eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
570 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس او هم از مولای خود قول شفاعت را گرفت شک نکن با پای دل رفته‌ست تا پایین پا در مسیر ورزقان، اذن زیارت را گرفت بی گمان خدمتگزار خلق بودن نعمت است از ولی‌نعمت شبی توفیق خدمت را گرفت آن که دستانش دخیل پنجره فولاد بود دستگیری کرد و دست بی بضاعت را گرفت بارها فرمود: مدیون امام هشتم‌ام خادم این آستان از خود منیت را گرفت در مسیر بندگی آن‌قدر تقوا پیشه کرد تا خدا از سینه‌اش حب ریاست را گرفت در میان پیروان مکتب سیدعلی بیشتر از هرکسی پشت ولایت را گرفت از منادی‌های وحدت بود و یار رهبرش موعد فتنه، گریبان دوئیت را گرفت یک تنه شد خار چشم مفسدین محتکر نبض آقازاده‌های اهل غارت را گرفت مرد میدان بود و از چنگ اجانب بارها با زبان دیپلماسی حق ملت را گرفت ارمغان آورد عزت را برای میهنم بعد برجامی که از ما شأن و شوکت را گرفت وعده‌ی صادق محقق شد به لطف همتش از وحوش منطقه، افسار قدرت را گرفت می‌شود جان داد در راه امام عصر خود می‌توان از دست مهدی اذن رجعت را گرفت حاج قاسم می‌رسد امشب به استقبال او او که از شاه خراسان مزد خدمت را گرفت ✍
مبدأ که باشد طوس مقصد کاظمین است در آسمان ها هم زبانزد کاظمین است هر جا که بوی تو می آید کاظمین است با این حساب امروز مشهد کاظمین است وقتی که محو دیدن باب الجوادیم انگار اصلا زائر باب المرادیم مهر و محبت ؛حلم و بخشش جود و رحمت دارد تجلی در وجودت بی نهایت شاعر می افتد پای توصیفت به زحمت داری به سر عمامه ی سبز امامت پاکی؛ زلالی ؛مهربانی و عطوفی ای معدن الرحمه! رئوف بن رئوفی بسکه خدای تو ملاحت بر تو داده دل می بری با چشم و ابروی گشاده ای تالی شمس الشموس ای شاهزاده از کودکی هستی بزرگ خانواده وقتی علی اکبر مولای مایی یعنی تو  هم خُلقاً و خَلقاً مصطفایی علم الیقین و مظهر توحید بودی در ناامیدی مایه ی امید بودی راه نجات از ورطه ی تردید بودی نه ساله اما مرجع تقلید بودی خورشید زاده ماه پیشت رخ گرفته هر پرسشی در محضرت پاسخ گرفته نه ساله بودی رهبری کردی جهان را در آستین داری جواب حاضران را داری به دست خود زمام آسمان را دادی به ما از صلب خود صاحب زمان را عمری مسلمان های اسلام تو هستیم چشم انتظار مغز بادام تو هستیم معنا بگیرد علم و دانش تحت نامت حکمت همیشه می گذارد احترامت یحیی بن اکثم مات و حیران کلامت جای سخن های تو بنویسم قیامت با احتجاجت فتح خیبر کردی آن روز با تیغ نطقت کار حیدر کردی آن روز چشم تمنا را بدوزم بر نگاهی یا سیدالسادات اباجعفر نگاهی تا حال و روز من شود بهتر نگاهی کی میکنی بر جانب نوکر نگاهی با یک نگاه تو " موفق "می شوم من بر جمع اصحاب تو ملحق می شوم من سرچشمه ی مهر و عطوفت کوه احساس بیرون زند از حجره ات عطر گل یاس بر روضه های فاطمه همواره حساس غیرت به مادر داری آقا مثل عباس مشتاق انجام امور ناتمامی از خردسالی ات به فکر انتقامی با سفره هایت هرکسی که آشنا شد بیرون نرفت از روضه ات حاجت روا شد هر جا که آمد نام تو دارالشفا شد  با ذکر تو آجیل مان مشکل گشا شد عطری دگر بر هفته داده چهارشنبه ماییم و ختم یا جواد چهارشنبه نَحنُ مَوالیکم بِزَهرا یَابنَ سلطان یا