eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
571 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
در ناقه عیال شاه را میبردند یک قافله اشک وآه را میبردند خورشید از آسمان تماشا میکرد در نیزه هلال ماه را می‌بردند از کرب و بلا بسوی دربار یزید مجموعه ی قتلگاه را می بردند دنیا شده تیره در نگاه زینب چون شب زدگان پگاه را می‌بردند با کعب سنان و قدرت سر نیزه یک عده ی بی پناه را می‌بردند با پای برهنه وطنابی در دست اطفال غریب شاه را می‌بردند فریاد، از این درد که امواج بلا دریا دل خیمه گاه را می‌بردند
ای  گوهر  دُرج  شرف و بحر ولایت وی  اختر  برج  ادب  و مهر  هدایت همراه  شدی  ای  گهر  قلزم  توحید با  نوح سفر  کرده  به دریای رشادت عباس  علمدار  وفا  در  سفر  عشق با  نام  تو آورد برون  دست  حمایت پرورده  تو  را  ختم  رسولان  مکرم داده پدر از مکتب حق درس شهامت آموختی  از شیر خدا  درس  صبوری در بیشه  مردانگی  از فیض  کیاست پیداست که جز فاطمه همسنگ نداری  ای سنگ صبوری که توراهست درایت شرط سر عقد تو شد ای حضرت بانو همراه  برادر  شوی  از فرط  ارادت بر  قافله  سوختگان  همچو  امیری غمخوار  یتیمان  حسینی ز  عنایت درج است به دیوان کبیرت زسرشوق هفتاد دو بیتی که زخون داشت کتابت ای  عابده ی  آل علی  ، در همه  عالم کس را نبود جز تو چنین قدر وجلالت وی عالمه ، ای فاضله ، ای ثانی زهرا س شاهد  به نماز  شب تو  خم شده قامت انگشت به لب مانده از ایثار تو جبریل در طول  سفر خاصّه ، گودال  شهادت بر دست  گرفتی  تن او  را که  خدایا این  است   گل   پرپر   گلزار   ولایت کی دیده و بشنیده کسی در سفرعشق در  نزد کسی  باز  کنی لب به شکایت گودال  زداغ  دل  تو خاک بسر  ریخت ای خاک نشینان ، سر خود سوده به پایت ایکاش  نمی دید  کسی  بعد  حسینت پیراهن  و انگشتریش  رفته  به  غارت (یوسف) توچه دانی چه کشیداست در این راه زینب که  بود اسوه ی اخلاص و شرافت
(شور محشر) در مقام حضرت زینب سلام الله علیها ماه تابان پرتوی از آفتاب زینب است لطف حق در سایهٔ همچون سحاب زینب است در مقامش بس که باشد از شرف اُخت الحسین فاطمه مام و علی در رتبه باب زینب است شهرهٔ صبر است در عالم گر ایّوب نبی طاقت ایّوب طاق از صبر و تاب زینب است دو پسر بهر برادر هدیه کردن بی دریغ این همه مردانگی شأن جناب زینب است بعد عاشورا که باشد آخر کار حسین ابتدای کارزار و انقلاب زینب است بهر ابلاغ رسالت در اسارت چشم صبر روز و شب در حسرت یک لحظه خواب زینب است در مسیر کربلا و کوفه و شام خراب بهر ابلاغ رسالت اضطراب زینب است خطبه‌های آتشین کوفه و شام آنچنان حاکی از سوز دل پر التهاب زینب است آن هیاهو را کند خاموش با یک اُسکتو با تمام ما خَلَق گویا خطاب زینب است گاه نطقش خلق گفتندی به یکدیگر عجب این که فریاد علی پشت نقاب زینب است دشمن بی‌منطق امّا با سر پاک حسین در پی آزردن قلب کباب زینب است ماه زهرا چون کند از پردهٔ محمل نظر بیند آنجا بر سر نی آفتاب زینب است بود جای این که گوید با عدو دخت علی رأس پرخون حسین آیا جواب زینب است سر زدن بر چوبهٔ محمل در آن هنگامه نیز حسّ همدردی و حُسن انتخاب زینب است آری آنجائی که خورشیدش بُوَد یک نی بلند شور محشر در سر از خون خضاب زینب است
