eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
8.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
31 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنند تبلیغات در مدداز شهدا https://eitaa.com/joinchat/3693085358Ce30425eed9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید سلیمانی پدرم را برای مدیریت میدان فرستاده بود فاطمه مغفوری حال و هوای خود را این‌گونه توضیح می‌دهد: از طرفی دلهره زینب را داشتم، از طرفی دیگر اما به حاج قاسم گفتم می‌دانم که یک خاورمیانه روی انگشت شما می‌چرخد و حضور شما در این موقعیت حتی برای من آزار دهنده است و احساس دین می‌کنم! که شهید سلیمانی آن جمله معروف که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند را گفتند. وی ادامه داد: پس از اصرار شدید من، شهید سلیمانی جمله عجیب‌تری گفت؛ «عموجان صبح که من داشتم به بیمارستان می‌آمدم، به پدرت گفتم تو برو اونجایی که من باید بروم و مدیریت کن، من به جای تو بیمارستان می‌روم و در کنار دخترت می‌مانم.» پس از این جمله انگار دیگر رو پای خودم بند نبودم، چند قدم به سمت عقب رفتم و بغضم ترکید. دختر شهید مغفوری افزود: زمانی که به ما اعلام کردند که نوبت عمل دخترم فرارسیده است، قبل از رسیدن من و همسرم به طبقه مورد نظر و اتاق‌های جراحی، حاج قاسم خود را رسانده بود و تمام زمانی که زینب در حال عمل بود، من به همراه سردار سلیمانی، همسرم و آقای پورجعفری در اتاق مجاور نشسته بودیم. حاج قاسم گفت تا زینب به هوش نیاید نمی‌روم وی ادامه داد: من در این زمان آرام قرار نداشتم و گریه می‌کردم که حاج قاسم می‌گفت: «گریه نکن، الان همه چیز به خوبی و خوشی تموم می‌شود، بخند عمو» که پس ۴۵ دقیقه پزشکان اتاق عمل آمدند و گفتند که الحمدالله به خیر گذشته است. فاطمه مغفوری ادامه ماجرا را این‌گونه روایت می‌کند: خیالمان که راحت شد به حاج قاسم گفتم لطفا تشریف ببرید، اما باز هم نمی‌رفتند و می‌گفت تا زینب به هوش نیاد و او را نبینم، نمی‌روم؛ پس از نیم‌ساعت، به هوش آمدن و ورود زینب به ریکاوری، حاج آقا بالای سر او رفت و پس از دیدن او خیالشان راحت شد و با ما خداحافظی کردند و رفتند. فرزند شهید مغفوری یادآوری کرد: حاج آقا در روز عمل دخترم از ۷ صبح تا حدود ساعت ۱۱ و شاید بیشتر از ۴ ساعت در بیمارستان در کنار ما بودند.
وی ادامه داد: شهید سلیمانی در آن سخنرانی معروف گفته بود که ما افتخار می‌کنیم که شهید مغفوری امامزاده شهر ماست، کسی که هر شخصی به سمت او بیاید، حاجت خود را می‌گیرد. دختر شهید مغفوری در پایان گفت: واقعا لحظه شنیدن خبر شهادت حاج قاسم در قالب کلمات نمی‌گنجد،  زمان شهادت پدرم من ۳ ساله بود و خاطره زیادی از او به خاطرم نیست و چه بسا شاید به جرئت بگویم مزه یتیمی را برای اولین بار شنیدن این خبر تجربه کردم.  
دختر شهید مغفوری افزود: زمانی که به ما اعلام کردند که نوبت عمل دخترم فرارسیده است، قبل از رسیدن من و همسرم به طبقه مورد نظر و اتاق‌های جراحی، حاج قاسم خود را رسانده بود و تمام زمانی که زینب در حال عمل بود، من به همراه سردار سلیمانی، همسرم و آقای پورجعفری در اتاق مجاور نشسته بودیم.
33.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ اصلی ترین مانع ظهور چه کسانی هستند⁉️ ═✧❁🌸❁✧═ @madadazshohada ═✧❁🌸❁✧═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ اصلی ترین مانع ظهور چه کسانی هستند⁉️ ═✧❁🌸❁✧═ @madadazshohada ═✧❁🌸❁✧═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خانم خواجوی