eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
566 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
باسلام خدمت مداحان عزیز توجه بفرمایید جهت پیدا کردن اشعار و سینه زنی ها و شب های مورد نظر خود بر روی هشتک ها بزنید👇👇👇
قافله ی خون جگر می رود از شهر شام بار دگر در شرر می رود از شهر شام دیده پُر از اشک و خون داشت ازین ماجرا دختر خیرالبشر می رود از شهر شام کاش که می شد خبر رأس حسینش کجاست از گل خود بی خبر می رود از شهر شام داشت دلی در عزا وقت رسیدن به شام با دل بشکسته تر می رود از شهر شام رأس عزیزانشان نیست به همراهشان قافله بی همسفر می رود از شهر شام دختری از قافله مانده به ویران سرا آه که با چشم تر می رود از شهر شام خون عزایش به دل سوز فراقش به جان چادر ماتم به سر می رود از شهر شام کرب و بلا می رود یا که به یثرب کنون قافله با چشم تر می رود از شهر شام گرچه خزان تر شدند آینه ها زین سفر با گل فتح و ظفر می رود از شهر شام آمده بی بال و پر «یاسر» اگر قافله باز که بی بال و پر می رود از شهر شام ** محمود تاری «یاسر»
باسلام خدمت عزیزان توجه بفرمایید جهت پیدا کردن اشعار و سینه زنی ها و شب های مورد نظر خود بر روی هشتک ها بزنید👇👇👇 همچنین اشعار و سینه زنی های سال قبل هم در کانال موجود میباشد با جستجو کردن( ها) امکان دسترسی به آنها فراهم است.
مطالبات حضرت زینب سلام الله علیها از یزید ملعون هنگام خروج از شام نقل بنموده اَبی مِخنَف چنین بعدِ یک دنیا جفا و ظلم و کین اهل بیت عصمت و شامِ بلا موقعِ رجعت به سوی کربلا گفت پور معاویه،یعنی یزید کِی سیه پوشیدگانِ رو سپید هر چه میخواهید گویید این زمان تا برآورده کنم حاجاتتان گفت زینب بضعه ی خیرالنسا که سه مطلوبِ مهم داریم ما اولاً عمّامه ی جدّم رسول او که بوده جانِ زهرای بتول ثانیاً پیراهنِ آن نورِ عین جامه ی خونین مولایم حسین ثالثاً آن نورِ چشمان ترم معجرِ خاکیِ زهرا مادر زین حدیث غم چنان ابر بهار بر حسین و اهل بیتش خون ببار
رفتیم و ماند نزد شما یادگار ما جان شما و دخترک گلعِذار ما ما با رقیه آمده اکنون که می رویم دیگر رقیه ای نبوَد در کنار ما ای اهل شام تیره شود روزگارتان آن سان که تیره شد ز شما روزگار ما کردید آنچه را که سزاوار ما نبود بی آن که بنگرید به اصل و تبار ما مردانتان به کشتن مردان ما ز کین حاضر شدند با همهء اضطرار ما واکنون زنانتان به ملأ گریه می کنند بر ما زنان غمزده و حال زار ما این چند روزه هم سپری گشت هر چه بود اما خدای داندو قلب فگار ما گشتید یار هم پی آزار ما ، ولی غافل از این که لطف الهی ست یار ما دیدید آن که عاقبت این ماجرا تمام بر ذلت شما شد و بر افتخار ما ما ، در بَرِ یزید ز پا در نیامدیم اما یزید خسته شد از اقتدار ما مقبول ماست شعر «مؤیّد» که روز و شب دم از مرام ما زند و از شعار ما
زبانحال عمه سادات با حضرت رقیه (س) بعد این فتح و ظفر، رنج و بلایی سخت است دخترم! بی تو شوم کرببلایی سخت است از تو دل کندن و اینگونه جدایی سخت است بین ویرانه بمانی و نیایی سخت است مضطرم! بین تو و رفتن و ماندن، چه کنم؟ تو که راحت شدی از درد، ولی من چه کنم؟ آنکه بی جنگ، ز خولی و سنان بُرده تویی آنکه از غربت بابای خودش مُرده تویی من علی هستم و زهرای لگد خورده تویی صورتت سوخته، حوری دل آزرده تویی گل رخسار ترا قرمزی لاله نشست تن مجروح ترا آن زن غساله نشست کاش با ما، تو هم از شام سفر می کردی باز هم ناله از آن درد کمر می کردی دختران را ز سر کوچه خبر می کردی معجرت را سر بازار، به سر می کردی چقدر نُقل زبانِ همه زن ها شده ای به غرورِ همه بَرخورده که تنها شده ای ما که رفتیم ولی بر موی ما، چنگ نخورد به سر و صورت ما مُشت هماهنگ نخورد از روی بام، به پیشانی ما سنگ نخورد وقت افتادن سرها، دُهُل جنگ نخورد خاطرات بدم از شام، فقط این ها نیست دیگر آن دخترِ بی چاک و دهان، اینجا نیست آن همه دوری و هجران! چقدر سخت گذشت غم موهای پریشان! چقدر سخت گذشت سکّوی بَرده فروشان! چقدر سخت گذشت تشت و چوب و لب و دندان! چقدر سخت گذشت وقت برگشت، به ما طعنه ی تیزی نزدند بی حیاها به زنی حرف کنیزی نزدند
