز بود. هیچ وقت خبرهایش را نمی خواندم. از زندگی نامه ی شهیدان مدافع حرم دوری می کردم، آدم های زندگی شان بیش از اندازه شبیه من بودند. همیشه اتفاقات در سوریه در نقطه ای دور تر از من اتفاق می افتاد. وقتی همسرم گفت : "حاج قاسم رو کشتند"؛ چیزی هری توی دلم ریخت. تصویر حاج قاسم نقش بست رو به رویم. نمی دانم با لبخند بود یا نه. با عجله گفتم: قاسم سلیمانی؟همان که... نگذاشت جمله را به نقطه برسانم، گفت : آره، آمریکایی ها زدنش، توی فرودگاهِ ... جمله اش تمام نشده پاشدم. بغض نشست میان گلویم. اشک به چشم هایم هجوم آورد. به اتاق رفتم و روی تخت نشستم و های های گریه کردم. نمی دانستم چرا، اصلا من که خوب نمی شناختمش. چرا این غم، این گلوله ی سنگینِ غم میان دلم جا گرفته است؟. اشک می ریختم و زار می زدم. برای مردی، کسی که هیچ وقت پیگیرش نبودم. بعد از فوت مادربزرگم به یاد ندارم برای کسی این چنین گریه کرده باشم. بعد از آن روز مثل یک طرفدار دو آتیشه، مثل کسی که رفیقش را، عزیزش را از دست داده باشد 5 ساعت در تشییع جنازه اش با یک بچه ی 2 ساله سرپا ایستادم... حالا دوسال گذشته است. من هنوز هم وقت دیدن فیلم های حاج قاسم دلم هری می ریزد. تمام تنم یخ می کند وقتی کسی عکس دستش را بعد شهادت نشانم می دهد. من هنوز هم از کتاب هایش فراری ام، غمش برایم سنگین است. و هنوز هم درست نمی دانم این مرد را چرا شبیه عزیز ترین آدم زندگی ام دوست دارم و این چنین برایش عزادارم؟... _نجمه حسنیه_ ⬇️ما را اینجا ببینید⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1894908056C0ba2af25e5
هدایت شده از  محمدامین نخعی
و بعد از او.mp3
7.45M
انسان ها با رویاهایشان زندگی می کنند. بهترین رویا برای یک مؤمن، روشن کردنِ هرچه بیشترِ مسیر هدایت است! به این رویا می گوییم شهادت طلبی!! https://eitaa.com/joinchat/995557609Cbefd88e171