#نوحه
#واحد_چکشی_یا_تند
#پسران_امام_حسن_ع
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
#شب_ششم_حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع
🏴شب پنجم و ششم محرم
✍🎼شعر و سبک: کربلایی علی صمدی
بند اول :
این دو شبم روزیمون
دست کریم طاهاست
شب عبداللهِ و
قاسم بن المجتباست
برای یاری دین
یادگارای حسن
به کربلا اومدند
امروز به جای حسن
خُلق و خوشون ، مثل بابا
هر دو هستند دلیر و زیبا
جنسشون از نوره قطعاً
نوه های حضرت زهرا
جون دادن تو راه عمو
براشون هست خیرالعمل
شهادت در راه خدا
شیرین تر از هرچی عسل
لبیک لبیک یا ثارالله
لک لبیک یا ثارالله
بند دوم:
شد روش جنگیه
این دوتا ضرب المثل
برای اینکه هستند
از نسل شیر جمل
یکی برای عمو
دستو سپر می کنه
از رزم قاسم ازرق
حس خطر می کنه
بی زره با ، یه کفن رفت
بگه قاسم ترسی نداره
برنگشت به ، عقب وقتی
دید که بارونِ سنگ میباره
ان تنکرونی میخونه
میگه شیر حسنم
خیبر هم باشه پیش روم
درِ اون رو میکنم
لبیک لبیک یا ثارالله
لک لبیک یا ثارالله
◾◾✍🎼✍🎼✍◾◾⬛
جدیدترین اشعار و سبک های کربلایی علی صمدی
#زمینه
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
یاثارالله ، اباعبدالله
فدای زخمات ، بشه عبدالله
من یادگاریِ داداشت هستم
از جام عشقت عمو جون چه مستم
میدم به راهت سر و جون و دستم
عمو حسین جاریه عشق تو فقط تو خونم
عمو حسین درد و بلا و غصه هات به جونم
عمو حسین نمی تونم که بعد تو بمونم
وای عمو 3 حسینم
وای از جنجال ، شلوغه گودال
می میرم وقتی ، که میری از حال
تنگه غروبه شده عمه دلگیر
قاتل شده سوی مقتل سرازیر
پاشو عموجون که داره میشه دیر
وای عمو یه یاعلی بگو بلند شو از جا
وای عمو پاشو بریم تو رو به جون زهرا
وای عمو پاشو که داره می رسه واویلا
وای عمو 3 حسینم
دل غمگینه ، با بغض و کینه
شکست حرمت رو ، نشست رو سینه
غوغا به پا شد میون حرم تا
با چکمه رو سینه ی تو گذاشت پا
پنجه به موهات زد ای شاه تنها
وای عمو نمی تونم ببینمت تو این حال
وای عمو من سپر بلات میشم تو گودال
وای عمو تن منم مثل تو میشه پامال
وای عمو 3 حسینم
✍بهمن عظیمی
#شور
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
غرق خاک و خونِ تو مقتل دلدارم
عمه جون رحمی کن به چشمای زارم
وجودم لبریز سوز و آهه عمه
قلب بی تابم توو قتلگاهه عمه
من بمیرم ۲
نبینم تو قتلگاس عموی پیرم
غصه دارم ۲
من دارم میرم تو قتلگاه یارم
عمه جونم ۲
تو خودت می دونی دیگه نمی تونم
خیسه چشمام ۲
بی عمو زندگی و دیگه نمیخوام
وای عمو جان
زینت آغوش مصطفی ای عمو
واسه چی افتادی رو خاکا ای عمو
از بچگی نون و نمکت رو خوردم
طاقت بیار عمو من هنوز نمردم
ای عزیزم ۲
قطره قطره خون مو به پات می ریزم
مبتلاتم ۲
عموجون غصه نخور خودم باهاتم
دل اسیره ۲
عموجون لبات به خشکی کویره
بی قرارم ۲
کاش می شد برات یه قطره آب بیارم
وای عمو جان
پا نکش روی خاک با این تن صدچاک
پرپر نزن عمو که می لرزه افلاک
از زخمای تنت خون زمین می ریزه
گودال قتلگاه از خونت لبریزه
وامصیبت ۲
عبا و عمامه تو بردن غنیمت
دل می لرزه ۲
سوی انگشترته یه چشم هرزه
روضه اینه ۲
اومده تا بشینه به روی سینه
واحسینا ۲
سرت و میخواد بِبُرّه پیش زهرا
واحسینا
✍بهمن عظیمی
#شور
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
وای از دل من ۲
دارو ندارم رو میخوان از من بگیرن
گریونه چشمام ۲
بعد از عمو جون دیگه دنیا رو نمیخوام
اینهمه نیزه دار میخوان
با عمو جون چه ها کنن
مگه که من مرده باشم
سر از تنش جدا کنن
عمو حسین
بی یاور افتاد ۲
ای وای من از روی مرکب با سر افتاد
مادر نداره ۲
یک جای سالم دیگه رو پیکر نداره
زخمیه پیکرش ببین
صحرا شده دریای خون
کمک می خواد ولی کسی
نمی رسه به داد اون
عمو حسین
دلخونم عمه ۲
افتاده تو مقتل عمو،گریونم عمه
سنگینه سینم ۲
طاقت ندارم چکمه رو سینش ببینم
از روی تل صدای من
به هیچ کسی نمی رسه
نمی تونم بمونم و
ببینم اینجا بی کسه
عمو حسین
مابین گودال ۲
از تشنگی و از جراحت رفته از حال
دلگیرم عمه ۲
اینجا بمونم از غمش می میرم عمه
تو رو خدا دیگه بذار
ازین قفس رها بشم
باید برم به قتلگاه
تا که منم فدا بشم
عمو حسین
✍بهمن عظیمی
#زمزمه
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
ببین چقد شلوغه گودال
میون این غوغا و جنجال
یه مرد تنها رفته از حال
عمه ، غم نشسته روی قلب مضطرم
عمه ، چطوری دلت میاد که من نَرَم؟
عمه... ای وای
عمه ، چشم مادرم تره ، بذار بِرَم
عمه ، نفسای آخره ، بذار بِرَم
عمه... ای وای
شبیه صیدی توی دامه
براش بمیرم از خدامه
عمو غریب تر از بابامه
عمه ، داره پا می کِشه رو خاک زمین
عمه ، یه نفر نشسته رو سینه ببین
عمه... ای وای
عمه ، می شنوم ناله های مادرش و
عمه ، داره بر می گردونه پیکرش و
عمه... ای وای
دنیا رو بی عمو نمی خوام
بذار برم که خیلی تنهام
آغوشش و واکرده بابام
عمه ، غم غربتش شده بغض گلوم
عمه ، مونده زیر دست و پا بین هجوم
عمه... ای وای
عمه ، داره از زخم تنش خون می باره
عمه ، غیر من دیگه کسی رو نداره
عمه... ای وای
سبک یاسین زندی
شعر بهمن عظیمی
#زمینه
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
عمه ببین بی کس و غریبه ، عموی تنهام ، میون میدون
سرتابه پا زخمیه وجودش ، افتاده بینِ ، دریایی از خون
بغض غریبیش ، توی گلومه
اگر نباشه ، کارم تمومه
می خوام بِرَم تا ، بِدَم براش جون
داروندارم ، برا عَمومه
عمو حسینم
برات بمیرم عزیز جونم ، که تشنه ای و ، به غم دُچاری
من مگه مُرده باشم ببینم ، میون دشمن ، بی کس و یاری
درد جُدائیت، بغضِ گلومه
بی تو عموجون ، کارم تمومه
ترسی ندارم ، من از یه لشکر
براتو مُردن ، چون آرزومه
عمو حسینم
داروندارم رو پات میذارم ، تا دَمِ آخر ، مثل داداشم
بجای بابام من اومدم تا ، از شُهدای ، راه تو باشم
می خوام براتو ، خونین جگر شم
من اومدم تا ، برات سِپَر شم
طاقتِ دوری ، ندارم آخه
نمی تونم باز ، که بی پدر شم
عمو حسینم
✍بهمن عظیمی
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
منای عشق
گردست دهد عشق ،به پای توبمیرم
امروزغریبانه برای توبمیرم
غم نیست اگردرقدمت دست من افتد
شادم به خداتاکه به پای توبمیرم
ازخیمه دویدم که کنم جان به فدایت
خواهـم که عمو زیرلوای توبمیرم
ای کاش ذبیح توشوم درره توحید
تادرره عشقت به منای توبمیرم
این قوم اگرتشنۀ خونند، بیایند
آماده شدم تاکه به جای توبمیرم
بگذار که ازخیل شهیدان توباشم
بگذارکه درکرب و بلای توبمیرم
کوحرمله تا تیررها سازد ومن هم
زان تیردرآغوش وفای توبمیرم
ازقول من خسته جگرگفت «وفایی»
ای کاش کـه درراه ولای توبمیرم
#سید_هاشم_وفایی
#نوحه_سنتی
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
کودک آزاده
عموببین که دردلم غوغا شد
دوچشم من زغربتت،دریا شد
نامه ی جانبازی من امضا شد2
اجازه ، بده سر،نهم به پایت
ازحرم ،رسیدم، شوم فدایت
وای وای وای ازاین غریبی
برای عاشقی که آدابی نیست
زعشق تو به دل مرا تابی نیست
