#حضرت_زینب_شهادت
«یک سال و نیم دوری و هجران چه سخت بود»
بعـــد از تو یا اخا غــم دوران چــه سخـت بود
رفتی حسین زینـب تو بی پنـــاه شــــد
با شمر و زجر راه بیابان چه سخت بود
یعقوب یک پســـر ز بـرش ناپدید شــد...
در نصف روز داغ عزیزان چه سخت بود
«من را به سخت جانیِ خود این گمان نبود»
شـب های بعــد شام غــریبان چه سخت بود
زین العبــاد گفـت «عَلَیکُنَّ بِالْـفِــــــرار»
پای برهنه روی مغیلان چه سخت بود
پنجــاه سال سایهی مـن را کسی ندید
بر ناقه ها مقابل مردان چه سخت بود
مــن که میــان هـــودجی از نور آمـــــدم
تا شام روی ناقهی عریان چه سخت بود
گفتــم میان مجلس مستی که «ما رَأَیْتْ...»
اما حسین از تو چه پنهان...چه سخت بود...
دیـدی چگـونه حرمـت تو پایـمـال شـــد...؟
دور ســر تو رقص کنیــزان چه سخت بود
آیـات کـهـف بود و لب و خـیـــزران و می
در طشت رأس قاری قرآن چه سخت بود
پستِ کنیز زاده ای از ما کنیز خواست...
آن شب نگاهداری طفلان چه سخت بود
میگفت عمه کی ز سفر میرسد پدر؟...
اما جواب طفل پریشان چه سخت بود!
میکَنْد قبر طفل ، به سر پنجه اش رباب
دفن رقیه گوشهی ویران چه سخت بود
دارم هنــــوز بیـن دلــم غـــمکده حسین
داغش شرر به سینهی زینب زده حسین
#محمدعلی_انصاری
#شب_قدر
#امام_حسین
#شب_بیست_و_سوم
#زمینه
هم شب قدر و شب احیاست/ هم شب مولاست
شب زیارت الحسینه
سلام ای نور دو عینم/سلام حسینم
دلم تو بین الحرمینه
دست به سینه تو حرم بریم زیارت
آجرک الله یا حسین سرت سلامت
صلی الله علیک یا عزیز الزهرا یا اباعبدالله
_
میاد ندا از آسمان ها/در شب احیا
بخشیده شد زائر ارباب
حالا که من دور از تو هستم/خالیه دستم
نوکرِ جا مونده تو دریاب
رو به حرم نشستم و دلم شکسته
سلام میدم به پیکر به خون نشسته
صلی الله علیک یا عزیز الزهرا یا اباعبدالله
_
راه گلوتو غم میگیره/دلت اسیره
کنار خواهرت میشینی
نگاه میکنی به بستر/با دل مضطر
بستر خالی رو میبینی
جمع میکنی بستر و قلبت بی قراره
تازه میشه روضه ی مادرت دوباره
صلی الله علیک یا عزیز الزهرا یا اباعبدالله
__
اگرچه رفته پدر تو/ولی کنارت
آروم میمونه خواهر تو
ولی میاد با چشم گریان/شام غریبان
روضه میخونه خواهر تو
(پناه عالم زینبت پناه ندارد)
(بجز تو یاحسین امیدگاه ندارد)
صلی الله علیک یا عزیز الزهرا یا اباعبدالله
#محمدعلی_انصاری✍
#شب_قدر
#شب_اول_حضرت_مسلم_ع
#زمینه
غربت گرفته امشب کوفه
مسلم تو کوچهها حیرونه
مردم همه درارو بستن...
کی حال و روزشُ میدونه؟
داره تو غربت از...غصهها میمیره
پسراشُ مسلم...بغلش میگیره
من با دو طفل و اینهمه دشمن...غریبم من۳
اینها امانتن...چه کنم من؟...غریبم من۳
مسلم به کوچههای کوفه
داره سفارشش رو میگه
کوچه به کوچه با «دیوار» و
با «بام» خواهشش رو میگه
کوچههای کوفه...من که میرم اما...
میرسن تو این شهر...دخترای زهرا
جان شما و جان اسیران...بمیرم من۳
سنگی نیوفته بر سر طفلان...بمیرم من۳
لب تشنه با دو دست بسته
فکر مصیبت عاشوراست
نامه نوشته اما حالا...
رو پشت بامِ کوفه تنهاست
لحظههای آخر...چِقَدَر مظلومه
از صدای گریهش...غربتش معلومه
از بی کسی برای پیامی...غریب آقا۳
رو زد به ابن سعد حرامی...غریب آقا۳
این رو زدن به خصم نامرد
اول به کوفه بود اما بعد
ای خاک بر دهانم ، زینب
رو زد دوباره به ابن سعد
بین مقتل دارن....پرشُ میبرّن...
