eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
569 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
چه عزادار شدم! در دلم افتاده شرر خبر آوردی و شد دلهره سوغاتِ سفر کاش می آمدم و محض تسلّایِ رباب(س) میزدم گریه کنان از غم ِ شش ماهه به سر میزدم بوسه بر آن پایِ پُر از آبله تا- چشم ِ کم سویِ رقیه(س) نشود تیره و تر خبر آوردی و تا مضطر و گریان گفتی: پاره شد مشک! فقط دست گرفتم به کمر علَم افتاد زمین! آب به خیمه نرسید! آیة الکرسیِ من کاش که میکرد اثر شدم از روی علی(ع) تا به ابد شرمنده پس نگویید به من أمّ بنین، أمّ قمر نان-خورِ سفرۂ حیدر شدم و با سختی ساختم از پسرانم همۂ عمر سپر- تا فدایِ پسر حضرت زهرا(س) بشوند تا که در واقعه زینب(س) نشود خون به جگر نگرانِ پسرانم نشدم!! وای...بشیر... نگرانم! بگو از حالِ حسینم چه خبر؟!؟ مرضیه عاطفی
روز اول که درِ خانه ی زهرا دیدم همه تکلیفِ خودم در رهِ مولا دیدم دَمِ در، بر قدمِ دختِ علی افتادم خویش را خادمه ی زینب کبرا دیدم خواستم مادری از بهر یتیمان بکنم عالَمی فاصله تا ام ابیها دیدم چونکه آقام به یافاطمه میکرد خطاب غمِ بی مادری از چهره ی گلها دیدم یاوه گویان چقدَر پشتِ سرم حرف زدند چه بگویم، چقدَر طعنه ز اعدا دیدم قصد کردم که خدا هر چه دهد طفلانم همه را نذر یتیمان حرم گردانم از همان روز که رخسار قمر آوردم باورم بود، سپاهی ز جگر آوردم خواستم یارِ حسینم بشوم، از این رو در ره کرب و بلا چار پسر آوردم قصه ی کوچه ی غم را که شنیدم ز حسن لشگرِ منتقمان را به ثمر آوردم داستان در و دیوار عزادارم کرد بهر زینب پس از آن، چند سِپر آوردم میخِ در را که شنیدم، نفَسم سخت گرفت ناله ها در دلِ شب تا به سحر آوردم غمِ بازوی ورم کرده کبابم میکرد روضه ی سوختنِ فاطمه آبم میکرد سوختم در همه ی عمر بر آن عمر کمش گریه کردم همه شب از غمِ آن قدِّ خمش قصد کردم، شود عباس علمدار حسین تا که در معرکه گیرد کمی از کوهِ غمش از خدا خواسته بودم به صفِ کرب و بلا بشود منتقم سیلیِ اهلِ ستمش من بمیرم که به جبهه پسرم سقا بود نتوانست در آنروز شود منتقمش از خجالت پسرم کشته شد، از تیغ نشد از لب تشنه ی آن سَرور و اهل حرمش چشمِ گریانِ سکینه جگرش را سوزاند نیزه نه، طفلِ حرم چشم ترش را سوزاند کاش بعد از پسرم یاور زینب بودم جای زهرا همه جا مادر زینب بودم وقتِ بوسیدنِ حنجر که هجوم آوردند کاش همچون سپری بر سر زینب بودم کاش در حمله ی بی وقفه ی غارتگرها مانعِ غارتِ آن معجر زینب بودم کاش زیر لگد و کعب نی و سیلی و مُشت سپرِ قافله و لشگر زینب بودم کاش در کوفه و در شام و در آن مجلسِ شوم وسط معرکه دور و بر زینب بودم تهمتِ سختِ کنیزی به حرم کشت مرا بر سر نیزه حیای پسرم کشت مرا محمود ژولیده
آسمان را مچاله کرد و گریست یاد ِمنظومه ی جوان افتاد اشک هایش شهاب شد غلطید و در آن سمت کهکشان افتاد رو به تسبیح آفتاب نشست دانه دانه غروب را نخ کرد تو مگر تشنه نیستی پسرم؟ لب بزن، آتش از دهان افتاد شرح بازوی پُر توانت را ماجرای برادرانت را خواندم از چشم خواهرت وقتی که نگاهم به کاروان افتاد مثل بادی که خون چکان بوزد به تماشا گذاشتی خود را قسمتی از تو فاش شد اما پرده ای هم در این میان افتاد چله ی غیرتی رها شد و تیر مملو از میلِ برنگشتن بود نور، پاشید و ماه در قابِ، تیره ی آب خون چکان افتاد مرگ از ارتفاع چشمانت، سرنگون شد نفس زنان در باد خاک، دندان به لب گرفت اما پیکر تو در آسمان افتاد مرتضی حیدری آل کثیر
نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است سر این سفره نشستیم که نوکر باشیم تا ابد زیر پر چادر مادر باشیم نمک نام تو در کام رطب میریزد جان فدایت که ز نام تو ادب میریزد هرچه در ساغر این سوخته، رب میریزد از تمسک به تو بانوی عرب میریزد آسمانی شده ام گرچه زمینی بودم از همان روز ازل ام بنینی بودم بسته ی چادر تو دست گداها بانو در طواف قدمت وسعت دریا بانو حضرت فاطمه ی دوم مولا بانو محرم راز دل زینب کبری بانو ذکر خیر پسرت حل همه مشکل ها تا ابد وقف تو هستند همه سائل ها مثل هر روز دوباره جگرش میسوزد جگرش در غم هجر قمرش میسوزد پسرش رفته زدستش سپرش میسوزد زیر خورشید دوتا پلک ترش میسوزد با عصا آمده خود را برساند امروز باز با سوز جگر روضه بخواند امروز روضۀ شرم ابالفضل ز چشمان رباب وعدۀ آب ابالفضل به طفلان رباب روضۀ حال خراب و دل گریان رباب جای خالی علی برروی دامان رباب پسرش را سر نیزه به طنابی بستند بس که افتاد به هررنج و عذابی بستند روضه میخواند که پروانه پرش زخمی شد بین بازار تن محتضرش زخمی شد سنگ بارید زهر سمت و سرش زخمی شد در بر مردم شهر پدرش زخمی شد به جراحات تن قافله میخندیدند وسط ساز و دف و هلهله میخندیدند بی علمدار شدیم و حرم از پا افتاد گذر آل پیمبر به کجاها افتاد چقدر پای سرش زینب کبری افتاد رد شلاق به روی بدن ما افتاد روضۀ ام بنین تاکه به این حرف رسید زینب آمد به سخن از جگرش ناله کشید لحظۀ پر زدنت هست به یادم ای وای غارت پیرهنت هست به یادم ای وای نیزه بود و دهنت هست به یادم ای وای بوریا شد کفنت هست به یادم ای وای بدنت غلت زنان تا ته گودال که رفت بند آمد نفس مادرت از حال که رفت دیدم از دور که سنگی به سبویت افتاد دیدم از دور رد چکمه به رویت افتاد پیش چشمان حرم پنجه به مویت افتاد گذر خنجر کندی به گلویت افتاد زیر و رو کرد کسی یوسف بی جان مرا... یوسفِ از نفس افتاده ی عریان مرا... سیدپوریا هاشمی
دوباره گفتم : دیگر سفارشت نکنم دوباره گفتم : جان تو و حسین، پسر! دوباره گفتم و گفتی : "به روی چشم عزیز!" فدای چشمت ، چشم تو بی بلا مادر مدام بر لب من "ان یکاد" و "چارقل" است که چشم بد ز رخت دور ، بهتر از جانم! بدون خُود و زره نشنوم به صف زده ای اگرچه من هم "جوشن کبیر" میخوانم... شنیده ام که خودت یک تنه سپاه شدی شنیده ام که علم بر زمین نمی افتاد شنیده ام که به آب فرات ، لب نزدی فدای تشنگی ات ...شیر من حلالت باد بگو چه شد لب آن رود، رود تشنه من بگو چه شد لب آن رود، ماه کامل من! بگو که در غم تو رود رود گریه کنم کدام دست تو را چید میوه دل من؟! بگو بگو که به چشمت چه چشم زخم رسید؟ که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟ بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد... همین که نام مرا میبرند میگریم از این به بعد من و آه و چشم تر شده ای چه نام مرثیه واری ست "مادر پسران" برای مادر تنهای بی پسر شده ای محمدمهدی سیار
