از سرشب منتظر بودم ساعت بشه یک و بیست، تا بیام اینجا و از حاج قاسم بگم...
ولی خب حالا به خودم میگم که چی؟
گیرم سر ساعت اعلام کردی که به یاد ایشون بودی. بعدش؟
حاجی واسه این رفت که ما دور هم جمع بشیم و فانتزیطور ازش فقط حرف بزنیم؟
که فقط خلاصهش کنیم توی آپلود کردن عکس و ویدئو راس ساعت خاص؟
حاج قاسم میگفت طوری شده بود که من دنبال شهادت میدویدم...
حالا ما دنبال چی میدویم؟!
دنبال دیده شدن؟
دنبال جایگاه؟
دنبال پول بیشتر؟
یا...
کاش من هم بلد بودم مثل حاج قاسم از ته دل دعا کنم که:
خداوندا مرا پاکیزه بپذیر...
«درد دل های یک ادمین بی خواب،
به نام خانممیم.»
| @mabnaschoole |
مدرسه مهارت آموزی مبنا
«اَدای احترام» راننده، چمدان را داخل صندوق جا داد. جملهای که مسافرِ تازه رسیده، آماده کرده بود به
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هواپیما داشت فرود میاومد، اما من هنوز روی ابرها بودم، سبک..خنک..!
تمام اتفاقات، از بلند شدن از رو صندلی هواپیما تا بستن در تاکسی پشت سرمون رو، از همون بالا میدیدم و سرخوش بودم..
اما یه جایی از وسطهای راه، وقتی هنوز از محوطه فردگاه بیرون نرفته بودیم بیهوا کشیده شدم توی جسمم و همه روحم یکجا توی چشمام جا شد...
و.. چیزی دیدم که.. هیچ فکرش رو نمیکردم یه روز از نزدیک ببینم...
با دیدنش چنان آتیشی از دلم شعله کشید که حرارتش چشمهام رو سوزوند و اشک پرده انداخت به خاموش کردنش..
(پن: خانم منتهایی این متن و ویدئو رو در ادامه پست دیشب«ادای احترام» فرستاده بودن، دلم نیومد تکخوری کنم و شما نبینین!
چقدر دلم خواست الآن یا بغداد بودم یا کرمان.... 😔)
| @mabnaschoole |
«سرباز»
توی صف منتظر ایستادهام تا نوبتم شود. صف پیچ خورده و تا پله های ورودی محوطه قد کشیده است. سربازِ اول صف آرام خوابیده است. پنجاه نفری جلویم هستند. مرد جوانی که کلاه کاپشنش را روی سر گذاشته و بندهایش را هم بسته رو به من میگوید:« چه سرد رفته امشب! صفم جیلو نمره». پیرمرد ریش سفیدی که پشت سرم ایستاده است کلاه بافتنی اش را بر میدارد و به جوان تعارف میزند:«بیگیر بابا. من سردم نی. بذا سرت».
یک قدم جلو میروم. جوان خجالت زده میگوید:«نه حاجی جان، دمت گرم. مو به خاطر حاجی مون بیشتر از اینارم طاقت درم». های نفسم توی هوا شبنم میزند. یک قدم دیگر جلو میروم. نوک دماغم بی حس شده است. دست هایم رفته اند توی جیب و در نمی آیند. کم کم توی صف جلو می افتم. به سرباز میرسم. دستم را بیرون می آورم. سلام نظامی می دهم. شیرینی سلام به جانم می نشیند. پیرمرد پشت سرم به نوجوانی که پشت سرش بود می گوید:« باباجان! نترسیدی امسالم یه چی منفجر شه، داغت بیفته رو دل پدر مادرت؟». نوجوان انگار بهش برخورده باشد جواب می دهد:«به قول حاجی، آقای اصغر زشته بابا، ما را از دو تا ساچمه میترسونی؟». سوز می افتد توی صدایم.
با سینه ای پر، از صف خارج می شوم.
✍ جواد زارع
| @mabnaschoole |
یه زمانی یه صحبتی بین هنرجوهای نویسندگی شکل گرفته بود،
چندتا از دوستان میگفتن که کاش یکی مستقییییم فقققط به ما بگه برو روی فلان موضوع کارکن و درموردش بنویس!
ما هم میرفتیم دنبال تحقیق و نوشتن داستان و رمان!
