#پانزدهم_شوال
#شهادت_حضرت_حمزه_ع
حضرت حمزه عزیز داور است
بر محمد از دل و جان یاور است
بر شهیدان سید است و مقتدا
او نشد هرگز ز پیغمبر جدا
مثل حیدر پا به پای مصطفی
با صلابت مرحبا یار خدا
مرد میدان اُحد او بی قرین
گفته پیغمبر هزاران آفرین
شد سپر بر مصطفی از جان و دل
تا نگردد پیش حق او بس خجل
لرزه بر دشمن فِتاد از نام او
دین و قرآن را به داده آبرو
شد شکار هِندِه از روی جفا
پاره پاره شد جگر در آن غزا
همچو گرگی جسم پاکش را درید
آتش دوزخ به جان خود خرید
تا ابد نفرین به هنده بی شمار
تسلیت گوید به شعرش ( بیقرار)
#بیقرار_اصفهانی
#پانزدهم_شوال
#شهادت_حضرت_حمزه_ع
تو کیستی که در اندیشه رسول خدائی
فروغ چشم حبیبی و چلچراغ هدایی
هنوز قبله دلها نبود کعبه که دیدند
تو محو قبله عشق و وفا تو قبله نمایی
تو در کمند تولای اهل بیت اسیری
تو حمزه هستی و از هر چه هست و نیست رهایی
فروغ معرفت از اهل بیت نور گرفتی
تو انعکاس تمام و کمال آینه هایی
تو در عقیده خود شاهباز اوج یقینی
تو دوست دارنبی در کمال صدق و صفایی
تو روز بدر درخشیده ای چوبدر به میدان
الا که شیر رسول خدا و شیر خدایی
تو روزمعرکه بخشیدی آبرو به شجاعت
تو داده ای به شهامت شکوه و قدر و بهائی
شهادت تو چنان آتشی به جان و جهان زد
که در نبرد احد آفرید کرب و بلایی
برای آنکه نبیند صفیه لاله ی پرپر
فکند سایه به رویت چه دستی و چه عبائی
سزد که خاک تو تسبیح دست فاطمه باشد
چرا که گفت پیمبر تو سیدالشهدائی
درست میشود آهنگ رفتن به مدینه
اگر تو یاد کنی از شکستگان به دعایی
#محمدجواد_غفورزاده
4_5988034358882074994.ogg
زمان:
حجم:
271.9K
#زمزمه
#پانزدهم_شوال
#وفات_حضرت_عبدالعظیم_ع
#شهادت_حضرت_حمزه_ع
بزم امشب بزم روضه
بزم داغ یه کریمه
پسر زهرا و حیدر
حضرت عبدالعظیمه
صاحب سفره امشب
مثه جدش سفره داره
یه اشاره به غریبیش
اشکامونو در میاره
این آقایی که حریمش
غرق بین هاله ء نور
با هجوم تيرگی ها
یه روزی شد
زنده در گور
زیر پا رفت اما نامش
روی پرچم رفته بالا
تا قیامت جادوانه است
پرچم اولاد زهرا
شد مصادف این مصیبت
با یه درد پره محنت
داغ حمزه که سوزونده
دل ما رو بی نهایت
بی حیاها ، نا نجیبا
مثله کردن پیکرش رو
شد پیمبر غرق ماتم
پاره کردن جیگرش رو
سایبون روی سر بود
این عموی بی قرینه
خالی بود جاش وقتی حیدر
شد غریبه تو مدینه
بعد حمزه بود که دشمن
به ولایت پشت پا زد
توی کوچه یه حروومی
یه کشیده بی هوا زد
#مجتبی_صمدی_شهاب
#پانزدهم_شوال
#شهادت_حضرت_حمزه_ع
باز هم دل شد به دام غم اسیر
میخورد بر سینه از غم موج تیر
باز دل در سوگ دلداری نشست
سرو رعنایی ز جور و کین شکست
زنده شد یاد احد در ذهن و جان
یاد حمزه آن شهید قهرمان
او عموی با وفای احمد است
یاور دین خدای سرمد است
حمزه ای که بود سردار سپاه
دین حق را بود او پشت و پناه
با دلی روشن ز حق آگاه بود
پشت گرمی رسول الله بود
مرد حق بود و دلیر و صف شکن
سخت می ترسید از او اهرمن
دشمن از او کینه ای دیرینه داشت
بغض او را در درون سینه داشت
عاقبت آن فانی راه خدا
کشته شد با دست قوم اشقیا
امشب این دل از غمش بی تاب شد
دیده ها از سوز دل پر آب شد
از احد آن سرزمین غم فزا
می رسد فریاد صد وا ویلتا
حمزه افتاده به خاک و خون ز کین
سرخ شد از خون پاک او زمین
غسل شد جسمش میان خاک و خون
نیزه از جسمش نمی آید برون
می چکد خون از لب و از حنجرش
مثله گردیده ز کینه پیکرش
تا به خاک و خون قرینش یافتند
