eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
427 عکس
125 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
🕯واحد تند حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت عباس علیه السلام عصمت اللهی و واسه ی پیمبر،تویی مادر همسر نمونه ی ساقی کوثر،تویی مادر واسه ی حضرت عباس دلاور،تویی مادر واسه بچه شیعه تو فردای محشر،تویی مادر از نور تو شد،قلبم منجلی   ای پرستوی،خونه ی علی گیره کارم به تو،مظهر عشق و امید سایه ی رو سرم،مادر شاهه شهید بی بیِ بی حرم،دستی بکش رو سرم جان حیدر بیا،نکن منو نا امید کوثر مرتضی ام ابیها مدد قطره ماییم و تویی مثال دریا،بی بی زهرا فضه ی تو میکنه کار مسیحا،بی بی زهرا تویی مادر خوبه زینب کبری،بی بی زهرا بتکون چادرتو روی سر ما،بی بی زهرا بیچاره منم،چاره سازمی علت وجو،د و آغازمی تاج خوشبختیه،همیشه روی سرم که گدای تو و،همسر تو حیدرم با جواز توئه،که نوکر این درم به کنیزیه تو،مفتخره مادرم کوثر مرتضی ام ابیها مدد دل من سمت مدینه میزنه پر،بی بی زهرا الهی کم نشه سایت از روی سر،بی بی زهرا تو دعا کن که بشم برا تو پرپر،بی بی زهرا تو راهت شهادتو میخام نه کمتر،بی بی زهرا از تو مادری،از من نوکری این نوکر بد و،میشه بخری میدونی عاشقم،عاشق کرببلا آره جاموندم از،قافله ی شهدا شهدای حرم،مدافعان وطن جوونایی که شد،اسم تو رمز اونا کوثر مرتضی ام ابیها مدد غیرت اللهی و معنی وفایی،یا ابالفضل شیر بیشه ی علی مرتضایی،یا ابالفضل تاج روی سر خیل شهدایی،یا ابالفضل یل نام آور دشت کربلایی،یا ابالفضل یار و یاوره،شاه عالمین دریای کرم،سقای حسین ای خدای ادب،حیدر کرببلا قمر هاشمی،جلوه ی نور خدا سفردار کرم،حضرت مشکل گشا به سر سفره ات،حاتم طائی گدا ابوفاضل مدد یا ابوفاضل مدد در رگت خون علی حیدر کرار،یا ابالفضل به حسین بن علی میر و علمدار،یا ابالفضل ای شجاع عرب ای مظهر غیرت،یا ابالفضل و زمین خورده ی تو دشمن خونخوار،یا ابالفضل میلرزه زمین،زیر پای تو هلاکه عدو،با غوغای تو یادگار علی،پهلوون خیبری جنم مجتبی،به جلوه ی دیگری تو قرار دل،حسینی و زینبی پسر فاطمه،از همه دل میبری ابوفاضل مدد یا ابوفاضل مدد 🙏التماس دعای خیر ✍🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🕯سبک زمینه روضه ای ایام فاطمیه شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها بند🕯 (غم تو منو میکُشه)۳زهرا،نرو از خونه واجبه که غسلت بدم،تو حیاط خونه ولی اونقده که بازوت کبود،شده نمیتونه علی اسما بریز آب روان،رو بدن زهرا ولی... ولی کمی آهسته تر،که داره میمیره علی علی رو تنها گذاشتی،با روضه های مدینت رسیده دستم به زخم،عمیق بر روی سینت حالا میفهمم که راز،حسن تو کوچه چی بوده رسیده دستم به جایی،که از همین غم کبوده (غم تو منو میکُشه)۳زهرا،نرو از خونه بند🕯🕯 کجا داری میری گلم،شبونه و بی سر و صدا با خودت علی رو ببر،بانوی من ای با وفا چرا نفست قطع شده،صدات دیگه درنمیاد پاشو حسنت رو بغل،کن که مادرش رو میخواد راحت بخواب ای عزیزم،دیگه نداری تو دردی با رفتنت از تو خونه،علی رو بیچاره کردی چجوری آروم بگیرم،بدونت آروم جونم خدانگهدارِ تو ای،بانوی قامت کمونم (غم تو منو میکُشه)۳زهرا،نرو از خونه