#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
#بیست_و_هشتم_رجب
#وداع_کاروان_مدینه
نسیمی جانفزا می آید
بوی کرببلا می آید
واویلا واویلا واویلا
کاروانی به راه افتاده
مادری ناله ها سرداده
شد حسین راهیِ کربلا
واویلا واویلا واویلا
نسیمی جانفزا....
آمده بدرقه یک مادر
می زند شانه مویِ اکبر
کن تماشا به چشمان تر
وداعِ اکبر ولیلا را
واویلا واویلا واویلا
می کند گریه ام البنبن
گوید عباس من دلغمین
همه حرفم به تو باشد این
جان تو جانِ پورِ زهرا
واویلا واویلا واویلا
بِکِش ناز همه دخترها
جان ِ تو جانِ این خواهرها
نشکند غرور معجرها
لحظة بی کسی در صحرا
واویلا واویلا واویلا
دورِ گهوارة اصغر باش
دائما دورِ این مادر باش
فکرِ این رباب مضطر باش
پرنگهداری تو مشکش را
واویلا واویلا واویلا
شب جمعه شد وغوغا شد
روضه خوانِ حرم زهرا شد
واویلا واویلا واویلا
مادرت روضه بر پا کرده
برایت ظرفِ آب آورده
کرده با گریه محشر بر پا
واویلا واویلا واویلا
بُنَی بُنَی جان من
دورِ تو حلقه میزد دشمن
وای از آن غارت پیراهن
بر سر جسم تو شد دعوا
واویلا واویلا واویلا
رویِ نیزه سرت را بردند
باکتک خواهرت را بردند
معجر دخترت را بردند
وای از آن غروب عاشورا
واویلا واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی
#بیست_و_هشتم_رجب
#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
بیست و هشتم رجب سال ۶۰ هجری قمری #امام_حسين (علیهالسلام) از #مدينه منوره به طرف #مكه حرکت کردند،
در اين سفر همراه ايشان #حضرت_زينب_كبرى (سلاماللهعلیها)، و #حضرت_ام_کلثوم (سلاماللهعلیها) دختران حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و برادرشان #حضرت_ابوالفضل_العباس (علیهالسلام)، و فرزندانش #حضرت_على_اكبر (علیهالسلام) و #حضرت_علی_اصغر (علیهالسلام) و #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها) و #حضرت_سکینه (سلاماللهعلیها) و #حضرت_صفیه (سلاماللهعلیها) و #حضرت_خوله (سلاماللهعلیها) و فرزندان برادرش امام حسن (علیهالسلام) #حضرت_قاسم (علیهالسلام) و #حضرت_عبدالله (علیهالسلام) و #حضرت_شریفه (سلاماللهعلیها) و #حضرت_آمنه (سلاماللهعلیها) و #حضرت_عبدالله_الاکبر (علیهالسلام) و فرزندان خواهرش حضرت زینب (سلاماللهعلیها) #دو_طفلان_زینب (سلاماللهعلیها) #حضرت_محمد (علیهالسلام) و #حضرت_ام_كلثوم_صغرى (سلاماللهعلیها) و #حضرت_عون (علیهالسلام) و ديگر اهل بيت (عليهم السلام) بودند،
از #خواهران امام حسین (علیهالسلام) با حضرت زینب (سلاماللهعلیها) ۱۳ #نفر بودند،
