eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
573 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
باسلام خدمت عزیزان توجه بفرمایید جهت دسترسی به اشعار و سینه زنی ها و شب های مورد نظر خود بر روی هشتگ ها بزنید👇👇👇 همچنین اشعار و سینه زنی های سالهای قبل هم در کانال موجود میباشد با جستجو کردن( ها) امکان دسترسی به آنها فراهم است. و همچنین برای دسترسی به اشعار سال1402 روی این هشتگ ها بزنید. 👇👇👇👇👇👇👇
دانی که شام، از چه شده نام این دیار؟ رویش سیاه گشته و روزش همیشه تار در سـینه ها چـو نور ولایـت نداشـتند بی بهــره مـانـده اند ز الطاف کـردگار نامـردمان آن هـــمه ظلمت نشین جهل ننگـین تریــن قبــیله ی تاریــخ روزگار آذین نمــوده اند همـه کوچه های شهـر تا بشکــنند شــوکـت دل های داغـــدار دامانشـان پر است، ز سنگ جـفا و کین گــویا که می رونـد به میــدان کارزار دروازه موج میــزند از سیـل جمعــیت چشـمانشان بســوی افــق گــرم انتظار ناگـه سپـیده گشـــت هویــدا درآسمان از شرق نیــزه شد، سـر خورشید آشکار یک قافله به هــمـره ســرهای اخــتران آمـد ز گَــرد راه در امــواجــی از غــبار پر شدفضا زعطرحضوری که نادر است عطــری ز جنـس یاس پراکـنده در بهار هجده سر بریده چـو منظومـه های نور هـر یک ندیـم محـمل زنهــای سـوگــوار وارد شـدند صـبح سیـاهی به شهر شام با دسـتـهای بسـته و چشــمان اشک بار زخـــم زبان مــردم شــامی مـثال تیـر می آمدش به سینه ی زینـب ز هـر کنار سنگ جــفا و بال شکســته کجا رواست افتـاده اند خیـل اسـیـران بـه اضــطرار وقت غــروب جــای غـریبان خرابه شد با سینــه های زخــمی و دلهـای بی قرار داغ اســارت از تن بی سر گــرانتر است آتش گرفت دشت "شقایق" از این شـرار حمید رضازاده " شقایق"
663146fece5b9f8d7ab2b285_8640964765672712585.mp3
زمان: حجم: 1.06M
زینب رسیده / آه و واویلا قامت خمیده/ آه و واویلا یک قافله از اسیران سادات امشب رسیدن به شام خرابات بسکه معطل شدن پشت این در اسمش شده بعد ازین باب ساعات با حالتی زار / آه و واویلا رفتن به بازار / آه و واویلا مردم برای تماشا رسیدن بر تن لباسای شادی پوشیدن قلب تموم اسیرا شکسته از بس که دشنام و طعنه شنیدن سنگ از لب بام /آه و واویلا میخورد به ایتام/ آه و واویلا دیگه برامون نموند احترامی بر گرد محمل یه عده حرامی با بغض حیدر زدن بچه هاشو سرها شکسته به سنگای شامی حرمت شکستن / آه و واویلا دستارو بستن / آه و واویلا بالای نیزه سرای بریده قد تموم یتیما خمیده از باب ساعات تا ویرونه ی شام از صبح تا نزدیک شب طول کشیده شادی میکردن / آه و واویلا مشروب میخوردن/ آه و واویلا جون اسیرارو بر لب رسوندن قلب همه بچه ها رو سوزوندن پیش دو چشم علمدار لشکر ناموسشو خارجی زاده خوندن بزم شراب بود آه و واوبلا آستین حجاب بود آه و واویلا
4_5877312532942689248.ogg
زمان: حجم: 130.1K
انا لله و انا الیه راجعون *سُبیَت زینب* به پشت دروازه ساعات معطله عمه ی سادات قافله از شلوغترین راه اومده در شام خرابات میان همه برا تماشا تو بازار برده فروشا زینبو میزنن به پیش چشمای ساقی العطاشا انا لله و انا الیه راجعون *سُبیَت زینب* نمونده بود هیچ احترامی محله ها پر از حرامی سر همه بچه یتیما شکسته با سنگای شامی به انتقام بدر و خیبر ما رو زدن با بغض حیدر سرا میفتاد زیر مرکب حتی سر علیه اصغر انا لله و انا الیه راجعون *سُبیَت زینب* سوت و کف و هلهله بودو خنده های حرمله بودو دستا توی سلسله بسته پاها پر از آبله بودو کنار سرهای بریده قامت دخترا خمیده دروازه تا دم خرابه صبح تا غرووب طول کشیده انا لله و انا الیه راجعون *سُبیَت زینب* آتیش رو معجرا میریختن خاکستر از بالا میریختن یه عده رقاصه ی شامی به دور محملا می ریختن جونمونو به لب رسوندن دل یتیما رو سوزوندن جلوی چشمای ابالفضل سکینه رو خارجی خوندن انا لله و انا الیه راجعون *سُبیَت زینب*
