eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
5.3هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
28 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنن ارتباط با ادمین تبادل وتبلیغ @yazaahrah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یکی از تکان دهنده ترین قسمت های زندگی پس از زندگی 🔹ظهور امام زمان (صلوات للّه علیه)نزدیکه https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
🔷 ۲۷ مهر سالروز شهادت مصطفی علیدادی، مدافع امنیتی است که دوست داشت شهید مدافع حرم شود اما شهید مدافع سلامت شد! ♦️رهبر معظم انقلاب: «کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی این جهاد عظیم مقابله با کرونا را روایت کنند؛ همچنان ‌که شهید آوینی توانست جزئیات جبهه را برای ما روایت و آن را ماندگار کند.» 🔸متولد ۷۳ بود و افسر نیروی انتظامی، متأهل بود و بسیجی، سرگروه حلقه صالحین هم بود. یک گروه جهادی هم داشت و برا فقرا خیلی تلاش می کرد تا جایی که مغازه موبایل فروشی راه انداخت و سودش را به طور کامل خرج آنها می کرد و ۳۰۰ خانواده رو تحت پوشش داشت! 🔸در ایام کرونا و زمانی که پدر و پسر برای غسل جنازه یکدیگر شانه خالی می کردند وارد میدان شد و بر اثر ساخت مواد ضد عفونی کننده ریه اش آسیب دید. ۵۰ روز در بیمارستان بستری شد و در همین مدت هم از روی تخت بیمارستان پیگیر مایحتاج فقرا بود و سرانجام در ۲۷ مهر ۹۹ به کاروان عاشورا پیوست. 🔸سه روز بعد از شهادتش، فرزندش که اسمش را به خاطر توهین شاهین نجفی ملعون به امام هادی (ع)، هادی انتخاب کرده بود به دنیا اومد. 🔸شهیدی که دوست داشت مدافع حرم شود و قسمت نشد اما پس از خلوت کنار تابوت حاج قاسم در فرودگاه، به رفقایش گفته بود که برات شهادتم را از حاج قاسم گرفتم! 🔸فردای روز شهادتش عمویش خواب می بیند که «کنار حرم حضرت زینب (س) سنگری به پا کرده و در حال دفاع از حرم است» و اینگونه بود که همراه پیکر این شهید بزرگوار، پرچم حرم حضرت زینب(س) دفن شد... 📙برگرفته از کتاب آقای ایرانی. اثر گروه شهید هادی
32.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شنیدید میگن خاک سرده اینجا برعکسشو ثابت کرده بهشت زهرا ی تهران قطعه ۲۳۱ردیف۷۹ مزارشهیدمصطفی علیدادی https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
“انا اعطیناک الکوثر …” کوتاهترین سوره قرآن… همان، کوتاهترین راهِ رسیدن به خداست…♥️ میلاد حضرت فاطمه سلام الله علیها و مبارک https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸خوابِ عجیبی که باعثِ رضایتِ مادر، برای رفتنِ امیر به سوریه شد | خیلی تقلّا کرد که بره سوریه، اما می‌گفتند اینجا بهت نیاز داریم و نمیشه. آخرین بار که فرمانده بهش گفت نه، گریه‌ش گرفت. فرمانده هم دلش نرم شد و گفت: امیر! تو عاشق شدی، ما هم نمی‌تونیم به زور نگهت داریم؛ برو وقتی اومد خونه بهم گفت: مامان! می‌خوام برم سوریه، اما به جان حضرت زینب(س) اگه راضی نباشی نمیرم. تصمیم برام سخت بود و ازش خواستم بذاره تا فردا فکر کنم. تا فردا توی خونه راه رفتم و با خدا حرف زدم. گفتم: خدایا! خودت کمکم کن؛ منو پیش خانم شرمنده نکن. فردای این اتفاق دخترم سرزده اومد خونه و گفت: دیشب یه خواب عجیب دیدم. خواب دیدم توی خونه مجلسِ روضه امام حسین(ع) گرفتیم. حاج‌آقا عالی روضه می‌خوند و مردم زیادی مثل ابر بهار اشک می‌ریختند. رفتم جلوی در، دیدم بابام نشسته. هوا هم صاف بود، اما قطره‌های آب از آسمون می‌چکید. به بابا گفتم: بابا چه خبر شده؟ چرا آسمون اینطوری شده؟ این قطره‌ها چیه که می‌ریزه پایین؟ گفت: اکرم! اینا بستگی به نظر مادرت داره... با این خواب دخترم فهمیدم باید اجازه‌ی رفتن امیر رو بدم. اما حالا که من راضی شده بودم، خواهرش که جانش به جانِ امیر بند بود، مخالفت کرد. خلاصه تصمیم گرفتیم استخاره بگیریم. قرآن رو که باز کردیم، آیه‌‌ی «و لاتحسبن الذین قتلوا» اومد؛ همون آیه‌ی شهادت. همین باعث شد اکرم مخالفتش بیشتر بشه. گفتیم دوباره استخاره می‌گیریم؛ اما باز همون صفحه و آیه اومد. اینبار لبخندی بر لب امیر نشست و خواهرش چاره‌ای جز رضایت نداشت
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴 *خب دوستان* *امشب* *مهمان 💕 شهید لطفی💕بودیم *هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام* *در هیاهوی محشر* *فراموشمون نکنید* *برادر شهید* ⚘
🌺 مدد از شهدا 🌺
🌸 رمان جذاب #درحوالی_عطریاس🌸 💜قسمت ۱۲ چشمامو سریع انداختم پایین... گرچه سر اونم پایین بود، باز عطر
🌸 رمان جذاب 🌸 💜قسمت ۱۵ تو راه برگشت همه ساکت بودن کسی حرفی نمیزد.... انگار همه خسته بودن، منم که قلبم آشوب بود و همش فکر و سوالای عجیب غریب تو ذهنم بود، از یه طرف بحث سوریه و شهادت از طرفی بحث خاستگاری و جواب منفی و از اون طرف از دست دادن عطریاس برای همیشه! . . باز نماز صبح اول وقت اوج دلتنگی و بیقراریم رو نشون میداد! از خودم راضی نبودم از خودی که فقط وقتی به خداییش احتیاج داشتم نمازصبحم اول وقت بود روزای عادی تا پنج دقیقه مونده به قضا شدن بیدار میشدم تا نماز بخونم، اما تو این روزا تو تاریکی حتی قبل اذان صبح بیدار میشدم . . مثل روزهای دیگه بعد نماز رفتم حیاط کنار یاس هام، نمیدونم چرا حس میکردم این یاس ها دیگه مثل سابق عطری ندارند یا من دیگه حس نمیکنم، یاد عباس آتش به دلم انداخت مامان گفت که عموجواد اینا دوهفته بعد میان برای خاستگاری، و من باید تا اونموقع برای همیشه عطریاس رو فراموش میکردم ... . . . سمیرا در حالیکه به من نزدیک می شد دست تکون داد، براش دستی تکون دادم و با لبخند استقبالش کردم -سلام دوست عزیزم لبخندی زد و گفت: +سلام، خوبی؟! - آره خوبم تو چی؟ +منم عالی!! کوتاه خندیدم و به دستام خیره شدم، کمی خم شد و به صورتم نگاه کرد و گفت: _چته باز؟ لبخند کمرنگی زدم و گفتم: _هیچی! +اوف، خب پس چرا انقدر تو خودتی، الان من به جای تو بودم تو آسمونا تشریف داشتم، چند روز دیگه آقای یاس داره میاد خاستگاری، اونوقت تو اینجوری رفتی تو خودت! آهی کشیدم و گفتم: _آره باید خوشحال باشم بعد هم زمزمه وار گفتم: _خوشحال! سمیرا خندید و گفت: _خدا نکنه من عاشق شم وگرنه مثل تو خل و چل میشم لبخندی رو لبم نشست ولی خیلی زود محو شد، دیگه این درد و نمیشد به کسی گفت حتی سمیرا که رفیق بهترین روزای زندگیم بود، اصلا با گفتنش به سمیرا اونم ناراحت میکردم لااقل تنها کاری که میتونستم الان بکنم این بود که تظاهر کنم خوشحالم تا بقیه هم خوشحال باشن، شاید دردهایی تو این دنیا هست که فقط خودت باید بکشیشون 💜ادامه دارد.... 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💖 کانال مدداز شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━ «»