تو داری میبینی؟!...سرشُ میبرّن...
رفت از قفا سرش روی نیها...بمیرم من۳
افتاد پیکرش روی خاکا...بمیرم من۳
#محمدعلی_انصاری
#شب_اول_حضرت_مسلم_ع
#زمینه
مِنَ الْمُسلِم إلیٰ
غَریبِ کَربَلا
کجایی یاحسین؟..
نیا کوفه نیا
نیا که حرمله چشم انتظاره
ترحم کن به طفل شیرِخواره
غریب آقا ، ای حسین جان حسین جان...
مِنَ المُسلِم إلیٰ
غریب بن غریب
نیا تا صورتت
نشه شیب الخضیب
میترسم که روی در مقتل از حال
خضاب از خون کنی دربین گودال
غریب آقا...
مِنَ المُسلِم إلیٰ
غریبِ أرْضِ طَف
به جای گل همه
سنان دارن به کف
میبینم از تنت در بین میدون
زره رو میکِشَن با نیزه بیرون
غریب آقا...
مِنَ المُسلِم إلیٰ
غریبِ نینوا
میبینم میرسه
سرت رو نیزه ها
دم دروازه ی کوفه ، پریشان
میمونم منتظر با سر حسین جان
غریب آقا...
#محمدعلی_انصاری
#شور
#شهادت_امام_هادی_ع
آقای سامرّا
میشینم روبرو گنبد برا تون روضه میخونم
آقای سامرّا
الهی از غم و غصهی شما زنده نمونم
آقای سامرّا
آقای سامرّا
بمیرم که نیمه شب از سر دیوار رسیدن
آقای سامرّا
با جسارت شمارو گرفتن از خونه کشیدن
آقای سامرّا
بی اجازه اومدن تو خونهتون
بشکنه پاهاشون...
پا گذاشتن وسط کاشونهتون
بشکنه پاهاشون...
گریههای بچه ها رو دیدن ای وای
به غریبی شما خندیدن ای وای
توی کوچهها شما رو مثل حیدر...
بی عمامه بی عبا کشیدن ای وای
غریب آقا واویلا...
آقای سامرّا
بمیرم با گریه میدیدی که قبرت رو میکندن
آقای سامرّا
گریه میکردی و میدیدی به اشگ تو میخندن
آقای سامرّا
آقای سامرّا
چجوری راضی شدن بمونی تو زندانِ تاریک؟
آقای سامرّا
با چه رویی شما رو بردنتون خانِ صعالیک؟
آقای سامرّا
الهی خدا منو مرگ بده
جای تو زندونه
الهی خدا منو مرگ بده
تو کجا ویرونه؟
دلتون از غم و غصهها کبابه
قسمت شما فقط درد و عذابه
اینکه رو خاکای ویرونه نشستین...
روضهی مجسم شامِ خرابه
آقای سامرّا
ظلم شورای سقیفه شما رو به غم نشونده
آقای سامرّا
دومی شما رو تا مجلس مِیْخواری کشونده
آقای سامرّا
آقای سامرّا
متوکل دل پر غصه تونُ عذاب کرده
آقای سامرّا
بی حیا به حضرتت تعارف شراب کرده
آقای سامرّا
پسر حضرت زهرا و عذاب
جگرم میسوزه
حجت الله کجا جامِ شراب؟
جگرم میسوزه
بزمِ مِیْ گساری که جای شما نیست
شهر سامرا ولی شام بلا نیست...
بین مجلس شرابی ولی آقا...
سر پاکِت وسط طشت طلا نیس
#محمدعلی_انصاری
#شهادت_امام_هادی_علیه السلام
#زمینه
باحال خسته ، دو دست بسته
پای برهنه ، تو کوچه بازار
نفس بریده ، آخه کی دیده؟
یکی ببینه ، اینهمه آزار؟
نیمه شب دوباره تو خونه ریختن
آقا رو تو کوچه
بی هوا کشیدن
حرمتش رو با ناسزا شکستن
بی عمامه بردن
اشکشو ندیدن
«یا فرج الله ، آجرک الله
ز سامرا این ، خبر آوردن»
برا اهانت ، بین گداها
خانِ صعالیک ، جدّتو بردن
وای من که قبرش رو خصم جانی
بین حجره کنده
جلوی نگاهِش
گریه میکنه در کنار قبرش
بی حیا میخنده
به اشک و به آهش
داره مصیبت ، تو شهر غربت
به کی بگه این ، همه عذابُ؟..
که پیش چشمِ ، مردم نامرد
تعارفش کرد ، جام شرابُ؟..
زیر لب میخونه به یاد عمه
روضه ی اسارت
روضه های شام و
روضه ی لب و چوب خیزران و
روضهی نگاهِ...
مجلس حرام و
#محمدعلی_انصاری