#حضرت_ام_البنین
قدِ مادرا از تمومِ غَما
چه زود از فراقِ پسر میشکنه
اگه سَرو باشه زمین میخوره
که داغِ جونش کمر میشکنه
اگه درد اگه ناله تقدیرشه
چه غم داره مادر ، پسر گیرشه
فقط دلخوشیه ی یِ مادر اینه
جوونش پیشِ مادر پیرشه
نگاهش به در مونده تو بستره
سر پیریه وقتِ بی بالیه
صداش میزدن مادرِ بچهها
ولی دورِ امالبنین خالیه
حالا روضه داره تو تنهاییاش
دلش خیلی تنگه واسه بچههاش
کسی نیست آبی به دستش بده
نداره عصایی برا پیریاش
تو اون مدتی که اباالفضل بود
دعایی به اون قد و بالا نکرد
نگاهش ، دل سیر ، حتی یه روز
به پیش یتیمای زهرا نکرد
تو اون مدتی که اباالفضل بود
نشد که یبار جان مادر بگه
به عباسش از بچگی گفته بود
مبادا به آقاش برادر بگه
خودش لقمه میداد دستِ حسن
فقط خنده میزد کنارِ حسین
شبا هم که تانیمه شب مینِشِست
که آبی بنوشه دوباره حسین
حالا روضه داره توتنهاییاش
دلش خیلی تنگه واسه بچهاش
داره روضه میخونه واسه خودش
خودش گریه کن میشه با روضههاش
شنیدم که تشنه به دریا زدی
شنیدم دعایِ حرم آب شد
شنیدم که پشتت صدا زد رباب
بیا که علی اصغرم آب شد
حسینم کنارت نشست و شکست:
پاشو دشمنا رو به میدون نیار
به فکر چشاتم بیا جونِ من
برا دیدنم تیر و بیرون نیار
پاشو از زمین رو زمین پا نکش
بازم مَشکِ آب و به دندون بگیر
ببین جون رفتن ندارم دیگه
پاشو جونِ زینب پاشو جون بگیر
الهی بمیرم ، بهم ریختی
به من گفت زینب چی اومد سرت
نبودم که جمعت کنم ؛ باز شکر
که پهلو شکسته شده مادرت
تو رفتی و مشکِ تو رو کوفه بُرد
تو رفتی و چشماتو شامی گرفت
نبودی و جرات به دشمن رسید
نبودی حرم رو حرامی گرفت
حسن لطفی
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#مناجات
#غزل
ویلی علی شبلی که چشمش تیر خورده
از هر طرف هم نیزه هم شمشیر خورده
ویلی علی شبلی دو دستش را بریدند
قد رشیدش را به خاک و خون کشیدند
ویلی علی شبلی که سد شد راه چاره
با تیر کین شد مشک آبش پاره پاره
ویلی علی شبلی که آن ماه مدینه
شرمنده شد هم از رباب هم از سکینه
ویلی علی شبلی عمود آهنین خورد
با صورت از مرکب علمدارم زمین خورد
ویلی علی شبلی که فرقش را شکستند
راس جدایش را به روی نیزه بستند
ویلی علی شبلی به غارت رفت هستش
پیش از سرش بالای نیزه رفت دستش
ویلی علی شبلی به داغش خنده کردند
او را شبیه بسمل پرکنده کردند
ویلی علی شبلی وفایش را نشان داد
در پیش دریا بود اما تشنه جان داد
ویلی علی شبلی چه غوغایی به پا شد
با رفتنش پای عدو در خیمه وا شد
ویلی علی شبلی که از بالای نیزه
دیده کتک خورده رقیه پای نیزه
ویلی علی شبلی که با چشمان خونبار
می دید زینب را میان کوچه بازار
ویلی علی شبلی که از زینب شنیدم
دارد چه قبر کوچکی سرو رشیدم
#عبدالحسین_میرزایی
ماجرای مرد فقیر
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به در خانۀ عباس علمدار
زد بوسه بر آن درگه و استاد مؤدب
