#معارف
#ولادت_امام_باقر_علیه السلام
🔰 ای آقاجان! این عشق شماست که پایم را اینچنین کرده است...
راوی گوید:
📄 نزد امام باقر علیهالسلام بودم که مردی پیاده از خراسان به محضر امام مشرف شد.
📋 فَأَخْرَجَ رِجْلَیْهِ وَ قَدْ تَغَلَّفَتَا
🔻پاهایش را از کفش بیرون آورد و در حالی که از شدت سختی راه و پیادهروی طولانی، پاهایش پوست انداخته بود.
💬 پس به امام علیهالسلام عرض کرد: قسم به خدا چیزی جز محبت شما اهلبیت علیهمالسلام، مرا از جایی که آمدهام، پیاده به اینجا نکشانده است!
🔖 امام باقر علیهالسلام فرمودند:
📋 وَ اَللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَنَا، وَ هَلِ اَلدِّینُ إِلاَّ اَلْحُبُّ...
🔻 قسم به خدا! اگر سنگی ما را دوست بدارد خداوند او را با ما محشور میکند و آیا مگر دین چیزی جز محبت کا اهلبیت است؟!
📚 تفسیر العیاشی، ج۱ ص۱۶۷
✍ جز محبت، هرچه بُردم سود در محشر نداشت
دین و دانش عرض کردم کس به چیزی بَرنداشت
هر عمل را اجر سنجیدند در میزان حشر
قیمت چشم پُر آبم، چشمه کوثر نداشت
از دلم در عشق سوزی ماند و از جان شعلهای
هیزمی را کآتش ما سوخت خاکستر نداشت
شکر کز غم مُردم و پیشت نگشتم شرمسار
حال خود هرچند میگفتم دلت باور نداشت
کاتب اعمال چون اجر فراقم را نوشت
جز رقم بر وصل دادن چاره دیگر نداشت...
#معارف
#شهادت _امام هادی_علیه السلام
🔸روایتی زیبا از امام هادی علیهالسلام
🛑مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ اَلْكُلَيْنِيُّ فِي كِتَابِ (اَلرَّسَائِلِ) عَمَّنْ سَمَّاهُ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: أَنَّ اَلرَّجُلَ يَجِبُ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى إِمَامِهِ مَا يَجِبُ أَنْ يُفْضِيَ بِهِ إِلَى رَبِّهِ قَالَ: فَكَتَبَ: «إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ، فَإِنَّ اَلْجَوَابَ يَأْتِيكَ»
🔰یکی از اصحاب امام هادی صلوات اللهعلیه نقل میکند: خدمت حضرت نامهای بدین مضمون نوشتم: «شخصی دوست دارد با امام زمانش راز و نیاز كند و مشكلات خود را با ایشان در میان بگذارد، همان گونه كه با خدایش راز و نیاز کرده و حوائجش را اظهار میكند؛ او باید چه كند؟»
حضرت در پاسخ مرقوم فرمودند: «هرگاه حاجتی داشتی، لبهای خودت را حركت بده [حاجتت را بر زبان جاری کن] و مطمئن باش كه جواب به تو خواهد رسید».
📚کشف المحجة لثمرة المهجة، ج ۱، ص ۲۱۱
تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم
که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است
✍ #محسن_ناصحی
#امام_هادی_علیه_السلام
🔰 به فدای آن آقایی که خودش را اینگونه به زیر دِیْن میاندازد تا گره از کار نوکرش وا کند ... {طولانی…اما خواندنی!}
در روایت آمده است:
📄 امام هادی علیهالسلام روزی به جهت کاری که داشت، از سامرا به سمت یکی از روستاهای اطراف آن بیرون رفت.
📈 بعد از آن، یکعرب بادیهنشین به دنبال امام علیهالسلام به سامراء آمد. به او گفتند که حضرت به فلان روستا رفته است.
🔎 آن مرد به قصد دیدن آن حضرت به آن روستا رفت و چون به خدمت امام علیهالسلام رسید، حضرت از او پرسید: چه حاجت داری؟ او گفت: من مردی میباشم از عربهای کوفه؛ از متمسّکین به ولایت جدتان امیرالمؤمنین علیهالسلام. به زیر دِیْنی سنگین گیر افتادهام به گونهای که کمرم شکسته است و به جز شما، کسی را نمیشناسم که بتواند آن دِیْن را اداء کند!
🗓 امام علیهالسلام فرمودند: چه مقدار دِیْن بر گردنت هست؟ آن مرد گفت حدود ده هزار درهم! (مبلغی بالغ بر ارزش سه خانه مسکونی!!!) حضرت به او فرمودند: غصه نخور ای مرد! دلت را آرام کن و خوش باش که دِیْنت اداء میشود ان شاءالله!
💬 آن مرد، شبی را در کنار امام علیهالسلام گذراند؛ چون که صبح فرا رسید، حضرت هادی علیهالسلام به او فرمودند: (من این مبلغ را الان ندارم اما) حاجتی به نزد تو دارم!!! تو را به خدا قسم میدهم که بر خلاف حاجت من عمل ننمایی! آن مرد گفت: به روی چشم؛ مخالفت نمیکنم!