سیدی اُنظر اِلینا یابن سلطان ما را سفارش کن به بابا یابن سلطان روضه مهیا شد بفرما یابن سلطان گنبد به روی دوش خود پرچم گرفته بابا برایت مجلس ماتم گرفته عمری میان روضه هایت گریه کردیم بر غربت بی انتهایت گریه کردیم تو گریه کردی پا به پایت گریه کردیم با ضامن آهو برایت گریه کردیم شهری به پای رفتن تو غصه خورده همسایه از همسایه ی خود ارث برده هر روز مهمانی به غیر از غم نداری بر زخم های کهنه ات مرهم نداری حتی میان خانه ات محرم نداری جز گریه کردن راه دیگر هم نداری ای وارث درد حسن خون بر دلت شد وقتی شریک زندگی ات قاتلت شد از شدت زهر ستم بال و پرت سوخت تنها نه بال و پر تمام پیکرت سوخت تو سوختی از غصه قلب مادرت سوخت از تشنگی در بین حجره حنجرت سوخت با ناله های تو همه کِل می کشیدند در پیش چشم فاطمه کِل می کشیدند شکر خدا سر نیزه و تیر و کمان نیست بر سینه ی تو رد پایی از سنان نیست در دست اُمّ فَضل دیگر خیزران نیست انگشترت دیگر به دست ساربان نیست شکر خدا دیگر به دنبال سر تو از دشمنت سیلی نخورده دختر تو
کربلا ؛ کرب و بلا را با دو چشمم دیده ام ابتدا تا انتها را با دو چشمم دیده ام جدم از اهل و عیال خود خجالت می کشید غربت خون خدا را با دو چشمم دیده ام بغض بود و اهل خیمه چشم در چشم رباب گریه های بی صدا را با دو چشمم دیده ام من خودم گهواره جنبان علی اصغر شدم تشنگی بچه ها را با دو چشمم دیده ام یک عمویم شد صد و ده تا عمو؛ای وای من پیکر بین عبا را با دوچشمم دیده ام کشته ی گودال مان را یک نفر آبی نداد کوفیان بی وفا را با دو چشمم دیده ام کاش اصلا کور بودم تا نمیدیدم ؛ ولی من ذبیح بالقفا را با دو چشمم دیده ام روضه ی سنگین ما در کربلا تنها نبود سخت تر از نینوا را با دو چشمم دیده ام عمه ام را مثل مادر سیلی محکم زدند ضربه های بی هوا را با دو چشمم دیده ام نیمه شب از سوز تاول هیچ کس خوابش نبرد زخم روی دست و پا را با دو چشمم دیده ام "صد پسر در خون بغلطد غم نبیند دختری " طفل محتاج عصا را با دو چشمم دیده ام روضه ی بزم شراب اخر شهیدم میکند خیزران بی حیا را با دو چشمم دیده ام یک طرف جام شراب و یک طرف راس الحسین سفره ی شام بلا را با دو چشمم دیده ام
از نخل بی سر آن قدر سرو و صنوبر ساخت تا عزت امروزه ی ما را مقدر ساخت آوازه اش در کوچه و پس کوچه پیچیده از خاک مرده این مسیحا کوهی از زر ساخت دیروز دلها تحت تاثیر کلامش بود با منبر خود مادرانی "کاوه" پرور ساخت میراث دار او بسیج بیست میلیونی ست با میثم و مقداد و حجر و حمزه لشگر ساخت چشمان او دنبال تقریب مذاهب بود از شیعه و سنی برای هم برادر ساخت پیر و جوان بر روی لب الله اکبر داشت این عارف بالله شهری حیرت آور ساخت دنیا مرید مکتب "طیب" سرشت اوست سربازهایی مثل حر پاک و مطهر ساخت دامان او مهد تمامی شهیدان بود صیاد و زین الدین و چمران و هنرور ساخت در روضه های آتشین "کوثری" هربار آهی کشید از دل جماران را معطر ساخت ما نه پدرهامان ولی با چشم خود دیدند اعجاز روح الله یک ایران دیگر ساخت میهن همین که مهد ابناءالخمینی شد سبک و سیاق اریایی ها حسینی شد
