eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
568 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
همه اجسادِ کافرها کفن شد دلِ اولادِ مولا پُر مَحَن شد به روی خاکِ صحرا جسمِ پاکش رها آن کشته ی دور از وطن شد ✍️
هنگام فراق آمده وچاره ندارم باید که تورا دامن صحرا بگذارم تا شعله ی خورشید نسوزد بدنت را باید که تورا دست گون ها بسپارم فریاد کنم نام تو را بر سر بازار این واقعه را بر دل دنیا بنگارم اینجا چو کسی قدر گهر را نشناسد باید که خودم زخم تنت را بشمارم اینجا سربازار فقط طعنه فروشند زخم است وفقط زخم که مانده ست کنارم باید که ستایند همه قدر معلم اما بجز از طعنه نکردند نثارم وقتی که نه ماه است ونه خورشید به ناچار در ظلمت این مرحله من قافله دارم باچشم پر از درد مکن خیره نگاهم جسمت به زمین ماند وسرت برده قرارم غمبارترین ندبه ی تاریخ شود گر بر حنجره ات با لب خود بوسه بکارم گفتم به صبا تا بنوازد بدنت را من خسته ترم طاقت این کار ندارم
بر سینه و بر سر زنان روز عاشورای خون گشتی تمام گشت پیروز آن امام تشنه کام رو، سِیَه شد دشمن اسلام ودین ابن سعد وحرمله شمر لعین دشت پرخون ،از تن آن عاشقان در خجالت آب شد زان تشنگان هرچه گل بود ازستم پرپرشده پاره پاره پیکر و بی سر شده دشت وصحرا غرق در عطر گلاب از شهیدان بخون گشته خضاب یک طرف پیر مظاهر غرقه خون یک طرف جسم وهب شد لاله گون حُرّ نام آور فتـــاده بر زمین آن که فرق او دوتا گشته زکین عُون وعبدا لله وجعفر کشته شد پیکر آنها بخون آغشته شد خوش بحال جُون گشتی روسپید شد براه شاه مظلومان شهید شوذِب وعابس همه یاران فدا نامشان جاوید درراه خدا یادگار مجتبایش کشته شد قاسمش درخون خودآغشته شد شبه پیغمبر (ص)علّیِ اکبرش اربا اربا پیش چشمان ترش شد جدا دست علمدار سپاه پاسدار با وفای خیمه گاه در کنار علقمه نقش زمین گشت عباس آن گلِ ام البنین روی دستش شیرخوارش رازدند تشنه لب آن گلعذارش را زدند دست وپا می زد علی اصغرش با سه شعبه پاره گشتی حنجرش داغ سختی بر دل عالم نشست قامت پیغمبر(ص) اکرم شکست شد ازاین ماتم بسی زار وحزین باب دلخونش امیر المومنین (ع) شد حسن نوحه سرا بهر حسین می زدی برسر برآن نور دوعین انبیاء در ماتم او نوحه گر اولیاء غرق غم او سربسر شمر ملعون سوی مقتل شد روان زینبش بر سینه وبر سر زنان فاطمه (س)میزد بسر در قتلگاه یا بُنیّ تشنه کام بی گناه نیِّر تابان فتادی برزمین تیره وتاریک شد عرش برین کودکانش دربیابان روی خوار می دویدی با دوچشم اشکبار سیّد سجاد(ع) قلبش پاره شد دید ناموس خدا آواره شد خواهر آمد دید جسم پاک او پیکر صدپاره وصدچاک او گفت میخواهم ببوسم حنجرت ای برادر جان بمیرم کو سرت خم شد و رگهای اورا بوسه زد جای جّد ومام و بابا بوسه زد اشک ازچشمان (راسخ) شدروان بر حسین (ع) وبر تمام یاوران سیدرضاراستگو (راسخ کاشانی)
