ســراغ قبرِ شهیدهایی که زیاد
زائر ندارند برویــد!
آنها چیزهایــی که میخواهند
به صدنفر بدهند را به یک نفــر میدهند
_حـاجآقا امینـیخواه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه بخاطر حجاب مسخرهات کردن
صبر کنی بهتره اما اگه صبرت تموم شد اینجوری جواب بده بدون ناراحتی😂😂
🔹اگر در گرفتارى
و مشكلات هستيـد
●هـر چــه هـسـت
زياد استغفار كنيد،
استغفـار حلالِ مشكلات اسـت،
اين كه ميگويم كليدِ قفل است.
✍ استاد انصاریان
@madadazshohada
🔴 اموات در شب های جمعه بسیار چشم انتظار هستند
🔵 در این مورد قطب راوندى در لب اللباب نقل می کند:
🌕 مردگان در هر شب جمعه مى آیند و هر یک از آنها به آواز گریان فریاد مى زند: اى فرزندان من. اى خویشان ! با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند، ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید. بر غربت ما رحم کنید. ما در زندان تنگ و تاریک مانده ایم. به ما رحم کنید و دعا و صدقه از ما دریغ نکنید.
🔺 شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید به شما رحم فرماید، اى بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید. این ثروتى که در دست شما است روزى در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم ، پس آنها براى ما وبال شد و منفعت براى دیگران . به ما مهربانى کنید ولو به یک درهم یا قرص نانى یا پاره اى از چیزى . پس فریاد مى کنند: چقدر نزدیک است که بر نفسهاى خود گریه کنید و به شما نفعى ندهد. چنانکه ما گریه مى کنیم و سودى براى ما ندارد؛ پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید.
📚 سفینه البحار ج ۸ ص ۱۳۳
@madadazshohada
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🌼سلام
هرکس تقاضای ختم قران یا ختم صلوات یا ختم ۴۰ سوره یس یاختم امن یجیب و .....داشت
به من پیام بده و هدیه اش رو پرداخت کنه و این مبلغ صرف امور خیر میشه
حالا به هر نیتی (اموات،شفای مریض، حل مشکل.......)
بعد اعضای گروه ذکرها و ختم ها رو انجام میدن
و خانمهایی که در اذکار و ختم ها شرکت میکنند در اون کار خیر شریکنند.
هدیه ختم قران ۳۰۰ تومن
ختم ۴۰ زیارت عاشورا ۵۰ تومن
ختم ۴۰ حدیث کسا ۵۰ تومن
ختم ۴۰ سوره یس ۶۰ تومن
ختم ۴۰ سوره ملک ۴۰ تومن
ختم۴۰ سوره الرحمن ۵۰ تومن
ختم ۴۰ سوره واقعه ۵۰ تومن
ختم ۴۰ سوره حشر ۵۰ تومن
ختم ۱۴۰۰۰ صلوات ۶۰ تومن
ختم ۴۰ ایه الکرسی ۳۰ تومن
ختم ۴۰ دعای فرج ۳۰ تومن
ختم ۴۰ فاتحه کبیره ۳۰ تومن
ختم ۳۰۰۰۰ استغفار ۱۵۰ تومن
ختم ۳۰۰۰۰صلوات ۱۵۰ تومن
ختم ۱۸۰۰۰ صلوات ۱۰۰ تومن
💳6037691638770875
(زهرا عزیزخانی)
لطفاً بعد واریز خبر بدید
برای سفارش ختم به این ایدی پیام بدید👇👇👇👇👇👇👇
@yazaahrah
گروه ذکر هدیه به شهدا واهل بیت....👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3532783829C1350c5e044
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
#اجابت_حاجت_در_سه_روز
🌸✨هر کس جهت برآورده شدن
حوائج سه روز متوالی هر روز ۱۰۰ بار
این دعا را بخواند البته (قطعا)
مرادش حاصل خواهد شد
انشاءالله✨
📚 جواهر مکنونه ۲۶۱
❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@madadazshohada
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله العظمی سيستاني:
تسلیم محض رهبر( امام خامنه ای) باشید، هرچی گفت بگید چشم.
@madadazshohada
💠🇮🇷💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🕊🌹]
.
.
حضرت سكينه خاتون ( السلام علیها)
عقيله ى قريش و عارفه ى آل حسين(علیه السلام ) است.
او محدثه است ؛حديث معراج از جمله احاديثى است كه از اين بانو نقل شده است.
#شهادتحضرتسکینهتسلیتباد🖤
@madadazshohada
برخى از مورخان، وى را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خوانده اند. بنابراین تولدش باید میان سال هاى ۴۷ تا۵۰ قمرى باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبى (علیه السلام )دیده به جهان گشود.
