7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 ختم مجرب به حضرت رقیه...
اگه حاجتی داری که خیلی براش تلاش کردی و نشده اینو از دست نده رفیق ...
همین امشب انجام بده ...🌱
.....................
🍃 و به رسم هر روز ؛
سلام بر امام زمانم ...
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
💟@madadazshohada
🍃🌺 شهید علیرضا کریمی در تاریخ ۲۲ شهریور سال ۱۳۴۵ در ایام ماه مبارک رمضان در محله سیچان اصفهان دیده به جهان گشود. او مبتلا به بیماری شدیدی بود که طبق عقیده ی پزشکان، زنده نمی ماند. کبد او در سن ۴ سالگی از بین رفت و پزشکان از زنده ماندنش قطع امید کرده بودند.
🌺🍃روزی سیدی سبزپوش در مغازه پدرش بی مقدمه گفت کار خوبی کردی که علیرضا را برای حضرت عباس( ع)، نذر کردی. همین امروز، سفره آقا ابالفضل( ع) را پهن کن و به مردم غذا بده. برای این حضرت، ۳ مجلس روضه در حرمش نذر کرده ای که من آنرا انجام می دهم. سپس آن سید سبزپوش، برای برکت کاسبی، اسکناسی را به پدر شهید علیرضا کریمی داد. علیرضا به طرز معجزه آسایی شفا یافت و بمدت چندین سال بعد به قهرمان ورزش های رزمی تبدیل شد.
💎 فعالیت های شهید علیرضا کریمی
🌺🍃شهید علیرضا کریمی در اثر اصابت گلوله خمپاره در عملیات محرم از ناحیه سر و دست و پا مجروح شد و وقتی که دوران مجروحیتش تمام شد؛ به جبهه بازگشت. شجاعت و مدیریت علیرضا باعث شد تا فرمانده گردان امیرالمؤمنین( ع)، مسئولیت دسته دوم از گروهان ابالفضل( ع) را برعهده بگیرد.
🌺🍃اظهارات شهید علیرضا کریمی در آخرین دیدار با مادرش چنین بود:ما مسافر کربلائیم، پش از باز شدن راه کربلا برمی گردیم. آخرین نامه ی این شهید به این شرح بود:به امید دیدار در کربلا.
💖 کانال مدداز شهدا
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹 شهادت علیرضا کریمی
علیرضا کریمی درسال ۱۳۶۱ عملیات والفجر ۱ منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغریب توسط تیرهای عراقی از ناحیه هر دو پا مورد هدف قرار گرفت و در جواب به فرمانده اش گفت، شما فرمانده ای بچه ها منتظر تو هستند. علیرضا در زمان افتادن روی زمین می خواست خودش را به سمت تپه ها بکشاند، ناگهان یکی از تانک های عراقی سریعا نزدیک او رفت و از روی پاهای این شهید ۱۷ ساله رد شد. ۱۶ سال پس از شهادت او در زمانی که نخستین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا شد؛ در منطقه فکه شمالی، پیکرش را پیدا کردند و به وطن خود در شب تاسوعای حسینی بازگردانند.
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📙 معرفی کتاب
"کتاب حاضر، شرح زندگی نوجوانی است که امام راحل الگوی او قرار گرفت. علیرضای این کتاب، یکی از کسانی است که ره صدساله عارفان را یک شبه طی کرد و خود چراغی شد برای آیندگان. جمعی از دوستان و همرزمان، برادران و مادر این شهید، خاطراتی از وی نقل کرده اند که در این کتاب به رشته تحریر درآمده است. در پایان کتاب نیز تعدادی عکس از شهید و برخی دوستان و همرزمان و مادرش آورده شده است. شهید علیرضا کریمی، در سن 17 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شده است."
⬅️ گزیده از کتاب مسافر کربلا
چهارساله بود ، مریضی سختی گرفت . پزشکان جوابش کردند . گفتند این بچه زنده نمی ماند .
پدرش او را نذر آقا ابالفضل کرد روز بعد به طرز معجزه آسایی شفا یافت! هرچه بزرگتر می شد ارادت قلبی او به قمر بنی هاشم بیشتر می شد.در جبهه مسئول دسته گروهان ابالفضل از لشکر امام حسین بود.
علیزضا کریمی 17 سال بیشتر نداشت . آخرین باری که رفت جبهه گفت : راه کربلا که باز شد بر می گردم ، پانزده سال بعد همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت پیکرش بازگشت .
آمده بود به خواب مسئول تفحص گفت : زمانش رسیده که من برگردم ! محل حضورش را گفته بود!!
عجیب بود پیکرش به شهر دیگر منتقل شد. مدتی بعد او را آوردند . روزی که تشییع شد تاسوعا بود روز ابالفضل(ع
💖 کانال مدداز شهدا
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯)
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕شهید علیرضا کریمی💕 از شهدای چله مون بودیم
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
* برادر شهید*
🌺 مدد از شهدا 🌺
#مدافع_عشـــق #قسمت_دوم روی پله بیرون ازمحوطه حوزه میشینم وافرادی ڪه اطرافم پرسه میزنند را رصد میڪن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
#مدافع_عشـــق #قسمت_دوم روی پله بیرون ازمحوطه حوزه میشینم وافرادی ڪه اطرافم پرسه میزنند را رصد میڪن
#مدافع_عشق
#قسمت_سوم
به دیوارتڪیه میدهم ونگاهم رابه درخت ڪهنسال مقابل درب حوزه میدوزم...😊
چندسال است ڪه شاهدرفت وآمدهایـے؟❢استادشدن چندنفررا به چشم دل دیده ای؟..توهم #طلبه_هارادوست_داری؟❤
بـےاراده لبخند میزنم❢به یاد چند تذڪر #تو...چهار روز است ڪه پیدایت نیست.😔
دوڪلمه اخرت ڪه به حالت تهدید درگوشم میپیچد... #اگرنرید..
خب اگر نروم چـے؟❢😐
چرا دوستت مثل خروس بـے محل بین حرفت پرید و...😒
دستـے از پشت روی شانه ام قرار میگیرد! ازجامیپرم و برمیگردم...
یڪ غریبه درقاب چادر.بایڪ تبسم وصدایـے ارام...
_ سلام گلم❣..ترسیدی؟
با تردید جواب میدهم
_سلام❣...بفرمایید..؟
_ مزاحم نیستم؟..یه عرض ڪوچولو داشتم.
شانه ام راعقب میڪشم ...
_ ببخشید بجانیاوردم..!!
لبخندش عمیق ترمیشود..
_ من؟؟!....خواهرِ مفتشم😊
یڪ لحظه به خودم آمدم و دیدم چندساعت است ڪه مقابلم نشسته وصحبت میڪند:
_ برادرم منو فرستاد تا اول ازت معذرت خواهـے ڪنم خانومے❣اگر بد حرف زده....درڪل حلالش ڪنے.بعدهم دیگه نمیخواست تذڪر دهنده باشه!
بابت این دو باری ڪه با تو بحث ڪرده خیلے تو خودش بود.
هـےراه میرفت میگفت:اخہ بنده خدا بہ تو چہ ڪه رفتـے با نامحرم دهن به دهن گذاشتـے!...
این چهارپنج روزم رفته بقول خودش آدم شہ!...
_ آدم شہ؟؟؟...ڪجا رفته؟؟؟😕
_ اوهوم...ڪارهمیشگے!
وقتـےخطایـےمیڪنه بدون اینڪه لباسےغذایـے،چیزی برداره.قرآن،مفاتیح و سجادش رو میزاره توی یه ساڪ دستـے ڪوچیڪو میره...
_ خب ڪجا میره!!؟
_ نمیدونم!...ولـے وقتـے میاد خیلـےلاغره...!یجورایـے #توبه میڪنه😊
باچشمانـےگرد به لبهای خواهرش خیره میشوم...
_ توبه ڪنه؟؟؟؟...مگہ...مگہ اشتباه ازیشون بوده؟...
چیزی نمیگوید.صحبت رامیڪشاند به جمله آخر....
_ فقط حلالش ڪن!...علاقہ ات بہ طلبہ ها رو تحسین میڪرد!...
#علے_اکبر_غیرتیه... اینم بزار پای همینش
#سیدعلے_اکبر...
همنام پسرِ اربابــے....هر روز برایم عجیب ترمیشوے...
تو متفاوتـے یا...#من_اینطور تو را میبینم؟
✍ ادامه دارد ...
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»