:به سمت گودال از خیمه دویدم من... ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ دوباره چشمــای گریونِ یک خــواهر به سمتِ گوداله به سمت یک پیکــر میگـــه خــداحــافـــظ بـــرادرِ زینب ســرت شــده داداش، همسفـر زینب غــریب خـواهـر وای (۴)   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎•••─ کجا برم بی تو که تکیه گاهم نیست قافله سالار و پشت و پناهم نیست تنت رو تا دیدم رو خاک این صحرا ناله کشیـــدم باز  به آه  و  واویــلا غــریب خـواهـر وای (۴)   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎•••─ سرت به نِیْ دیدم از نفــس افتـادم شکستــه قلبـــم رو ، صدای فریادم پاشو ببین داداش رخت اسارت رو صورت نیلی رو زخــم جسـارت رو گریه طفــلان  بر، ناقـهٔ بی محمل نالــه و افغــان دختـر خونیــن دل غــریب خـواهـر وای (۴)     𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎•••─ نگاهی کرد سمت علقمه با حسرت صدا زد ای کوه عشق و وفا،غیرت میون نامحـرم بی کس و بی یارم پاشـو ابوفاضــل  پاشـو علمــدارم غــریب خـواهـر وای (۴)     𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎•••─ از این همـه غربت آه و فغان دارم همسفـری مثل شمــر وسنان دارم خنـــدهٔ نامحــرم می دهـــد آزارم می کُشـــد از الان غصــــهٔ بازارم غــریب خـواهـر وای (۴)   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎•••─ رقیه سعیدی(کیمیا)
ای سرزمینِ داغِ دل پرور خداحافظ آب فراتِ بی وفا دیگر خداحافظ سقّایِ لب تشنه، برادر جان! أباالفضلم(ع) ای دستهایت شافع ِ محشر خداحافظ ای مشکِ پاره...چشمهایِ تیر خورده و... ای قامتِ زخمی ِ سرتاسر خداحافظ مانندِ بابا از نگاهم غصّه را خواندی غمخوارِ عمّه! یا علی اکبر(ع) خداحافظ لعنت بر آن تیرِ سه پر! بر حرمله لعنت... آلالهٔ پرپر؛ علی اصغر(ع) خداحافظ ای یادگارانِ حسن(ع) بستند دستم را خیلی جسارت شد به ما آخر...خداحافظ آه ای عصایِ پیریِ بر خاک افتاده ای دو عقیقِ سرخ! ای مادر...خداحافظ سالار زینب(س)! رفتنت بیطاقتم کرده رفتم عزیزم با دلِ مضطر...خداحافظ ای ردّ خون بر رویِ لبهایِ ترک خورده‌ ای تشنگی و خشکیِ حنجر خداحافظ ای پیکرِ سیراب از شمشیر و سرنیزه آه ای قفایِ خونی از خنجر خداحافظ شد وقتِ رفتن آه قلبم مانده در گودال بیتابم ای جانِ دلِ خواهر خداحافظ افتاده ای بر خاک! زیرِ آفتابِ داغ... دردت به جانم! ای تنِ بی "سر" خداحافظ!