#بانوان ديگر از #منسوبين حضرت، عليا مخدره #حضرت_ام_كلثوم_صغرى (سلاماللهعلیها) #دختر حضرت زينب (سلاماللهعلیها) كه با #شوهرش به #كربلا آمد و ديگرى #خواهر أميرالمؤمنين (علیهالسلام) #حضرت_جمانه (سلاماللهعلیها) #دختر حضرت ابوطالب (علیهالسلام)، همچنين ۹ كنيز و ۱۰ غلام با حضرت از مدینه خارج شدند،
چند نفر از #همسران امام حسن (علیهالسلام) با اذن حضرت و ۱۶ #نفر از اولاد #دختر و #پسر امام حسن (علیهالسلام) و خانواده حضرت مسلم بن عقيل (علیهم السلام) و ديگر اصحاب و بستگان حضرت نيز همراه بودند،
لوازم و سوارى هایى كه داشتند عبارت بود از ۲۵۰ اسب، ۲۵۰ ناقه که از اين تعداد، ۷۰ ناقه براى حمل خيمهها، ۴۰ ناقه براى حمل ديگ و ظروف و ادوات ارزاق، ۳۰ ناقه براى حمل مشکهاى آب، ۱۲ ناقه براى جامهها و دراهم و دنانير، ۵۰ ناقه براى حمل ۵۰ هودج تعبيه شده براى #مخدرات و #علويات و #اطفال و ذرارى و خدمتگزاران و بقيه شتران براى حمل وسائل مختلف كه مورد لزوم بود،
در این روز #امام_حسین (علیهالسلام) و بقیه آل الله (علیهم السلام) با #حضرت_ام_البنين (سلاماللهعلیها) و #حضرت_ام_سلمه (سلاماللهعلیها) و معدود کسانی از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) #وداع کرده و #امام_حسین (علیهالسلام) فرمودند که دیگر #بازگشتی به #مدینه نخواهند داشت،
#امام_حسین (علیهالسلام) به برادرشان #حضرت_محمد_حنفیه (علیهالسلام) #وصیت فرمودند:
من با #خواهرانم و #برادرم و #فرزندانم و #فرزندان برادرم و #فرزندان خواهرم و دیگر اهل بیتم (علیهم السلام) و شیعیانم عازم #مکهایم، اما تو ای #برادر شما نه، تو در #مدینه اقامت کن و چشم من باش تا هیچ یک از امور آنان از من مخفی نماند،
#حضرت_سکینه (سلاماللهعلیها) فرمودند:
در آن وقتی که از #مدینه بیرون میرفتیم هیچ اهل بیتی مثل ما اهل بیت رسالت (علیهم السلام) #هولناک و #لرزان نبود.
منابع:
بحارالانوار ج ۴۴ ص ۱۶۳ و ص ۳۲۹ و ص ۳۶۶ و ج ۴۵ ص ۶۳ ، مدينه تا مدينه ص ۷۷ و ص ۹۰ و ص ۹۶۵ ، ریاض القدس ج ۱ ص ۸۰ ، ارشاد ج ۲ ص ۲۲ و ص ۳۴ ، اعلام الورى ج ١ ص ۴۳۵ ، الوقايع والحوادث ج ۵ ص ۷۰ ، منتخب ص ۱۷۵ ، معالی ج ٢ ص ٩٠ ، نفس المهموم ص ۳۶۰ ، ابصارالعین ص ۳۶ ، معالی ج ٢ ص ٩٠ ، لهوف ص ۱۴۵ ، الإرشاد ص ۴۱۶ ، إبصارالعین ص ۹۵
اللهم عجل لولیک الفرج ( صلوات)
#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
#بیست_و_هشتم_رجب
تازه می خواست دلم سرخوش مبعث گردد
خبر آمد که حسین بن علی راهی شد..