کوفیان! راه نبندید عذابش نکنید پسر فاطمه را تند خطابش نکنید مثل او هیچ کسی سر به بیابان نگذاشت طرد کردید بیایید عتابش نکنید وسط کرب و بلا خیمه زد از ناچاری به زور نیزه و شمشیر مجابش نکنید تیشه بر ریشه ی این شهر زند نفرینش کوفه را این همه خوش رنگ و لعابش نکنید اهل کوفه! پسر فاطمه مهمان شماست جلوی چشم زن و بچه خرابش نکنید طلب آب اگر کرد برایش ببرید و خجالت زده از روی ربابش نکنید به علی اصغر او هم که شده رحم کنید عاطفه داشته باشید جوابش نکنید آمد از باب هدایت که ثوابی بکند نبریدش سوی گودال کبابش نکنید او عزیز است نباید تنش عریان گردد دیگر از زمره ی کفار حسابش نکنید بر روی نی اش هم به حیا ماخوذ است وارد مجلس ننگین شرابش نکنید نکند زینب کبری به اسیری برود کوفه تا شام گرفتار طنابش نکنید
🔸بِسمِ الله قاصِمِ الجَبّارین🔸 وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ در سلوک حیدریون در مرام شیعیان غیر نان مرتضی باشد حرام شیعیان با طلوع آفتاب از شوق هر یکشنبه ای می رود سمت نجف ذکر سلام شیعیان یاعلی روی لب ما تا قیامت باقی است یا علی تسبیح صبح و ظهر و شام شیعیان اشهد ان لاامیرالمومنین الا علی پر کند افاق را تکیه کلام شیعیان جز علی بن ابیطالب به شخصی دل مبند تکیه بر شاه نجف رمز دوام شیعیان و حرف سرداران مان باشد پیام شیعیان یاری مظلوم اگر کردیم میراث علی ست یار مظلومین عصرش بود امام شیعیان بی گمان بر هیچ یک از دشمنان پوشیده نیست افتخار ذوالفقار در نیام شیعیان لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار می‌شود صبح فرج رمز قیام شیعیان تحت امر مهدی زهرا قیامت می کنیم دیدنی باشد یقینا انتقام شیعیان روزگاری می رسد کفار زانو می زنند روزگاری می شود دنیا به کام شیعیان شک نکن سیلی سختی می خورد آل یهود از بزرگ و کوچک ما از تمام شیعیان کار اسرائیل آن ساعت به ذلت می کشد می شود پامال دشمن زیر گام شیعیان محفل آزادی بیت المقدس دیدنی ست با حضور رهبر والا مقام شیعیان شک نکن با خانواده دل به جاده می زنیم پر شود قدس شریف از ازدحام شیعیان مدحت مولی الموالی گرمی بازار ماست شیعیان حیدریم و فتح خیبر کار ماست
🔸أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ ؛ وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ 🔸 در پرسش هر بلا ؛ "بلی" را عشق است جان دادن بی معطلی را عشق است در معرکه فریاد جلی را عشق است فرمایش پر مغز ولی را عشق است ایران حسین بن علی را عشق است آه پسر فاطمه عالم سوز است " ایران حسین تا ابد پیروز است " شیطان بزرگ روزگار امریکا ! ای هار تر از هر سگ هار امریکا ! درمانده ی بین کارزار امریکا ! دیگر نبود راه فرار امریکا ! در ذهن کثیفت بسپار امریکا! آه پسر فاطمه عالم سوز است " ایران حسین تا ابد پیروز است " ای بی خبر از توان ما اسراییل ! دلواپس گفتمان ما اسراییل ! مغلوب سپاهیان ما اسراییل ! قدّاره کش جهان ما اسراییل ! ای حرمله ی زمان ما اسراییل ! آه پسر فاطمه عالم سوز است "ایران حسین تا ابد پیروز است " در چشم همه خباثتت مشهود است تهدید مکن که حربه ای بیهوده ست در معرکه هر تسامحی مردود است این کشور ناب مهدی موعود است هر طایفه قد علم کند نابود است آه پسر فاطمه عالم سوز است " ایران حسین تا ابد پیروز است " ما غیرت خویش را ز حیدر داریم انگیزه و عزم فتح خیبر داریم هر چند که زخم روی پیکر داریم ما