سینه اش را تا جگر بشکافتند
هرکه جسم حمزه را اینگونه دید
آه جانسوز و حزینی بر کشید
گفت با خود یا رب این مجروح کیست
جای سالم در تن این کشته نیست
تا رسول اله بشنید این خبر
ناله زد جانسوز ،از عمق جگر
یک ردا انداخت روی پیکرش
تا نبیند جسم او را خواهرش
یا رسول اله وای از کربلا
وای از آن ماتم و آن ماجرا
وای از آن لحظه که با سوز و آه
خواهری آمد درون قتلگاه
زینب آمد دید یارش را به خاک
زد گریبان را ز اوج ناله چاک
سوخت از بس ناله ها زد از محن
دید یارش سر ندارد در بدن
کند گیسو زین مصیبت از سرش
بوسه باران کرد در خون حنجرش
#مجتبی_صمدی_شهاب
4_5985782559068389790.ogg
زمان:
حجم:
138.9K
#نوحه
#واحد
#پانزدهم_شوال
#شهادت_حضرت_حمزه_ع
خون چکد از دو دیده پیغمبر
ز داغ حمزه شد دلش پر آذر
سالار لشگر نبی فدا شد
از داغش ماتم و عزا بپا شد
واویلا آه و صد واویلتا
مثله شده پیکر او از کینه
تیغ عدو دریده از او سینه
گرچه او گشته اینچنین فدایی
اما وای از شهید کربلائی
واویلا آه و صد واویلتا
ز داغ او نصیب دل شد ماتم
فاطمه گریه میکند از این غم
بعد از او فاطمه گردد دل آزار
سوزد از آتش آن در و دیوار
واویلا آه و صد واویلتا
#مجتبی_صمدی_شهاب
#پانزدهم_شوال
#شهادت_حضرت_حمزه_ع
با حمزه سَرو و سایهء سر داشت احمد
در غزوه ها صد شیر لشگر داشت احمد
گرچه یتیم مکّه بود او با وجودش
مثل پدر یک سایه بر سر داشت احمد
وقتی علی و فاطمه با حمزه بودند
سرو روان ، کوثر ، صنوبر داشت احمد
بهتر بگویم این سه تن وقتی که بودند
بابا، برادر ، مِهر مادر داشت احمد
عشق عمو و این برادر زاده ناب است
این عشق را از لطف داور داشت احمد
وقتی می آمد قلب او آرام میشد
او را شبیه کوه باور داشت احمد
وقتی علی با حمزه می آمد به میدان
در معرکه طوفان محشر داشت احمد
صد حیف شد پشت و پناهش را گرفتند
نامردها جان سپاهش را گرفتند
یک نیزهء نامرد سوی او رها شد
قلب پیمبر سوخت و دارُالعزا شد
میخواستند قلب پیمبر گُر بگیرد
یک خنجر آمد سینه اش بدجور واشد
میخواستند رویش شناسایی نگردد
دیگر نمیگویم سر و رویش چها شد
پیغمبر از غم دست و پای خویش گُم کرد
وقتی صفیّه باخبر زین ماجرا شد
تا چشم خواهر جسم پُر خون را نبیند
آقا متوسّل به سِتر یک عبا شد
آقا کجا بودی که زینب لطمه میزد
وقتی حسین بی سرتو زیر پا شد
قحطی زده ها پیکرش را لخت کردند
ته ماندهء سهمش فقط یک بوریا شد
انگشت را با حرص انگشتر بریدند
قانع نبودند و ز سر معجر کشیدند
زهرا پس از حمزه شکایت داشت از غم
مانند شمعی آب شد آرام و کم کم
میرفت بالا قبر حمزه گریه میکرد
آهش پُرآتش بود و چشمش مثل زمزم
میگفت با صد آه و ناله ای عموجان
بعد از تو و بابا شدم مجروح ماتم
دیدند تنهائیم سوزاندند مارا
بستند دستان علی را پیش چشمم
مانند تو برسینه ام زخمی عمیق است
میخ درِآتش گرفته خورده مُحکم
سردرد دارم ای عمو از ضرب سیلی
دور سرم گردید از آن ضربه عالم
زیر در افتادم لگد باران شدم من
از آن زمان دیگر عمو شد قامتم خم
در بیت الاحزان مینشینم بر مزارت
ایکاش زهرا زودتر آید کنارت
#مجتبی_صمدی_شهاب
#پانزدهم_شوال
#احادیث_و_روایات
#شهادت_حضرت_حمزه_ع
⚫️ معاویه و شکافتن قبر حضرت حمزه (ع)
1️⃣ از نخستین کسانی که نبش قبر صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ آن هم شهدای بزرگوار را رسم کرد، و بعد از خود به یادگار گذاشت، معاویة بن ابی سفیان بود که دستور داد قبور شهدای احد را بشکافند.