باسلام خدمت عزیزان توجه بفرمایید جهت دسترسی به اشعار و سینه زنی ها و شب های مورد نظر خود بر روی هشتگ ها بزنید👇👇👇 همچنین اشعار و سینه زنی های سالهای قبل هم در کانال موجود میباشد با جستجو کردن( ها) امکان دسترسی به آنها فراهم است. و همچنین برای دسترسی به اشعار سال1402 روی این هشتگ ها بزنید. 👇👇👇👇👇👇👇
باسلام خدمت عزیزان توجه بفرمایید جهت دسترسی به اشعار و سینه زنی ها و شب های مورد نظر خود بر روی هشتگ ها بزنید👇👇👇 همچنین اشعار و سینه زنی های سالهای قبل هم در کانال موجود میباشد با جستجو کردن( ها) امکان دسترسی به آنها فراهم است. و همچنین برای دسترسی به اشعار سال1402 روی این هشتگ ها بزنید. 👇👇👇👇👇👇👇
باسلام خدمت عزیزان توجه بفرمایید جهت دسترسی به اشعار و سینه زنی ها و شب های مورد نظر خود بر روی هشتگ ها بزنید👇👇👇 همچنین اشعار و سینه زنی های سالهای قبل هم در کانال موجود میباشد با جستجو کردن( ها) امکان دسترسی به آنها فراهم است. و همچنین برای دسترسی به اشعار سال1402 روی این هشتگ ها بزنید. 👇👇👇👇👇👇👇
رفتی از‌شام و هنوز دیده ی گریان داری بدلت داغ وغم جمله یاران داری هیچکس مثل تو آماج غم ودرد نبود به کرامات خدا بازهم ایمان داری صبر تو کرد خجل حضرت ایوب ونشد بسر نی تو فقط آن مه تابان داری جمع لشگر همه نامردترین بود و شما اصغر آن جان حسین را لب عطشان داری مرگ عباس دلا ور علی اکبر جعفر همه را باهم ازین قوم به میدان داری ما رایت است بچشم‌تو جمیل اند همه چون که درخانه ی دل قدرت و احسان داری یکه تازی تو در بزم یزید غوغا کرد توبه شمشیر زبان قدرت یزدان داری پرچم‌کرب وبلا‌را توگرفتی بردوش این همه داغ به‌ دل بهرعزیزان داری
وداع باهم سفر می خواهم ازاين جا بروم ،بی تو رقيّه زين شام غم افزا بروم ،بی تو رقيّه آوار شد ازداغ تو دنيا به سرم ، باز بامحنت دنيا بروم، بی تو رقيّه من باتو سفركردم وسخت است كه اكنون باگريه ونجوا بروم، بی تو رقيّه ای غنچه ی پرپر شده برگو كه چگونه تاگلشن زهرا بروم ،بی تو رقيّه؟ يادآورم ازگُم شدنت دردل صحرا چون جانب صحرا بروم ،بی تو رقيّه؟ كی می رود ازخاطرمن ،روی كبودت؟ ازشام به هرجا بروم، بی تو رقيّه دريا شود ازياد لبت چشمه ی چشمم گربرلب دريا بروم ،بی تو رقيّه سخت است وداعِ زتو،برگوبه چه حالی ازشام بلايا بروم ،بی تو رقيّه؟ يادتوبود هم سفر و همدم زينب يك لحظه مبادا بروم ،بی تو رقيّه
میروم از شام گرچه سوی دشت نینوا بر دلم مانده است حسرت بر لبم دارم نوا بر دلم داغ سه ساله مانده با صد شورو شین گاه می‌گویم رقیه گاه میگویم حسین گاه یاد تشت زر با اشگ و لابه میکنم گاه یاد دختری کنج خرابه میکنم یادم آید تشت زر را و سری اندر میان یادم آید آن لبان خشک و چوب خیزران بعد از آن هم در طبق سر را نهادند و سپس تهفه آوردند تا طفلی بیافتد از نفس در عزای جانگداز پور سلطان نجف یک طرف دردانه ای افتاد و سر هم یک طرف ای سر از تن جدا ای حضرت سلطان عشق بی رقیه میروم شرمنده از شهر دمشق میروم با پیکری گویم که ای روحی فداک با دو دستم دفن کردم ماه را در زیر خاک ای برادر زینب از داغ رقیه گشته پیر جان زهرا مادرت دیگر سراغش را مگیر