eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
427 عکس
124 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
بساط عاشقی ما به پاست این شب ها زمان آشتی با خداست این شب ها گناهکار قدیمی دوباره برگشته صدای زمزمه ها آشناست این شب ها زمان بده به زمین خورده اِی اِلهِ کریم اگر مرا بزنی هم رواست این شب ها خوشا به حال گدایی که چشم تر دارد که گریه های سحر کیمیاست این شب ها کنار سفره ی افطار  زیرلب گفتم نگفته ای به خود آقا کجاست این شب ها قسم به خاک نشسته به چادر زهرا مرا ببخش ، ببخشی رواست این شب ها ز فتنه های زمانه خط امان داری چراکه نام علی ذکر ماست این شب ها گدای صحن و سرای شهنشه نجفم دلم هوایی ایوان طلاست این شب ها دل شکسته ی ما با سلام بر ارباب مسافر حرم کربلاست این شب ها سلام بر لب عطشان سیدالشهدا سخن ز تشنه لب سر جداست این شب ها شنیده ام که سرش نی به نی عوض میشد شکایت من از آن نیزه هاست این شب ها
او شد قرار عالم و ما بی قرارش نان همه دنیا رسیده از کنارش هر سال از عمرش بهار اندر بهار است هر کس که شد صاحب زمانی روزگارش آن روز نوروز است که برپا نماییم این سفره هایش هفت سین را درکنارش یکسال دیگر طی شد و آقا نیامد یک سال رفت و همچنان ما شرمسارش مردم به امید خدا سال ظهور است سالی که که بوی سامرا دارد بهارش با حضرت هادی ببندیم عهد امسال خرج اباصالح شود لیل و نهارش
و باز افسوس فروردین نشد اسفندها باتو بیا تا وا شود دلهای ما از بندها با تو زمانش می‌رسد جایِ غم و اندوه‌ها داریم فقط  لبخند‌ها  لبخندها  لبخندها با تو مبارک کُن زمین را و خودت را آفتابی کُن که در عالم بپیچد آتشِ  اسپند‌ها با تو ببر ما را به شادی‌های محض از تلخ کامی‌ها دلم قرص است شیرین می‌شود این قندها با تو تو ما را امتحان کردی و دیدی پایِ تو ماندیم  تو ما را خوانده‌ای محکم شود پیوند‌ها با تو زمین این روزها غرقِ نشانی‌های موعود است چه نزدیک است می‌آییم با سربندها باتو چه دارد خاک ما ایرانیان سهم تو می‌گردند و عریان می‌شود شمشیرِ غیرتمند‌ها با تو به جان چشم هایت حالِ حَوِل حالنا داریم "بیا تا راست باشد عاقبت سوگند‌ها" با تو "قیصر امین پور
گفتند هرکس تا دم این در میاید.. هرکس که باشد پاک از آن در میاید! باید مرا امشب ببخشی نه نیاور! این‌کارهای سخت از تو برمیاید از اول شب منتظر بودی بیایم گفتی اگر دیر آمده آخر میاید موی سپیدم را ببین نزدیک مرگم از مرگ خود گفتن به من دیگر میاید باور نمیکردم که تحویلم بگیری مولا مگر به دیدن نوکر‌ میاید؟! این سنگ بی قیمت فقط از برکت تو.. آمد به جایی که فقط گوهر میاید ما مرد و زن ها نوکران اهل بیتیم اینجا فقط فضه فقط قنبر میاید خوب و بد ما را علی امشب خریده خیر علی حتی به خشک و تر میاید نام علی بر لب بیار و در نجف باش هی در بزن! هی در بزن! حیدر میاید العفو یارب بالحسین العفو العفو گفتم حسین و باز حرف سر میاید * از گوشه گودال پاشو شمر آمد دارد ته گودال با خنجر میاید با خنجرش هی میزند روی لبانت دارد صدای ناله ی مادر میاید ذبح تو کار چند ضربه پشت هم بود هی ضربه ها از قبل محکم‌تر میامد قتل تو قتل صبر بود ای داد بیداد هرکس تورا با شیوه ای نو زجر میداد
جمله ای از نور، روی طاقِ عرش افتاده است میزبان هم، بهر مهمانان خود آماده است جان ما آماده ی یک مستی جانانه شد روزه داران! لحظه ی دیدار صاحبخانه شد باز هم شد پشت این در، دیده ی عشاق، تر ما به او مشتاق بودیم، او به ما مشتاق تر السلام ای ماه من! ماه خدا، ماه کریم دست خالی آمدم با دعوت شاه کریم برگه های بخشش ما را که امضا کرده اند یاعلی گویان درِ میخانه را وا کرده اند من خجالت می کشم چون پیشواز آمد علی باز هم پیش خدا، بهر گدا، رو زد علی سفره را که چید مادر، غصه ها شد برطرف چیست شیرینی روزه؟ حبه انگور نجف خاک راه بوترابم، نوکر مولا حسن آخر سالی، غبار از دل تکاندم با حسن ای که می گویی به رویت قفل درها بسته است کربلا رفتن به امضای حسن وابسته است تشنه لب بوده حسین و تشنه لب بوده حسن با همان سوز جگر، با ناله فرموده حسن ... هیچ روزی سخت تر از روز عاشورا نشد کربلا غوغا شد اما آب، دست و پا نشد گریه کردم ... گرچه افطاری که خوردم زهر بود من فدای تشنه ای که در کنار نهر بود روضه ی عطشان شدن را تشنه می فهمد فقط داغ حلق پاره اش را، دشنه می فهمد فقط تا ته حلقوم او، خون گلو رفته چقدر در دهان خشک او، نیزه فرو رفته چقدر
