eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
571 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان: حجم: 289.6K
اَلسّلامُ عَلی حجت پروردگار اَلسّلامُ عَلی فاطمه را یادگار کشته ی زهرکین سیدُ السّاجدین وا اماما ، وا شهیدا (۲) ای سلام خدا به کشته ی راه دین سید العارفین، امام اهل یقین ای سِلاحت بُکا بهر خون خدا وا اماما ، وا شهیدا (۲) السلامُ عَلی خطیب شام بلا یادگار حسین، بی کفنِ کربلا بعد بابای تو شده آوای تو وا اماما ، وا شهیدا (۲) همچو جدّت علی، از همه خسته شدی فاتح شهر شام، به دست بسته شدی بین قوم پلید شد حقیرت یزید وا اماما ، وا شهیدا (۲) در غم ساجدین، زمزمه ی شیعیان تسلیت تسلیت، مهدی صاحب الزمان ای پناه همه پسر فاطمه آجرک الله، بقیة الله (۲) یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
بسم الله الرحمن الرحیم من از تبار حسینم عزیز زهرایم من از عشیره ی پاک رسول طاهایم بزرگ زاده ای از سرزمین بطحایم چهارمین قمر و شاهبیت دنیایم «به افتخار ، چنین است ریشه و نسبم من از تبار ابرمرد خطه ی عربم» ◾️◾️◾️◾️◾️ همان کسی که لقب داشت ساقی کوثر بجای احمد مختار خفت در بستر و در کلام الهیست نفس پیغمبر همان که با غضبش کنده شد در خیبر «چگونه طعنه به اولاد بوتراب زدید؟ به دستهای عزیزان او طناب زدید» ◾️◾️◾️◾️◾️ بلاکشیده منم ، رنج و غصه دیده منم ز دشمنان خدا ناسزا شنیده منم شبیه مادر سادات ، قد خمیده منم هزار مرتبه جانش به لب رسیده منم «گرفته ام چقدر رنگ‌ و بوی بابا را به گریه بوسه زدم من گلوی بابا را» ◾️◾️◾️◾️◾️ نمانده بود دگر جای سالمی به تنش تنی که غارت یک لشکر است پیرهنش میان هلهله ها بود ، دست و‌پا زدنش غریب بود و فقط بوریا شده کفنش «برای غارت او کشمکش بپا کردند برای خاتمش انگشت را جدا کردند» ◾️◾️◾️◾️◾️ چقدر آتش کینه زدید دلها را مغیره وار زدید اهلبیت زهرا را رسانده اید به لب جان آل طاها را کشانده اید به بازار عمه ی ما را «چه ظلم بدتر ازین ، خارجی خطاب شدیم نشانده در وسط مجلس شراب شدیم...» ✍امیر قربانی فر
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم عجب خاطراتی ، عجب روضه هایی عجب روزگاری ، عجب کربلایی رو دستم گرفتم ، تنِ بی سرش رو زدم حنجرش رو ، عجب بوسه هایی خودم اینجام ولیکن دلم هنوز مونده توی قتلگاه گذاشتم تو دلِ بوریا تنِ بابامو با اشک و آه الهی نصیبِ کسی ، غمای دلِ من نشه تنِ بی سر و بوریا ، یقین آدمو میکُشه (غریب دو عالم حسین) ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ نبردم ز یادم ، جسارات شامو شکستن هزار بار ، دل عمه هامو تا اینکه بیفته ، زیر دست و پاها هدف میگرفتن ، رو نیزه بابامو به دستای همه سلسله کف پاها پر از آبله تو کوچه سنگمون میزدن همه با شادی و هلهله زدن تازیونه همه ، به زنهای آل رسول به همدیگه تو کوچه ها ، میگفتن که نذرت قبول (غریب دو عالم حسین) ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ دلم خیلی تنگِ ، برای رقیه تو گوشم میپیچه ، صدای رقیه بمیرم برا اون ، تنِ پر جراحت که دیوار می شد ، عصای رقیه جراحت رو جراحت شده کبودی رو کبودی تنش شبیهِ یاسِ شیرِ خدا با سیلی و لگد کشتنش خدا جای سالم نبود ، بروی همه پیکرش سه ساله ولی قد کمون ، بمیره براش مادرش (غریب دو عالم حسین) ✍امیر قربانی فر
عمری به دل غم دارم....m4a
حجم: 5.87M
