🌺 مدد از شهدا 🌺
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗#نگاه_خدا 💗 قسمت42 فهمیدم که اومده نجاتم بده ،باهم درگیر شدن منم از ترس فقط گریه میکر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا 💗
قسمت43
سلما : سارا جان ، بیدار شو ناهار بخوریم -من گشنم نیست شما بخورین
سلما: سارا گریه کردی؟
-( چشمام پر اشک شد ) نه چیزی نیست
سلما: چرا ،یه چیزی شده بگو چی شده؟
- تو رو خدا اذیتم نکن سلما ،لطفن تنهام بزار
سلما: باشه چشم سلما رفت و من دوباره شروع کردم بهگریه کردن ،هوا تاریک شده بود
در اتاقم باز شد ،نگاه کردم بابا رضاست
اومد کنار تخت نشست بابا رضا: سارا بابا ،
- جانم بابا
بابا رضا: چیزی شده ،چرا نمیای غذا نمیخوری؟
- فک کنم مریض شدم ،حالم خوب نیست
( بابا دستشو گذاشت روی سرم)
: واییی تب داری سارا،پاشو بریم دکتر - نه بابا جون قرص بخورم خوب میشم ( بابا از اتاق رفت بیرون و با سلما اومد ، سلما هم دیدن حالم فهمید که تب کردم )
سلما: عمو رضا نگران نباشین من امشب میمونم کنارش قرص هم میدم بخوره که تبش بیاد پایین
بابا رضا قبول کرد و رفت سلما هم رفت با قرص و یه تشک اب اومد کنارم نشست
سلما: پاشو این قرص و بخور
- دستت درد نکنه
( تمام تنم شروع کرده بود به لرزیدن )
سلما: مامان گفت که امروز با لباس خیس اومدی خونه سارا نمیخوای چیزی بگی
- ( بغضم ترکید ، ماجرا رو واسش تعریف کردم ،اونم شروع کرد به کریه کردن)
سلما: واییی سارا من که گفتم همراه ما بیا بیرون، اگه یه بلایی سرت میاومد ما جواب عمو رضا رو چی میدادیم ( منم فقط گریه میکردم)
سلما: حالا خدا رو شکر که اون اقا اومد نجاتت داد ( سلما گفت که احتمالن یه طلبه باید باشه چون عبا همراهش بود)
تا صبح سلما بالا سرم بود و پاشویم میکرد
صبح که بیدار شدم دیدم سلما نیست
لباسمو پوشیدم رفتم بیرون
خاله ساعده داخل آشپز خونه بود داشت غذا درست میکرد تا منو دید اومد سمتم
خاله ساعد: وااایییی ،چرا بلند شدی از جات ،برو تو اتاقت برات یه چیزی بیارم بخوری
- خاله جون سلما کجاست؟
خاله ساعده: رفته علی اقا رو برسونه فرودگاه ،الاناست که برگرده. ..
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#نگاه_خدا 💗
قسمت44
خاله ساعده صبحانه رو آورد توی اتاق ،خوردم
نیم ساعت سلما اومد خونه
وارد اتاقم شد
سلما: به خانم خانومااا ،خیلی واسه مامان خانوم ما عزیزین که صبحانه اتو آورده توی اتاق
- ببخشید دیشب تا صبح نخوابیدی !
سلما: (اومد کنارم دستشو گذاشت رو پیشونیم) نه خدا رو شکر تب نداری ،من برم لباسمو عوض کنم میام - سلما به کسی که چیزی نگفتی؟
سلما: چرا اتفاقن به همه گفتم ،فقط مونده خاجه حافظ شیرازی...
- بی مزه نزدیکای ظهر بابا و عمو حسین اومدن خونه ،بابا رضا اومد توی اتاقم
بابا رضا: خدا رو شکر که بهتری
( لبخندی زدم )
بابا رضا: سارا جان واسه غروب بلیط گرفتم برگردیم -
( خیلی خوشحال بودم که بر میگردیم خونه): باشه بابا جون
موقع ناهار سلما با غذاش بازی میکرد و چیزی نمیخورد ( منم با اینکه حالم خوب نبود ،نمیخواستم کسی چیزی بفهمه گفتم)
- سلما جوون به همین زودی دلت واسه علی اقا تنگ شده غذا نمیخوری؟
( همه خندیدن و سلما سرخ شد )
بعد ناهار رفتم اتاقم وسیله هامو گذاشتم داخل چمدون دیدم سلما دم در اتاق داره نگام میکنه - بفرما داخل دم در بده...