بند🕯🕯🕯 میچکه خون تازه ای،از زیر تابوتت ولی داره میمیره دخترت،بیا نرو جون علی پشت سر تابوت تو،با دیده ی تر زینبت چادر خاکیته سرش،میزنه به سر زینبت به زیر لب میگه زینب،خدایا مادر جوونه داره میره از تو خونه،شبونه و مخفیونه بشکنه دست مغیره،چه خاکی بر این سرم کرد با حمله ای وحشیونه،به خونه بی مادرم کرد (غم تو منو میکُشه)۳زهرا،نرو از خونه 🎤با نوای زیبا و دلنشین کربلایی جواد مقدم 🎪هیئت بین الحرمین طهران ✍کربلایی امیرحسین سلطانی
محبوبه ی خدا ********************* چه روزگارِ خوشی داشت در مدینه علی که دلخوشیِ جهان بود بینِ خانه ی او تمامِ شهر به حسرت نشسته بود آری برای زندگیِ گرم و عاشقانه ی او زمین نداشت به خوشبختیِ علی مردی کسی که هستیِ عالم در اختیارش بود بهشت گوشه ای از خانه اش اقامت داشت شهی که فاطمه بانوی خانه دارش بود سخن چگونه بگویم به وصفِ آن خانه که بود عرشِ خداوند در دلش مستور علی و فاطمه ، نه سال ساکنش بودند نشسته بود در این خانه نور محضرِ نور کنارِ فاطمه اینجا غمی نداشت علی هر آن چه بود دلش راضی از دقایق بود نگاه بر رخِ محبوبه ی خدا می کرد به جز خدا که بداند ؟! چقدر عاشق بود چقدر عشق و محبت میانِ آن ها بود چقدر زندگیِ این دو نور زیبا بود تمامِ لذّتِ دنیای جانشینِ نبی به لحظه های نشستن کنارِ زهرا بود چه روز های خوشی را کنارِ هم بودند چقدر علّتِ لبخندِ یکدگر گشتند گذشت ، تا که حسن را خدا به آنها داد وَ این دو عشقِ خدا ، مادر و پدر گشتند چگونه وصف کنم عشقِ حیدری که نبود در آسمان و زمین عاشقی همانندش چگونه شرح دهم حالِ خوبِ مولا را کنارِ احمد و زهرا و چار فرزندش عجیب غرقِ شعف بود زندگانیِ او حسین داشت، حسن داشت ، خنده بر لب داشت وَ می گرفت در آغوش دخترانش را برای زینتِ خود این پدر دو زینب داشت فرشتگان همه می آمدند روی زمین به شوقِ دیدن اعضای خانواده ی او نهفته بود همه رزقِ آسمان و زمین درونِ سفره ی بی زرق و برقِ ساده ی او زِ بس که زندگی اش عاشقانه بود علی صفای خانه ی او آرزوی مردم بود هزار معجزه دیدند از درش اما میانِ مردمِ این شهر معرفت گم بود هزار حیف حسودانِ شهرِ پیغمبر نظر زدند همین زندگیِ زیبا را نشاطِ قلبِ علی را بدل به غم کردند همین که پیشِ نگاهش زدند زهرا را قرار بود دوباره پدر شود ، که نشد نشد که باز دلِ این پدر بگردد شاد چه شد به پشتِ درِ خانه ؟ فضه می داند چه شد که عشقِ علی بارِ شیشه اش افتاد؟ قرار بود که گهواره را درست کند چه شد که ساخت برای عزیزِ خود تابوت؟ همان علی که حریفی نداشت وقتِ نبرد زدند فاطمه اش را و او نمود سکوت! سکوت کرد که فریادِ دینِ حق باشد و خواست تا که بماند نشانی از اسلام سکوت و صبر به این شکل کارِ هرکس نیست قسم به حق که همین است ویژگیِ امام هماره لعنِ خدا می رسد برآن جمعی که دلخوشیِ دلِ این امام را بردند همان جماعتِ پستی که هیزم آوردند و اهل بیتِ نبی را به خانه آزردند هزار مرتبه باید کِشَند بر دارش خلیفه ای که جهان را کشید سمتِ گناه همان کسی که به دختِ نبی جسارت کرد همان که نعره کشید : حَسبُنا کِتابَ الله به اذنِ حضرتِ معبود می رسد روزی که منتقم برسد از ره و رجز خواند تقاصِ مادرِ خود را بگیرد از آن ها و غاصبانِ فدک را خودش بسوزاند قیامِ مهدیِ موعود چون شود آغاز تمام می شود ایّام غربتِ حیدر در انتظار ظهورند شیعیان زیرا ظهورِ اوست شفابخشِ سینه ی مادر ***************** رضا یزدی اصل