📝 پس امام علیهالسلام با دست مبارک خود، بر کاغذی نوشتند: «من، علی بن محمد (علیهماالسلام)، متعهد هستم که ده هزار درهم را به فلان بن فلان (همین مرد اعرابی) پرداخت کنم!»
🔖 سپس امام علیهالسلام به او فرمودند: این نوشته را نزد خودت داشته باش! پس در وقتی که به سامراء رسیدیم، در همان هنگام که من در نزد جماعتی از مردم هستم،
📋 فَتَعالِ إلَیَّ بِالخَطّ وَ طالِبنِی، وَ اغلُظْ عَلَیَّ فِی القَول
▪️بیا و این نوشته را با خودت بیاور و این وجه را از من با درشتی و تندخویی مطالبه کن!
🗯 من تو را به خدا قسم میدهم که خلاف این را عمل نکنی! آن مرد عرب گفت: حتماً چنین میکنم!
🕘 روز و مکان موعود فرا رسید؛ آن مرد آمد و به همان نحو که حضرت به او فرموده بود، رفتار کرد و با داد و بیداد، آن نوشته را بیرون آورد و حق خود را از امام علیهالسلام طلب نمود.
▫️حضرت به نرمی و ملایمت با او تکلم کرد و از او عذرخواهی نمود و سه روز از او مهلت خواست. در همین گیر و دار، ماموران متوکل، این خبر را به متوکل رساندند. آن ملعون امر کرد که فوراً سیهزار درهم را برای آن حضرت ببرند.
💰 چون آن پولها به امام علیهالسلام رسید، حضرت بدون آنکه دست به کیسههای درهم بگیرد، به آن اعرابی فرمودند: اینها را بردار و دِیْن خود را ادا کن و مابقی آن را خرج اهل وعیال خود کن.
🗯 آن مرد عرب گفت: یابن رسول اللّه! به خدا سوگند که ده هزار درهم هم مشکل مرا حل میکرد؟! امام علیهالسلام به او فرمودند: این، رزق تو بود که خدا برای تو آن را رساند! اگر بیش از این هم بود، ما ذرهای را از آن را برنمیداشتیم.
📑 آن مرد عرب، کیسههای پول را برداشت و زیر لب میگفت: «اَللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» {خدا بهتر میداند که خلافت و جانشینی خود را به چه کسی بسپارد!} (انعام:۱۲۴)
📚الفصول المهمة،إبنصبّاغ، ج۲ ص۱۰۶۶
📚إحقاق الحق، ج۱۹ ص۶۱۲
✍ بالاتر از اینهاست لوایی که تو داری
خورشید دمیده ز عبایی که تو داری
از بندهنوازی و عطایی که تو داری
آقای جهان است گدایی که تو داری
ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی
محبوب شده از کرمت شغل گدایی
بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست
ذکر ولی الله همان جلوهی یاهوست
چون شیشهٔ عطری که به یک واسطه خوشبوست
در چَنتهی ما نیست به جز مرحمت دوست
العبدُ و ما فی یَدِهِ کانَ لِمَولاهْ
از برکت خورشید کند جلوهگری ماه...
#معارف
#امام هادی_علیه السلام
#امام_هادی_علیه_السلام
🩸زندانی که حتی جای ایستادن هم نداشت، منزلگاه امام هادی علیهالسلام بود...
🥀 وضعیت دردناک زندانِ امام هادی علیهالسلام یکی از آن بلاهایی بود که جانب متوکل و دیگر خلفای ملعون بنیعباس، به جانب آن امام میرسید؛ برای همین در زیارتنامه آن حضرت عرضه میداریم:
📋 المَبلُوِّ بِالفِتَنِ وَ المُختَبَرِ بِالمِحَنِ، وَ المُمتَحَنِ بِحُسنِ البَلویٰ، وَ صَبرِ الشَّکویٰ.
▪️خدایا! صلوات و درود بفرست بر همان آقایی که ... به انواع فتنهها گرفتار شده، و با رنجها و سختیها آزموده شده، و با آزمون نیک و شکیبایی در برابر گرفتاریها، امتحان شده!
📚مصباح الزائر، ص۶۲۱
📚بحارالانوار، ج۹۹ ص۶۵
✍ گاه آمد از بنیالعبّاس در زندان عذابم
گاه بردند از رهِ بیداد در بزم شرابم
یاد من افتاد از بزم می و شام خرابم
من که در سنّ جوانی ظلمها شد بیحسابم
اولیاء الله سیراباند از جام ولایم
من ولیّ حق علیّ بن جواد ابن الرّضایم
آن ستمگر سالها لرزاند جان و پیکرم را
از شقاوت کرد ویران قبر جدّ اطهرم را
بی حیایی بین جسارت کرد زهرا مادرم را
با جسارت هاش آتش زد دل غم پرورم را
دوست دارم دوستانم اشک ریزند از برایم
من ولیّ حق علیّ بن جواد ابن الرّضایم
#معارف
#معارف
💠 نماز بسیار ساده شب ششم ماه رجب 💠
✨♥️ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود:
هرکس در شب ششم ماه رجب دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار سوره حمد و هفت بار آیۀالکرسی، به وی ندا می شود: تو واقعاً و حقیقتاً دوست خدا هستی، و در برابر هر حرفی که در این نماز خواندی، می توانی از یک مسلمان شفاعت نمایی، و نیز هفتادهزار عمل نیک که هریک از آنها نزد خداوند سنگین تر از کوه های دنیا می باشد، برای تو در نظر گرفته میشود.
