eitaa logo
صادق امیری (قاری ومداح اهل بیت) باعضویت ۴۰۹۰۱۰۴۰۱
114 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
206 ویدیو
258 فایل
مداح اهل البیت کربلایی امیری شماره تماس: 09159248302 09359748302 کانال تلگرام : t.me/madahamiri پیج اینستاگرام: amiri_madah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکمت ۱۰۲ از سخنان امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام وَ قَالَ ( عليه السلام ) : يَأْتِي عَلَي النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُقَرَّبُ فِيهِ إِلَّا الْمَاحِلُ وَ لَا يُظَرَّفُ فِيهِ إِلَّا الْفَاجِرُ وَ لَا يُضَعَّفُ فِيهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ يَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِيهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَي النَّاسِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ النِّسَاءِ وَ إِمَارَةِ الصِّبْيَانِ وَ تَدْبِيرِ الْخِصْيَانِ . و درود خدا بر او فرمود: روزگاري بر مردم خواهد آمد كه محترم نشمارند جز سخن چين را، و خوششان نيايد جز از بدكار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل، در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منت گذاري، و عبادت نوعي برتري طلبي بر مردم است، در آن زمان حكومت با مشورت زنان، و فرماندهي خردسالان، و تدبير خواجگان اداره مي گردد.
🌸میلاد فرخنده و با سعادت اُسوه‌ی تمام‌عیارِ مکارم، قُله‌ی رفیع فضائل، صدیقه‌ی کبری، حضرت فاطمه زهرا (س) مبارک باد. یا فاطمه! ای منشاءِ خیر و برکات! مِهر تو بُود قبولی صوم و صلات فرموده نبی: خدا گناهش بخشد هـر کس که برای تو فرستد صلوات ✍مرحوم 🌾نثار روح مادرانِ آسمانی، 🌾
🔻ولادت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها 🔻 🟢 آقاجان! ولادت مادرتان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها چگونه بود؟! مُفضّل گوید: از امام صادق علیه‌السّلام پرسیدم: 📋 کَیْفَ کَانَ وِلَادَةُ فَاطِمَةَ سلام‌الله‌علیها !؟ 🔻«ولادت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها چگونه بود؟» ☘ إمام صادق علیه‌السلام فرمود: «هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها ازدواج کرد، زنان مکه از آن بانو کناره‌گیری کردند. آنها دیگر نزد او نمی‌رفتند، بر او سلام نمی‌کردند و به هیچ زنی اجازه نمی‌دادند که نزد آن بانو مشرف شود... 🌺 هنگامی که خدیجه، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهما را باردار شد، آن حضرت در رحم مادر با وی سخن می‌گفت و او را به صبر و شکیبایی می‌خواند. ولی خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها این موضوع را از رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پنهان می‌کرد. ☘ تا اینکه یک روز پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نزد خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها آمد و شنید که آن بانو سرگرم سخن گفتن با فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است. فرمود: «ای خدیجه! با که سخن می‌گویی؟ خدیجه پاسخ داد: «این طفلی که در رحم من است با من سخن می‌گوید و مونس من است.» 🌺 ... حضرت خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها همواره در همین حال بود تا اینکه سرانجام هنگام وضع حمل وی فرا رسید. در این موقع خدیجه پی زنان قریش و بنی هاشم فرستاد و گفت که بیایید و مرا در انجام وضع حمل یاری برسانید. آنان در جواب گفتند: «چون تو سخن ما را نپذیرفتی و با محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله که شخصی فقیر و فرزند یتیم ابوطالب بود ازدواج کردی، ما نیز نزد تو نخواهیم آمد و هیچ کمکی به تو نخواهیم کرد!» ☘ خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها از شنیدن این جواب بسیار غمگین شد. او اندوهگین و پریشان خاطر در اندیشه کار خویش بود که ناگاه چهار زن گندمگون و بلند بالا که به زنان بنی‌هاشم شباهت داشتند، نزد او آمدند. خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها با دیدن آنان گریه و زاری کرد و از آنها کمک خواست. 🌺 یکی از زنان گفت: «ای خدیجه، اندوهگین نباش! زیرا ما فرستادگان خداییم. ما خواهران تو هستیم: من ساره‌ام؛ این بانو آسیه است که در بهشت یار و همراه تو خواهد بود؛ این بانو مریم دختر عمران و آن بانوی دیگر کُلثُم خواهر موسی بن عمران است. ما چهار تن را خدا فرستاده تا تو را در وضع حمل یاری کنیم.» 📋 فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَی الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّی دَخَلَ بُیُوتَاتِ مَکَّةَ وَ لَمْ یَبْقَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِیهِ 🔻... زمانی که حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها متولد شد، نور آن بانو درخشید و داخل خانه‌های مکه شد. هیچ خانه‌ای در شرق و غرب زمین نبود که آن نور در آنها نتابیده باشد. ☘ آنگاه ده نفر از حورالعین نزد خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها آمدند که هر کدام یک طشت و ابریق بهشتی در دست داشتند. ابریق‌ها پر از آب کوثر بودند. زنی که در مقابل خدیجه سلام‌اللّه‌علیها نشسته بود، ابریق‌ها را گرفت و فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را با آب کوثر شستشو داد. سپس دو حوله که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند بیرون آورد و یکی از آنها را گرد بدن مبارک حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها پیچید و با حوله دیگر برای آن حضرت مقنعه‌ای درست کرد. 