تا غروبِ عاشورا ، هر چه دیدم بلای این جان شد چون به چشمِ خود دیدم ، سَرِ نیزه سَرِ عزیزان شد سرِ هجده عزیز زهرا را ، از بدن ها جدایشان کردند آن جماعتِ کافر ، بی کفن هم رهایشان کردند دیده ام لحظه های آخر را ، که حسینم غریب و تنها بود موقعِ کشتنش خودم دیدم بر سرِ آن غریب دعوا بود وای از آن لحظه های پر غصه، درکنارِ برادرم بودم من که تا ظهرِ عاشورا ، با عزیزِ مادرم بودم در تمامِ آن پیکر ، ذَرّه ای من ندیده ام سالم جای یک بوسه هم نشد پیدا از ستمهای لشکرِ ظالم بعد تو نوبتِ اسیری شد ، با دلی غرقِ ماتم و اندوه تن تو در میان صحرا و غمِ دل از غریبی ات انبوه بدنت در میان صحرا و سرِ تو روی نیزه ی اعدا سفری پیش رو چهل منزل بین شمر و سنان و حرمله ها بَعدِ یکسال و نیم از عاشورا ، شده ام محتضر حسین چشم من بر در است تا اینکه ، تو بیایی ز در حسین از فراقت همیشه دلگیرم ، دمِ آخر رسید بیا دمِ آخر شد و به دیدارت ، دارم امید بیا ✍️
4_6028563259425036772.ogg
زمان: حجم: 2.77M
مگه من مردم تنها بمونی مظلوم رو‌نیزه ها بمونی باید عالم قربونیت شه ، آقا بمونی چادر بستم به کمر ، آماده منم اونکه پای عشق تو ، ایستاده منم اونکه بر سر یزید ، فریاده منم من دختر ابو تراب ، من  ذوالفقار در حجاب ، من حافظ  این انقلاب ، من زینب توام من طاهره حمیده ام ، من صاحب عقیده ام ، من حیدر ندیده ام ، من زینب توام خودم علمدار سپاهت هستم با اینکه خیلی دلشکسته.  خستم. تو کاخ ابن مرجانه دیدی که هیمنه پوشالی شو شکستم حسین من حسین من حسین جان مگه من مردم تنها بمونی تنها تو این غوغا  بمونی من  پا به پات اومدم تا  ، آقا بمونی خطبه های زینبو  ، رو منبر  ببین مولا از نجف میگه ، به به آفرین پرچمت نیفتاده ، هرگز رو زمین من زینب  جلیله ام ، من عالمه عقیله ام ، من شیر زنه قبیله ام من زینب توام من حافظ امامتم ، من  صاحب کرامتم من یک تنه قیامتم ، من زینب توام از حنجره م صدای حیدر اومد کفر یزیدی ها همه در اومد خبر پیچیده دیگه توی شامات علی برای فتح خیبر اومد حسین من ۳ حسین جان
4_5861796697297931875.mp3
زمان: حجم: 1.32M
به این سبک خوانده میشود☝️☝️☝️ نگاهی کن به من ، از اون بالا حسین  که این روزا حالم خرابه هنوز داره رباب ، لالایی می‌خونه  که بچه‌ش رو نیزه بخوابه به نگاهِ تو دلخوشم ، کم نشه سایه‌ت از سرم تا زمانی که زِندَم از ، نیزه دارت نمی‌گذرم  از رو عمد کاری می‌کنه ، که بیفته زمین سرت  جسارت می‌کنه بهت ، جلو چشمای دخترت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه زنده‌م هنوز ، ازت شرمنده ام چقد سخته این غم برا من سر تو روی نی ، باشه داداش حسین  سر من هنوز باشه رو تن آخرش دق میده منو ، این غم و داغ سینه سوز جون میده دخترت اگه ، ببینه این سرُ و یه روز بساط اشک و گریه رو ، موهای سوخته‌ت کرده جور! چی می‌مونه از اون سری ، که بمونه کنج تنور ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ به زینب حق بده ، بیفته از نفس  بشه پیر ازین درد و ماتم نمی‌ذارم یه مو ، بشه کم از کسی بلاگردونِ بچه هاتم  غم نخور تا من زنده ام ، می‌ریزم هستیم و به پات تا نفس داره خواهرت ، میشه پیش مرگِ بچه هات هرجوری هست باید یه جور ، بچه هات و ساکت کنم هنوزم می‌سوزم حسین ، که نذاشتن خاکت کنم ✍
مشغول التماسیم بهر دعای زینب. در سجده نمازیم از ربنای زینب رفتیم در قیامت گفتند اسم و شهرت؟! گفتیم اسم نوکر! شهرت گدای زینب! تربت مگر چه بوده جز خاک چادر او؟! در کربلا نشستیم در کربلای زینب سر را که زد به محمل موسی به سجده افتاد آن چوب محملش بود چوب عصای زینب در کاخِ دشمنش هم فرمانرواست زینب کاخ یزید پس شد..دولتسرای زینب گفتند زن سکوتش شایسته است اما.. زد گردن ستم را تیغ صدای زینب آنجا اگر که صحراست اینجا دل حسین است آنجا نبود جایش اینجاست جای زینب این چند خط که گفتیم یک قطره آب دریاست این‌کارها نبوده چیزی برای زینب هشتاد و چهار اسیر و هجده سر بریده یا للعجب ز صبرش  وای از بلای زینب بانوی ما کتک خورد پیش سر برادر باید فقط بمیریم از ماجرای زینب