بسم الله الرحمن الرحیم عمری به دل غم دارم ، چشمای پر نم دارم داغ محرم دارم ، واویلتا مونده به لب فریادم ، اصلا نمیره یادم صد مرتبه جون دادم ، واویلتا من با یاد ماجرای کرببلا گریه می کنم برای کرببلا مشکی پوشم از عزای کرببلا ای وای ، نرفته یادم ازدحام بین گودالو ای وای ، هلهله و خنده ی کوفیای خوشحالو ای وای ، مصیبت تموم دنیا رو یه جا دیدم ای وای ، خودم تن بابامو بین بوریا چیدم «ای وای ، کرببلا» ◾️◾️◾️◾️◾️ دل بیقرار و خستم ، چند ساله گریون هستم مونده هنوز رو دستم ، رد طناب بستن همه دستارو ، دیدم غم دنیا رو با زور کشوندن ما رو ، بزم شراب ای وای از جسارت چوب خیزرون ای وای از لبایی که شد غرق به خون انگار رو‌سرم خراب میشد آسمون ای وای ، نمیبرم از خاطرم مصیبت شامو ای وای ، هدف گرفتن همه با هم سر بابامو ای وای ، نرفته یادم آتیش و سنگ روی بامو ای وای ، هلهله و خنده ی دشمنای اسلامو «ای وای ، کرببلا» ✍امیر قربانی فر
🔸اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الْعابِدِينَ الَّذِي اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَجَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَى الَّذِينَ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ، اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَطَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَاصْطَفَيْتَهُ وَجَعَلْتَهُ هادِياً مَهْدِيّاً .🔸 به هر منبر که گرم خطبه ی کوبنده ای بودی حماسه خلق کردی رهبر پاینده ای بودی تو ای خورشیدزاده در شب ظلمانی تزویر درخشیدی و ماه کامل تابنده ای بودی علی بن حسین بن علی بن ابیطالب ! به میدان می زدی مثل پدر رزمنده ای بودی به حکم مصلحت دست خدا بسترنشینت کرد و الّا قبل عاشورا یل سرزنده ای بودی همان دستان در زنجیرت اسباب گشایش شد عجب مشکل گشایی و عجب بخشنده ای بودی به موج گریه طوفانی به پا می کردی از اشک ات چنان دریای از اندوه و غم آکنده ای بودی تو را کشتند در یک روز هفتاد و دو بار آقا تو از فردای عاشورا شهید زنده ای بودی میان مجلس نامحرمان یک مرد لازم بود تو ماندی در حرم دلواپس آینده ای بودی پس از غارت فقط پیراهنی خونین برایت ماند اسیر دشمن آن هم دشمن درّنده ای بودی غلام شمر دستان تو را با ریسمان می بست چه مولایی غریبی که اسیر بنده ای بودی تو بودی و سنان با سنگ می زد عمه جانت را چهل منزل برادرزاده ی شرمنده ای بودی به یاد نیشخند شمر افتادی ز هر لبخند تمام عمر خود آزررده از هر خنده ای بودی بگو از علتش با ما به وقت ذبح قربانی چرا در جست و جوی خنجر برّنده ای بودی؟ تو خیلی گشتی انگشت پدر پیدا شود آخر بمیرم که شبیه بسمل پرکنده ای بودی
بسم الله الرحمن الرحیم زبان حال امام سجاد علیه‌السلام تمام عمر یادت کرده‌ام با هر دعا حتی تمام عمر با هر گریه با هر ربنا حتی پس از تو روضه‌های هفتگی نه  لحظه‌ای دارم پس از تو گریه‌ام  در جمع‌ها در انزوا حتی تمام داغهای چارشنبه از  دوشنبه بود* تمام عمر خواندم روضه‌ها را بی صدا حتی میانِ آتش خیمه  صدای دومی آمد که آتش می‌زنم با اهل آن  این خانه را حتی نه در بازارِ قصابان نه از آهنگران شهر که می‌ریزد دلم با دیدن قدری عبا حتی که می‌افتم کنارِ راهِ دختر بچه‌ها بر خاک که آتش می‌شوم با دیدن مُشتی طلا حتی دو دست و گردنم درگیرِ غُل بود و سرم می‌سوخت نمی‌شد تا که بردارم کمی از شعله را حتی.... به سی و پنج سالی که برایت سوختم سوگند وداع تو به یادم هست  دادِ عمه‌ها حتی نمی‌آمد به جز جان بر لبم وقتی که می‌رفتی نمی‌شد تا بمانم لحظه‌ای بر روی پا حتی تمام عصر  جان می‌کندم  اما جان نمی‌دادم  نمی‌شد تا کشم جسمِ تو را از زیرِ پا حتی حجاب خیمه را بالا زدم دیدم عجب وضعیست نمی‌شد دید حجم نیزه‌ها را در هوا حتی به سختی بر عصایی تکیه دادم دیدم از خیمه... شیوخِ شام و کوفه می‌زدندت با عصا حتی چه‌ها کردند جمعا آن جماعت در سه ساعت که نشد جمعت کنم بابا میان بوریا حتی *بنابر بررسی تقویمی چهارشنبه روز عاشورا دوشنبه روز سقیفه
در مرثیت امام سجّاد ( ع ) ------------ نیست از نخل بلا جز اشک غم حاصل مرا لاله گون از خون دل گردید آب و گِل مرا از فراق روی یک یوسف اگر یعقوب سوخت هجر هفتاد و دو یوسف کرده خونین دل مرا گرچه کم شد آفتاب روی بابا از سرم لیک می انداخت رأسش سایه بر محمل مرا طایری با بالهای بسته بودم ، داد خصم گه به زندان گاه در ویرانه ها منزل مرا غرقِ در دریای غم بودم ز داغ لاله ها موج زهر خصم خواهد بُرد تا ساحل مرا گرچه دشمن داد بر من زهر از راه جفا لیک شد داغ جگرسوز پدر قاتل مرا زندگی«یاسر»برایم سخت مشکل می گذشت مرگ آمد از ره و حل گشت این مشکل مرا محمود تاری «یاسر»
4_6046369115797460792.ogg
زمان: حجم: 2.84M
چل ساله که دارم برات با گریه و ناله میمیرم فرصت نشد تو کربلا راحت برا روضه بگیرم آه نرفته یاد من بودی تو مظلوما غریبا عریان و بی سر شد رها تنت بدست نا نجیبا عریان شدی ، ذبیح عطشان شدی رو نی پریشان شدی ، ای پدرجان من پیر شدم ، بسته به زنجیر شدم رفتی زمین گیر ، ای پدر جان من روضه هام ناموسیه لعنت به شهر شام نامرد رفتم محله یهود هر کی رسید ما رو کتک زد آه از این درد و بلا پیشم شده حرف کنیزی گفتم یزید میشه روی سر بابام شراب نریزی شیپور زدن ، ماها هر جور زدن تو مجلس سور زدن ، سخته گریه عمامه سوخت ،  سرم که سوخت جامه سوخت این غصه  همرامه سوخت ، آخ رقیه حالا دیگه دارم میرم آه ای مدینه شهر غم‌ها الهی هیشکی نبینی غمی که دیدم منه تنها تنها ترین مردی که بود با قافله همراه زنها سخته ببینی ناموست گیر افتاده میون مردا آه ای خدا ، صبوری تا کی خدا تو مجلس می خدا ، من که مردم افطارم اشک ، حماسه و کارم اشک گلایه ها دارم اشک ، کم آوردم غم هست من ، با دستای بسته من رقیه رو دست من ،  جون سپرده شد بی  کفن ، خاک شده با پیرهن رقیه ای وای من   ،  سیلی خورده
ای تمام آفرینش تشنه اشک شبت وی خدا و خلق او مشتاق یارب یاربت ای مسیحای دعا در هر نفس، لعل لبت سینه‌های سوخته یک شعله از تاب و تبت باب حاجت باب رحمت باب ایمان باب دین قطب عرفان، سیّدسجّاد، زین‌العابدین
ز دیده اشک خود را پاک می کرد از این ماتم گریبان چاک می کرد نه پیراهن نه حتی یک کفن داشت پدر را در حصیری خاک می کرد
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریه‌ی بی پایانت آب می‌بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می‌شود انگار غم پنهانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می‌داند که چه آورده خرابه به دل ویرانت سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت..
یعقوب کربلا چه قدر گریه میکنی از صبح زود تا به سحر گریه میکنی یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد داری برای چند نفـر گـریه میکنی وقتی که چشمهات میافتد به معجری حق داری ای عزیز اگر گریه میکنی این طفل را به جان خودت آب داده اند دیگر چـرا میان گـذر گریه میکنی از صبح تا غروب فقط نیزه میزدند داری به قتل صبر پدر گریه میکنی چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده یعقوب کــربلا چقدر گریه میکنی؟ با دیدن اسیر کجا میرود دلت با دیدن فقیر کجا میرود دلت