بنابراین اگر دستان ناپاک تروریستهای وهابی، به قبور مطهر ائمه بقیع (علیهم السلام)، و سایر حرمهای مطهر اهانت کردند، پیشینه تاریخی این رفتار به معاویه باز میگردد که بعدها قبر ناپاک خودش و فرزندش یزید نیز از نبش قبر توسط بنی عباس در امان نماند.
2️⃣ از گزارش محمد بن سعد در الطبقات الکبیر، به دست میآید که:
وقتی معاویه دستور نبش قبور شهدا [از جمله حضرت حمزه (ع)] را صادر کرد، دستور معاویه عملی شد و جنازه شهیدان احد بر گردن مردم حمل میشد، چنانکه گویا به خواب فرو رفته بودند. اما وقتی به نبش قبر حضرت حمزه (س) رسیدند، "کلنگ به پای آن حضرت اصابت کرد و خون [تازه از بدن مطهرش] جاری شد".
📚 منبع: الطبقات الکبیر لابن سعد، تحقیق: الدکتور علی محمدعمر، مکتبه الخانجی بالقاهره، الجزء الثالث، ص 10
#پانزدهم_شوال
#شهادت_حضرت_حمزه_ع
گریز روضه کوتاه به کربلا
واحمزتا... چه آمده بر روز پیکرت
واحمزتا... رسیده کنار تو خواهرت
واحمزتا... به روی تنت می کشم عبا
مثله شده رشیدِ حرم ؛پای تا سرت
واحمزتا ... زنان مدینه صدا زدند
خانم صفیه!!!دست مبر سوی معجرت
واحمزتا... اگر چه تنت ریخته بهم
با احترام دفن کنم جسم اطهرت
واحمزتا...شکافته شد سینه ات ولی
در زیر سم اسب نشد نرم پیکرت
واحمزتا ... چه خوب که دختر نداشتی
کاری نداشت وحشیِ قاتل به دخترت
واحمزتا... عموی دلاور برو دگر
یک دختری زمین نخورد در برابرت
واحمزتا ... بریده شد انگشت تو ولی
غارت شدی قبول نه در پیش مادرت
#قاسم_نعمتى
#پانزدهم_شوال
#وفات_حضرت_عبدالعظیم_ع
🩸نحوه جانسوزِ شهادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام ...
در نقلی آمده است:
📋مِمَّن دُفِنَ حَیّاً مِنَ الطّالِبِیّنَ عَبدُ العَظیم الحَسَنِیُّ بِالرَّیِّ.
▪️از جمله کسانی که از خاندان علی بن ابی طالب علیهالسلام زنده زنده دفن شدند، عبدالعظیم حسنی علیهالسلام در شهر ری است.
📚مثالب النواصب، ص۲۴۸
📚المنتخب،طریحی، ص۷.
✍ از شهر مدینه تاکه دورت کردند
با ظلمت خود حمله به نورت کردند
مأنوس ِ بلا قلب صبورت کردند
در خانهٔ خود زنده به گورت کردند
تاریخ به این نکته ارادت دارد
جان دادن تو بوی شهادت دارد
#قاسم_نعمتی
#پانزدهم_شوال
#وفات_حضرت_عبدالعظیم_ع
تا که پایم به این حرم وا شد
غصه از روی سینهام پا شد
درد بی دردیام مداوا شد
طبع خشکیدهام شکوفا شد
فصل تنهاییام دگر طی شد
وطن مادری من ری شد
حسنی هستی و کرم داری
خوشبحالت که تو حرم داری
چه قدر عزت و حشم داری
نکند از درت برم داری!