سلما: نمیشه نرین سارا هنوز دوسه روز مونده تا تعطیلات تمام شه - یه عالم کار دارم باید برگردیم ،تازه میخوام واسه حاج بابا برم خاستگاری
( اومد بغلم کرد): من که از دلت باخبرم چه جوری میخندی تو دختر ( حرفی نزدم)
بابا رضا: سارا بابا اماده ای بریم فرود گاه - اره بابا جون ( خاله ساعده رو بغل کردم ) : خاله جون خیلی خسته شدین این مدت
خاله ساعده: ای چه حرفیه سارا جان تو هم مثل سلمایی برام - میدونم
رو به سلما کردمو : خیلی دلم برات تنگ میشه ،حتمن زود بیاین ایران ( سلما اشک میریخت و چیزی نمیگفت ،فقط منو سلما میدونستیم علت این گریه ها چیه).
عمو حسین مارو برد فرودگاه
عمو حسین و بابا رضا همدیگه رو بغل کردن و خدا حافظی کردن سوار هواپیما شدیم
سرمو گذاشتم روی دستای بابا
- بابا جون
بابا رضا: جانم بابا
-میشه تادو سه روزکسی نفهمه که رسیدیم؟
بابا رضا: چرا سارا جان
-میخوام یه کم استراحت کنم ...
بابا رضا: چشم بابا...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در بین کوچه های مدینه شهید شد
آن مادری که یک شبه مویش سپید شد
♦️شهادت حضرت زهرا(س) تسلیت باد
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🔥نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها،چقدر خوبه در این ایام شهادت از مادر شیعه کمک بخواهیم. برا همه دعا کنیم🤲
خصوصا فرج آقا ومولا صاحب الزمان عج وسلامتی رهبر و نجات مردم مظلوم فلسطین و نابودی استکبار وشفای مریضها وحل مشکلات و عاقبت بخیری...🤲🤲🤲
💠طریقه خواندن نماز استغاثه حضرت زهرا(سلام الله علیها)↙️
هرگاه براى تو به خداى متعال حاجتى پيش آمد، و سينهات از آن تنگى گرفت
1⃣ دو ركعت نماز مانند نماز صبح بخونید
2⃣ بعد از نماز سه بار می گویی ( الله اکبر)☘️
3⃣و بعد تسبیحات حضرت زهرا ( س) بگو
و به سجده رفته و صد مرتبه بگو (یا مولاتی یا فاطمة اغیثینی)☘️
4⃣و بعد سمت راست صورت خود را روی مهر گذاشته و صد مرتبه همین ذکر را می گوئی ☘️
5⃣دوباره به سجده رفته صد مرتبه می گوئی☘️
6⃣ و سپس طرف چپ را گذاشته و همبن ذکر را صد مرتبه می گویی ☘️
7⃣ بعد به سجده رفته و صد و ده مرتبه این ذکر را می گویی☘️
8⃣که جمعا پانصده و ده مرتبه گفته می شود
وبعد حاجتت رو بخواه که به حرمت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) برآورده میشود.☘️
منبع مفاتیح الجنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴جایگاه توسل به حضرت صدیقه سلام علیها در زندگی
«آیت الله مصباح یزدی رحمت الله علیه»
https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
47.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #مستند_خانه_مادری
روایتی زیبا از خادمی و نوکری خالصانه حاج قاسم،
برای روضهی حضرت زهرا(س)
🔹 خادمی متواضع که سرویسهای بهداشتی را
تمییز میکرد تا نوکری حضرت زهرا(س) را بکند...
◇ تا طلب بخشش و عذرخواهی حاج قاسم
از همسایههای بیت الزهرا(س) ، بخاطر سر و صدای مراسم روضه و...
⁉️سوال⁉️
آیا ما هم همانند حاج قاسم،
مراسم روضه اهل بیت (ع) را برپا می کنیم ؟؟!!..
1⃣ قسمت اول
#ادامه_دارد...
#فاطمیه
#حاج_قاسم
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه ی بسیار زیبای صابر خراسانی
#مداحی
#یا_فاطمة_الزهراء
#فاطمیه
🖤نسل ظهور🖤
🤲اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرج🤲