🌺 آنگاه زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها زبان به شهادتین گشود و فرمود: « أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ وُلْدِی سَادَةُ الْأَسْبَاطِ » ☘ ... در آسمان نور درخشنده‌ای پیدا شد که ملائکه تا پیش از آن نظیرش را ندیده بودند. آن زنان، خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها را خطاب قرار دادند وگفتند: «این مولود پاک و پاکیزه را که مبارک است بگیر! برکت خدا نثار خود این نوزاد و نسل وی خواهد بود» 🌺 خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها با شادمانی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را گرفت و به آن نوزاد مبارک، شیر داد. فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها در هر روز به اندازه یک ماه کودکان معمولی و در هر ماه، به اندازه یک سال آنان رشد می‌کرد. 📚الأمالی،شیخ‌صدوق،ص۸۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکمت ۱۰۳ از سخنان امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام وَ رُئِيَ عَلَيْهِ إِزَارٌ خَلَقٌ مَرْقُوعٌ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ : يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ وَ يَقْتَدِي بِهِ الْمُؤْمِنُونَ. إِنَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِيلَانِ مُخْتَلِفَانِ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَيْنَهُمَا كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ . و درود خدا بر او (پيراهن وصله داري بر اندام امام بود شخصي پرسيد چرا پيراهن وصله دار مي پوشي؟) فرمود: دل با آن فروتن، و نفس رام مي شود، و مومنان از آن سرمشق مي گيرند. دنياي حرام و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جداي از يكديگرند، پس كسي كه دنياپرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمني خواهد كرد، و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوي آن دو، هرگاه به يكي نزديك شود از ديگري دور مي گردد، و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکمت ۱۰۴ از سخنان امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَكَالِيِّ ، قَالَ : رَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ( عليه السلام ) ذَاتَ لَيْلَةٍ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ فَنَظَرَ فِي النُّجُومِ ، فَقَالَ لِي : يَا نَوْفُ أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ ، فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ ، قَالَ : يَا نَوْفُ طُوبَي لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَي مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ يَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ( عليه السلام ) قَامَ فِي مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ   وَ هِيَ الطُّنْبُورُ  أَوْ صَاحِبَ كَوْبَةٍ  وَ هِيَ الطَّبْلُ ، وَ قَدْ قِيلَ أَيْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ وَ الْكَوْبَةَ الطُّنْبُورُ  . و درود خدا بر او (از نوف بكالي نقل شد، كه در يكي از شبها امام را ديدم براي عبادت از بستر برخواست، نگاهي به ستارگان افكند، و به من فرمود: خوابي! يا بيدار؟ گفتم بيدارم) فرمود: اي نوف! خوشا به حال آنان كه از دنياي حرام چشم پوشيدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمي هستند كه زمين را تخت، خاك را بستر، آب را عطر، و قرآن را پوشش زيرين، و دعا را لباس رويين خود قرار دادند، سپس دنيا را همانند عيسي مسيح (ع) وانهادند. اي نوف! همانا داوود پيامبر (كه درود خدا بر او باد) در چنين ساعتي از شب برمي خاست، و مي گفت: (اين ساعتي است كه دعاي هر بنده اي به اجابت مي رسد، جز باجگيران، جاسوسان، شبگردان و نيروهاي انتظامي حكومت ستمگر، يا نوازنده طنبور و طبل.)
✍پسر جوانی قصد بردن پدر پیر خود به سرای سالمندان کرد‌. صبح زود، پدر را سوار ماشین خود کرده و پدر پیر عکس همسر جوانش را که مادر پسر بود و بعد از فوت او ازدواجی دیگر نکرده بود آخرین هدیه‌ای بود که در چمدان خود گذاشت تا با خود آن را به سرای سالمندان برد. در میانه راه پدر به پسر گفت: پسرم! می‌توانم از تو تقاضایی برای بار آخر کرده باشم؟! پسر متکبر جوان سری از روی ناچاری به رضایت تکان داد. پدر که کارگر کارخانۀ الوار و چوب‌بری بود از پسر خواست او را برای بار آخر به کارگاه چوب‌بری که در آن سی سال کار کرده بود ببرد. چون به کارخانه رسیدند، پدر به پسر درخت بزرگی را نشان داد که چند کارگر در حال کندن پوست درخت بودند و روی به پسر گفت: پسرم! این درخت حیات خود را مرهون آن پوست پیری است که آن را در حال کندنش می‌بینی؛ که اگر پوست درخت را زمان حیات می‌کندند درخت هر اندازه قوی بود قدرت گرفتن آب و غذا از خاک را نداشت و بلافاصله خشک می‌شد، اما اکنون که درخت را بریده‌اند پوست آن را هم بریده‌اند و بی‌ارزش‌ترین‌ قسمت الوار، همان پوست آن بعد از بریدن آن است. سال‌ها که درختان را پوست می‌کندم به این نکته فکر می‌کردم که روزی خواهد رسید که من هم برای تو که عمری زحمت کشیده و بعد از مرگ‌ مادرت، تو را به تنهایی بزرگ‌ کرده‌ام روزی چون پوست درختان بی‌ارزش‌ترین بخش درخت خواهم شد که دورریز خواهم گردید و امروز همان روزی است که سال‌ها منتظر رسیدن آن بودم‌. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ @BebeforeGod
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا