#نوحه
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
میبینم توی میدون
قتلگاهی که غوغاس
میبینم که عمو جون
غرقه در خون و تنهاس
دشمنی که رسیده از راه
خواهری که داره میگه آه
من برا یاری باید باشم
در کنار اباعبدالله
ای عمو جان اباعبدالله
=====
اسممو مینویسم
توو سپاه عمو جون
دست من هم جدا شد
توی راه عمو جون
چشمای من شبیه دریاس
دور جسمم مثه تو غوغاس
دستمو دادم و دلشادم
آخه هستم شبیه عباس
ای عمو جان اباعبدالله
=====
خونیه کل جسمم
غرقه خونه تن تو
یک سپاهی مهیاس
واسه ی کشتن تو
من که دیگه تمومه کارم
تشنه ی لحظه ی دیدارم
واسه یاری ّ تو تا آخر
میمونم جونمو میزارم
ای عمو جان اباعبدالله
#حسین_بیدگلی
#نوحه
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
◾بنداول
چون عمویم ابوالفضل دستم از تن جدا شد
جان ناقابل من در ره تو فدا شد
مقتلم قتلگاهت
من فدای نگاهت
ای عموجان عموجان (۲)
◾بنددوم
من یتیم کریمیم جز تو بابا ندارم
اشک غربت به یاد درد و داغش ببارم
یادگار مدینه م
وارث زخم سینه م
ای عموجان عموجان (۲)
#مرتضی_محمودپور
#مرثیه
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
در قتلگاه آمدم از بهر یاریت
من آمدم ز بهر تو و غمگساریت
مانع شد عمه تا که نیایم به قتلگاه
آوردهام برای تو این جان به عاریت
من آمدم که دِین عمو را ادا کنم
بیداد کرده بر بدنت زخم کاریت
این سینه جای چکمه ی شمر لعین نیست
میخواست اینکه بشنود افغان و زاریت
عالم اسیر خون گلویت شده حسین
دست دادن است سهم من از لاله کاریت
با تو عزیز گشته ام آقا در عالمین
خواهم شوم فدا به گلان بهاریت
سهم کریم هستم و همراه قاسمم
خواهم ببینم از سر نی نی سواریت
برسینه ی توجای من ست جای شمرنیست
ای من فدای جان تو و جان سپاریت
#مرتضی_محمودپور
#نوحه
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
◾بنداول
ابن حسن به قتلگاه آمده
بهر حمایتِ ز شاه آمده
قتلگه پر ز خون
روی شه لاله گون
سرباز کوچک حسین است
به مجتبی نور دو عین است
◾بنددوم
به مثل سقا دست او جدا شد
به روی سینه حسین فدا شد
شکسته سبویش
فدای عمویش
شور عزا گردیده برپا
آمد کریم آل زهرا
#مرتضی_محمودپور
#زمینه
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
جا داره فلک ، سینه کنه چاک
هستیِ منه ، افتاده رو خاک
پیچید همه جا ، عطر و بوی سیب
دنیای منه ، این شاه غریب
عموجون عموجون میخوام که تُربَتِت شم
عموجون عموجون (قربون غربتت شم)۲
سر بِبُرّن ازت - پیش چشمای من؟!
مُرده باشه مگر - بچهْ شیرِ حسن
ای عموجونم ای عموجونم ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
غیر از پیش تو ، جایی نِمیرم
توی بغلت ، میخوام بمیرم
واست همه ی ، هستم رو میدم
پیشکش واسه تو ، دستم رو میدم
عموجون عموجون کامم رو پر عسل کن
عموجون عموجون (یتیمتو بغل کن)۲
علتِ همهی - گریه های منی
هم عموی من و - هم بابای منی
ای عموجونم ای عموجونم ۲
#بهمن_عظیمی
4_5920142135796970983.mp3
زمان:
حجم:
4.39M
﷽
#زمزمه
#زمینه
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
بنداول
عموغریبی
یاورنداری
مگهمنمردهباشماینابگنلشکرنداری
دیربرسمخب
دشمنرسیده
فدایِسرتعموحالایهدستهکهبریده
وااای
رسیدهشمربدمست
منیهنیزهمبخورمبازمیهنیزهست!