امان از دل امیرالمومنین علیه السلام ************* در کوچه به عشقِ من فداکاری کرد افتادنِ او زخمِ مرا کاری کرد تا دید درون خانه تابوتش را لبخند زد و اشکِ مرا جاری کرد ************ رضا یزدی اصل
جلوه هفت فلك از اثر فاطمه است گوهر زهد و حيا تاج سر فاطمه است هركجا بگذرى از ملك فنا تا ملكوت سخن فاطمه است و خبر فاطمه است سایه ی چادر او بر سر ما گسترده است هرچه داريم ز فيض نظر فاطمه است كوثر عشق على خير كثير است ببين زمزم آئينه‏ اى از چشم تر فاطمه است كهنه پيراهنِ در شام زفاف او را بس جامه ی بخشش و تقوى به بر فاطمه است مسجد شهر مدينه به تماشا بنشست كه جهان بسته به آه جگر فاطمه است قامت چرخ فلك پيش بزرگيش خم است گرچه از بار ستم ، خم كمر فاطمه است گرچه درياى صبورى است ولى غصه و آه مونس زندگى مختصر فاطمه است خون پهلوش به ديوار و در خانه نوشت مرگ در راه ولايت هنر فاطمه است پيشمرگ على خانه نشين شد هرچند پشت در محسن پرپر سپر فاطمه است آنشب از طرز نگاهش دل مولا فهميد لحظه ی سخت وداع و سفر فاطمه است آتش درد نه تنها دل در را سوزاند سينه ی اهل ولا شعله ور فاطمه است گرچه از كوچه بر او خاطره خوبى نيست كوچه كوچه دل ما رهگذر فاطمه است
نمی جنگید تا اینکه بجنگد شیر ما در جنگ که با شمشیر خود می داد دشمن را شفا در جنگ سه تا شمشیرِ می کرد استفاده حیدر کرار هم از ابرو و هم از ذوالفقار خود جدا در جنگ و درس جان گرفتن را به عزرائیل می فهماند همینکه دشمنش را با رجز می زد صدا در جنگ و حیدر چون که می غُرید و می زد بر دل لشکر به جای ابر پُر بود آسمان از دست و پا در جنگ دوتایی یک سپاه از هرنظر تکمیل می گشتند اگر می بُرد همراه خودش عباس را در جنگ دهانش را گشوده ذوالفقارش تا کمر یعنی؛ به میدان آمده یک وحشی خوش اشتها درجنگ همینکه دست بالا برده و شمشیر چرخانده هوا چون دشمن حیدر کم آورده هوا در جنگ چنین تیغ علی گر بشکفد درمان هر دردی ست که باشمشیر خود می داد دشمن را شفا در جنگ
از خاك اگر كه عــزمِ سـفر داشت فاطمه از دَردِ بـوتُــراب ، خـبر داشـت فاطمه با چشم بسته هم ز علي چشم برنداشت حق را چه خـوب مَـدّ نـظـر داشت فاطمه از داغِ رفـتنِ پـدر و ظـلمِ بر عـلـي ازبسكه سوخت ، خون به جگر داشت فاطمه ما را كه بسته ايم كمر بر غلامي اش درد است اين كه دردِ كمر داشت فاطمه يك جو حيا اگر به دلـش بـود دوّمي در خانه ي علي سه پسـر داشت فاطمه تنها نـداشت اشكِ روان چشم سالمــش سيلابِ خون به چشم دگر داشت فاطمه پـيوسته بود ناله ي او "واي مُحـسنم" وقــتي نـظر به جانـب در داشت فاطمه آنجا كه كار هر نَفَـسش ، خَـلقِ خِيرِ بود آهـش به حال خلق ضـرر داشت فاطمه جوشنِ كبيرِ شـيرِ خُـدا بود و وقت جنگ كِي حاجتي به حملِ سپر داشت فاطمه ؟ از دستِ ريسمان خدا ، بند ، بـاز شــد چادر به قـصدِ رزم چــو برداشت فاطمه از مهلكه ، علي به سلامت به خانه رفت از بس كه وقـتِ حمـله هنر داشت فاطمه عجّل وفاتي اش به پدر كرد مُلـحقــش چون كه دعـــاش ، زود اثـر داشت فاطمه