عباس جان! کنار حسینم بمان و بس یعنی که بیقرار حسینم بمان و بس قربان قدّ و قامت حیدر تبار تو شمشیر ذوالفقار حسینم بمان و بس سرداریِ تو خادمی آل فاطمه است سردار! تکسوار حسینم بمان و بس جان و دلم! تو ماه بنی هاشمی ولی همواره در مدار حسینم بمان و بس مادر! به فکر هیچ کسی غیر او مباش تنها در انحصار حسینم بمان و بس ام البنین فدای تو، در فتنه های سخت مردانه جان نثار حسینم بمان و بس با جان و دل فدای قدمهای عشق باش بی چشم و دست یار حسینم بمان و بس عباس جان! حسین غریب است، بی کس است عباس جان! کنار حسینم بمان و بس حسین صیامی
علیها سلام بند1⃣ دومین سیدة النسا ام البنین ذاکر سلسلهٔ کسا ام البنین عالمه سائل سفرهٔ احسان تو ای امید دل بی کسا ام البنین بغض غم زندونیه گلو شد بازم منبر با مرثیه رو به رو شد بازم فصل بی مادری و یتیمی رسید انگار که فاطمیه شروع شد بازم میرسن هفت آسمون با لباس تعزیت راهین سمت نجف واسه عرض تسلیت چایی ریز مجلست ساقی کرب و بلا صاحب روضه خودش روضه خون مرثیه ات یا ام البنین بند2⃣ دومین مادر اهلبیت ام البنین بچه‌هات نوکر اهلبیت ام البنین مثل پروانه تا آخرین لحظهٔ عمر گشتی دور سر اهلبیت ام البنین اوج دلدادگیه تو یعنی همین گفتی نه فاطمه ای نه ام البنین چارتا دست گل تو فدا کردی و هست و نیستت رو دادی واسه حفظ دین توی خونه پر شده با تو جای فاطمه مادری کردی واسه بچه‌های فاطمه اما توی علقمه قصه جور دیگه شد تا گذاشت عباس تو سر رو پای فاطمه یا ام البنین بند3⃣ دومین فاطمهٔ بقیع ام البنین شاعر زمزمهٔ بقیع ام البنین شاهد غائب کربلا یا فاطمه روضهٔ علقمهٔ بقیع ام البنین اولین نوحه خونِ غمای حسین سفره دار خیمه ی عزای حسین گفتی چار تا پسرم با هرچی که هست زیر طاق آسمون فدای حسین هر نفس خاک بقیع پا به پات گریه میکرد حتی دشمن هم پای روضه هات گریه میکرد اما توی کربلا حرمله میخندید و مشک خالی رو زمین با فرات گریه میکرد یا ام البنین شعر و سبک: احسان نوری
علیهاالسلام علیه‌السلام 🔸بانی روضه🔸 بانی روضه خود بی‌بی اُم البنینه عباسش امشب این اشکا رو داره می‌بینه توی روضه یه وقت، کم نذاری براش با ابوفاضله، اجر گریه‌کناش بیاد اون‌که حاجت داره، هر کسی که گرفتاره دوای همۀ دردا، یه نگاه علمداره «ابوفاضل یا عباس» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بانی روضه خود بی‌بی اُم البنینه این روضه برپاست غروبا تو خاک مدینه آخه خاک بقیع، پُرِ داغه هنوز آخه صحن و سراش، بی‌چراغه هنوز می‌رسه هنوز از این خاک، سوز ناله‌های زهرا خاک غمزدۀ اینجا، داره نالۀ وا اُمّا «وا اُمّا، وا اُمّا» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بانی روضه خود بی‌بی اُم البنینه روضه‌خون می‌شه اما گریه‌های سکینه روضه‌خونه هنوز، اشک چشم رباب آتیشش می‌زنه، حتی دیدن آب تا یکی می‌گه از سقا، می‌شه چشما مثه دریا چطوری بگن افتاده، آسمون به روی خاکا «واویلا، واویلا» ✍🏻
علیهاالسلام 🔸تنها گریه کن🔸 تنها گریه کن مادرم صبور باش اما گریه کن اگه گریه می‌کنی زیبا گریه کن یعنی واسه بهترین آقا گریه کن تنها گریه کن مادرم صبور باش اما گریه کن برای عزیزای زهرا گریه کن برا داغ زینب کبری گریه کن اگه که تو راه حق پسر دادی فدای علی اکبر حسین اگه که تو پارۀ جگر دادی به فدای سر خواهر حسین می‌مونه تا ابد، عالم به زیر دین گریه فقط برا، آقای من حسین «ای تشنه‌لب حسین» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تنها گریه کن مادرم آب می‌بینی هرجا گریه کن هم‌صدا با موجای دریا گریه کن برا داغ خشکی لب‌ها گریه کن تنها گریه کن برای غریبی مولا گریه کن برا آقایی که شد تنها گریه کن برای شهید عاشورا گریه کن سرتو بالا بگیر با افتخار پسرت شده فدایی حسین آخه قربانی تو شده قبول توی حج کربلایی حسین ذکر لبم شده، وقت شهادتین «لبیکَ یا حسین، لبیکَ یا حسین» «لبیکَ یا حسین» ✍🏻 (با الهام از کتاب تنها گریه کن و وصیت شهید معماریان به مادر بزرگوارش)
