آیت الله محمد شجاعی (ره) :
خیلی ها را میبینم که به این رموز متوجه نمیشوند من خیلی گفته ام که اینها حقیقت است باید کار را به او سپرد
وقتی شروع کردی و فهمیدی که چه ظلمی به خود کردی ، وقتی فهمیدی راه چه مشکلاتی دارد و چه موانعی در وجود تو هست، مجاهدت بکن اما با حالت عجز،
کار همیشه بدست اوست از او بخواه
از او بخواهید بعد مجاهدت کنید
وقتی این مسئله فراموش بشود یا بصورت دعای خشک و خالی دربیاید و همت فقط روی مجاهدتها برود
انسان در آن مجاهدتها هم موفق نمیشود
مرتب تصمیم میگیرد فردا تصمیمش میشکند
دوسه روز فلان علاقه را کنار میگذارد روز چهارم صحنه ای پیش می آید که باز غوطه ور میشود
خدا نخواهد که نمیشود
سالک باید در چندسال اول قدم به مرحله عجز بگذارد زبان به عجز گشاید و یونسیه بگوید و بعد از آن خود را به خدا بسپارد و با تایید خدا به مجاهدت بپردازد
علی (ع) فرمودند شما رزق را مقسوم حساب کنید نه علم را
رزق مقسوم است زیاد خودتان را به کشتن ندهید خودتان را زیاد ناراحت نکنید میرسد به شما
آنچه که اگر تلاش نکنید نمیرسد علم است
فهم است معرفت است
این را باید تلاش کنید تا بدست بیاورید درست بعکس آنچه ما تصور میکنیم
میدانید چرا ما به عبادات جزئی مان متکی هستیم و بلکه متکی نه مطمئن هستیم و بلکه مطمئن نه راحتیم و بلکه راحت نه احیانا خوشمان هم می آید؟
میدانید چرا ؟ چون جاهلیم
از جهل و نبود علم است
چرا خوف برچیده شده؟ چون جهل است و علم نیست...
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی که خدا میخواد بنده ش برای #نمازشب خواب بمونه و بلند نشه...🤔
➖️بُرشی از پست امشب...
این یک دقیـقـه رو بـبینـیـد👆🏻و
ان شـاءالله کـامـلــش رو امشـب
سـاعـت ۹ در کـانال قـرار میدیـم.
کانال چله نمازشب🌙
@nooranamazashab
خیلی جالبه، مگه نه؟!👆🏻
شاید تا به حال نمیدونستیم🤔
خیلی از اوقات که از اعمال خیر (مثل نمازشب) محروم میشیم، علتش همینه...
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷#مـعـرفـی_شـهـــدا
شهید قاسم میر حسینی
قائم مقام لشکر ۴۱ ثار الله...
فرزند:حاج مراد علی
تولد :۱۳۴۲/۵/۲ زابل روستای صفدر میربیگ
شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۰عملیات کربلای پنج شلمچه
مزار: گلزار شهدای بخش جزینک شهر زهک
🌷 #وصـــیــت_نـامــه
دنیای فانی به هیچکس وفایی نداشته است و نهایت کمال و غایت بلندی آن فناستد
فنا در خدا و رسیدن به لقای پروردگار.