جان به کفان مقلد سرداریم هیهات که دست از سرتان برداریم آه پسر فاطمه عالم سوز است "ایران حسین تا ابد پیروز است" هم صف شکن خط مقدم هستیم هم سینه زن ماه محرم هستیم از نسل زهیر و جون و اسلم هستیم هرچند به چشم دشمنان کم هستیم بر کشتن ابرهه مصمم هستیم آه پسر فاطمه عالم سوز است "ایران حسین تا ابد پیروز است" حل می شود عاقبت معما بالله دنیا بشود محو تماشا بالله شیعه برسد مسجدالاقصی بالله موکب بزنیم قلب حیفا بالله لاحول و لاقوة الا بالله آه پسر فاطمه عالم سوز است "ایران حسین تا ابد پیروز است " در دولت صاحب الزمان صد در صد آسوده شوند اهل جهان صد در صد در قدس دهد شیعه اذان صد در صد فردای فرج فلسطینیان صد در صد راهی بشوند جمکران صد در صد آه پسر فاطمه عالم سوز است "ایران حسین تا ابد پیروز است " ما عاشق و از جنس اویس قرنیم از منتظران حجت بن الحسنیم صد شکر همه مدافعان وطنیم در سایه ی انقلاب مان سینه زنیم سینه زن داغ کشته ی بی کفنیم آه پسر فاطمه عالم سوز است "ایران حسین تا ابد پیروز است "
🔸بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ، وَجَلَّتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلَىٰ جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، فَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَتَهَيَّأَتْ لِقِتالِكَ،🔸 حلول ماه محرم حلول ماه حسین است نگاه کن همه جا پرچم سیاه حسین است به رخ بکش همه جا با غرور حب وطن را وطن همین وطنی که قرارگاه حسین است علم کشان حسینی در این زمانه بنازید به رهبری که همه عمر در پناه حسین است به شرق و غرب در اینده احتیاج نداریم نیاز کشور ایران فقط نگاه حسین است در این میانه که یک عده وارثان یزید اند خوشا به حال زهیری که در جناح حسین است فداییان ولایت سزاست چشم بدوزند به نافع بن هلالی که در سپاه حسین است مسجل است جز او کشتی نجات نداریم مسلم است فقط راه راست راه حسین است گناه کار ولیکن امیدوار رسیدم شبیه حر پشیمان که عذرخواه  حسین است بلای جان امام من و تو حریتش بود رواج غیرت و ازادگی گناه حسین است نداد تن به مذلت نداد دست به دشمن سر بریده ی شش ماهه اش گواه حسین است میان این همه روضه همیشه سخت ترینش گریز روضه ی سنگین قتلگاه حسین است
🔸السلام علیک ایتها المظلومة البهیة صلی الله علیک و علی روحک و بدنک فجعل الله منزلک و ماواک فی الجنة مع ابائک و اجدادک الطیبین الطاهرین المعصومین🔸 🔸به پاس صبوری نازدانه های رفقای شهیدم... دختران شهدا روی سرم جا دارند دخترانی که به دل حسرت بابا دارند دختران شهدا حل معما کردند راهی آخر به دل فاطمه پیدا کردند دختران شهدا فاطمی و زینبی اند از همان بدو تولد همگی مکتبی اند دختران شهدایند همه آزاده رهرو واقعی نهضت حاجی زاده دختران شهدا صبر و صلابت دارند دختران شهدایند شهامت دارند دختران شهدا راوی امر ولی اند بخشی از امت میلیونی سیدعلی اند دختران شهدا چشمه ی نور اند همه لشکر فاطمی روز ظهورند همه دختران شهدا کرببلایی هستند دل به اُمُّ الشُهدا حضرت زهرا بستند دختران مظهری از عاطفه و احساس اند دختران شهدا روی پدر حساس اند در دل تک تک شان خیمه ی ماتم برپاست خب همه دلخوشی هرشب دختر باباست دختران شهدا اکثرشان تب کردند