چه غم اگر به خیمه ها آبی نیست
ندارم ،تحمل،که غم نصیبی
چگونه، ببینم، عموغریبی
وای وای وای ازاین غریبی
اسیرتوشده یکی آزاده
که از ازل به مهرتو دل داده
چه غم اگر که دست من افتاده
به عشقت،غبار،غمی زدودم
فدای ، سرتو ،همه وجودم
وای وای وای ازاین غریبی
فدایی تو هستم ومی دانم
اگربه خون خود چنین غلتانم
رسیده تیر حرمله برجانم
خزان ،ستم ها، به باغت آمد
دوباره غریبی سراغت آمد
وای وای وای ازاین غریبی
#سید_هاشم_وفایی
#نوحه
#واحد_سنگین
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
بال و پر امام مجتبایم
گل پسر امام مجتبایم
من قمر امام مجتبایم (عموی خوبم)
دلم میخواد دیگه یتیم نباشم
وای اگه کربلا سهیم نباشم
منتظر غمی عظیم نباشم (ای وای ازاین غم)
[عموحسین عموحسین جانم(۳)عموحسین جان]۲
من سپر بلات میشم عموجان
فدای بچه هات می شم عمو جان
تا آخرش باهات می شم عمو جان (عموی مظلوم)
عمو نذار که دیگه نا امید شم
بذار که پیش زهرا رو سفید شم
مثل علیِ اکبرت شهید شم (عموحسین جان)
[عموحسین عموحسین جانم(۳)عموحسین جان]
کاشکی نبینمت شدی بی لشکر
کاشکی سرم جدا بشه ز پیکر
تا نبینم تو رو به زیر خنجر (عموی مظلوم)
عموی من بی یار و بی حبیبه
وای که عمو حسین من غریبه
این دل من خدا چه بی شکیبه (براش بمیرم)
[عموحسین عموحسین جانم(۳)عموحسین جان]
سبک و شعر:مرتضی شاهمندی
#نوحه
#زمینه
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
عمو ، حسین من از این زمونه دلگیرم
میخوام ، به راه تو پیش بابام پر بگیرم
من که یار توام
هوا دار توام
افتخار توام
آه و واویلتا (۳)
دیدم ، غریبی و تکیه به نیزه داده ای
دیدم ، بی کسی و تو از نفس افتاده ای
عمو بی پناهه
وای که بی سپاهه
توی قتل گاهه
آه و واویلتا
پورِ ، مجتبایم وارث شیر حُنینم
دشمن ، بدونه که سرباز و عبد حسینم
گشتم حاجت روا
کُشته ی کربلا
دست از پیکر جدا
آه و واویلتا
سبک و شعر: مرتضی شاهمندی
#زمزمه
#شعر_روضه_ای
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
رهاش کنید
فکری برای تَرَکِ لباش کنید
داره مناجات میکنه نگاش کنید
نفس نداره یه کاری براش کنید
جدا نکن
اگه جدا میکنی از قفا نکن
این بدنو طعمه ی نیزه ها نکن
از سنگ و نیزه و سنان، آشوبه حال قتلگاه
افتاده بی رمق عمو، بین گودال قتلگاه
پاشو بی حیا رو سینه نشین
داره خواهرش می بینه نشین
نمیبُره
خنجری که به حنجر تو میخوره
کُندیِ اون فراتر از تصوره
برا چی شمر این همه داره دلهره
بگو عمو
چطور بریده میشه این گلو عمو
چرا تن تو شده زیر و رو عمو
دارن میرن سمت حرم عمو عمو
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_پنجم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
از میان خیمه تا گودال … با سر آمده
این برادرزاده که جای برادر آمده
کیست این آزاده که پرواز دارد می کند؟!
کیست این آزاده، انگار از قفس درآمده
هر طریقی بوده از عمه جدا گردیده و
از پس چشمان خیس خواهرت برآمده
با نوای "لا افارق" با نگاهی اشکبار
تا میان معرکه با حال مضطر آمده
خون ابراهیم در رگ هاش جاری گشته است
مثل اسماعیل اگر تا زیر خنجر آمده
مثل سقای حرم، با بوسه ی شمشیرها
دستش آویزان شده … از جای خود درآمده
آه … خنجر پشت خنجر … در میان قتلگاه
تا که تیری آمده، یک تیر دیگر آمده
او به روی سینه ی معشوق مأوا کرده و
صبر تیر حرمله انگار که سر آمده
حق الطاف عمو را خوب جبران کرده است
این برادرزاده که جای برادر آمده
#مجتبی_حاذق