eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
428 عکس
126 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
رقاصه های شهر ،همه باخبر شدند نوباوگان شام ،همه با جگر شدند چشمان هرز ،چشم چران ،بی حیا شدند تیرِ نگاه ها ،سوی زینب به در شدند از پشت بام ،سنگ پراندند ،سوی ما جسم مخدرات ،همه بی سپر شدند بازار بردنم ،تو خبر داری ای حسین ؟ پس دختران به چشم کنیزان نظر شدند هر جا که گفتم از تو ،به من سنگ ها زدند خیلِ حرامزاده ،همه ،کور و کر شدند خیبر تبارها ،به تلافیِ قلعه شان با ناسزا و دستِ بزن حمله ور شدند رضا قاسمی
ای چشمهای هرزۀ شامی، حیا کنید ناموسِ اهلبیت و تماشا! اِبا کنید این ازدحامِ زشتِ اَراذل برای چیست بر آل پاک فاطمه کمتر جفا کنید ما را اسیرِ خارجی و بَرده خوانده اید شرم از امامِ قافلۀ مصطفا کنید عمامۀ امام زمان زیر شعله سوخت رحمی بحال سید مظلوم ما کنید بارانِ سنگها سرِ ما را نشان گرفت یک بار هم نشد که هدف را خطا کنید جای سرِ بریده مگر زیر دست و پاست بهتر که جایشان به سرِ نیزه ها کنید دَف میزنید و هدیه به رقاصه ها دهید خون تا به چند بر جگر هَل اَتا کنید دورِ کجاوه ها سرِ بابا چه میکند این داغدیدگان حرم را رها کنید با آستین حجابِ حرم حفظ شد،چرا با اهلبیت فاطمه اینگونه تا کنید یک صبح تا غروب، اهانت بما بس است دیگر برای قافله یک راه وا کنید ذکر علی اگر که گناه کبیره است پس لااقل حقوق پیمبر ادا کنید از کوچۀ یهود و نصارا حذر دهید تا چند ناروا به دلِ ما روا کنید جشن و سرور و خنده و تحقیر و ناسزا قدری حیا ز قاری قرآن ما کنید ما را محلِ برده فروشان روا نبود یک ذره یادِ روز عذاب خدا کنید محمود ژولیده
نمکِ طعنه به زخم جگرم نگذارید به زمین خوردم اگر، پا به پرم نگذارید چقدر سنگ به لب های كبودش زده اید گریه ام را به حساب پدرم نگذارید یادتان رفته مگر تشنه بریدید سرش كاسه ی آب دگر دور و برم نگذارید نان خشک صدقه پیشكش سفره يتان آنقدر یک سره منت به سرم نگذارید عمر این عمه ی دل خسته به مویی بند است به تماشا سر كوی و گذرم نگذارید ازدحام سرِ بازار برایش كافی ست كوچه ها، سر به سر همسفرم نگذارید وحید قاسمی
فتنه و بیداد و بلا بود شام سخت تر از کرب و بلا بود شام شام بلا تیره تر از شام بود عصمت حق در ملأ عام بود ساز و نی و نغمه و آهنگ بود دسته گل سنگدلان سنگ بود خلق به دور اسرا صف زدند کوچه به کوچه همگی کف زدند فاطمه های حرم فاطمه زخم زبان مرهم زخم همه هرکه به آن خسته دلان رو نهاد زخم زبانی زد و دشنام داد خنده به رأس شهدا می زدند سنگ به ناموس خدا می زدند قافله تا وارد دروازه شد داغ جگر سوختگان تازه شد پای سر رهبر آزادگان عید گرفتند زنازادگان آل ابوسفیان در هلهله آل رسول الله در سلسله وای ندانم که چه تقدیر بود دست خدا در غل و زنجیر بود ماه سر نیزه پدیدار بود یا سر عباس علمدار بود چهره چو خورشید بر افروخته از عطشِ تشنه لبان سوخته دوخته چشم از سر نی بر حسین محو شده، غرق شده در حسین دیده ی اطفال به سیمای او چشم سکینه شده سقای او مانده سر نیزه به حال سجود مهر جبینش شده محو از عمود دیده ی اکبر سر نی نیم باز مانده به لب هاش اذان نماز هرکه به