کاش اُفتد به دلش ، خواهر خود را نَبَرد
یا اگر بُرد ، دگر دختر خود را نبرد
چند روزی نگذشته ست پسردار شده
یارب ای کاش ، علی اصغر خود را نبرد
نبوَد نام علی ، جُرم کمی در کوفه
میشد ای کاش ، علی اکبر خود را نبرد
هست جانها به خطر، بدتر از آن جان خودش
اگر عباس ز جان بهتر خود ، را نبرد
چه عقیق یَمنی ، کاش فقیری میخواست
تا ببخشد شه و انگشتر خود را نبرد
میرود پشت سر لشگر او ، عشق ز شهر
مگر او مادر سر لشگر خود را نبرد
فاطمه خواسته هر جا پسرش رفت ، روَد
می توانست مگر مادر خود را نبرد
#حیدر_توکلی
#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
#بیست_و_هشتم_رجب
وقتی که میرفتند،دنیا گریه میکرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه میکرد
وقتی که میرفتند پشت پای آنها
چشمان جبرائیل حتی گریه میکرد
پائین پای ناقه مریم گریه میکرد
دور سر گهواره عیسی گریه میکرد
وقتی که میرفتند،دنیا گریه میکرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه میکرد
وقتی که میرفتند پشت پای آنها
چشمان جبرائیل حتی گریه میکرد
پائین پای ناقه مریم گریه میکرد
دور سر گهواره عیسی گریه میکرد
این است آن داغ عظیمی که برایش
حتی میان تشت،یحیی گریه میکرد
این است زینب بانویی که زیر پایش
زانوی لرزه دار سقّا گریه میکرد
بوسید اکبر دستهای مادرش را
در زیر چـادر،امّ لیلا گریه میکرد
بر روی دامن مادری در گوش طفلش
آهسته تا میگفت لالا گریه میکرد
یک کاروان گریه شد وقتی رقیه
با گـفتن بابا،بابا گـریه میکـرد
در زیر پای محمل مستوره عشق
منزل به منزل ریگ صحرا گریه میکرد
وقتی که میرفتند عالم سینه میزد
وقتی که میرفتند دنیا گریه میکرد
#علی_اکبر_لطیفیان
#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
#بیست_و_هشتم_رجب
مدینه! امامت کجا میرود؟
سفر کرده سوی خدا میرود
دلِ شب، غریبانه تنها حسین
نهان از همه چشمها میرود
مدینه! چـه آرامی و ساکـتی
امـام غریبت کجا میرود؟
مدینه! زعباس و ا کبر بپرس
اگر میرود شب، چرا میرود؟
مدیـنه! تماشا کن ایـن قافـله
چه عاشق سوی کربلا میرود
اگر جان بـه بزم بـلا میبرد
علیاصغرش را کجا میبرد؟
فضا محو تاب و تب زینب است
گمانم که وقت نمـاز شب است
همه هـاشمیات، مشغـول ذکر
بیابان پر از نغمۀ «یا رب» است
«طرِمّاح»! محمل به سرعت مران
که بانوی این کاروان زینب است
همه کودکـان را هم امشب مـدام
غریبانـه ذکر خدا بـر لب است
حسین است چون ماه و اطراف او
فروزنـده هفتـاد و دو کوکب است
بیابـان! بـزن نـالهای دلـنشین
که دخت علی گشته محمل نشین
عجب کاروانی، خـدا یـارشان
اجل آیـد از ره بـه دیدارشان
متـاعِ همه گشته خونِ گلـو
خداونـد عالم خریـدارشان
شود حجّشان با شهادت شروع
اسارت بـود آخرِ کـارشان
گواهی دهم در کنـار فرات
بوَد آبشان خون رخسارشان
چو اینان عزیـزان پیغمبرند
مبادا کنی ای فلک خوارشان
قضا را چه امری مقدر شده؟
کـه سقّا پـریشانِ اصغر شده
در این کاروان کودکی شیرخوار
بـه دامـان مادر کشد انتـظار
که روزی در آغوش گرم پدر
کند تشنه لب، جان خود را نثار
بپاشد پدر خون او را به عرش
کند هدیـه بـر ذات پروردگار
در آغوش خون خدا پر زند
بـه دامان زهرا بگیرد قرار
به بابا بگوید که با دست خویش
سپر کن به تیر و به خاکش سپار
بـه سقا بگویید آبش دهـد
ز خون دو بازو، گلابش دهد
به زینب بگویید: با سوز و آه
بوَد کعبهات گودی قتـلگاه
بـه اکبر بـگویید: بـابا کنـد
چگونه به زخم جبینت نگاه؟
بـه زهرا بگویید: از کعب نی
شود پیکر دخترانـت سیـاه
به قاسم بگویید: خون سرت
خضابِ رُخَت می شود بیگناه
به طفلان بگویید: در زیر خاک