مشغول التماسیم بهر دعای زینب. در سجده نمازیم از ربنای زینب رفتیم در قیامت گفتند اسم و شهرت؟! گفتیم اسم نوکر! شهرت گدای زینب! تربت مگر چه بوده جز خاک چادر او؟! در کربلا نشستیم در کربلای زینب سر را که زد به محمل موسی به سجده افتاد آن چوب محملش بود چوب عصای زینب در کاخِ دشمنش هم فرمانرواست زینب کاخ یزید پس شد..دولتسرای زینب گفتند زن سکوتش شایسته است اما.. زد گردن ستم را تیغ صدای زینب آنجا اگر که صحراست اینجا دل حسین است آنجا نبود جایش اینجاست جای زینب این چند خط که گفتیم یک قطره آب دریاست این‌کارها نبوده چیزی برای زینب هشتاد و چهار اسیر و هجده سر بریده یا للعجب ز صبرش  وای از بلای زینب بانوی ما کتک خورد پیش سر برادر باید فقط بمیریم از ماجرای زینب
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها میبَرندم سوی شام خب چاره چیست در میان ازدحام خب چاره چیست قاری من روی نیِ قرآن مخوان میزنند از پشت بام خب چاره چیست پیرِمردی آمد و با خنده گفت من شده سنگم تمام خب چاره چیست ؟ دیگری با طعنه گفت، بِنتِ علی گشته روز انتقام...خب چاره چیست دختران مصطفی را می دهند ناسزا جای سلام خب چاره چیست ما چنین و...دختر ابن زیاد در کمال احترام خب چاره چیست کار دنیا را ببین...آخر شدم با حرامی هم کلام خب چاره چیست
پس از حسين، جهان بر سرش خراب شد برای حفظ حرم، انتخاب شد نشاند بوسه به حلق بريده، از آن رو به خون تشنه لبی، معجرش خضاب شد كسی كه داغ دو فرزند بر جگر دارد نشسته سنگ صبورِ دلِ رباب شد چه رفته بر دل زينب؟ كسی نمیداند دمی كه وارد مهمانی شراب شد اگرچه خطبه خودش خوانده بود اما شهر پر از صدای رسای ابوتراب شد هزار مرتبه تا روز آخِرَت، نفرين به شام و بزم می و كوفه‌ی خراب‌شد به صبر عمه‌ی سادات، شيعه مديون است كه شرح كرب‌و‌بلا مانده و كتاب شد
زندان کوفه بود که بال و پرم شکست از طعنه‌ها دوباره دلِ مادرم شکست تسلیت عزای تو بر ما حرام شد زندان کوفه بود که صبرم تمام شد هشتاد و چار کودک و زن، لشگرم شدند عباس‌های دور و برِ معجرم شدند پاییزها به یاد بهارم گریستند زندانیان به حالِ وقارم گریستند محبس کجا و منزلت این حرم کجا؟ محبس کجا و این حرم محترم کجا؟ پشت سر قبیله‌ی ما حرف می‌زدند از قیمت سر شهدا حرف می‌زدند
«آینه ی زهرا نما» مظــهر صبــر وصـلابـت، معنـی عــشق و وفا عصـمت اللهِ مجســــم، گوهـــــر بحــــــر ولا دُخـت خورشـــید ولایت، نور چشــمان بتول در فـضـائل بی گــمان آییــــنه ی زهـــــرا نما زیـــــنت دامـــان حـــیدر ، دُرِّ دریای شـــرف نسخــه ی ثانـی زهـــرا، در ســــوا و ماســوا آفتاب از شرم رویش، درحجاب خجلت است بحر عفــــت قطـــره ای، در پیش آن کنز حیا ســینه اش گنجیــــنه ی علم وکمال ومعرفت عالمه بی زحمــت تحصیل ، همچــــــون انبیا مَحـــــــرم اســـــرار، در خلوتگـــه بزم شـهود راز دار سِـــرّ حـق همچــــون تمــــام اوصــیا نام زینب بی گمان ، تفسیر صبر است و یقین بر تـــــمام صـــــــابران اهل عـــــــالم مقــتدا نهضــــت ســـرخ حسـینی وامدار زینب است تا قــیامـــت نام زینــب هـــست شـــرح کربلا کوه غم بر دوش دارد،دل پرازجوش وخروش لیک آن قامـــت نگشــــته، جــز برای حق دوتا خطبه هایش در اسـارت ، ذولفقار حیدر است کرده طوفان با کلامــش، کــوفــه وشــــام بلا چشم امیـــد ( شقایق) بر عـطای زیــنب است دارد از بی بی تــمنا ، گوشـــه چشمی، در جزا حمید رضازاده "شقایق"