خورشید رخش چشم بست گفت که این سر، سر پیغمبر است رأس امام شهدا نوک نی کرده چهل مرحله معراج، طی زلفِ غباریش پر از بوی مُشک لعل لبش خشک تر از چوب خشک ماه خجل از رخ نورانیش سنگ زده بوسه به پیشانیش هیچ شنیدید که از گَرد راه پرده کشد باد به رخسار ماه هیچ شنیدید که در موج خون صورت خورشید شود لاله گون رخ زگل زخم، بهاران شده وجه خدا ستاره باران شده اشک همه سیل شد از سرگذشت خون، دل میثم شد از این سرگذشت   استاد غلامرضا سازگار
شامیان! من داغدارم، هلهله کمتر کنید خارجی نه! زاده ی پیغمبرم باور کنید کف زدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست نامسلمانان! حیا از دخت پیغمبر کنید با چه جرمی عمه ام را پیش چشمم می زنید؟ نه حیا از فاطمه، نه شرم از حیدر کنید گشته جای شیر جاری اشک از چشم رباب جای خنده، گریه با آن مهربان مادر کنید میهمانم، زاده ی پیغمبرم، آیا رواست جای عطر گل، نثارم خاک و خاکستر کنید؟ این سر ریحانه ی زهراست بر بالای نی از چه رو با خنده استقبال از این سر کنید کوچه کوچه سنگ بگرفتید جای گل به دست تا نثار فرق مجروح علی اکبر کنید زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز شادمانی پای اشک عمه ام کمتر کنید فاطمه با ماست ای نامردﹾ مردم! کِی رواست رقص پای گریه ی صدیقه ی اطهر کنید؟ شیعیان با شعر "میثم" در غم ما اهل بیت دیده را لبریز از خون، سینه پر آذر کنید استاد غلامرضا سازگار
تاکاروان کربلا نزدیک شهر شام شد ناگه دل زینب گرفت آکنده از آلام شد برگوش آمد نغمه شادی وساز شامیان مستقبل این کاروان بی حرمتی، دشنام شد راس شهیدان روی نی در پیش رو ی قافله آماج سنگ کینه ها از هر سرا وبام شد درکوچه ها گردانده شد اهل حریم آل حق دلخون علی بن الحسین با جمله ی ارحام شد بیمار عاشورای خون آنقدر سختی ها کشید در ذکر ایام بدش ورد لبش الشام شد نازم صبوری دل زینب سلام ا...را قلب زنان وکودکان با همتش آرام شد ای وای از کاخ یزید ومجلس بزم وشراب با راس سبط مصطفی بی حرمتی انجام شد دلها بسوزد بهر آن دردانه در ویرانسرا بر سینه اش راس پدر،عمر کمش اتمام شد با خطبه سجاد دین در درگه ظلم یزید خصم حسین بن علی درمانده وبد نام شد شاعر : اسماعیل تقوایی
می روم منزل به منزل می شوم نزدیک شام از تو ممنونم برادر همرهم هستی مدام راس تو بر روی نی قدرت نمایی می کند می فشاند نور خود بر ظلمتم ماهی تمام کاش با ما تو میایی شام ای زیبا قمر تا نبارد بر تو بارانی زسنگ از روی بام غیرت اللهی َ،نباشی بهتر است تا ننگری اهل بیتت را میان صحنه ای پر ازدحام ای برادر شامیان شادی کنان سر می رسند بی ادب هایی بدور از احترام وبی مرام تو میا تا که نبینم راس تو در تشت زر تا نبینم ضربه های خیزران بر آن مدام تو میا تا بر رقیه راس بابا ناورند تو میا شاید که عمرش ناشود آنجا تمام ای برادر کن دعایی صبر من افزون شود تا رسانم بوی خاک کربلا بر این مشام شاعر : اسماعیل تقوایی