ماه خدا رسیده، ماهی پر از کرامت ماهی که در درونش، بخشایش است و رحمت هر چند روزه سخت است، امّا برای عاشق؛ این تشنگی گواراست، این ضعف، عینِ قوّت ماهی که می‌دهد درس، درس رهایی از بند بندِ قساوت و خشم، بند غرور و شهوّت ماه نزول قرآن، ماه هبوط خیرات هر لحظه‌اش ثواب و، هر ساعتش سعادت‌ قطعاً خدا ببخشد، هر بنده را در این ماه می‌بیند او به لطفش، هر طاعت و عبادت دلها کویری و خشک، از کثرتِ گناهان باران رحمتش داد، بر هر دلی طراوت چون با علی‌ست این ماه، شد تا ابد مبارک با خون خویش داده، مولا بر آن شهادت شب‌های قدرْ یعنی، قدرِ علی بدانیم یا رب بخواه بر ما، حیدر کند عنایت غیر از خدا که داند، جاه و جلال حیدر « زنهار از این بیابان، وین راه بی‌نهایت »
دلم حال دعا می خواست با خود ساغر آوردم سر از میخانه اهل مناجاتت درآوردم برایم باز کردی جا میان روسفیدانت به ستارالعیوبی چون تو امشب باور آوردم در این بازار بی سرمایه خالی مانده دستانم به من اشکی بده ، یوسف ببیند گوهر آوردم ببر با حلقه ای در گوش من را کربلا یا رب بگو : امشب حسین‌ من ! برایت نوکر آوردم شنیدم زیر خنجر در مناجاتش به تو می گفت : برای یاری دینت خدایا حنجر آوردم شنیدم خواهرش از روی تل جان دادنش را دید نشد یاری کنم او را فقط چشم تر آوردم شنیدم داخل گودال با او ساربان بد کرد من از این غصه هر وقت آمدم انگشتر آوردم الهی بشکند دست و عصایی که بر او می زد الهی دق کنم وقتی از این غم سر درآوردم
با غل و زنجیر دور دست و پام آخرش هر طوری که بود اومدم هیچکسی جز تو محلم نمیداد تا تعارفم زدی زود اومدم حالا که من اومدم خودت بگو رو سیاه با چشم گریون نمیخوای خیلی وقته پشت در معطلم درو وا کن خدا مهمون نمیخوای واسه جبران بدی هام اومدم لااقل بهم یه راه حل بده خوب میدونی که علی رو دوست دارم جان مولا به منم محل بده معصیت حس خوبی بهم نداد حال خوب سحرو ازم گرفت بغلم کن منو تحویلم بگیر آخه قهر تا کی خدا دلم گرفت برا عاقبت بخیر شدن باید از همه غیر خودت فرار کنم اگه امشب منو عفوم نکنی با شب اول قبر چیکار کنم یه کاری کن که شب اول قبر رو لبم ذکر خدا خدا بیاد قسمت میدم منو تنها نذار زود خبر بده امام رضا بیاد بیا امشبو به جای غضبت مهربونیتو بهم نشون بده آی اونی که به بدا امون میدی یه بار دیگه بهم امون بده تو بزرگی پس بزرگی کن برام جلو خوبات بدیمو وجب نکن جونمو بگیر ولی جون حسین با عقبوتت منو ادب نکن تو رو به جون اونی قسم دادم که تو گودالم تو رو صدا میزد قربونش برم نه واسه ی خودش واسه خاطر ما دست و پا میزد
سرخوشم از باده ای که یار دستم میدهد جام اشکی که سحر دلدار دستم میدهد همرهان بار سفربستند و من جا مانده ام گفتم آخر روسیاهی کار دستم میدهد وای از نفسم که در راه خطا خوارم نمود او بهانه از سر اجبار دستم میدهد آنقدر توجیه شیطانی بچیند روی هم تا گنه را از سر اصرار دستم میدهد معصیت کردن برایم عادی گشته چرا؟ این بلا را نفس با تکرار دستم میدهد من گنه کارم ولی آخر به عشق فاطمه برگ سبزی حضرت غفار دستم میدهد ناز ساقی را به خون دل کشم تا لحظه‌ای که سبویی لحظه دیدار دستم میدهد زیر دین کس نباشم تا دم جان دادنم جام کوثر حیدر کرار دستم میدهد بوسه دارد دست آن ساقی که ازروز ازل باده را بی منت و آزار دستم میدهد در ازای هر علی گفتن به زهرایش قسم جامی از کوثر صدو ده بار دستم میدهد دانم آخر حق زباب القبله کرب وبلا برگ تضمین امان از نار دستم میدهد