زمان: حجم: 128.6K
افتاده بی سر    سامان زینب ورق ورق شد    قرآن زینب آه  ای شاه بی سر   در خون شناور   لب تشنه پرپر از سینه گویا   قلب مرا برد امشب سرت را   خولی کجا برد آه..... یک جای سالم   در این تنت نیست ای یوسف من    پیراهنت نیست آه..... من جای حیدر   من جای مادر می بوسم اینجا     رگهای حنجر آه..... ما هر دو داریم   بر تن نشانه تو  زخم تیغ و     من تازیانه آه ای پاره بدن    بی غسل و کفن   برادر من
4_5998936343088994664.mp3
زمان: حجم: 749.8K
مجروحه حسینم قسمش ذکر نجات نوحه حسینم من بی چاره می‌شم اگه از تنش جدا شه روح حسینم نیزه دارا همه دورش جمعن ولی من نشد برم وداع کنم نمیشه براش مرهم ببرم نیزه‌ها رو از تنش جدا کنم آه چقد مظلومه ،آه چقد مظلومه قاتلش کدوم جراحت شده نامعلومه بند دوم نشنیدم دعاشو تشنگی برده دیگه جوهره‌ی صداشو قاتل حد نگه دار اینجا سینه‌ی امامه ، قرآنه پاشو حنجره‌‌اش رو توبریدی نامرد تونذاشتی بشنوم حرفاشو جونشو گرفتی و یک لشکر قطعه قطعه می‌برن اعضاشو آه حسینم تنهاس،آه حسینم تنهاس من بمیرم حسین من مقطع الاعضاس
ظاهرش اشک است اما باطن آن گوهر است پس خوشا چشمی که  پایِ این مصیبت ها تر است گریه یعنی غیر این بیرق ندارم مأمنی گریه یعنی باز هم یک بی نوا پشت در است اشک هایم را امانت می دهم دست خودش اشک هایی که تمام ثروتم در محشر است ابر و باد و ماه و خورشید  و فلک سینه زنند خوش به حال هر که جزءِ این سیاهی لشکر است راه در خلوت سرای او ندارد هر کسی بیشتر می سوزد اینجا هر کسی عاشق تر است من چه از  خود داشتم ؟ زهرا به من داد آبرو بانیِ این اشک ها این نوکری ها مادر است ما همه عبدیم ، عبدِ بچه های فاطمه پادشاهی مختصِ ایل و تبارِ حیدر است در دلِ گودال هم آقای کل عالم است این سرِ بر نیزه رفته از همه عالم سر است ای که از حالا به فکر اربعینی ،غم مخور مادر سادات فکر کربلای نوکر است ## باز هم حرف سنان و روضه ی گودال شد روضه از جسمی که در خونِ خودش غوطه ور است چشم هایش نیمه باز و تیکه اش بر نیزه هاست بیشتر از هر چه فکرِ بی کسیِ  خواهر است یک نفر آمد که در گودال سیرابش کند دیر آمد ...دیر... دیگر لحظه های آخر است شمر دستت بشکند، کمتر بچرخان نیزه را این گلوی پاره  جایِ بوسه ی پیغمبر است چیزی از پیکر نمانده ، آه اما ساربان چشمِ نحسش در پیِ دزدیدن انگشتر است
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد زینب کنار رأس برادر شکسته شد از دور دید ، شمر کجا پا گذاشته اینگونه شد نماز عقیله نشسته شد می دید دسته دسته به گودال آمدند می دید جسم دلبر خود دسته دسته شد با نیزه ای که روی گلویش گذاشتند راه نفس کشیدن ارباب بسته شد خیلی مسیرِ خیمه و گودال را دوید یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
مقاتل نوشته تو را کشته اند تو را تشنه در کربلا کشته اند بمیرم ز تیغِ جفا کشته اند خلاصه تو را ناروا کشته اند سرِ نیزه قاریِ قرآن شدی تو زیباترین ذبحِ جانان شدی چرا بردنت گودیِ قتلگاه چرا کشتنت تشنه وُ بی گناه ز بالای تل چشمِ خواهر به راه ز تو دل بریده چه با اشک و آه تنت فرشِ جولانِ مرکب شده سیه پوشِ داغِ تو زینب شده نشسته سرِ سینه ات دشمنت عدو کف زنَد وقتِ جان دادنت کجا رفته آن کهنه پیراهنت یقیناً که غارت شده از تنت شده آسمان در نگاهِ تو دود تویی کشته‌ی تشنه بینِ دو رود تو در بحرِ خون میزدی دست و پا دریغا شد آن سر جدا از قفا یکی ضربه میزد تو را با عصا یکی می ربود از تنِ تو عبا بگرید به بالینِ تو مادرت که بهرِ صله شمر برده سرت تو در قتلگه، روی تل خواهرت نگه می کند بر تنِ بی سرت ز بس نیزه ها خورده بر پیکرت به یاد آمدت کوچه وُ مادرت لبت آه بود و دلت کوهِ درد که تیغِ عدو با تنِ تو چه کرد شده راسِ پاکِ تو از تن جدا شده نامِ تو مشعلِ کربلا مقیمِ بهشتِ وصالِ خدا تویی معنیِ سوره ی هل اتی در آغوشِ تو غنچه ای وا شده غمِ زخم هایت شکوفا شده نسیمِ نگاهت چه فریاد داشت چه شِکوه ز بیدادِ جلاد داشت چو داغِ پدر را ز شیاد داشت که نامردیِ کوفه را یاد داشت چو خون تا که جاری شده از لبت شده داغِ تو روضه ی زینبت!