غروب مه غم به آخر رسید طلوع مهِ تارِ دیگر رسید به شام بلا نیز خواهر رسید به همراه راس برادر رسید نگر عمه‌ی پاک سادات را و در وازه ی نحس ساعات را چو آمد ز ره، خسته آن قافله اسیران همه در غل و سلسله به همراهشان خولی و حرمله میان کِل و شادی و هلهله ز مهمان نوازی، اهالی شام بر آنان زدند سنگ از روی بام جفاها شد از قوم پست لعین بر آن اهل بیت رسول امین روانه نمودند از روی کین چو از کوچه های یهودی نشین که اینان همه وارث حیدرند همه اهل بیت یل خیبر ند بگیرید از اینان دگر انتقام بگیرید از هر چه سر انتقام ز سرهای مد نظر انتقام به چوب و به سنگ و حجر انتقام بریزند خاکستر از روی کین به روی سر سیدالساجدین ز یک سوی رنج و غم بی حساب ز سوی دگر گریه های رباب ز سویی بدستان آنان طناب ز سویی ورودِ به بزم شراب امان از دل زینب و کودکان امان از لب و چوبه ی خیزران
ازدحام است در ورودی شام سنگ در دست، منتظر بر بام تشنگی و گرسنگی به کنار وای از این مصیبت بازار به تن شامیان لباس عییید همه جا بوی عطر می‌پیچید تا که زینب رسید خندیدند دلقکان پیش پاش رقصیدند دل سنگ آب میشد از حالش چِقَدَر چشم بود دنبالش درمسیر آنقَدَر محن می دید مرد بد چشم و بد دهن می دید همه زینب صداش می‌کردند من بمیرم نگاش می‌کردند معجری که نبود بر سر او هاله ای نور بود معجر او چند هرزه شراب میخوردند پیش او عمدا آب میخوردند زن بد کاره ای که دف میزد حرف بد به شه نجف میزد بین زنها صدای هلهله بود دختر مرتضی به سلسه بود تا که عمه روی زمین افتاد زیر زنجیر پیر شد سجّاد دَخَلَتْ زینبُ به بزم شراب رفت تا تشت زر سر ارباب خیزرانش همین که بالا رفت دختری روی پنجه ی پا رفت
اینجا همه کورند و از آیات می‌گویند خورشید را حتی چراغی مات می‌گویند این سرزمین تیره را شامات می‌گویند پای زمان انگار اینجا لنگ می‌گردد یعنی چهل گامش چهل فرسنگ می‌گردد این باب را دروازه‌ی ساعات می‌گویند این سو زنانی خسته با اطفال می‌آیند پانصد هزار آن سو به استقبال می‌آیند افلاک، از نحسی این اوقات می‌گویند تا رأس مولا بین صف‌ها می‌رود بالا آواز می‌خوانند و دف‌ها می‌رود بالا در شعرشان رقاصه‌ها طامات می‌گویند بر نیزه‌ها حتی امیری می‌کند این سر سائل بیاید دست‌گیری می‌کند این سر او را کماکان قبله‌ی حاجات می‌گویند آل علی را شامیان خون جگر دادند از کوچه‌ی تنگ یهودی‌ها گذر دادند اینجا مسلمانانش از تورات می‌گویند پیرزنی که در سرش جز فکر خیبر نیست برداشت سنگی از زمین پرسید این زن کیست گفتند او را عمه‌ی سادات می‌‌گویند اموال را بردید حرفی نیست شامی‌ها اما کجای این جهان آه ای حرامی ها روبندهای کهنه را سوغات می‌گویند
الشام گفتی و غمِ غربت شروع شد حالا دوباره داغ شهادت شروع شد ای پرچم کرامت روضه تو گفته ای در شهر شام اصل مصیبت شروع شد انگار تازه بعدِ چهل منزلِ غریب ساعات مرگ بار اسارت شروع شد بعد از سه شب تحمل دنیای دردها دروازه باز گشت و شرارت شروع شد بر نیزه ماه زینب کبری طلوع کرد با دست های بسته زیارت شروع شد از کوچه ای به کوچه ی دیگر در این مسیر یک راه تازه ای به جسارت شروع شد چون از شراره معجر سالم نماند، پس شرمندگی ز اهل و عیالت شروع شد خورشیدِ روی نیزه به حالت گریسته تا کینه ی یهود، به غایت شروع شد از گفتن مصیبت بازار عاجزم آنجا که تازه های شقاوت شروع شد حرف خرید بود و فروش و از این قبیل یک لحظه انتهای اهانت شروع شد در ازدحام چشم تماشاچیان شهر خيرات نان به اهل کرامت شروع شد از دین خروج کرده که گفتند بر شما از آسمان نیزه تلاوت شروع شد