میروم بی تو رو به حیرانی
ملجأ مردمان تهرانی
نامت عبدالعظیم، آقا جان
لقبت هم کریم، آقا جان
همگی از قدیم، آقا جان
با تو همسایهایم، آقا جان
سایهات مستدام، همسایه
شخص عالی مقام، همسایه
شب جمعه در ازدحام حرم
شدهام خم به احترام حرم
زندگیام شده به نام حرم
پرچم سبز روی بام حرم
آبروی تمام “ایران” است
نفس تازهای به هر جان است
دادهام در هوای تو پر را
میدهم پای تو تن و سر را
میزنم حرفهای آخر را
نالههای غریب مادر را
ما شنیدیم از دل صحنت
جان به قربان سفرهی پهنت
بانی روضههای مسلمیه
گریههای عزای مسلمیه
اشک جاری به پای مسلمیه
سوز و ساز صدای مسلمیه
حرمت پاتوق حسینیهاست
حرمت مثل کربلا زیباست
حرف کرببلاست یا الله
روضههایی به پاست یا الله
این سری که جداست یا الله
سر ارباب ماست یا الله
بر سر نیزههاست هجده سر
قد زینب شده است کوتهتر
تا که او را نشانه میکردند
سنگها را روانه میکردند
گریهاش را بهانه میکردند
قسمتش تازیانه میکردند
تازیانه، به روی یک خواهر
تازیانه… مدینه… یک مادر
#محمدحسن_بیات_لو
#پانزدهم_شوال
#وفات_حضرت_عبدالعظیم_ع
نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
گر از کرامتش همه کس فیض می برد
از نسل خاندان امامی کریم بود
عطر حدیث آل رسول از لبش چکید
در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود
تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق
پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود
آموخت درس بندگی از اهل بیت نور
محبوب پیشگاه خدای علیم بود
غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس
در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود
لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب
دست نوازشی به سر هر یتیم بود
گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند
اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود
پیوسته او به منزل مقصود می رسید
زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود
هفتاد و نه بهار ز عمرش گذشت و باز
در سایه امید و ولایت مقیم بود
در گلشن همیشه بهار حریم او
هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود
هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت
این بوستان عشق بهشتی شمیم بود
پروانه بهشت به دستش دهد خدا
هر کس که زائر حرم این کریم بود
عبد حقیر اوست "وفایی" اگر چه باز
دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود
#سید_هاشم_وفایی
#پانزدهم_شوال
#وفات_حضرت_عبدالعظیم_ع
به هرکه می نگری ذکر ربنا دارد
دراین حریم وفا، یا الهنا دارد
قنوت عشق دراین جا چقدردیدنی است
دراین محیط نفس، عطر ربنا دارد
صفا و مروه ندارد صفای این جارا
توکعبه ای و حرمخانه ات صفا دارد
تو از قبیله ی عشقی، نواده ی حسنی
زیارت حرمت اجر کربلا دارد
نسیم صبح سعادت وزد ازاین گلزار
به روی بال ، شمیم تو را صبا دارد
سزاست گرکه تو عبد العظیم گردیدی
که بندگان بزرگی چنین خدا دارد
زفیض خدمت درگاه عترت یاسین
چقدر خاک تو تأثیر کیمیا دارد
تو از سلاله ی نوری و سید الکرمی
به پاس جود تو این آستان گدا دارد
شمیم ناب احادیث نورتو جاری ست
هنوز عطر کلام تو را فضا دارد
چراغ مهرتو در هر دلی که روشن گشت
رهی زلال به سرچشمه ی بقا دارد
نمی رود ز دل اهل معرفت بیرون
کسی که قدر وشرافت ز اولیا دارد
تومثل آینه ی آفتاب پر نوری
که جان شهر ری ازجلوه ات ضیا دارد
بده به دست«وفایی» نخ عبایت را
که روز حشر بگویند آشنا دارد
#سید_هاشم_وفایی