خب اونموقع جوابمون این بود که منتظر دستور مستقیم نباشین و خودتون مطالب رو دنبال کنین و فلان.
اما الآن اوضاع متفاوت شده!
چرا؟
چون الآن دیگه دستور مستقیم از فرمانده رسیده :)
اینم متن دستور، خدمت شما. بفرمایید:
📢 توسط رهبر انقلاب اسلامی، در پایان مجلس روضه شهادت امام هادی(ع) صورت گرفت:
🔹️ دعوت به تحقیق و نوشتن درباره امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهمالسلام
🔹️ حضرت آیتالله خامنهای با انتقاد از اینکه در منابر و کتابها از حضرت جواد، حضرت هادی و حضرت عسکری علیهمالسلام کم یاد میشود، بیان داشتند: شیعه در هیچ دورهای به قدر دورهی این سه امام از نظر کمیت و کیفیت گسترش نداشته است.
🔹️ حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی ظهر امروز(شنبه ۱۵ دیماه)، به نقش بیبدیل این امام همام و پدر و فرزند این بزرگوار در گسترش کمّی و کیفی تشیع اشاره کرده و فرمودند: در هیچ دورهای از تاریخ اسلام، تشیع به گستردگی دورهی این سه امام بزرگوار نبوده است. بغداد و کوفه در زمان امام هادی و امام جواد به مراکز اصلی شیعه تبدیل شدند و نقش این بزرگواران در ترویج معارف شیعه بینظیر بوده است.
🔹️ ایشان با تأکید بر ضرورت پرداختن به زندگی و معارف این امامان در عرصههای مختلف تاریخی و هنری، ضمن انتقاد از نپرداختن به این سه امام بزرگوار در این عرصهها گفتند: متأسفانه در تاریخنگاری، کتابنویسی و حتی در منابر ما، به زندگی و معارف این سه امام بزرگوار کمتر پرداخته شده است. بسیار بجاست که پژوهشگران و هنرمندان در این زمینه کار کنند و آثار بیشتری خلق شود.
🔹️ حضرت آیتالله خامنهای همچنین با اشاره به یکی از رمانهایی که اخیرا مطالعه کردهاند و یکی از معجزات حضرت جواد علیهالسلام در آن ذکر شده بود، تولید آثار هنری در این زمینهها را کم توصیف کردند و خواستار توجه برای تولید آثار بیشتری در این مقوله شدند
Farsi.Khamenei.ir
مدرسه مهارت آموزی مبنا
📢 توسط رهبر انقلاب اسلامی، در پایان مجلس روضه شهادت امام هادی(ع) صورت گرفت: 🔹️ دعوت به تحقیق و نوشت
.
دقت کردین تازگیا آقا چقدر نظرشون رو مستقیم میگن؟
حس میکنم بخاطر کم کاری ما بوده...
انگار تا بهمون مستقیم نگن پاشو برو فلان خلأ رو پر کن، ما خودمون هیچ کاری نمیکنیم... یا شاید هم چشمامون رو بستیم...
خلاصه که،
واقعا چشم ها را باید شست،
جور دیگر باید دید...
| @mabnaschoole |
بعضی وقتها که به لوگو مبنا نگاه میکنم، اون رو شبیه یه سالن اجتماعات صمیمی میبینم که همه دور هم گرد نشستیم و مشغول کار و فعالیتیم!
راستش همیشه یکی از فانتزیهام هم، همین بوده!
که کاش میشد یه روزی همممهی همممهههی ما ١٨هزار و خوردهای نفر دور هم جمع بشیم، دیداری تازه کنیم و از خودمون و آینده حرف بزنیم...
حالا که به طور واقعی همچین چیزی امکانپذیر نیست، بیاین مجازی باهم بیشتر آشنا بشیم. ☺️
من توی پست بعدی از خودم براتون میگم.
شما هم اگه دوست داشتین بیاین و از خودتون برام بگین!
#حرف_بزنیم
#خانم_میم
| @mabnaschoole |
سلام سلام
من ادمین تولید محتوا و پاسخگو(یا دستهای پشت پرده) تمامی صفحات داخلی و خارجی مبنام!