. سبک زمینه حضرت ام البنین سلام الله علیها بی‌تاب و حزینم من ام البنینم پُر از داغِ عباس شده سینم آرامش ندارم چشم به راهِ یارم بَشیر بگو چی شد علمدارم دلم خونه از این غربت دلم خونه دارم حسرت دلم خونه نَبودم کربلا باشم فدا حضرت.. شدم شرمنده ی زهرا که مولایم، شده تنها نَشد دستِ اباالفضلم کمک حالِش تو اون غوغا شنیدم که حسینِ فاطمه تنها  وُ بی کَس شد زمانی که اباالفضلم فدایی شد، هوا پَس شد وای وای وای حسینم وای(٤) سروِ من خمیده گُلبرگاش بُریده گلچین یاس من‌رو عجب چیده چارتا گُل رو دادم در راهِ شَهزادم حالا واسه مرگم من آمادم امان ای دل میرم امشب امان ای دل جونم بَر لب امان ای دل هنوز دارم غم و غصه برا زینب چی شد زینب کمونی شد نگاهِش آسمونی شد میگفت دیدم که باغم تو یه نصفِ روز خزونی شد شنيدم که میگفت زینب علی اکبر شدش پرپر تَنِش رو تو عبا آوُردْ حسینش با دوچشمِ تَر وای وای وای حسینم وای(٤) مُعتکفِ گریَه‌م ساکنِ بقیعَ‌م ذکر یاحسینُ.. میگیرم دَم گرچه که پُر دردم یادِ رباب کردم آخه از این بانو.. چه شرمندم رباب بس کن پریشونم نَخون لالا که دلخونم رباب بس کن که من جای تو لالایی تو میخونم لالا لالا گُلَم لالا لالا لالا علی‌م لالا لالا لالا شدی پرپر گُلَم تو آغوشِ بابا شنیدم که اباالفضلم شده شرمنده‌یِ ارباب تیرِ سه‌شعبه زدن به گلویِ شیرخواره رباب وای وای وای حسینم وای(٤) سلام الله علیها
بیست و هشتم رجب سال ۶۰ هجری قمری (علیه‌السلام) از منوره به طرف حرکت کردند، در اين سفر همراه ايشان (سلام‌الله‌علیها)، و (سلام‌الله‌علیها) دختران حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و برادرشان (علیه‌السلام)، و فرزندانش (علیه‌السلام) و (علیه‌السلام) و (سلام‌الله‌علیها) و (سلام‌الله‌علیها) و (سلام‌الله‌علیها) و (سلام‌الله‌علیها) و فرزندان برادرش امام حسن (علیه‌السلام) (علیه‌السلام) و (علیه‌السلام) و (سلام‌الله‌علیها) و (سلام‌الله‌علیها) و (علیه‌السلام) و فرزندان خواهرش حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) (سلام‌الله‌علیها) (علیه‌السلام) و (سلام‌الله‌علیها) و (علیه‌السلام) و ديگر اهل بيت (عليهم السلام) بودند، از امام حسین (علیه‌السلام) با حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) ۱۳ بودند، ديگر از حضرت، عليا مخدره (سلام‌الله‌علیها) حضرت زينب (سلام‌الله‌علیها) كه با به آمد و ديگرى أميرالمؤمنين (علیه‌السلام) (سلام‌الله‌علیها) حضرت ابوطالب (علیه‌السلام)، همچنين ۹ كنيز و ۱۰ غلام با حضرت از مدینه خارج شدند، چند نفر از امام حسن (علیه‌السلام) با اذن حضرت و ۱۶ از اولاد و امام حسن (علیه‌السلام) و خانواده حضرت مسلم بن عقيل (علیهم السلام) و ديگر اصحاب و بستگان حضرت نيز همراه بودند، لوازم و سوارى هایى كه داشتند عبارت بود از ۲۵۰ اسب، ۲۵۰ ناقه که از اين تعداد، ۷۰ ناقه براى حمل خيمه‌ها، ۴۰ ناقه براى حمل ديگ و ظروف و ادوات ارزاق، ۳۰ ناقه براى حمل مشک‌هاى آب، ۱۲ ناقه براى جامه‌ها و دراهم و دنانير، ۵۰ ناقه براى حمل ۵۰ هودج