🌸 رمان جذاب 🌸 💜قسمت ۱۶ وضو گرفتم.... و کم کم آماده شدم برای اومدن مهمونا، سعی کردم آروم باشم و با طمانینه کارامو انجام بدم باید خودمو قوی تر می کردم من که به هر حال باید جواب منفی میدادم پس نباید این همه استرس الکی رو به خودم وارد می کردم، لباس ساده و مناسبی رو تن کردم بعد هم روسری صورتیم رو رو لبنانی با یه گیره بستم، صدای گوشیم بلند شد، از رو میز برداشتمش، یه پیام از طرف سمیرا "عروس خانم خاستم بگم یهو هُل نکنی بوی یاس بوخوره بت سینی چای رو خالی کنی رو دوماده خخخخ" لبخندی رو لبم نشست، از دست این سمیرا در این لحظاتم دست از نمک ریختن بر نمیداره، جواب دادم "دیوونه ای سمیرا، کم نمک بریز" پیام که فرستاده شد لبخندی دیگه رو لبم نشست مطمئنا سمیرا پیامم رو بی جواب نمیذاره، منتظر پیامش بودم که زنگ خونه به صدا دراومد، چشمامو بستم و زیر لب صلوات فرستادم و زمزمه کردم "خدایا خودت پشت و پناهم باش" . . همه اومدن تو صدای سلام و احوال پرسی اومد بعدشم که مطمئن شدم نشستن، آروم دراتاق رو باز کردم و رفتم بیرون، با دیدنم عموجواد و ملیحه خانم سلام کردن و ملیحه خانم یه عروس گلمی بهم گفت که دلم یه جوری شد. از خوشحالیشون نمیدونستم چی بگم، ای کاش میدونستن من عروسشون نمیشم، یه کم به اطراف نگاه کردم پس عباس کجاست؟! هنوز این سوال از ذهنم کامل نگذشته بود که مامان پرسید: _راستی آقا عباس کجاست؟! ملیحه خانم درحالی که چادرشو درست می کرد گفت: _الاناس که پیداش بشه، ما از شمال اومدیم اما عباس تهران کاری داشت گفت از اونجا خودشو میرسونه تو ذهنم یه علامت سوال بزرگ ایجاد شد، عباس تهران چیکار داره، سریع به خودم نهیب زدم که به تو چه آخه تو سرپیازی یا تهش!! چند دقیقه ای حرف زدیم و البته بیشترشم بازجویی از من بود!! یعنی همون سوال پرسیدن از درس و دانشگاه و اینجورچیزا، با صدای زنگ، محمد سریع بلند شد بره در و باز کنه، بعد چند دقیقه صدای سلام عباس پیچید تو خونه، همه جوابشو دادن... ولی من چشمامو بستم و سعی کردم فقط عطرشو به ریه هام بکشم، وقتی عباس اومد ترجیح دادم بدون نگاه کردن بهش برم آشپزخونه پیش مهسا، وارد آشپزخونه شدم، مهسا لبخندی بهم زد، دلم سوخت به حال همه، همه ای که خوشحال بودن و فقط فکر کنم منو عباس بودیم که تو بدحال ترین حالت ممکن بودیم آهی کشیدم که مهسا گفت: _عروس خانم به جای آه کشیدن چای بریز ببر یه کم دومادو ببینی روت باز شه 💜ادامه دارد.... 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💖 کانال مدداز شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «»
ثوابِ خرج کردن در راه حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها 😭 بنده ای نیست که از مالش طعامی و یا درهم و دیناری در راه محبت به دختر پيامبر علیه السلام انفاق کند، مگر آنکه در این دنیا آن درهم را 🔸هفتاد برابر برکت دهم و 🔸در بهشت در عافیت بوده و 🔸گناهانش را میبخشم 📗منبع:مستدرك الوسائل ، ج۱۰، ص٣۹۹ 🌸 روز تولد خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها قربانی داریم هر چققدر ارادت داری به خانم در این قربانی شریک شو نیاز به اعلام نیست این کارت تا روز تولد خانم( ۲ دی) مخصوص قربانی است👇
💳۶۰۳۷۶۹۱۶۱۸۱۷۹۶۲۶
(عزیزخانی) شماره کارت کپی میشه 💢دوستانی که دقیقه نود واریز میکنن بدونن که در قربانی ماه بعدش شریک میشوند ⭕️پس از همین حالا در قربانی روز میلاد خانم شریک شو
سلام لطفا حمد شفا به نیت بیمار مدنظر قرائت شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: ▫️بی شک فاطمه علیها السلام حوریه ای است که به صورت انسان آفریده شده است. 🌸🌸 فرا رسیدن سالروز ولادت سَیّدَةُ نِساءِ الْعالَمین، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز زن را تبریک می‌گوییم.