خیلی از شما بهم میگین خانم میم! 🧕🏻
چون «میم» هم اول اسم خودمه و هم اول مبنا. ☺️
وقتی هجده سالم بود طی یک سری فعل و انفعالات شیمیایی که نمیدونم از کجا نشأت گرفته بود، تصمیم گرفتم در دانشگاه ادبیات انگلیسی بخونم.🔠
من مثل خیلی از شماها زیاد کتاب میخونم، درواقع بیشتر از اینکه بنویسم، میخونم.(امیدوارم این جمله رو استادیارها نبینن)😅
ادبیات کلاسیک روسیه رو خیلی دوستدارم اما خاطره انگیزترین کتابهایی که خوندم این دوتا کتاب و مجله فارسین که تو تصویر بالا مشاهده میکنین! 😉
عادت دارم وقتی کارِ خونه میکنم حتما کتاب صوتی یا پادکست گوش بدم که البته بیشتر این زمان به شنیدن چندبارهی روایت انسان میگذره... 🎧
یه چیز دیگه رو تا یادم نرفته بگم بهتون!
من عاشق اینم که ته و توی مطالب مختلف رو دربیارم و پژوهش کنم.🔎 به همین دلیل، بخش زیادی از روز رو مشغول دنبال کردن محتوای اندیشه محور از کتابها یا سایتهای معتبرم. خیالتون راحت! اهل تکخوری نیستم. حتما سعی میکنم هر نکتهی جدیدی که پیدا کردم و حس کردم براتون میتونه جالب باشه رو باهاتون در میان بذارم.😇
زمستان دو، سه سال پیش بود که هنرجوی خلاق شدم(مثل خیلی از شماها که تازه این ترم مسیرتون رو شروع کردین!) و الآن چند ترمیه که از داخل باشگاه براتون دست تکون میدم. پاییز امسال هم روایت انسانی شدم (البته بهتره بگم معتادش شدم)
خب حالا چه خبر؟ اینجا چیکار میکنم؟
هیچی، سلامتی، هاشم... چیز نه ببخشید. الآن میگم براتون.
راستش من دیدم طی این مدت که هنرجو نویسندگی و معرفتجوی روایت انسان شدم، سوالهای زیادی برام پیش اومده! مبنا چیه، اینجا چهخبره؟ آقای جوان و آقای نخعی نسبتی باهم دارن؟ چرا روایت انسان، روایت پیامبرها نه؟ ارباب حلقهها کیه، تو باشگاه دمبل با شماست یا خودمون باید بیاریم و کلی سوال دیگه!
چند روز پیش که تو پیج اینستا استوری گذاشتم هم، دیدم که بــله.. شماها هم همین اندازه و بلکه بیشتر از مبنا سوال دارین!
خلاصه این شد که به همسرم گفتم اون شنل بتوومنی من رو بیار، تا من برم سراغ جواب این سوالها!😎
خلاصه از این به بعد قراره من دفترچه به بغل و خودکار کیان به دست، برم سراغ خیلی از اهالی مبنا (که احتمالا خیلیاشون رو شما نمیشناسین) و لا به لای فایل فایل کاری که دارن، من هم یه فایل جدید باز کنم و پی جواب سوالامون رو بگیرم!✌️
ولی خب راستش من تنهایی از پس این کار بر نمیام! پس شما بیاین و بهم کمک کنین.
متنهایی که مینویسم رو بخونین، بهم بازخورد بدین و سوالهای خودتون رو برام بفرستین.
بدونین که من یه گوشهای از پیوی یه سماور گذاشتم، قوری گلگلیم هم همیشه پر از چای تازه دم، خوش طعم و خوش عطر ایرانیه. یه جعبه کاک و نان برنجی هم کنار دستم هست. پس بیاین دور هم چای و شیرینی بخوریم و گپ بزنیم!
راستی شما چای هل دار دوستدارین یا چای دارچینی؟☕️
#خانم_میم
#گپ_بزنیم
| @mabnaschoole |
مدرسه مهارت آموزی مبنا
سلام سلام من ادمین تولید محتوا و پاسخگو(یا دستهای پشت پرده) تمامی صفحات داخلی و خارجی مبنام! خیلی
.
حالا نوبت شماست...
اگه دوست دارین بیاین از خودتون بگین که از کجا با مبنا آشنا شدین؟
و از کجایِ ایران عزیزمون با ما همراهین؟
💌 @adm_mabna