گفتا به ادب با پسر حیدر کرار
کی صاحب این خانه یکی مرد فقیرم
بیمار و تهیدست و گرفتار و دل افکار
هر سال در این فصل از این خانه گرفتم
بر خرجی یکسالۀ خود هدیۀ بسیار
گفتا به زنان امبنین مادر عباس
با سوز دل سوخته و دیدۀ خون بار
کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید
بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار
خود سائل هر سالۀ عباس من است این
عباس دل آزرده شود گر برود زار
دادند بدو زیور و زر هر چه که میبود
از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار
سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد
بگذاشت ز غم چهره دلخسته به دیوار
گفتند همه هستی این خانه همین بود
ای مرد عرب اشک میفشان تو به رخسار
آن سائل دلباخته این گفت به زاری:
کی در همه جا بوده به خیل ضعفا یار
بر من در این خانه گدایی است بهانه
من عاشق عباسم، نه عاشق دینار
من آمدهام بازوی عباس ببوسم
من در پی گل روی نهادم سوی گلزار
هر سال زدم بوسه بر آن دست مبارک
هر بار شدم محو رخ صاحب این دار
یک لحظه بگوئید که عباس بیاید
باشد که برم فیض از آن چهره دگر بار
ناگاه زنان شیونشان رفت به گردون
گفتند: فروبند لب ای مرد گرفتار
ای عاشق دلسوخته ای محو رخ دوست
ای سائل دلباخته، ای طالب دیدار
دستی که زدی بوسه، جدا گشت ز پیکر
ماهی که تو دیدی به زمین گشت نگونسار
آن دست کزو خرجی یکساله گرفتی
شد قطع ز تیغ ستم دشمن خونخوار
سر بر سر نی، دست جدا، تن به روی خاک
لب تشنه، جگر سوخته، دل شعلهای از نار
این طایفه هستند در این خانه سیه پوش
این خانه بود در غم عباس عزادار
این مادر پیری که قدش گشته خمیده
سر تا به قدم سوخته چون شمع شب تار
این مادر دلسوختۀ چار شهید است
گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چهار
این مادر عباس همان امبنین است
دادند بنینش همه جان در ره دادار
سوگند به آن مادر و ان چار شهیدش
بگذر ز گناه همه ای خالق غفار
حاج غلامرضا سازگار
سبک شور امام حسین (علیه السلام)
السلام علی، ساکن کربلا، ارباب نوکرها، یا اباعبدالله
ای جانم، تویی همه ایمانم، حرمته درمانم، یا ثارالله
ای شاهم، تویی به شبها ماهم، کربلا منزلگاهم، یا ثارالله
امام عاشورایی حسین، دین و دنیایی..
تا روز محشر میگم حسین، خیلی آقایی..
یا ثارالله...(۴)
هر کسی روزیشه، زائر تو میشه، که زائرِ عرشه، یا اباعبدالله
دنیامه، حرم تو رؤیامه، باز جلویِ چشمامه، یا ثارالله
شیش گوشه، منو ببر آغوشه..، دلم واسَش میجوشه، یا ثارالله
چقد حرم دلچسبه حسین، می کِشم دَس به...
حسینُ منی اَنا من حسین، سر درش نصبه
یا ثارالله...(۴)
حالا که نیس مَقدور، حرم بگیرم شور، سلام میدم از دور، یا اباعبدالله
السلام، ای همه دین و دنیام، من عاشق کربلام، یا ثارالله
قربونت، که دلمِ مجنونت، آخر میشم مهمونت، یا ثارالله
بگو حرم روزیه حسین، میکنم گریه
براتمو امضا کن حسین، حقِ رقیه...