مرگ همه را در کام خود می بلعد و چون مرگ حتمی است،
معقول است مرگ ، #مرگ_حسینی باشد و در زندگی در جهان هستند زمینه (ساز) سازندگی و حیاط اخروی باشد و بهتر است با #مرگ_شرافت_مندانه در پیشگاه انبیاء و اولیا و شهدا سر افکنده و خجل نباشیم
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید قاسم میر حسینی صـلوات🌼
💚
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕 شهید میرحسینی💕 بودیم*
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
*برادر شهید*
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد🌱
قسمت 5
سعی کردم پدرم راقانع کنم،گفتم:"بحث من اصلاحمیدآقانیست،برای ازدواج آمادگی ندارم چه باحمیدآقاچه باهرکس دیگر،من هنوزنتونستم بامسیله زندگی مشترک کناربیام،برای یه دختردهه هفتادی هنوزخیلی زوده،اجازه بدین نتیجه کنکورمشخص بشه،بعدسرفرصت بشینیم صحبت کنیم ببینیم چکارمیشه کرد".چندماه بعدازاین ماجراهاعمونقی بیست ودوم خردادازمکه برگشته بود،دعوتی داشتیم وبه همه فامیل ولیمه میداد،وقتی داشتم ازپله های تالاربالامیرفتم انگاردردلم رخت می شستند،اضطراب شدیدی داشتم،منتظربودم به خاطرجواب منفی که داده بودم عمه یادخترعمه هایم بامن سرسنگین باشندولی اصلااین طورنبود،همه چیزعادی بود،رفتارشان مثل همیشه گرم وبامحبت بود،انگارنه انگارکه صحبتی شده ومن جواب رددادم.
روزهای سخت وپراسترس کنکوربالاخره تمام شد،تیرماه سال نودویک آزمون رادادم،حالابعدازیک سال درس خواندن،دیدن نتیجه قبولی دردانشگاه می توانست خوشحال کننده ترین خبربرایم باشد.باقبولی دردانشگاه علوم پزشکی قزوین نفس راحتی کشیدم،ازخوشحالی درپوست خودم نمی گنجیدم چون نتیجه یک سال تلاشم راگرفته بودم،پدرومادرم هم خیلی خوشحال بودندومن ازاینکه توانسته بودم روسفیدشان کنم احساس خوبی داشتم.
هنوزشیرینی قبولی دانشگاه رازیرزبانم درست مزه مزه نکرده بودم که خواستگاری های باواسطه وبی واسطه شروع شد،به هیچ کدامشان نمی توانستم حتی فکرکنم.مادرم درکارمن مانده بود،می پرسید:"چراهیچ کدوم روقبول نمی کنی،برای چی همه خواستگارهاروردمی کنی؟"،این بلاتکلیفی اذیتم می کرد،نمی دانستم تکلیفم چیست.
بعدازاعلام نتایج کنکور،تازه فرصت کرده بودم اتاقم رامرتب کنم،کتابهای درسی رایک طرف چیدم،کتابخانه رامرتب کردم،بین کتاب هاچشمم به کتاب"نیمه پنهان ماه"افتاد.روایت زندگی شهید"محمدابراهیم همت"اززبان همسرایشان که همیشه خاطراتش برایم جالب وخواندنی بود،روایتی که ازعشقی ماندگاربین سردارخیبروهمسرش خبرمیداد.
کتاب راکه مرورمیکردم به خاطره ای رسیدم که همسرشهیدنیت کرده بودچهل روزروزه بگیرد،به اهل بیت متوسل بشودوبعدازاین چله به اولین خواستگارش جواب مثبت بدهد.
خواندن این خاطره کلیدگمشده سردرگمی های من دراین چندهفته شد،پیش خودم گفتم من هم مثل همسرشهیدهمت نیت میکنم،حساب وکتاب کردم دیدم چهل روزروزه آن هم بااین گرمای تابستان خیلی زیاداست،حدس زدم احتمالاهمسرشهیددرزمستان چنین نذری کرده باشد،تصمیم گرفتم به جای روزه چهل روزدعای توسل بخوانم به این نیت که ازاین وضعیت خارج بشوم،هرچه که خیراست همان اتفاق بیفتدوآن کسی که خدادوست داردنصیبم بشود".
ازهمان روزنذرم راشروع کردم،هیچ کس ازعهدمن باخبرنبودحتی مادرم،هرروزبعدازنمازمغرب وعشاءدعای توسل می خواندم وامیدواربودم خودایمه کمک حالم باشند.
ادامه دارد...
شهید مدافع حرم
#حمید_سیاهکالی_مرادی
@madadazshohada