eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
566 عکس
171 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب پناه داده، بر جمع ما رقیه ما آمدیم یا رب، همراه با رقیه حس کرده ایم جودت، بیش از همیشه بوده هر بار در مناجات، گفتیم یا رقیه بخشیدن گناهِ، ما را به او سپردی امشب تمام ما را، کرده سوا رقیه با پای لنگ لنگان، در راه مانده بودیم ما پا شکسته ها را، داده عصا رقیه دردیم و اوست درمان، کفریم و اوست ایمان ما را ز دام شیطان، کرده رها رقیه دلتنگ های صحنِ، کرب و بلا کجایید امشب دهد براتِ، کرب و بلا رقیه یک یا علی بگو تا، دست تو را بگیرد از بس که دوست دارد، این ذکر را رقیه غیر از حسین نامی، روی لبش نیامد این است عشق این است، صد مرحبا رقیه بعد از حسین او شد، بیگانه با محبت با زجر و ضرب دستش، شد آشنا رقیه در گوشه خرابه، حق داشت جان سپارد سر را که دید بینِ، ظرف غذا رقیه
از اینرو دختری بابایی ام من  که دستانم فقط در دست او بود ازاین رو دختری خوشبخت بودم که جایم روی زانوی عمو بود خرابه نیست جای دختر شاه که جای او حریر قصر نورست سر نی نیست جای شاه عالم که جای شه سریر قصر نورست پدر بگشای یکدم چشم خود را به گیسوی پریشانم نظر کن ز آتش گیسویم کز، معجرم سوخت پدر یک امشبی با من سحر کن مرا میداد زجر آن ضجر کافر کتک میزد مرا در دشت و هامون زگیسویم کشید و بر زمين زد که شد این صورتم غرقابه ی خون به روی خار با پای برهنه به من شلاق و گاهی مشت میزد کمک حالم چو میشد عمه زینب سنان ما را به قصد کشت میزد ز سویی خنده های شمر و خولی میان قافله میکشت ما را ز سوی دیگری از بهر آزار نگاه حرمله میکشت ما را کنون بخت بدم بین ای پدر جان خرابه گشته جای دختر تو به بزم من طبق آورده‌ اند و میانش تحفه ای شد از سر تو بگو روی و محاسن از چه خونین گلویت را چرا از کین بریدند یتیمم از چه در طفلی نمودند تنت را از چه رو گرگان دریدند رقیه هستم و باب الحوائج ملیکه، دخت شاهنشاه عشقم کنار عمه جانم تا قیامت ملیکه، شاه بانوی دمشقم
یارب خجالتم را، قبل از بیان خریدی درد و بلای من را، فوراً به جان خریدی هر بار گریه کردم، شکر ترا نکردم ناشکری مرا هم، ای مهربان خریدی جای عذاب، فرصت دادی برای توبه هی من گناه کردم، هی تو زمان خریدی بدها میان خوبان، چون میوهء خرابند زود آن خراب ها را، یک در میان خریدی سرمایه دار عالم! بُنجل فروش شهرم کسری دخل من را، وقت زیان خریدی رفتار تو که با من، مثل غریبه ها نیست ناز مرا شبیه هر میهمان خریدی گفتی گداست اما، شاید به دردمان خورد من را برای زهرای قدکمان خریدی جان علی نجف را، در خواب روزی ام کن معلوم کن مرا هم، قبل از اذان خریدی در ازدحام روضه، دست مرا گرفتی گفتم حسین و من را با دیگران خریدی جانم فدای طفلی که گفت عمه زینب مهمان رسید و از من اشک روان خریدی سر را بغل گرفت و هی گفت با تعجب ِکی از تنور خولی، یک لقمه نان خریدی بابا ز بس خریدم درد تو را به پهلو تو نیز درد تازه از خیزران خریدی در خواب دیده بودم رفتی به روی نیزه حتماً برای اصغر، یک سایه بان خریدی
شب شد و باز زیر نور ماهتم در به در،دنبال یه نگاهتم آقاجون با من غریبگی نکن من همون عاشق پر گناهتم دلمو تا آسمون بالا ببر رو زمین نذار بمونه در به در تا یه کم میام که خوب بشم آقا می شکنم با یه گناه تازه تر غروب جمعه ها که پریشونم مثه مرغ پر شکسته می مونم همش اون زمزمه ی قدیمیه `به خوبا سر میزنی” رو می خونم می دونم دلت بامن کنار میاد می دونم که آخرش بهار میاد می دونم روم سیاهه،ردم نکن تو زمستونم زغال به کار میاد امشب اومدم حیا بهم بدی یه ذره حال بکا بهم بدی اربعین نزدیکه و هواییم اومدم یه کربلا بهم بدی تو حرم یه مادری میگه بیا روی نیزه ها سری میگه بیا این شبا از روی ناقه ها همش تا میفته دختری میگه بیا
جز آه در بساطم چیزی دگر ندارم غیر از دو قطره اشکم که بیشتر ندارم امشب دخیل بستم به چادرِ رقیه تا که مرا نبخشی من دست بر ندارم
نشسته ام رمضان را کنار خوان رقیه منم گدای کرامات بیکران رقیه نمیزند لب خود را به سفره ای که حرام است هر آنکه میخورد از رزق آب و نان رقیه اگر چه رانده شدم از همه ولی به امیدی رسانده ام سر خود را به آستان رقیه برات و اذن شهادت ز شخص فاطمه دارند سوا شدند از عالم مدافعان رقیه به خاک چادر زینب قسم که در صف محشر تمام گریه کنانند در امان رقیه خدا کند نزنم باز زیر قول نوکری خود که سربلند بمانم در امتحان رقیه کمان شده قد من با گناههای زیادم مرا ببخش قسم بر قد کمان رقیه نشسته ام سر سجاده واکند به دعایش زبان لال مرا لکنت زبان رقیه
