eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
432 عکس
126 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
شب 23 ماه رمضان بند1⃣ این روزا دلگیره انگار آسمون و غم گرفته این چه حالیه که قلب عالم و آدم گرفته آسمونا تیره و تاره چشم فلک داره میباره بیقراره منبر کوفه آخه دیگه علی نداره بعد از این غم تو دلها،خوشی جایی نداره دیگه بعد از علی این دنیا آقایی نداره یا امام المتقین،یا امیرالمومنین بند2⃣ اف به دنیا که یه روزم قدر حیدر رو ندونست قدر دریای کرم،نفس پیمبر رو ندونست غریبه ای که آشنا بود پشت و پناه بی کسا بود بااینکه نفرینش میکردن همیشه رولبش دعا بود پیرمرد خرابه،هم نوایی نداره دیگه بعد از علی این دنیا آقایی نداره یا امام المتقین،یا امیرالمومنین بند3⃣ آه از این دنیا که معنی ولایت رو نفهمید ارزش دلسوزیه بابای امت رو نفهمید غصه ی مردم به دلش بود خوبی توی آب و گلش بود آقایی که تا دم آخر حتی به فکر قاتلش بود مسجد کوفه شوق،ربنایی نداره دیگه بعد از علی این دنیا آقایی نداره یا امام المتقین،یا امیرالمومنین شعر و سبک:محمدجواد ابوتراب زاده
🥀زمزمه مناجات با خدا در شب بیست و سوم ماه رمضان 🥀بند اول بیچاره تر از من نداری ای خدا تو مثل من بدتر نداری ای خدا هستم گدا و سینه چاکه مرتضی از مرتضی بهتر نداری ای خدا درمانده تر از من نداری ای خدا تو مثل من بدتر نداری ای خدا عمریه هستم ریزه خواره فاطمه از فاطمه بهتر نداری ای خدا ای خدا ای مهربون/ربنا ای مهربون بگذر از جرم و خطای این گدا ای مهربون عبد بی پروا منم/رب بخشنده تویی بنده ای شرمنده ام/رب این بنده تویی یا رحیم و یا کریم 🥀بند دوم بخشنده تر از تو ندارم ای خدا من مثل تو دلبر ندارم ای خدا رزقم بُوَد از دست آقایی کریم من از حسن بهتر ندارم ای خدا بخشنده تر از تو ندارم ای خدا من مثل تو دلبر ندارم ای خدا گشتم ولی پیدا نکردم چون حسین من از حسین بهتر ندارم ای خدا ای خداوند کریم/ای تو احسان القدیم بگذر از جرم و خطایم رب رحمن الرحیم عبد بی پروا منم/رب بخشنده تویی بنده ای شرمنده ام/رب این بنده تویی یا رحیم و یا کریم 🙏التماس دعای خیر ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
امشب برای آن که دریابم خدا را باید بگیرم ختمِ ذکرِ ربّنا را " یا ربّنا اغفر لنا " می خوانم امشب پروردگارم دوست دارد این نوا را کاری نمی آید ز دستم یا الهی یاری رسان این بنده ی بی دست و پا را عبدِ فراری هستم و غرقِ گناهم پیدا کن این درمانده ی از خود جدا را جز گریه کردن بهر ما راهی نمانده بر بندگانت هدیه کن حالِ بکا را امشب شبِ قدر است و وقتِ سرنوشت است زیبا رقم زن ای خدا تقدیرِ ما را امشب برای آنکه دستم را بگیری نزدِ تو آرم واسطه اهلِ دعا را یا رب قسم بر مادری که در نمازش می کرد قبل از خود ، دعا همسایه ها را یا رب قسم بر لحظه ای که بر زمین خورد آن لحظه ای که دید اشکِ مجتبی را گم کرد راهِ خانه اش را ، وای از این غم چشم حسن دیده تمامِ ماجرا را **************** رضا یزدی اصل