بیاریـد از تـرس دشمن پناه
به "میثم" بگویید اشک روان
فرستد بـه دنبال این کاروان
#حاج_غلامرضا_سازگار
#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
#بیست_و_هشتم_رجب
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
#شهریار
#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
#بیست_و_هشتم_رجب
قصد کرده است از وطن برود
پنجمین رکن پنج تن برود
این حسین است که غریب شده
کاش می شد که با حسن برود
او به هر حال می شود عریان
چه نیازی ست با کفن برود
هر چه کردند جان معجر من
نگذاری که پیرهن برود
قسمت می دهم اجازه نده
شمر با پا روی بدن برود
نگذاری که نیزه کندی
جای پهلوش بر دهن برود
نکند بی حسین برگردی
نکند آبروی من برود
#علی_اکبر_لطیفیان
#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
#بیست_و_هشتم_رجب
اجل چون سایهای دور و برش بود
و شمشیر بلا روی سرش بود
شبانه از مدینه رفت بیرون
شبانه رفتن ارث مادرش بود
#میثم_مومنی_نژاد
#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
#بیست_و_هشتم_رجب
پنهان ز خواهر می کنی چشم ترت را
شاید ندیدی اشک های خواهرت را
بار سفر بستی مدینه شعله ور شد
در یاد دارم آن نگاه آخرت را
ام البنین روی سرت قرآن گرفته
تا پر کند یکبار جای مادرت را
گریه طبیعی بود هنگامی که بردی
نوزاد چندین روزه ات را همسرت را
اما نفهمیدم چرا آهی کشیدی
وقتی نظر کردی قد آب آورت را
فقدان پیغمبر دوباره می شد احساس
وقتی که می بردی علی اکبرت را
یا که بگو آوردن خلخال ممنوع
یا که درآور گوشوار دخترت را
از چشم های عمهء سادات پیداست
آماده کرده بوسه های حنجرت را
من آرزو دارم فقط زینب نبیند
روزی سر و موی پر از خاکسترت را
#مهدی_مقیمی
#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
#بیست_و_هشتم_رجب
از زادگاه خویش کجا میروی حسین
این راه امن نیست چرا میروی حسین
با حاجیان کعبه که عهدی نداشتی
سوی کدام شهر و بلا میروی حسین
آیا که داده وعدهی مهمان نوازی ات
با خانواده مستِ صفا میروی حسین
در روز روشن از که کنایه شنیده ای
کاین نیمه شب بدون صدا میروی حسین
از مژده ی سفر همه شادند کودکان
مرغان به زیر پر چو قطا میروی حسین
گویا دل از مدینه ی جدت بریده ای
خود را سپرده ای به خدا، میروی حسین
بدرود ای عزیز، خدا باد همرهت
با اشک و، آه و، سوز و، نوا، میروی حسین
#استاد_کلامی_زنجانی
#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
#بیست_و_هشتم_رجب
#دشتی
فلک خون از دو چشم تر بریزد
ملک در این مصیبت پر بریزد
مدینه بی حسین ای داد بیداد
چه خاکی بعد از این بر سر بریزد
#محمد_حسین_رحیمیان
#حرکت_امام_حسین_ازمدینه_به_کربلا
#بیست_و_هشتم_رجب
غمگینم و شوقِ لبالب از بیانم میرود
دارد غریب و خسته یارِ مهربانم میرود
دار و ندارم از وطن رخت سفر را بسته و
سست است زانوانم و تاب و توانم میرود
ای شهر پُر اندوه، ای کابوس ِ کوچه الوداع
با خاطراتِ از مدینه مرثیه خوان میرود
مقصد به ظاهر کعبه اما راهیِ مقتل شده
پشت سرش اشکی روان از دیدگانم میرود
آورده با خود هر چه دارد را که قربانی کنَد
خورشید و ماه و کهکشان و آسمانم میرود
وقتِ اذان زل میزند تا بر علیِ اکبرش(ع)
یک بغض دردآلود، در صوتِ اذانم میرود
در هر قدم با غصه و دلشورهٔ زینب(س) مدام
یک داغِ دائم شعله ور در استخوانم میرود
بر خاک می نشیند و تا آب می نوشد حسین(ع)
جان میدهم! آرامش از روح و روانم میرود
این کاروان با آه بسته بند محمل را اگر-
بند دلم شد پاره چون جانِ جهانم میرود
بیتابم و دلواپسم! تندی نکن! آرامتر...
«ای ساربان آهسته ران کآرام جانم میرود»!
#مرضیه_عاطفی