eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
431 عکس
126 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی نه من آنم که زلطف و کرمت چشم بپوشم نه تو آنی که کنی منع گدا را زنگاهی در اگر باز نگردد نروم باز بجائی پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی تو کریمی و  دو صد کوه به یک ببخشی من بیچاره چه سازم که ندارم پر کاهی سوز دوزخ به از این کز شرر عشق نسوزم به بهشتم ندهم گر بدهی شعلۀ آهی سوز ده تا که بسوزد زغمت سخت درونی اشک ده تا که بگرید زغمت نامه سیاهی چو بدوزخ زدهان شعله صفت سر بدر آرد این زبانی که دل شب به تو گفته است الهی چون پسندی که فرود آوری اش در دل آتش این جبینی که به خاک تو فرود آمده گاهی سخن از وسعت عفوت نتوان گفت که فردا جرم کونین به پیش کرمت نیست گناهی دست «میثم» تو بگیر از کرم خویش که باشد همچو کوری که نشسته است به غفلت سر چاهی استاد حاج غلامرضا سازگار
برای دیدن روی تو ناله ها دارم خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم تمام سوز دل من ز ناله های شماست ز درد هجر تو سوز ی در این صدا دارم گدائی در این خانه آبروی من است به نام توست اگر ذره ای بها دارم به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه... ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم الا امیر سحر ای مسافر صحرا امید وصل تو را بین هر دعا دارم به کام خویش چشیدم غم جدایی را نشان رحمتی از یار آشنا دارم مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست اگر زبان مناجات با خدا دارم بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن که بر جبین عرق شرم از شما دارم بدست خود بده خرج زیارت ما را هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم قاسم نعمتی
دچار نفسم و دیریست که درگیر تغییرم چه می شد با خدا ادغام می شد کلّ تقدیرم تمام عمر در ذهنم تب ابلیس میجوشد خدایا تا به کی در فتنه ها درگیر زنجیرم؟ خدا را شکر بیدار است وجدانی که من دارم شدیداً دشمنم با اشتباهتی که درگیرم به لب قران و اما در عمل هر طور میخواهم چه کردم با خودم ای دل؟ کجا رفته ست تأثیرم؟! تمام حُسن خلقم را سپردم به فراموشی پر از زخم زبانم! خسته از این کهنه شمشیرم تمام عمر دستم را گرفتی ای خدا اما چرا گرمای دستان تو را نادیده میگیرم بلندم کردی از جا٬ هر کجایی که زمین خوردم پر پرواز دادی و چه بد شد که زمینگیرم شدم شرمندهٔ آقای غایب از نظر! دارم- خجالت میکشم از او! چرا گردن نمیگیرم- که بر چشمان محزونش هوای گریه را دادم پشیمانم پشیمانم؛ چه بیتابم چه دلگیرم! مرضیه عاطفی
لحظات مناجات فقط مشغله دارم خیلی سرِ نفسم عوضش حوصله دارم یک بار نشد تا که شکایت کنم از خود تنها فقط از دست بقیه گله دارم بهر منِ دنیا زده پرواز محال است این گونه که بر بال و پرم سلسله دارم من را چه شده یاد قیامت نمی افتم؟ با این همه ترسی که ز یک زلزله دارم در خوابم و یک لحظه نشد تا که بفهمم با یوسف زهرا چقدر فاصله دارم محمد جواد شیرازی پ ن: ✅ امام صادق علیه السلام: زلزله و مانند آن پند و هشدارهایی است که مردم را تهدید میکند تا رعایت کنند و از گناهان دست بردارند. 📚 میزان الحکمه ج۱ص۵۹
لال و مبهوت شدم، ناله ی شبگیرم کن شده ام خوابِ پر از واهمه، تعبیرم کن ای نم اشک که از چشم ترم می افتدی نزد الله، پشیمان شده تصویرم کن راه درمان شدنم دست خودم نیست، طبیب شده ام دردِ معما شده، تدبیرم کن یا مرا زود بغل کن جلوی چشم همه یا بیا پیش نگاه همه تحقیرم کن ننگ بر من به کسی غیر علی رو بزنم از همه جز اسد الله، خدا سیرم کن سر و پا معصیتم، باز به دستان علی به مناجاتِ شب فاطمه تطهیرم کن از همان کودکی ام نذر حسینیه شدم بین دربار حسین بن علی پیرم کن گر دلم نیّت طوفِ حرمی دیگر کرد پای من را بشکن، در غل و زنجیرم کن پا برهنه ببرم کرب و بلا، بعد از آن وسط صحن ابالفضل زمینگیرم کن *** مَشک من را زده اند آبرویم ریخته است دست تقدیر بیا زود پُر از تیرم کن من قمر بودم و مُنشَق شدم از ضرب عمود آسمان، روی سنان سوره ی تکویرم کن محمدجواد شیرازی
خواب بودم، در میانِ خواب دستم را گرفت وقت غفلت "حضرت توّاب" دستم را گرفت قبلِ توبه‌کردنم دل را به سوی خود کشید من نگفتم که مرا دریاب، دستم را گرفت! سر به زیر و دل‌شکسته، از همه رانده شدم دید تنهایم خودش بی‌تاب دستم را گرفت روز... نه... می‌خواست شرمنده نباشم پیش خلق صبر کرد و در شبِ مهتاب دستم را گرفت معصیت کردم... قساوت در دلم آمد ولی اشک، این سرمایه‌ی نایاب دستم را گرفت وقتِ معصیت عبایش را به دورِ من گرفت آبرویم را خرید ارباب... دستم را گرفت گفتنِ یک بار ذکر دلربای "یاحسین" بیشتر از سجده در محراب دستم را گرفت تشنه بودم، با لب تشنه به سویم آمد و... ...قبل از آنی که بگویم آب دستم را گرفت روضه‌خوان بالای منبر از سر بر نیزه خواند روضه‌ی خورشید عالم‌تاب دستم را گرفت محمدجواد شیرازی