دل و روح ما، سر و جان ما، "لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا" "عَظُمَ الْبَلاء، بَرِحَ الْخَفَا"، "فرج" است راه نجات ما همه ناامید، همه روسیاه، همه در کشاکش راه‌وچاه همه تا کمر به گِل گناه، خِجِلیم، "وَانْکشَفَ الْغِطَا" نه رسیده شام غمی به سر، نه رسیده از سحری خبر نه کسی به فکر کسی دگر، تو بیا که "وَانْقَطَعَ الرَّجا" نه کسی هوایی فیض رب، نه به‌فکر واجب‌ومستحب "ظَهَرَ الفَسادُ بِما کسَب"، تو بیا که تازه شود هوا گله و شکایت خویشتن، به کجا برد دل تنگ من؟ تو بیا سری به دلم بزن، که تو "مُستَعانی و مُشتَکی" تو بیا که سر بزند بهار، به خزان دائم روزگار به جهان ما برکت بیار، که "بِیُمْنِکَ رُزِقَ‌الْوَرىٰ" تو بیا که هر گره وا شود، دل خلق جای خدا شود که زمان صلح‌وصفا شود، "بِجَمالِکَ کَشَفَ الدُّجىٰ" تو بیا و چاره‌ی نو بساز، که به ما شود در صبح باز شب عاشقان تو بس دراز...، "وَ بِنورِ وَجهِكَ مُنتَهىٰ" 🌹اللهـم_عـجل_لولیـک_الفـرج
در اتمام ماه مبارک رمضان شیون کنید ماه عبادت تمام شد نالان شوید آخر ماه صیام شد می خواستم غبار بشویم ز دل ولی این حلقه های اشک برایم که دام شد بگذر ز خویش ، دیده رها کن ز دیگران ماندن در این مرحله دیگر حرام شد شب های پر ز سوز " ابوحمزه " هم گذشت هر شب فغان و ناله برایم مدام شد با " افتتاح " دل به حریم ولا زدیم هر شب که یا اله به لب ها کلام شد هر شب به یاد مهدی زهرا گریستیم هر شب سخن ز چهره ی ماه امام شد یارب نشد که شهد وصالی به لب زنم با این مرارتی که ز هجران به کام شد تا حرف عاشقان برساند حضور یار هر آه سینه سوز به هستی پیام شد با یک سلامِ شوق به کرب و بلای دوست دلها روانه جانب دارالسَّلام شد هر شب به یاد کرب و بلا هم گریستیم هر شب پرید مرغ دلی کو به بام شد از چهره برد گرد گناهی که داشتیم اشک از غم حسین که حُسنِ ختام شد ما را هماره نوکر مولا شناختند ما را غم حسین همیشه بنام شد "یاسر" گرفت منصب آقایی و شرف در بارگاه دوست هر آن کس غلام شد . . . . . . . . محمود تاری «یاسر»
در غروب آفتاب رمضان به پایان می رسد ماه خدا آهسته آهسته شود طی موسم لطف و عطا آهسته آهسته دل اهل نیاز از رفتن این ماه چون شمعی میان شعله سوزد منتها آهسته آهسته ندانستیم قدر پر بهای لیلة القدرش چه شبهایی که شد از ما جدا آهسته آهسته در این درگاه جای ناامیدی نیست می دانم به جایی می رسد هر بی نوا آهسته آهسته فقط باید شکیبا بود در این آستان یاران که می بخشند هر جرم و خطا آهسته آهسته مباش از آستان عشق حتی یک نفس غافل که مستغنی شود آنجا گدا آهسته آهسته دل شب زنده دارانی که زخم از تیغ هجران است به دست دوست می گیرد شفا آهسته آهسته مهیّای سفر کن از همین امشب دل خود را که گردد رهسپار کربلا آهسته آهسته غروب روز عاشورا میان قتلگه ای دل جدا شد رأس خورشید از قفا آهسته آهسته بسوز از این عزا چون خیمه های سوخته "یاسر" بنال از این نوا تا نینوا آهسته آهسته ،،،،،،،،،،، محمود تاری «یاسر»