❁﷽❁ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ سلام بر حسین و بر سه ساله یاس پرپرش به بالهای زخمی و شکستهٔ کبوترش دوباره روز سوم و رقیه و خرابه ای که می رسد از آن صدای ناله های دخترش ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
4_5789790681522246318.m4a
زمان: حجم: 820.2K
بند1️⃣ میشه امضا به دست تو آقا تقدیر یک سالم الهی با دعای تو عوض شه دیگه این حالم میخوام تا بعدِ این ماه هم در خونه ات همهَ‌ش باشم منو غرق عبادت کن نذار سرگرم دنیا شم رسیدم دوباره _ جوابم نکردی منو پیش مَردم _ خرابم نکردی (بیا یابن زهرا س) بند2️⃣ شب احیای آخر شد دلم بی‌تاب و آشوبه با حاجت اومد این نوکر در خونه ات رو میکوبه چی میشه آخر کارم؟.. دعاکن رُو سفید شم من الهی باشه تقدیرم روی پاهات شهید شم من قسم میدم آقا _ بحق سه ساله پر از روضه باشه _ توی این یه ساله (بیا یابن زهرا س) 🖍️
منم همونکه با تو روزگار خوبی داره تویی کسی که مهربونه و بزرگواره ما خونوادگی گدای روضتیم حسین جان همین که نوکرت شدم خودش یه افتخاره چایی ریز روضه ی تو، پادشاهه عالیمنه خوشبحال اون کسی که، خادم امام حسینه خدایی عاقبت بخیر اونکه خودش رو وقف روضه ی شما کرد الهی خیر ببینه از جوونیش کسی که با تو من رو آشنا کرد ای حسین جان ای عزیز دلم ...... مگه به غیر روضه ی تو آقا راهیم هست؟ مگه به جز ضریح تو برام پناهیم هست؟ میدونی که یه عمر به تو دلم همیشه قرصه مگه به جز خودِ خود تو تکیه گاهیم هست؟ یاد کربلاتم آقا،یا حسین من هر دقیقه با سعادته کسی که، با شما فقط رفیقه من اگه تو محرمت نباشم دق میکنم آقا بهم میریزم از صف نوکرات یوقت حسین جان تو رو خدا جدام نکن عزیزم ای حسین جان ای عزیز دلم ...... با اینکه من غلام رو سیاه ِ دوره گردم سرم رو جز برای پرچم تو خم نکردم شما یه جور ِ دیگه ای هوامو داشتی آقا که هر کجا برم بازم پیش تو برمیگردم کار و بار زندگیمون/بی تو میخوره بن بست اما من غمی ندارم/وقتیکه رقیه جان هست خدا میدونه تا خود قیامت همیشه دشمن بنی امیه م چه خوبه که کارم شده گدایی خداروشکر که نوکر رقیه م یا رقیه ای عزیز دلم
به یاد کودکانی که توسط باند تبهکار رژیم صهیونی به شهادت رسیدند ، و به یاد سه ساله ی امام حسین ( ع ) ------------ دلم شد آتشین چون قلب گردون ز داغ کودکان غرقِ در خون نه تنها دیده ، دل گردید خونبار به یاد دختران زیرِ آوار چه طفلانی که زیر خاک ماندند چه مادرها که لالایی نخواندند چه دخترها که با موی پریشان میان خاک و خون خفتند یاران چه طفلان صغیر شیرخواری که رفتند از جهان با بی قراری چه دخترها که با مادر شهیدند به سوی آسمانها پر کشیدند دلم سوزد بر آن دختر که آخر بخون غلتید در آغوش مادر ببین ای دل درین خونبار گلزار جنایت کرده صهیونِ تبهکار مگو اینجا چرا غنچه خزان است به دست حرمله تیر و کمان است چنان تارِ جنایت را تنیدند که شمر و خولی آنجا رو سفیدند ازین آتش سرای داغِ ایّام رود دل جانب ویرانه ی شام در اینجا از عطش بی تاب سوزم به یاد دختر ارباب سوزم به یاد دختری کز داغ بابا دلش خون بود و چشمش همچو دریا همان دختر که داغ کربلا داشت همان دختر که پایش زخم ها داشت همان دختر که رویش گشت نیلی همان دختر که خورد از خصم سیلی همان دختر که شعله در جگر داشت هوای دیدن روی پدر داشت همان دختر که چشمش سوی در بود نشسته ، منتظر بهرِ پدر بود همان دختر که در ویرانه جا داشت قد بشکسته از ظلم و جفا داشت در آن تاریکی محض و شب تار همه خواب و رقیّه بود بیدار درآن ویران سرای غرقِ ماتم نهاده سر به روی زانوی غم چنین می گفت در شام جدایی کجایی ماه من ، بابا کجایی چو دریا بود چشمِ اشکریزش که سر آمد به دیدار عزیزش چه رأسی زیر اَبرِ خون نهفته چه رأسی لعل او چون گل شکفته چه رأسی همچو گل در قلب گلشن دو لعل اش لاله گون از چوب دشمن در آن دَم خسته دل با دیده ی تر گرفت از لعل بابا بوسه دختر چه خون ها کز دل مجروح می رفت ز جسم ناتوانش روح می رفت نهان شد پشتِ اَبرِ تیره مهتاب دو چشمش بسته شد افتاد از تاب ازین غم چهره ی مَه لاله گون شد دلِ «یاسر» شکست و غرقِ خون شد ** محمود تاری «یاسر»
2.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دخترک تاب نیاورد جلو آمد و گفت: "می‌شود شمر! که امسال سرش را نبری؟" 😭😭😭😭😭😭😭 ✍