مردمِ سرمست در شامِ بلا آماده اند پشتِ دروازه نشسته..بی ریا آماده اند شهر آذین بسته شد، شادند اهلِ این دیار سازها آماده و رقاصّه ها ..آماده اند باز شد دروازه و سرها به روی نیزه ها سنگ ها در مشت با قصدِ رجا آماده اند در میانِ هر سری یک محملِ بی پرده است بر تماشای نوامیسِ خدا ..آماده اند چشم ها هیز و رُخِ نوباوگان است بی نقاب دختران می لرزند و اهلِ جفا آماده اند وای از اهلِ یهود و کوچه ی باریک شان آتش و هم سنگها هم چوب‌ها آماده اند کینه های بدر و خیبر موج زد در قلب ها باز هم این قوم..بهرِ ناسزا ..آماده اند هتک حرمت می کنند بر حضرت شاهِ نجف بهر لعنت گفتنِ شیرِ خدا ..آماده اند روضه خوان!دیگر نخوان که صبرمان لبریز شد بهرِ مردن مطمئنم شیعه ها آماده اند
از تیرگی شام دل اسمان گرفت وقت ورود شد نفس کاروان گرفت ذریه ی بتول اسیران سلسله باران سنگ بر سرشان ناگهان گرفت راسی که بود بر سر نیزه نشان عشق پیرزن یهودیه اورا نشان گرفت راهی نبود از در دروازه تا به کاخ از صبح تا غروب ولیکن زمان گرفت اشک سر بریده درامد که خواهرش جا در میان مجلس نامحرمان گرفت ای دختر علی چقدر داغ دیده ای این روزگار از تو چه سخت امتحان گرفت بازجر نانجیب  شبی روبرو شُدو اینگونه شد رقیه که لکنت زبان گرفت
زنهای شام غصه معجر نداشتند کمبودی از غنیمت و زیور نداشتند در کوچه ها نشد سرشان زخم سنگ و چوب در پیش چشم رأس برادر نداشتند بر خار، پا برهنه نبودند کل راه زنجیر هم به گردن مضطر نداشتند اطرافشان به هلهله نامحرمی نبود داغ تنور و سوختن سر نداشتند حین حراجِ سوخته‌ی گاهواره ای شرمی ز داغ سینه مادر نداشتند بی شرم های کوچه‌ی برده فروشها شرم از کنیز خواندن سرور نداشتند یک زن دلش به حال اسیران کمی گرفت میگفت کاش کودک دختر نداشتند نامردهای شام چه مردانه میزدند جز تازیانه صحبت دیگر نداشتند از دینشان که خیر ندیدیم کاش که در شهرشان یهودی کافر نداشتند در پاسخ تلاوت قرآن نیزه ها از سنگ و چوب حربه بهتر نداشتند از سنگ و چوب و آتش عوض شد رخ حسین دست از سرش هنوز ولی برنداشتند
🌷🌷🌷 گفت زین العابدین تا اخرعمرش مدام ای امان ازکوفیان و صدامان ازشهرشام بود منزلگاه ما بردرگه ساعات شهر بین ان نامردمان,بازاریان خاص وعام نی کسی حرمت که اینان اهل بیت عصمتند نی به جززنجیر وغل بر دردمابود التیام اه از ان شامیان باسنگ و اتش امدند اه از قوم یهودی اه از ان انتقام برفراز اسمان هجده سرببریده بود ظلم ظالم تا به کی باشد به دنیا مستدام عمه ی مظلومه ام تا راس بابایم بدید بادلی محزون بگفتا(یابن امی والسلام) کاش میشد لحظه ای بوسه بگیرم ازلبت حیف امد خیزران شدارزویش ناتمام ✍
🏴سبک شور روضه ای ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها 🏴بند اول 《واویـــلا،امون از شام بلا》 رسیده کاروان به شام واویلتا و الامان مهدیِ صاحب الزمان آجرک الله آقا جان وقت ورود اُسراست هلهله تو محله هاست یه عده دف میزنن و سر حسین رو نیزه هاست انگاری عید شامیاست بساط رقصشون براست خیلیا با طعنه میگن قافله ی خارجیاست 《واویـــلا،امون از شام بلا》 🏴بند دوم زینب و دشمن خدا زینب و دیده ی عوام زینب و عده ای پلید زینب و کوچه های شام زینب و غربت عجیب زینب و درد بی حساب زینب و دست بسته و زینب و مجلس شراب زینب و رقص شامیا زینب و زخم بی امان زینب و عده ای یهود زینب و چوب خیزران 《واویـــلا،امون از شام بلا》 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی