eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
5.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
28 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنن ارتباط با ادمین تبادل وتبلیغ @yazaahrah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتاب جدید مجموعه شهید ابراهیم هادی، با عنوان مثل ابراهیم به زودی منتشر خواهد شد. این کتاب به بررسی خاطرات یکی از مدافعین حرم می پردازد که بسیار به ابراهیم هادی و دیگر شهدای مجموعه ارادت داشته و تلاش می کرد که کارهایش رنگ و بوی آقا ابراهیم را بدهد. تشابه کارهای او آنقدر زیاد بود که عنوان مثل ابراهیم، برازنده خاطرات این شهید مظلوم است. علی خاوری، آنچه از ابراهیم شنیده بود را عمل می کرد. صدها انسان گمراه را هدایت نمود. کارهایش در سکوت بود تا اخلاصش حفظ شود و... هر سال به عشق ابراهیم به کانال کمیل می رفت، از همدان به ساری می رفت تا مزار شهید علمدار را زیارت کند. به اصفهان میرفت و مزار علیرضا کریمی و تورجی را زیارت نماید و... حالا نیز مزار او زیارتگاه عاشقان شهداست. فیلم بالا لحظه ای است که علی آقا التماس می کند دست و پای پدرش را ببوسد. روحمان با یادش شاد.
🔷برکت معامله ظهر در یک مغازه بودم، طلبه سیدی اومد یک چیزی خرید ، کارتش داد ،فروشنده گفت یک صلوات بفرست برو.. طلبه اصرار کرد پول بده.. فروشنده گفت با ارباب معامله کردیم.. برو یاعلی.. وقتی رفت فروشنده گفت من با ارباب معامله میکنم هم برکتش میده ، هم یه مشتری می‌فرسته جبران می‌کنه.. تا اونجا بودم چندتا مشتری پست سرهم اومدن ، چند برابر اون چیزی که طلبه خرید و ایشون پولش نگرفت ، اونا خرید کردن.. الحمدلله ،ماشاالله ✍🏼قاضی زاده
‏یکی از خیرین رفته سوپر مارکت محله ، دفتر بدهی مردمو گرفته و فرار کرده.. خواستم بگم با دست خالی هم میشه کار خیر کرد، دریغ نکنید 😂😂😂
🔻تصویری از نوجوانی که امروز از اثر جراحات حادثهٔ تروریستی ۱۳ دی کرمان به شهادت رسید. شادی روحش صلوات😔 ➖➖➖➖ ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ @madadazshohada
روایتی کوتاه از زندگی سراسر عشق و معرفت 📎روایتی از همسر صبور شهید بزرگوار شهید مدافع حرم 🕊🌹 @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷مادر من در سن ۱۴ سالگی ازدواج کردن، شش ماه بعد هم عروسی کردن و رفتن تا حدود دو سال و نیم، هر قدر تلاش کردن مادر نشدن، بماند که چقدر اطرافیان بهشون طعنه زدن و مادر شوهرشون میگفتن که اگه بچه نمیاری بذار برا پسرمون زن بگیریم. خلاصه مادر در سن ۱۷ سالگی، برادرم رو به دنیا میارن، ۲ سال بعد خواهرم رو و یک سال و نیم بعد هم برادرم رو... دیگه خیال بچه دار شدن نداشتن و انواع روش های پیشگیری رو اعمال کردن ! از به دنیا اومدن برادر کوچیکم ۹ سال گذشته بوده و دیگه مادرم اصلا به فکر بچه دار شدن نبودن! همون موقع بین همه بچه های فامیل آبله مرغان شیوع پیدا می کنه و خواهر و برادر من هم از این قاعده مستثنی نبودن!!! یکی دو هفته ای که از پرستاری از خواهر و برادرم میگذره که مادرم متوجه میشه که بارداره!!! ناگفته نماند که مادرم هم یه آبله مرغان خفیف گرفته بودن. ⬅️طبق برگه آزمایش مادرم سه ماهه باردار بوده و متوجه نشده بودند، خودشون میگن آنقدر حواسم به بچه ها بود که اصلا حواسم از خودم پرت شد. مادرم سونوگرافی میرن و خب همه دکترها خیلی ترسونده بودن شون، چون گفته بودن بچه هایی که تو دوران بارداری با ویروس آبله مرغان مواجه بشن امکان داره که نابینا بشن. سونو گرافی ماه چهار یا اوایل پنج رسماً به مادرم میگه به احتمال زیاد بچه تون نابینا است و پیشنهاد میدن که تو که سه تا بچه داری هم دختر و هم پسر این رو سقطش کن وبال گردنت میشه !!! مادرم فقط میپرسن بچه ام دختره یا پسر و ایشون هم میگه دختر... مادرم زن خیلی معتقدیه، من هم از سادات هستم و اهل مشهد، مادرم میرن حرم و کلی گریه می کنن و میگن من دلش رو ندارم اولاد فاطمه زهرا رو بکشم، خودتون به من صبرش رو بدید. هرکسی شنیده، موافق سقط من بوده حتی برادر بزرگه خودم خیلی به مامانم اصرار کرده ولی مادرم زیر بار نرفته! ماه ششم بارداری مادرم از پله میوفتن طوری که از هشت تا پله کاملا قل میخورن ولی من بازم طوریم نشده😅😅 طبق محاسبه دکتر من باید مرداد به دنیا می اومدم ولی مادرم طبق محاسبه خودشون میگفتن باید شهریور دنیا بیام، خلاصه هر قدر به دکتر میگن، قبول نمی کنه و دکتر عصبانی میشه و میگه من دکترم یا شما ؟؟؟؟ مادرم هم چیزی نمیگه بعدش و میرن بیمارستان، هر قدر صبر میکنن دردشون نمی گیره، دکتر هم آمپول فشار تجویز می کنه و زمانی که اثر نمی کنه یک آمپول فشار دیگه هم تزریق می کنن! ولی باز هم من به دنیا نمیام. دکتر میگه ببرینش سزارین، مادر مادرم که خدا انشالله رحمت شون کنه اصلا به کلمه سزارین آلرژی داشتن و چهارده تا بچه داشتن که ۱۲ تا رو خودشون به دنیا آوردن😳😅😅 با دعوا مادرم رو میبرن خونه !!! و من دیگه تکون نخوردم ! چند روز بعد بیمارستان که میرن دکتر میگه بچه مرده باید سقط بشه. میرن سونو اون هم میگه بچه بدون حرکته، صدای قلب هم نداره باید مادر عمل بشه! مادرم با دل شکسته میرن حرم و برای سلامتی من نذر می کنند.😅 از یک دکتر خیلی دقیق آدرس یه سونوگرافی رو گرفتن که اونجا بعد از ده دقیقه کاوش دکتر میگه بچه تون ضربان داره ولی خیلی کمه و هیچ حرکتی نداره! و با شرایط من اصلا به زایمان طبیعی فکر نمیکردن! دکتر جدیدی که میرن میگن خدا رو شکر قبول نکردی بچه رو دنیا بیاری چون بچه ات خیلی ریز و ضعیفه و اگر هشت ماه دنیا می اومد قطعا نمی موند، خلاصه دکتر جدید زمان سزارین میده ولی در نهایت شب قبل از تاریخ سزارین مادرم دردشون میگیره و من طبیعی دنیا میام.. مادرم میگن توی ذهنم این بود که نابینایی ولی وقتی پرستار آوردت با چشم هات داشتی همه جای بیمارستان رو نگاه میکردی، از همه بچه های دیگه ام هوشیار تر بودی😅 چند ساعت بعد هم تقریبا سلامت بینایی ات تایید شد، البته من نزدیک سه ماه مهمون دستگاه بودم چون ویروس توی بدنم ایجاد بیماری کرده بود ولی به حمد خدا سالم و سلامت هستم.😅 من الان ۲۴ سالمه و معلمم. ازدواج کردم و خیییلی خوشبختم و احساس آرامش می کنم، دارم ارشدم رو میگیرم به لطف خدا و اینکه مادرم به من از همه بچه هاشون وابسته تره، حتی برادرم که خودش اصرار می‌کرده سقط بشم الان میگه اگه من نبودم چقدر خونه مامان بی روح بود.😍 خواستم بگم هر بچه ای که خدا به آدم میده حق زندگی داره فکر نکنید هیچی نمی فهمه یا اینکه آدم نیست کشتنش حکم قتل یه آدمه، خوبه که تا آخرین لحظه ایمان مون رو از دست ندیم. منم از اینکه مادرم من رو نگه داشت بی نهایت خوشحالم.😅 خودم یک ساله رفتم خونه خودم، شش ماهه منتظرم مادر بشم ولی هنوز توفیق نداشتم. انشالله مخاطبان کانال هم دعا کنند به زودی یه فرزند صالح قسمت من و همسرم بشه... @madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🍃 سلام من هم از شهدا حاجت گفتم قربونشون برم الان هم يه حاجت مهم دارم دعا کنید دوباره حاجت بگیرم من دوتا جوان دارم بایه شوهر جانبازاایثارگر که‌ دنبال حق حقوق نرفته ازنظر روح و روان خیلی اذیت می شود خلاصه اینکه برای ازدواج کار پسرم سخت بودزمستان ۴۱ من به گلزار شهدا اصفهان رفتم خیلی کلافه وسرگردان توسل به شهید تورج زاده شدم و یه خانمی سفر صلوات پهن کرده بود سر سفره صلوات دلم بدجوری شکست آن جا گریه کردم اسباب زندگی همه جوانان راه ازخداوند و از شهدا را واسطه کردم که پسرم ازدواج کن خدا را شکر امسال مسائل ازدواجش حل شد وداره زندگی می کنه از شهدا ممنونم که دعای من حقير راه به خدارساندن واز خدا هم ممنونم دعا یم راه مستجاب کردن 💖 کانال مددازشهدا 💖 @madadazshohada ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «»
✨🍃 سلام خوبید من از شهید عبدالمهدی المغفوری حاج قاسم سلیمانی شفای دستمو گرفتم خدارا شکر در اثر زمین خوردن خیلی دست درد شدید داشتم طوریکه وقتی میخواستم بخوابم خیلی اذیت بودم شب به شهید عبدالمهدی متوسل شدم درخواب شهید حاج قاسم سلیمانی رابا لبخند دیدم که به من بامحبت ولبخند نگاه میکرد و بعد هم دست گذاشت روی دستم صبح که بیدار شدم اثری از درد نبود خدارا شکر یک جوان دیگر هم بود آنجا هاله ای از مه بود صورت آن جوان یادم نیست. 💖 کانال مدداز شهدا 💖 @madadazshohada ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا