#محرم_۱۴۰۲
#شورِ_امام_حسین_علیه_السلام
روی دستت نزده اربابــی
چی میشه آقا منو دریابی
یه نگاهتون بسه آقاجوون
که بشم یه پا علی گندابی
کاش برات نوکرِ خالص باشم
همه عمرم تو مجــالس باشم
دل به دریــا بزنم از عشـــقت
وسطِ معرکه " عابس " باشم
دوست دارم از غمتون پُر باشم
حتّی گاهی از تو دلخـور باشم
دوست دارم بعدِ پشیمونی هام
مرد و مردونه بیام " حُر " باشم
لَکَ لبّیک ابا عــبــدلله
لَکَ لبّیک حسین ثارلله
کاش برا عشقِ تو لازم بودم
اربعیــــن دوبــاره عازم بودم
همیشــه تو روضه هاتون آقا
مثلِ " حاج اکبرِ ناظم " بودم
کاش حبیب بنِ مظاهر بودم
به همه غیـرِ تو کافـــر بودم
" هیئتی نه که حسینی " آقا
مثلِ " سیدجوادِ ذاکر " بودم
می دونم بنده نــــوازی می کنی
آخرش نوکر و راضــــی می کنی
این غــلامِ رو سیاهــــت رو آقـــا
یه روز حاج محسنِ فیضی میکنی
لَکَ لبّیک ابا عــبــدلله
لَکَ لبّیک حسین ثارلله
سامــرا و کاظــمینـی باشم
کاشکی بین الحرمینـی باشم
منِ لاتِ کــوچـــه بـازاری هم
" رسولِ تُرکِ " حسینی باشم
می دونم ازم حمایت می کنی
یه روزی منو شفاعت می کنی
من لامذهـــبِ بی شریــــعت و
یه پا حاج تقی شریعت میکنی
#ابراهیم_زمانی
#محرم_۱۴۰۲
#شور
#حضرتِ_رقیّه_سلام_الله_علیها
تویی روحِ قرآن تو دین و ایمانی
صراط المستقیم ملاک و میزانی
تو دُرّ نایابــــی
قبله و محرابی
دختـرِ زهـرا و
کوثرِ اربابـــی
واسه تو مجنونم
بی سر و سامونم
به تو من مدیونم
ای رقیّه جووونم
مددی رقیّه مددی رقیّه مددی رقیّه
بگو تا دمِ مرگ تو لعنِ امیّه
جوونیم به ولله فـدایِ رقیّه
خدایِ احساســی
به زینب حسّاسی
تو زورِ بــــازویِ
عمو جان عبّاسی
ای دل و ای دلبر
آیه آیه کوثــــر
شونه میزنی بر
مویِ علی اکبر
مددی رقیّه مددی رقیّه مددی رقیّه
تویی کوهِ رنج و ز غم ها لبالـــب
تویی غیرت الله تویی صبرِ زینب
به عصمت زهرایی
به هیبت مولایی
به غیرت عبّاس و
شجاعت بابایی
ای شه و شهزاده
دلبر و دلــــداده
گردنم افتــــاده
بزنــم قــــلاده
مددی رقیّه مددی رقیّه مددی رقیّه
#ابراهیم_زمانی
#محرّم_۱۴۰۲
#زمینه
#شهادتِ
#حضرتِ_رقیه_سلام_الله_علیها
میرم می گم به بابام
روزای کوفه پُره درده
می رم می گم به بابام
شب ها خرابه خیلی سرده
می رم می گم به بابام
دویدم و پاهام ترک خورد
می رم می گم به بـــابـــام
عمّه به جایِ من کتک خورد
بابایی
مگه سفر نرفته بودی ؟
بابایی
تو بی خبر نرفته بودی
بابایی
نگرانی هنوز با چشمـــات
بابایی
کی خیزران زده به لب هات ؟
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
میرم میگم به بابام
با چه عذاب آوردنم
میرم میگم به بابام
بزمِ شــراب آوردنم
میرم می گم به بابام
دستایِ بسته می زدند
می رم می گم به بابام
پهلو شکسته می زدند
بابایی
شلوغ شده قافله خیلی
بابایی
میترسم از حرمله خیلی
بابایی
رو ناقه ها تاب می خورن
بابایی
می خندن و آب می خورن
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
میرم می گم به بابام
صورتِ گل نیلی شده
میرم می گم به بابام
غذایِ من سیلی شده
می رم می گم به بابام
گوشواره غارت میکنن
می رم می گم به بابام
خیلی جسارت میکنن
بابایی
به شیپورِ جنگ میزنن
بابایی
چرا دارن سنگ میزنن ؟
بابایی
رو پشتِ بوم دف میزنن
بابایی
با گریه هام کف می زنن
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
میرم می گم به بابام
دشمنی و حسودیا رو
میرم می گم به بابام
محلّــه ی یهـــودیا رو
می رم می گم به بــابــام
چی شد تو دروازه ساعات
می رم می گم به بــابــام
شکسته شد عمّه ســادات
بابایی
گهواره رو تکون میدادن
بابایی
خواهرم و نشون میدادن
بابایی
روضه با دستِ بسته خوندم
بابایی
نمـــازم و نشســـته خـــوندم
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
بابایی دلم برات تنگ شده
#ابراهیم_زمانی