آنچه ما دیدیم بعد از کربلا زجرآور است تازه در شامیم و شام از کربلا سوزان‌تر است ما به عشق تو چهل منزل اسارت آمدیم موج گیسوی پریشان تو مارا رهبر است ما به امید تو اینجاییم چشمت را نبند تا سر تو بر سر نیزه است مارا معجر است شکر حق هرگز‌ نمیگردیم اینجا بی‌حجاب جای چادر بر سر ما آتش و خاکستر است با تکان شاخه سیب سرخ می افتد به خاک آن سر افتاده زیر پا علی اصغر است سالها بعد از تو ما در کوفه می‌ماندیم کاش نان تصدق خوردن از در شام گشتن بهتر است کوچه‌گردان یهودی ‌هاست ناموس علی در گلوی مردم این شهر بغض خیبر است شب شد اما کوچه و بازارشان پایان نیافت راه‌ها تکرار شد یا شهرشان پهناور است بین بازاریم و با چشم خریدار آمدند آه یا غیرت میان کاروانت دختر است
4_5976397432756375506.mp3
زمان: حجم: 1.04M
‌‌﷽ ... روز و شب واست گریونم و... یادِ عاشورا دل خونم و... روضه ی گودال میخونم و ... وای حسین ۲ همدم اشک و ناله شدم روضه دارِ قافله شدم همسفر با حرمله شدم وای حسین ۲ از همه دنیا / خواهرت سیر شد به خدا بعد از تو / زینبت پیر شد شب و روز فکرِ / داغِ گودالم یادمه پرپر شد / همه آمالم * (ای حسین جانم)‌۴ دردامو نمیام به روم اما آتیش می‌ریخت از رو بوم زینب بود و مجلسِ حروم وای حسین ۲ من چی بگم از آزارِ شام پیشِ چشمای انظارِ شام ما رو بُردن تو بازار شام وای حسین ۲ دخترت تو شام / هی گله می‌کرد وقتی خولی پیشم / هلهله می‌کرد اونی که طعنه / بی امون می‌زد به لبای خشکت / خیزرون می‌زد * (ای حسین جانم)‌۴
صبح اینجا شبیه شام شده دم دروازه ازدحام شده زن رقاصه داشت کف میزد دختری بین شهر دف میزد دم دروازه ریسه بندان است دم دروازه سنگ باران است به چه روزی دچار شد زینب حالتش غصه دار شد زینب غصه ای قدر نه فلک خورده از سنان و شبث کتک خورده... سِترِ ناموسِ کبریا زینب مانده مابین لات ها زینب! از روی پشت بام سنگ زدند به حجاب عقیله چنگ زدند آه از کوچه ی یهودی ها ماند روی تنش کبودی ها زینب و هلهله؟! زبانم لال... زینب و حرمله؟! زبانم لال... دست او بسته شد میان طناب آه زینب کجا و بزم شراب؟! روز در پیش چشم او شب شد بین نامحرمان معذب شد بس کن ای روضه خوان چه می گویی؟
سلامٌ علی قلبِ زینب الصبور ابکی علی زینب الکبری و کربتها آقا اسیر عشق تو بی بال و پر نیست در راه عشق و عاشقی اصلا ضرر نیست اینجا دم دروازه ی قوم یهود است یعنی مسلمانی در این کوی و گذر نیست مشغول رقص و هلهله، کف می زنند و اینجا کسی گریان و با چشمان تر نیست پیرزنی با سنگ بر پیشانی ات زد نفرین به او، نفرین زینب بی اثر نیست با ضربه اش از روی نیزه سر زمین خورد در زیر سم اسب ها که جای سر نیست من یک تنه بین سنان و شمر و اَخنَس "عباس‌، از این ماجراها بی خبر نیست" از روی نی دیدی مرا در بین بازار؟! در بین بازار کنیزان کم خطر نیست شد آستینِ پاره ام پوشیه ی من اما خیالت تخت! اینجا رهگذر نیست از پشت بام خانه ها خاکستر داغ... "اَجر ذَوِی القُربی" ی ما در این سفر نیست بزم شراب و مجلس اغیار رفتم جایی شبیه بزم می اینقدر شر نیست با خیزرانش بر لبانت ضربه می زد جای تو در بزم یزید و طشت زر نیست خیلی میان شام اذیت شد عقیله بالاتر از شامِ بلا از هر نظر نیست اخنس(لعنت الله علیه): او از غارتگران خیام در روز عاشورا بود و از کسانی بود که بر بدن مطهر ابی عبدالله(ع) تاختند یکی از اقدامات اخنس دزدیدن عمامه ی سر اباعبدالله بود. خداوند عذابش را زیاد بگرداند ان شاالله