سرمومیدمبرایِتو،چیهدست
مهربونعمو
ازتمومپیکرتجاریشدهسیلخونعمو
مهربونعمو
یهجوریتوروزدننداریحتیدیگهجونعمو
صدتالشکرن
یکیباسنگویکیبانیزهسمتتحملهمیبرن
صدتالشکرن
بسکهغارتکردنتمیگندیگهسوغاتنمیخرن
ایعموحسینایعموجانمحسینجان
بنددوم
روپیکرتو
باپامیرفتن
یهجوریمیزدنتانگارعموغریبگرفتن
میخوامکهجونم
براتفداشه
مگهمنمردهباشمپایِاینابهخیمهواشه
وااای
نشنخیمههاغارت
الهینشهبهدختراتجسارت
نبینیکهخواهرتمیرهاسارت
ایغریبعمو
بمیرمنبینمافتادیتوبییاروحبیبعمو
ایغریبعمو
افتادیتوگیرِیهعِدهایمستونانجیبعمو
ایتنپامال
اینهمهنفرچهجوریجاشدنآخهتویِگودال؟
ایتنپامال
روسرتمِینریزنیهوقتعمووایزبونملال
ایعموحسینایعموجانمحسینجان
#حسین_عیدی
4_6041988008637372155.mp3
زمان:
حجم:
3.78M
#زمینه
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
ای وسعت دریا ، من کوشش رودم
من دور از آغوشت ، یک دم نیاسودم
وقتی که تو بودی ، دلواپس خیمه
من در دل خیمه ، دلواپست بودم
مانده میان قلبم
تنها همین تمنا
باید یکی شوم من
با قطرههای دریا
تا ببینمت ، پر باز میکنم
من نمیدوم ، پرواز میکنم
بند دوم
از من نخواهی کاش،که بیاثر باشم
در موسم پرواز،بی بال و پر باشم
گر من نیاوردم همراه خود شمشیر
اما دو دستم هست باید سپر باشم
تابی نمانده در دل
تا جان دهم برایت
باید شبیه قاسم
سر بسپرم به پایت
سن کم شده ، بغضی در گلو
یاور تو ام ، راضی شو عمو
بند سوم
اذن شهادت از ،چشم تو میگیرم
زخمی شدی از تیر ، زخمیِ شمشیرم
هم خون هم هستیم ، حتی در این گودال
پیش تو میمانم ، پیش تو میمیرم
یک دم امان نداری
از حملههای لشکر
دلواپس خیامی
در لحظه های آخر
جان به لب شدم ، تا نوبت شود
قتلگاه من ، آغوشت شود
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیان_فر
4_5983418385730378445.ogg
زمان:
حجم:
383.2K
#زمینه
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
خورشید ، بین لشکر ، شده تنها
گودال ، پره دشمن ، واویلا (گودال ، میدرخشه، بین صحرا)
ذکر ، رو لبای اهل خیمه ، یا زهرا
از روی تل میبینم
جونی برات نمونده
چشمات به سمت خیمست
غصت منو سوزونده
تاریک بی تو دنیا ، آه از غربت مولا ، مونده امام تنها
پر کشیدم من از خیمه ها سمت لشکر
روی زانوت میذارم سرم رو دم آخر
تا همیشه فدایی امامم مث مادر
من فدایی امامم مث مادر
۲
دیدم / تیغ و نیزه / میره بالا
زیرِ / دست و پاهاست / تنِ مولا
ذکرم / شده بود وامُحَمَّدا / واویلا
از خیمه سوی مقتل
بر سر زنان دویدم
رگهاتو وقتی دیدم
از دنیا دل بریدم
دیدم میون گودال
چون صیدِ بی پر و بال
داشتی میرفتی از حال
دنیا باید بدونه چی شد روز آخر
با خبر میکنم من جهانو سراسر
"تا همیشه فدایی امامم مثل مادر"
من فدایی امامم مثل مادر
#حسین_عبداللهی
#خانم_زرافشان
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
زل میزنم فقط وسط کربلا به تو
یعنی پناه میبرم از هر بلا به تو
من آمدم عمو دگر از من خبر نگیر
از من که هیچ فاصله ای نیست تا به تو
والله لاافارقک یا ابوعلی
وصلم میان هجمهی این دست و پا به تو
اینها که میزنند مرا دشمن توئند
چون میدهند با زدنم ناسزا به تو
من پاره تن توئم ای بضعه رسول
این شد که دوختند مرا نیزه ها به تو
میخورد تیر طعنه و شمشیر ناسزا
با هر هزار و نهصد و پنجاه تا به تو
موسای نوجوانم و بر نیل میزنم
تا اینهمه هجوم نیارد عصا به تو
می ارزد این که دست ببرّند از تنم
یک تیغ هم که کم بخورد بی هوا به تو
پیراهن تو گشتم و دشمن مرا درید
اینجا عمو نیامده اصلا عبا به تو
این شمر عقده ای به گلو ضربه میزند
حس خوشی نداشت از آن ابتدا به تو
گریان و بی رمق سوی زینب نظر نکن
ای من فدای این نگه نیمه خواب تو
از نعلهایشان به زر و سکه میرسند
در کوفه بسته است بهای طلا به تو
#وحید_عظیم_پور
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
بُرده ست بنده سوی مولا هر زمان دست
شد واسطه بین زمین و آسمان دست
جز از در این آستان خیری ندیده
وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست
در سجده و بر خاک افتادن زبان : سر
وقت قنوت و ربنا گفتن زبان : دست
در پهنهء تاریخ اگر کنکاش باشد
دارد برای ما هزاران داستان دست
خیبر برای خود دژ مستحکمی بود
تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست
اسلام را پیروز میدان کرد حیدر
حق زد برای قدرت این بازوان دست
جانها به قربان مرام آن کسی که
در اوج قدرت میگرفت از ناتوان دست
با دست پر برگشته مسکینی که حتی
یکبار برده بر درِ این آستان دست
با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز
انداخت بر دستان مولا ریسمان دست
یک روز در جنگ احد آقای عالم
تهدید را از جانب مولاش رانده ست
یک روز حیدر در دفاعِ از پیامبر
امروز عبدالله پای کار مانده ست
تا خواند لبهای عمو "هل مِن معین" را
در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست
آمد به مهمانی آغوش عمویش
هدیه چه آورده برای میزبان؟ دست
زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا
میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست
هر قدر کمتر در غم او زد به سینه
روز قیامت بیشتر بیند زیان دست
#عباس_جواهری_رفیع
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
دست از جان که بشویی تنِ تو جان گردد
سمت آتش بدوی شعله گلستان گردد
قیدِ هر چیز زنی قید خدا میگردی
بدوی سمت حرم صید خدا میگردی
باید از غیر، خودت را بتکانی در خاک
آسمانیتر از آن باش بمانی در خاک
حیف باشد که در این برکه بمانی ای ماه
هرچه در جستن آنی، تو همانی ای ماه
دل اگر کندی از این خاک بر افلاک روی
میشود یک شبه معراج از این خاک روی
خوش به آن دل که بر آن زُلف،گرفتار بماند
هرکه شد مَحرمِ دل در حرم یار بماند
آنکه در معرکه اُفتاد فراموش نشد
شیعه آتش به جگر داشت که خاموش نشد
شبنم از خویش که زد جلوهی خورشیدش کرد
هرکه زد نعره حسن، فاطمه جاویدش کرد
کربلا دید زمین جلوهی صدها حسن است
آخرین حُسن ختامِ شهدا با حسن است
نیست از واژهی الله جدا عبدُالله
میبَرد بالِ مرا تا به خدا عبدُالله
باید از خویش بپرسیم به هر شب هر صبح
کیستی؟ بندهی نفسیم و یا عبدُالله
باید از خویش بپرسی که چه باید بکنی
تا بخوانند در این راه تو را عبدالله
تا خدا راه نداریم اگر گریه کنیم
نیست راهی زِ دل سوخته تا عبدالله
آنقدر غرق حسین است نفهمیده هنوز
که شده حُسنِ ختامِ شهدا عبدالله
کیست او سرخی احرام اباعبدالله
نام او جا شده در نام اباعبدالله
او رسیده به غمی که نرسیده زینب
دیده او صحنهی تلخی که ندیده زینب
صحنههایی که حسن داد کشیده دیده
آنچه را فاطمه غش کرد و ندیده دیده
مُشت بر سینهی خود باز چرا میکوبد
بین گودال چه دیده است که پا میکوبد
کاش میشد که بگوید نکند خواب است او
تختهای در وسط آنهمه گرداب است او
از همان دور... از آن دور حسن را میدید
در هجوم همه ...با زور حسن را میدید
پدرش داشت از آن دور صدایش میکرد
قبل آن خنجرِ ناجور صدایش میکرد
پیش چشمان ترَش خونِ جگر را میدید
بینِ گودال عمو را نه، پدر را میدید
بی وضو دست کسی در خُم گیسو میرفت
شمر با چکمهی سرخی به سوی او میرفت
قبل از آنی که از آن شیب سرازیر شود
میدود سمت عمو تا نکند دیر شود
همه با زور رسیدند مگر جا بشوند
تا که یک سهم بگیرند اگر جا بشوند
همه بودند ولی شیر نری مانع شد
پدری روی زمین و پسری مانع شد
سپرِ تشنهی صد چاک در آن همهمه بود
دست اُفتادهی او در بغل فاطمه بود
نیزهای خورد به پشتش نفَسش پُر خون شد
شد همان نیزه که از پشت عمو بیرون شد
وای من طُعمهی یک لشکر افراطی شد
بدنش با بدن خُرد عمو قاطی شد
اسبها رفته، سر دوش عمو خوابیده
او سه روز است در آغوش عمو خوابیده
گرچه زنهای دهاتی همه دیر آوردند
خوب شد جای عبا چند حصیر آوردند
بستر طفل رُباب آن تنِ درهَم باشد
بوریا آنقدری هست که او هم باشد
#حسن_لطفی
#محرم_۱۴۰۴
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
عمویم شد تک و تنها چه گویم
برای یاری اش راهی بجویم
به سینه ماتم و اندوه دارم
غمی بر دل مثالِ کوه دارم
گرفته دستِ من را عمه زینب
بسوزد این دل و روزم شده شب
ز دستِ عمه تا دستم کشیدم
ز دنیا بهرِ یاری دل بریدم
به سوی شاه رفتم سوی گودال
بدیدم من عمو را گرچه بدحال
برای یاری اش دستم رها شد
مثالِ دستِ سقایش جدا شد
به سینه می فشارد تا عمویم
منم سیراب از آن مُشکِ سبویم
چو تیر از حرمله آن لحظه خوردم
به گودالِ بلاها جان سپردم
#محمود_یوسفی_مشهد