خیراتِ ماه و سالِ سابق را ندارم افسوس! قیل و قالِ سابق را ندارم با من رفاقت کرد وقتی دید ابلیس با نفْس خود جنجالِ سابق را ندارم اشکم تمام ثروتم بود و به غفلت آتش گرفت اموالِ سابق را ندارم چشمم به نامحرم نمی افتاد ایکاش رزقم چه شد؟! اقبالِ سابق را ندارم شد شعله ور دارایی ام...أبکي لفقري محض ِ پریدن بالِ سابق را ندارم بر من خسارت خورده و محرومَم از اشک در روضه دیگر حالِ سابق را ندارم ** جانم فدای آن سه ساله دختری که میگفت آن خلخالِ سابق را ندارم میگفت با رأس پدر اینگونه شاید بابا ببین! احوالِ سابق را ندارم زخمیست پایم که نشد برخیزم از جا شرمنده استقبالِ سابق را ندارم! مرضیه عاطفی
ما همنشین شدیم به افطار این و آن چون غافلیم از تو گرفتار این و آن ما شکل روزه داری مان فرق می کند الگو گرفته ایم ز رفتار این و آن تکلیفمان اطاعت ِاز سیرهٔ شماست اما شدیم تابع ِکردار این و آن دل‌تنگ دیدن تو نگشتیم ،درعوض رفتیم عاشقانه به دیدار این و آن کاری که خواستی تو ،زمینش گذاشتیم رفتیم با بهانه پی ِکار این و آن ما جای دستگیری و واکردن گِره تفریح مان شده فقط آزار این و آن شرط قبول هر عمل اخلاص بود و ما یک عده خَیِّریم در انظار این و آن با معصیت ز چشم تو افتاده درعوض قیمت گرفته‌ایم به بازار این و آن قرآن میان خانه ما خاک می‌خورد دل داده‌ایم بس‌که به گفتار این و آن آقا خلاصه بندگی ما درست نیست ما تکیه داده‌ایم به دیوار این و آن اثبات کرده مادرتان ، هر کسی نشد یار امام خویش، شود یار این و آن اما قسم به چادر خاکی مادرت ما دستِ رد زدیم به اِصرار این و آن هرکس که شد غبار عبایِ ابوتراب رو هم نمی کند سوی دربار این و آن مسمار گفتم و جگرم سوخت پشت در فضه به گریه گفت چه خاکی کنم به سر حیدر زمین که خورد مغیره دلیر شد وقت تقاص عزت روز غدیر شد در پنجه های میخ ، لباسی اسیر شد از آن به بعد شیر خدا سر به زیر شد قاسم نعمتی
وداع با ماه رمضان ای به عــالم فیض تمام خـدا حـافظ ماه صـیام ای تو ماه ســوز و گداز از تو احیــا روح نمـــاز از تـو دل ها غــرق نیاز ای به جان ها نور مدام *«خدا حـافظ مــاه صیام»* ای که بـودی بـاغ امـید ای ز رحمـت داده نوید ای مــه قـــرآن مجـیــد ماه قـــرآن ماه قیــــام *«خـدا حـافظ ماه صیام»* مـــاه راز و مـــاه دعــا مـاه نـور و مـــاه ولا مـاه عــهد و مــاه وفــا ماه ذکـــر و مـاه سـلام *«خــدا حـافظ ماه صیام»* می روی ای مـــاه علـی می روی با مـــهر ولــی می روی ای نـور جلــی می روی ای رحمت عام *«خـداحـافــظ ماه صیام»* ماه عفـو و بخـشش ما بگــذر از هــر لغزش ما با تو بـر جـــا ارزش ما این من واین حُسن ختام *«خدا حافــظ ماه صیام»* ای مه مهمــانی حـــق ای مــه نــورانی حـــق ای مه سبحـــانی حق ای ز حــــق آورده پیام *«خدا حافظ ماه صیام»* محمود تاری