📘 البلدالامین، ص۱۶۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مطالب#معارف
دم از عشق میزنند!
کدام عاشقی معشوقش
را چنین صدا میزند؟! 💔
دم از محبت میزنند!
عاشقی که معشوق را
به حساب نیاورد نوبر است ‼️
.
.
واقعا کسی مولا وامیرالمومنین .ع. خودرا اینجورصدا میزند!!!!
#معارف
سالها قبرت مخفی ماند. سالها. ترس داشتند. از آتش زدنت بدنت. تو بابای مهربانی بودی. هم برای مردم هم برای اهل خانه ات. امام بودی. سکوتت حق. کلامت حق. غرشت حق. شمشیرت حق. نگاهت حق. قدمت حق. هر آنچه از حق میگفتند از شما بود. شما بودی که حق دیده شد. نور شما بود.
از روزی که عالم اجازه زیارت قبرت را پیدا کرد دنیا صاحب #ارزش شد. از روزی که ضریحت را ساختند ما خانه دار شدیم. دنیای بدون تو را نمی توانم تصور کنم. نه داد و بیداد راه می اندازم نه لاف میزنم من تو را دوست دارم. ساده. مانند دهاتی ها. مانند همانهایی که از سر زمین صدای موذن که نام تو را میبرد می شنوند و لحظاتی در خیال به نجف سفر میکنند. تو ساده میپوشیدی. ساده زندگی میکردی. کلامت برای ساده دلان ساده بود. لباس ارزان میپوشیدی. غذای سیر نمیخوردی. شیوه ت مانند پیامبر بود. حرف حق میزدی. از حق دفاع میکردی. خلاصه آنکه بنده خدا بودی. بارها آنهایی که خدایت خواندند تنبیه کردی. بندگیت در اوج بود. چنان غرق بودب در خدا که تیر از پایت می کشیدند. علی جان حقت نبود.
از ابن ملجم گله ای نیست. نطفه و خوراک و دوست و هزار دلیل برای دلیل تبدیل به شقی ترین شد داشت. علی را دیده بود. نشناخت. به چشم ظاهر. از نزدیکترین جایی که ما خیال آن را هم نمیتوانیم بکنیم. ولی نشناخت. نشناخت زد و خود را به خاک سیاه نشاند. او جسم علی را آزرد. علی جان حقت نبود.
دم از #عشق میزنند. کدام عاشقی معشوقش را چنین صدا میزند. مستی چیست؟ #مستی نام علی را میثم می داند. خرما فروشی که گاهی امام جای او بساطش را می گرداند. خرما فروشی که زبان به فضائل علی می گشود. خواب و خوراکش علی بود. خرما فروش یکی از آنها بود. سلمان و مالک و ابوذر بماند. حالا با چشمانی اشک بار مینویسم خانم خانه مولا از فاطمه گرفته تا ام البنین چنان قربان صدقه اش می رفتند که تاریخ را توان کشش کلماتشان نیست. روحی لروحک الفدا را با پهلوی شکسته گفت تا اینکه ما بفهمیم این نام #حُرمت داد. اشک از صورت علی پاک میکرد. و به پهلوی مبارک میزد و میفرمود : #اباالحسن! علی جان! حالا هی نامت را به اشکالی صدا بزنند که باید برای آن زار زد.
دم از #محبت میزنند. عاشقی که معشوق را به حساب نیاورد #نوبر است. عاشقی که یک بار نهج البلاغه باز نکرده یک بار حدیث معرفت به نورانیت نخوانده یک بار بصائر نخوانده یا پای درس سید احمد مستنبط ننشته و القطره را تحویل نگرفته نوبر است. عاشقی بدون شناخت شاید هر جایی جواب باشد اما اینجا #معرفت است که خریدار دارد و معرفت ستون عاشقی است. حتی زیارتشان باید عارفا به حقه باشد.
✍ محمد برزین
🔺راه جبران گناه
✍آیت الله ملا علی معصومی همدانی:
وقتی با پای خود معصیتی انجام دادی، با رفتن به مسجد و مجالس حسینی علیه السلام گناه را جبران کن. اگر با چشم خود گناهی کردی با قران خواندن و گریه از خوف الهی و یا گریه بر مصائب اهل بیت علیهم السلام گناه را جبران کن. اگر با گوش خود گناه کردی، با شنیدن فضائل ائمه اطهار و مخصوصا فضائل امیرالمومنین علیهم السلام گناه را جبران کن. 🔺راه جبران گناه
#معارف