روز خود را همه با ضجه زدن شب کردند مژده ی فتح دهد قدرت ایمانی شان خانمان سوز شود گریه ی پنهانی شان چند هفته ست که با عکس پدر مانوس اند آه تصویر پدر را همگی می بوسند دختران شهدا داغ مکرر دیدند آه از آن ها که تن زخمی بی سر دیدند دو دهه پیش اسیر غم و ماتم گشتند زودتر از همه راهی محرم گشتند سایه ی امن پدر از سرشان کم می شد پیش چشم ترشان روضه مجسم می شد روضه غربت جانسوز یتیمان حسین روضه ی غارت اطفال پریشان حسین دختران شهدا را همه تکریم کنیم دسته ای گل به مصیبت زده تقدیم کنیم کمتر از اجر شهادت نبود یاد شهید کمتر از گل که نگفتیم به اولاد شهید دختران شهدا مان همه در امنیت اند با دعای پسر فاطمه در امنیت اند دختر کشته ی گودال ولی سیلی خورد طفل معصوم حسین بن علی سیلی خورد دختر کشته ی گودال و اسارت ای وای دختر کشته ی گودال و جسارت ای وای راهی شام بلا در شب تنهایی شد دختری در غل و زنجیر تماشایی شد دختر سید و سالار شهیدان افتاد وسط بوته ای از خار مغیلان افتاد دختر سید و سالار شهیدان غش کرد آن چنان خورد لگد بین بیابان غش کرد دختر سید و سالار شهیدان غم دید دور تا دور خودش آن همه نامحرم دید طفل معصوم شبی چشم ترش درد گرفت وارث اُمّ ابیها کمرش درد گرفت طفل معصوم همه بال و پرش می لرزید بعد سیلی سنان بود سرش می لرزید گرچه کلی کف پایش اثر از آبله داشت نازدانه فقط از زخم زبان ها گله داشت نازدانه که سر دوش عمو جایش بود دختر حرمله مشغول تماشایش بود طفل معصوم کجا غائله ی شام کجا طفل معصوم کجا و ملاعام کجا نوه ی حضرت زهرا سر بازار رسید آه ناموس خدا مجلس اغیار رسید دیگر از مجلس آن روز نپرسید چه شد بیش از این روضه ی جانسوز نپرسید چه شد
امشب همه هستیم مهمان عمو جانت اُنظُر اِلَینا -ریزه خواران عموجانت- چیزی که از تو کم نخواهد شد اگر امشب احسان کنی از جنس احسان عموجانت ریز و درشت اینجا طرفدار ابوالفضل اند ایران اسلامی ست ایران عموجانت عمری فدایی های اولاد علی هستیم عالم به قربان تو قربان عمو جانت ایمان نیاوردیم جز با گوشه ی چشمش هستیم از اوّل مسلمان عموجانت قدری نصیب و روزی این جمع عاشق کن از غیرت همواره جوشان عموجانت شرمنده ایم از محضرت ؛ پیمان مان با تو هرگز نبود از جنس پیمان عموجانت برگرد دیگر التماست می کنیم آقا برگرد دیگر منتقم جان عموجانت در روضه امشب با تو حالی مشترک داریم هستیم مثل تو پریشان عموجانت از روضه خوان ها مطمنا بر نمی آید باید تو باشی مرثیه خوان عموجانت وقتی که رفتی علقمه آن تیر سوزان را بیرون بکش از چشم گریان عمو جانت دست سنان و شمر و خولی بعد از این باز است بر خاک افتاده ست دستان عموجانت
🔸اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الْعابِدِينَ الَّذِي اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَجَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَى الَّذِينَ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ، اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَطَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَاصْطَفَيْتَهُ وَجَعَلْتَهُ هادِياً مَهْدِيّاً .