🟨 اعمال روز بیستم جمادی الثانی، مصادف با ولادت با سعادت حضرت فاطمه سلام الله @nooranamazashab
بخشی از نامه عاشقانه حضرت امام به همسرش در جریان سفر حج که همزمان با فرارسیدن روز زن مورد توجه قرار گرفته است: تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می ‏گذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد. در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می ‏کند ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدری نگران هستیم ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم تر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است جای شما خیلی خیلی خالیست ______________________________
20.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مناسبت بازنشر نامه عاشقانه حضرت امام به همسرشان و تقارن با ایام ولادت حضرت فاطمه و روز زن فیلم کمتر دیده شده از زندگی شخصی حضرت امام (( فیلم بردار عروس امام ؛ همسر سید احمد خمینی ))
مادر همیشه دعایش گیراست 😊 چشم امیدِ ما این روزها، به دعاهای مادرانه توست برای فرزند غریب و غایبت...🌱 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه روزگار جوری پیش رفت که احساس کردید کار پیش نمیره 🥲 این 《نماز استغاثه 》کیمیا می‌کنه😍 استغاثه یعنی دستم به دامنت کمکم کن🙏😢 نماز*حضرت مادر* رد خور نداره روش انجامش پست بعدیه👇
نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها کولاکه، اینقدرررررر که حاجت میده ♨️ 🔰طریقه خواندن نماز استغاثه حضرت زهرا(س) هرگاه براى تو به خداى متعال حاجتى پيش آمد، و سينه‌ات از آن تنگى گرفت 🔹دو ركعت نماز مانند نماز صبح بخونید 🔹بعد از نماز سه بار می گویی( الله اکبر) 🔹و بعد تسبیحات حضرت زهرا ( س) بگو و به سجده رفته و صد مرتبه بگو(یا مولاتی یا فاطمة اغیثینی) 🔹و بعد سمت راست صورت خود را روی مهر گذاشته و صد مرتبه همین ذکر را می گوئی 🔹دوباره به سجده رفته صد مرتبه میگوئی 🔹و سپس طرف چپ را گذاشته و همبن ذکر را صد مرتبه می گویی 🔹بعد به سجده رفته و صد و ده مرتبه این ذکر را می گویی 👈که جمعا ۵۱۰ مرتبه گفته میشود بعد حاجتت رو بخواه که به حرمت حضرت فاطمه زهرا(س) برآورده میشود🤲 📗منبع:مفاتیح الجنان https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
📣 نماز استغاثه به حضرت زهرا(س) براتون نایب بشیم هدیه ۱۵۰ هزارتومان 🚫 نام خودتون ونام پدرارسال کنید
💳6037698108712337
عزیزخانی 👉@yazaahrah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این مادر هنوزم قلبش آروم نگرفته... روز مادر رو به مادری که پسرش رئیس جمهور بود ولی کسی نمیشناختش به مادری که خادم ملت رو تربیت کرد تبریک میگم ...💐 https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
سلام لطفا حمد شفا به نیت همه بیماران در بیمارستان ومریض های در خانه ومریض مدنظر قرائت بفرمایید
ازش پرسیدم این چیه سنجاق کردی رو سینه ت ؟ لبخند زد و گفت : این باطریه نباشه قلبم کار نمیکنه 🌹شهیدمدافع حرم هادی ذوالفقاری https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4