8.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نزدیک سه ساعت ، می‌دادن عذابت دست نحس قاتل  با خون کرد خضابت نزدیک سه ساعت ، سختی می‌کشیدی طعم نیزه ها رو ، توو گودال چشیدی ای مظلوم حسینم از دنیای بی تو ، سیر شد دیگه زینب توی این سه ساعت ، پیر شد دیگه زینب ای مظلوم حسینم نزدیک سه ساعت ، خون ریخت از سراپات تو درد می‌کشیدی ، می‌خندید به دردات با سنگ می‌زدن هی ، از نزدیک و از دور وای از سنگی که خورد ، توو پیشونی بدجور ای مظلوم حسینم نزدیک سه ساعت ، نیزه بود و نیزه زیر تیغ و خنجر ، بودی لحظه لحظه نیزه پشت نیزه ، خنجر پشت خنجر پیش چشم زینب ، می‌کوبید به حنجر ای مظلوم حسینم نزدیک سه ساعت ، زجرت دادن آقا شد بیچاره زینب ، از این اِتِفاقا جون داشتی هنوزم ، که خنجر کشیدن لب تشنه سرت رو ، نامردا بُریدن ای مظلوم حسینم نزدیک سه ساعت ، وحشیانه کُشتن آقاجانِ مارو ، بی رحمانه کُشتن با یک کهنه خنجر ، گردن شد پر از خون وقتی می‌بُریدن ، زنده بود آقامون ✍بهمن عظیمی
هر شب جمعه‌ شعر غم دارم که برآید ز قلب غمبارم قلم از داغ شعر گریان است صفحه از هُرم شعر سوزان است شعری از جنس سوز و آتش و آه برگرفته ز ماتمی جانکاه هر شب جمعه‌ قصه ای پُر راز همره غُصه می‌شود آغاز هر شب جمعه‌ در حرم باید مادری پاک و محترم اید در تمامی عرش زمزمه است باز هنگام داغ فاطمه است هرشب جمعه او ز عرش برین پا گذارد ز هودجی به زمین چون بیاید سوی حرم گل یاس عالمی می‌شود پُر از احساس و ملائک به لب نوا دارند همگی داغ نینوا دارند چون بیاید ملیکه ی ملکوت همه جا همهمه ست نیست سکوت گرچه یک دست بر کمر دارد باز در دل غم پسر دارد خون جگر، با دلی پر از تب و تاب شوید حلقوم را به اشک و گلاب با غمی که فقط خدا داند روضه ی قتلگاه میخواند روضه ی بازِ تشنگی و عطش روضه ی مشک آب و روضه ی غش روضه ی از قفا بریدن سر روضه ی بازِ حَنجر و خنجر روضه ی بازِ پیکری صد چاک بی کفن پیکری فتاده به خاک روضه پر سوز و آه و پی در پی روضه ی سر ، سَرانِ بر سر نی بوسه چون ميزند بر آن حلقوم گویدش یا بُنَیَّ یا مظلوم از چه از کین سرت جدا کردند در بیابان تنت رها کردند زخمهایت چرا نمک خورده لب خشکت چرا ترک خورده زینت دوش مصطفای نبی آب مهر منو تو تشنه لبی؟ پدرت بو تراب و جان منی روی خاک از چه رو تو بی کفنی تا ابد از غم تو می نالم به فدایت شوم عزیز دلم بر تن بی سری که درصحراست هر شب جمعه‌ نوحه گر زهراست هر شب جمعه‌ گوشه ی گودال مادری خسته می رود از حال هر شب جمعه قصه ای غمبار همره غُصه می‌شود تکرار