🔸 به هر منبر که گرم خطبه ی کوبنده ای بودی حماسه خلق کردی رهبر پاینده ای بودی تو ای خورشیدزاده در شب ظلمانی تزویر درخشیدی و ماه کامل تابنده ای بودی علی بن حسین بن علی بن ابیطالب ! به میدان می زدی مثل پدر رزمنده ای بودی به حکم مصلحت دست خدا بسترنشینت کرد و الّا قبل عاشورا یل سرزنده ای بودی همان دستان در زنجیرت اسباب گشایش شد عجب مشکل گشایی و عجب بخشنده ای بودی به موج گریه طوفانی به پا می کردی از اشک ات چنان دریای از اندوه و غم آکنده ای بودی تو را کشتند در یک روز هفتاد و دو بار آقا تو از فردای عاشورا شهید زنده ای بودی میان مجلس نامحرمان یک مرد لازم بود تو ماندی در حرم دلواپس آینده ای بودی پس از غارت فقط پیراهنی خونین برایت ماند اسیر دشمن آن هم دشمن درّنده ای بودی غلام شمر دستان تو را با ریسمان می بست چه مولایی غریبی که اسیر بنده ای بودی تو بودی و سنان با سنگ می زد عمه جانت را چهل منزل برادرزاده ی شرمنده ای بودی به یاد نیشخند شمر افتادی ز هر لبخند تمام عمر خود آزررده از هر خنده ای بودی بگو از علتش با ما به وقت ذبح قربانی چرا در جست و جوی خنجر برّنده ای بودی؟ تو خیلی گشتی انگشت پدر پیدا شود آخر بمیرم که شبیه بسمل پرکنده ای بودی
ساقیا ما همه از برکت جامت مستیم یازده مرتبه از بردن نامت مستیم آنچه از دست تو جاری ست شرابی ست طهور شکر در سایه ی الطاف "امامت" مستیم محو در روشنی گنبد زردت مثل یاکریمان نشسته سر بامت مستیم " نَحنُ کَهفُ لِمَنِ التَجَاَ اِلَینا "گفتی عمری از لذت فحوای کلامت مستیم به همان کرببلایی شدن مان سوگند هم چنان با یکی از پنج علامت مستیم می نخورده همه اصحاب تو اقا مست اند می نخورده همه چون "ابن هشامت" مستیم وَ تَصَدَّق... همه هستیم "ابوهاشم" تو سال ها با کرم و لطف مدامت مستیم نان تو باده ی ما کاسه ی تو ساغر ماست تا سحر با نمک سفره ی شامت مستیم ساقیا مرحمتی پشت در میکده ایم به امیدی به در خانه ی تو آمده ایم شیعه از پرچم تو حوله ی احرام گرفت حرم الله حریم حرمت نام گرفت قبله ی قبله تویی کعبه به تو رو زده است حجرالاسود از ایوان طلا وام گرفت خضر اولاد علی ! آب حیاتش دادی هر که از دست کریمانه ی تو جام گرفت فقه را با نفست بار دگر جان دادی احتجاجات تو گرد از رخ اسلام گرفت جاثلیق از سر اعجاز تو مشتش رو شد و دعای تو فقط بود به هنگام گرفت بی گمان زیر سر معجزه ی چشم تو بود شیر درنده اگر در قفس ارام گرفت اسم و رسمش وسط صحن تو از یادش رفت عاشقی که لقب زایر گمنام گرفت غافل از هم و غم شیعه نشد مهدی تو از سجایای پسندیده ات الهام گرفت وای از آن دم که نگهبان تو گستاخی کرد وای از آن لحظه که تصمیم به دشنام گرفت وارث سینه ی آزرده ی زهرا نفست موقع گفتن تکبیره الاحرام گرفت در مناجات شب اخر خود افتادی پیش چشمان تر همسر خود افتادی گریه ی چشم ملک از قبل مهدی بود چقدر خوب سرت در بغل مهدی بود ناله کردی همه با مهر جوابت دادند تشنه بودی و سپس جرعه ای آبت دادند اهل خانه کفنی بر تن پاکت کردند بعد تشییع بلافاصله خاکت کردند پیکرت تابش سوزنده ی خورشید ندید بوریا جای کفن دور خودش دید ؟ ندید سامرا با سپر و سنگ و سنانت نزدند پیرمردان که عصایی به دهانت نزدند سامرا صحبتی از گودی گودال نشد سینه ات زیر سم اسب که پامال نشد سر انگشترت انگشت به غارت که نرفت آه... ناموس تو آقا به اسارت که نرفت