تعبيه شده براى و و و ذرارى و خدمتگزاران و بقيه شتران براى حمل وسائل مختلف كه مورد لزوم بود، در این روز (علیه‌السلام) و بقیه آل الله (علیهم السلام) با (سلام‌الله‌علیها) و (سلام‌الله‌علیها) و معدود کسانی از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) کرده و (علیه‌السلام) فرمودند که دیگر به نخواهند داشت، (علیه‌السلام) به برادرشان (علیه‌السلام) فرمودند: من با و و و برادرم و خواهرم و دیگر اهل بیتم (علیهم السلام) و شیعیانم عازم ، اما تو ای شما نه، تو در اقامت کن و چشم من باش تا هیچ یک از امور آنان از من مخفی نماند، (سلام‌الله‌علیها) فرمودند: در آن وقتی که از بیرون می‌رفتیم هیچ اهل بیتی مثل ما اهل بیت رسالت (علیهم السلام) و نبود. منابع: بحارالانوار ج ۴۴ ص ۱۶۳ و ص ۳۲۹ و ص ۳۶۶ و ج ۴۵ ص ۶۳ ، مدينه تا مدينه ص ۷۷ و ص ۹۰ و ص ۹۶۵ ، ریاض القدس ج ۱ ص ۸۰ ، ارشاد ج ۲ ص ۲۲ و ص ۳۴ ، اعلام الورى ج ١ ص ۴۳۵ ، الوقايع والحوادث ج ۵ ص ۷۰ ، منتخب ص ۱۷۵ ، معالی ج ٢ ص ٩٠ ، نفس المهموم ص ۳۶۰ ، ابصارالعین ص ۳۶ ، معالی ج ٢ ص ٩٠ ، لهوف ص ۱۴۵ ، الإرشاد ص ۴۱۶ ، إبصارالعین ص ۹۵ اللهم عجل لولیک الفرج ( صلوات)
چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری علمدار كربلا، قمر منير بنى هاشم (علیه‌السلام) به آمدند، بزرگوارشان امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) و بزرگوارشان فاطمه کلابیه حضرت ام البنين (سلام‌الله‌علیها) حزام كلابيه هستند و ایشان نخستین حضرت ابوالفضل العباس (علیه‌السلام) است و روز سالروز بزرگداشت و ولادت (سلام‌الله‌علیها) می‌باشد، در هنگام حضرت ابوالفضل العباس (علیه‌السلام) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) غرق و گشت، حضرت در این مولود خدا و رسول خدا را و و فرمودند و او را قرار دادند، عباس یعنی و قهرمان میدان نبرد و یعنی کسی که نسبت به ظالمان چهره‌اى خشمگين دارد، (علیه‌السلام) گاهى قنداقه (علیه‌السلام) را در می‌گرفتند و آستين کوچک او را بالا زده و بازوان او را و می‌کردند، (سلام‌الله‌علیها) علت حضرت را پرسیدند؟ (علیه‌السلام) فرمودند: اين براى کمک و يارى برادرش امام حسين (علیه‌السلام) خواهد شد، (علیه‌السلام) پس از ولادت، را به عنوان ذبح كرده و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند، (علیه‌السلام) بسیار و بوده و به (علیه‌السلام) شدند، قامتى بلند و بازوهایى قوى داشتند و زانوى مبارک حضرت تا گردن اسب در وقت سوار میرسيد و سپهسالار مظلوم كربلا بودند، (علیه‌السلام) روز عاشورا به (علیه‌السلام) فرمودند: "إرکب بنفسی أنت یا أخي" تو ای ، (علیه‌السلام) فرمودند: خداوند، (علیه‌السلام) را رحمت کند که چنان و در راه نمود تا آنکه قطع شد و خداوند به او داد که با آنها به همراه فرشتگان در پرواز کند، همانگونه که برای (علیه‌السلام) قرار داده شد، (علیه‌السلام) را در پیشگاه خداوند است که در روز قیامت به آن می‌خورند، (علیه‌السلام) فرمودند: (علیه‌السلام)، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت، او به برادرش اباعبدالله (علیه‌السلام) جهاد کرد تا شهید شد. منابع: خصائص العباسيه (علیه‌السلام) ص ۶۶ ، العباس مقرم ص ۱۸ ، بحارالانوار ج ۴۴ ص ۲۹۸ ، أمالی صدوق مجلس ۷۰ ، الوقايع ج محرم ص ۴۰۰ ، وقايع الايام ص ۴۲۲ جهت امر فرج و سلامتی امام عصر صلوات...