یا ثارالله...(۴)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#سبک_شور_امام_حسین_ع
#فراق_کربلا
#شور_جدید_معرفتی_حسینی
#این_تصاویر
✅بند اول
این تصاویر آرشیوی نیست
پخش زنده ای ز بین الحرمینه
وضعیت بحرانی اما
بهترین جا هیات امن حسینه
سینه زنان همه سینه میزنند
گریه کنان همه گریه میکنند
لطمه زنان همه لطمه میزنند
مویه کنان همه مویه میکنند
....
اینجا همه بیمارند
بیمار حسین بیمار حسین بیمار حسین(ع)
مجنون و گرفتارند
به بین الحرمین بین الحرمین بین الحرمین
بین الحرمین بین الحرمین
یکسو حرم عباس حسین(ع)
یکسو گنبد مولانا حسین(ع)
...
حرم فقط حرم
کرم فقط کرم حسین(ع)
آرزومه که جون بدم
توو صحن بین الحرمین
کرم الله فقط کرم حسینه
حرم الله فقط حرم حسینه
✅بند دوم
روضه تعطیلی نداره
اگه سنگم بیاره از آسمونا
مجلسش مثل بهشته
مرکز دارالشفاست هیات مولا
هیئتی یا همه دربه درن
دیونه و پابست حیدرن
اگه دلاشون مجتباییه
مدیون شیر پاک مادرن
مِی میزنن از دست
شاه لو کشف، شاه لو کشف
شاه لو کشف
قلندر و مستن از
شهنشاه نجف، شهنشاه نجف،شهنشاه نجف
شهنشاه نجف،شهنشاه نجف،امیر عالمین
علی ابوتراب، علی ابوتراب،علی اباالحسین(ع)
علی ابوتراب، علی باده ی ناب،
علی شیر خدا،علی عالی جناب
جنم فقط جنم علی (ع)
کرم فقط کرم علی(ع)
ذکر تموم شیعه هاست
حرم فقط علی(ع)
کرم الله فقط کرم حسینه
حرم الله فقط حرم حسینه
💠💠💠1⃣0⃣3⃣5⃣💠💠💠
#شاعرسبکسازڪربلایے_مجیدمرادزاده
⚜سه بند زمینه ی حضرت ام البنین س تقدیم به علمدار کربلا:
بند اول:
حال دلم خرابه و میباره اشکام نم نم
گرفته این دل من و میسوزم از این همه غم
بعد تو ای عباسم آب میشه مادر کم کم
وای مادر
دل من از این همه غم کبابه
مادرتو شرمنده ی ربابه
آخه همش به زیر آفتابه
وای مادر
نشسته بعد تو غمی تو سینه
تموم غصه های من همینه
اسارت رقیه و سکینه
مولاتی ام البنین مولاتی مولاتی ام البنین
بند دوم:
شنیدم ازاون روزکه گرفتی مشک و روی دوش
شرمنده ی چشمات شده آبی که رفته آبروش
وقتی که افتادی زمین دشمن رسید به آرزوش
وای مادر
روسپیدم کردی کنار دریا
نخوردی آبی ای امیر و سقا
تشنه ترین عموی کل دنیا
وای مادر
تیر سه پر زدن به چشمت اما
نیفتادی یه لحظه ام تو از پا
پیشت نبودم اما بوده زهرا
مولاتی ام البنین مولاتی مولاتی ام البنین
بند سوم:
زینب برام میخونه از ماجرای کرب و بلا
میگه که تنها بودیم بین یه عده بی حیا
وسط میدون دیدم دستای عباس رو جدا
وای وای
مشک اباالفضل تو رو دریدن
به سمت خیمه های ما دویدن
معجر و گوشواره ها رو کشیدن
وای وای
فرق علمداره تو رو شکستن
دست تموم بچه ها رو بستن
به روی سینه ی حسین نشستن
مولاتی ام البنین مولاتی مولاتی ام البنین
🖊شعروسبک:
#علی_علی_بیگی