امام حسین (علیه السلام )به تمامى فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضایل و کمالات نفسانى، بسیار دوست مى داشت.
روایت شد، که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانه اى که آن دو در آن زندگى مى کردند شعرى عاطفى سرود که ترجمه اش چنین است:
به جانت سوگند ! من به راستى خانه اى که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارایى ام را نثار مى کنم و هیچ ملامت گرى نمى تواند مرا در این کار سرزنش کند
آن حضرت، پس از واقعه کربلا، به مدت ۵۷ سال زندگى کرد. در آغاز، تحت کفالت برادر بزرگوارش امام زین العابدین (علیهالسلام )قرار داشت تا این که ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مکان کرد.
این بانوى مکرمه، بین ۶۷ تا ۷۰ سال زندگى کرد و سرانجام در کمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت
الله اکبر ، روز یازدهمم آخرین نفری که از گودال جدا کردن همین دختر بود ...چی جوری جداش کردن؟؟ من از شما می پرسم ، مگه یه بچه ی 13 ساله چقدر نیرو لازم داره که او رو از کنار بدن بابا جدا کنن؟؟؟ اما نوشتن : فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب،فجروها عن جسد ابیها ....
به خدا نمی شه بعضی عبارات رو ترجمه کرد،اما خیلی ساده بگم،یعنی این نازدانه رو کشون کشون از کنار گودال بردن ... اربعینم که وقتی آخرین نفر،خواست با تربت بابا خداحافظی کنه،دید دیگه کسی نمونده باهاش حرف بزنه رو کرد به خاک گرم کربلا،فرمود: اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا .
قافله رسید به مدینه،روز جمعه بود وارد مدینه نشدن بشیر آمد وارد مدینه شدهی صدا زد. یا اَهْلَ یَثْربَ لامُقامَ لَکْمْ بِها. توخونه هاتون دیگه نمونید چرا ؟؟؟ اخه قُتِلَ الْحُسَیْن فَاَدْمُعی مِدْرارٌ . ..... . فقط یه جلوش رو اشاره کرد" چه جوری کشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَی الْقَناهِ یُدارُ ....😭😭😭😭😭😭
قافله به استقبال آمدن به دنبال بشیر آمدن بیرون مدینه به استقبال قافله ی ابی عبدالله .... چی جوری وارد مدینه شدن بماند، هر کی رفت سراغ یه بانویی زن ها اومدن نزد سکینه . همه کنار قبر پیغمبر جمع شدن دیدن دختر علی زینب سلام الله علیها یه پیراهن پاره پاره،یه پیراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پیغمبر پهن کردسفره ی روضه رو پهن کرد ... دیدن دیگه نمی شه با زینب حرف زد ... اومدن سراغ سکینه ... گفتن آی بانو از کربلا تا مدینه کجا به شما بیشتر سخت گذشت؟ فرمود هیچ جا برا ما مجلس یزدید نمی شد .... سر بریده ی بابای غریبم میان تشت ... همه مشغول لهو و لعب،خوشگذرانی و می گساری بودن،ما رو به طنابی بسته بودن......ای حسین ..😭😭😭😭😭
@madadazshohada
بسم الله الرحمن الرحیم
یادگار آقا فخر...!
حجت السلام محمدحسن الهی:
خداوند آقا فخر را رحمت کند، زمانی من با شوخی به او گفتم آقا! شما چرا درس طلبگی نخواندید؟ شما که در حوزه علمیه نجف بودید؟! ایشان گفت من زمانی در نجف بودم، آنجا از ناحیهی امیرالمومنین-علیهالسلام- عنایتی به من رسید ... . گفتم آقا ممکن است آن عنایت را به ما هم بگویید؟ فرمودند:
شبهای جمعه سی مرتبه سورهی قدر را میخوانم و بعد هم میگویم «اللهم اَلهِمنا الخَیر و عمل به ؛:خدایا توفیق کار خیر را به من الهام و توفیق عملش رابه من عنایت فرما » که فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی است؛ ایشان میفرمودند:
به این ترتیب من در طول هفته میفهمم چه کاری باید انجام بدهم، کجا باید بروم و کجا نباید بروم!
🔸شما هر شب جمعه سی مرتبه [سوره] «انا انزلناه» بخوانید. آقای طلبه این یادگاری را از من گوش کن! هر شب جمعه سی مرتبه سورهی قدر بخوان و ببین مطالب را چه طوری میفهمی؛ دیگر مُدام نمیآیی و بگویی من حافظهام کار نمیکند، مطالب سنگین است، نه! میفهمی. ما نمیدانیم اینها چیست!
═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
@madadazshohada
┄═❁๑🍃๑💗๑🍃๑❁═┄
🌸هـر انسـانی،
لبخنـدی از خداونـد است...
سلام بر #شهدا که
زیبـــاتـرین لبخــند خـدایـند ...
#رفیق_شهیدم
#ابراهیم_هادی❤️
@madadazshohada
همیشه می گفت:
بعد از توکل به خدا توسل به حضرات معصومین مخصوصا حضرت زهرا سلام الله حلال مشکلات است...
#شهید_ابراهیمهادی🕊🌹
#امام_زمان
@madadazshohada
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهدای گمنام💕بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
*برادران شهید*
🌺 مدد از شهدا 🌺
@madadazshohada 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 پارت هجده دوسه روزی میگذرد وهم علی،هم عاطفه خانم درباره سوریه حرفی نزدند.ا
@madadazshohada
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#به_شرط_عاشقی
پارت نوزده
@madadazshohada
بعدازرفتن عطیه وخانواده اش،علی دستان مادرش رابوسید وتشکر کرد.سمیه برای خواب به اتاق عالیه میرفت.
علی شب بخیری گفت و به اتاقش رفت.روی تخت خوابید وزیر لب گفت:خداجون خیلی دوست دارم،شکرت.
موبایلش راازروی پاتختی برداشت و روشنش کرد.آرم پیامک رالمس کردو تایپ کرد:حسین اگه بیداری بهم زنگ بزن،کارمهم دارم.وبرای حسین ارسالش کرد.چنددقیقه که گڋشت،صدای حامد زمانی دراتاق پیچید.دکمه سبزرنگ رابه وسط کشید:الو...سلام حسین..خوبی؟
+سلام..چیشده؟اتفاقی افتاده؟ماکه سرشب باهم حرف زدیم.
_حسین...بالاخره حضرت زینب(س)طلبید..
حسین ذوق زده پرسید:چی؟مامانت رضایت داد؟
_آره خداروشکر.
+دیدی گفتم همه چی درست میشه؟
_اره ازفرداباید بیفتم دنبال کارام.
+ان شاالله که زود کارات درست میشه میریم باهم.
_ان شاالله.
حسین خنده ای کرد:دیگه باید ازاین بع بعدشهید صدات کنیم.
_نه بابا.شهادت لیاقت میخواد.برامن همین بسه که تورکاب آقاباشم....حسین...دلم برا سمیه میسوزه...ازیه طرف خوشال شدکه مامان رضایت داد،ازیه طرف ناراحته..دوسم داره...
+توچی؟
_من چی؟
+دوسش داری؟
علی مرددجواب داد:فکرمیکردم دوسش ندارم...ولی امشب که ناراحتیشو دیدم...داشتم نابودمیشدم ازناراحتیش...مامان که رضایت دادو به این فکرکردم که باید ازش دور باشم...فهمیدم خیلی دوسش دارم...خیلی...
به قلم🖊️:خادم الرضا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@madadazshohada
@madadazshohada
🌸🌸🌸🌸🌸
پارت بیست
@madadazshohada
علی پی در پی دنبال کارهایش بودتا هرچه زودتر برود.
🌷🌷@madadazshohada
ده روز از شب رضایت عاطفه خانم میگذرد وتقریبا کارهای رفتنش جورشده.دراین ده روز علی هرطور که میتوانسته ازمادرش تشکر کرده وهمینطور از خدا وحضرت زینب(س).امشب سمیه وخانواده اش،علی را برای افطاری به خانه شان دعوت کرده اند.
🌷🌷🌷@madadazshohada
دکمه زنگ را میفشارد ونگاهی به حودش درآینه در می اندازد.پیراهن سورمه ای رنگی که آستین هایش را سه ربع تازده،باشلوار مشکی رنگ پوشیده وموهایش راهم به طرف بالاشانه زده.چند لحظه بعد،صدای آرام سمیه می آید:بفرمایید.
وبعد در باز میشود.داخل میشود ودررامیبندد.ازحیاط میگڋردووارد خانه میشود.سمیه و سمانه خانم کنار در ورودی ایسناده اند.باورود علی سلام میکنند.
_سلام.ببخشید مزاحم شدم.
سمانه خانم:چه مزاحمتی؟بیابشین.
به طرف مبل تک نفره رفت و روی آن نشست.سمیه و سمانه خانم هم روی مبل روبروی علی نشستند.
_آقامهدی وسینا کجان؟
سمانه خانم:سینابالاست،مهدی ام الانا پیداش میشه.
_بله.
+ببخشید دیگه علی جان،چایی نمیشه بیاریم.
_نه بابا.خواهش میکنم،ماه رمضونه دیگه.
نگاهش را به سمیه که سارافون گلبهی با روسری طوسی پوشیده دوخت:خوبی شما؟
سمیه لبخندی زد:بله.
_خداروشکر...
@madadazshohada
به قلم🖊️:خادم الرضا
ادامه دارد....
🌸🌸🌸🌸🌸
@madadazshohada