#حضرت_رقیه
این دل پریشان شد برایت یا رقیه
جان همه عالم فدایت یا رقیه
الگوی صبرو عفت و عشق و حیایی
عالم همه گشته گدایت یا رقیه
نوکر شدن بر درگهت شد افتخارم
این هم بود از لطف بابایت رقیه
من گشته ام خادم به درگاه ابالفضل
تو کرده ای این را عنایت یا رقیه
تو میبری من را حرم پای پیاده
من اربعین هستم به یادت یا رقیه
دل داده و دیوانه ی میخانه هستم
گردیده ام مست از صبویت یا رقیه
مردم همه در گفت و گوی این و آنند
روز و شبه من، فکر رویت یا رقیه
رویت شده نیلی مثاله روی زهرا
سیلی روانه شد به سویت یا رقیه
آتش زده بر خیمه ها یک نا مسلمان
افتاده آتش روی مویت یا رقیه
تو تشنه بودی، نوکران تو بمیرند
خشکی نباشد در گلویت یا رقیه
با شمر و زجر و حرمله هم کاروانی
باشد نگهدارت خدایت یا رقیه
حسین گرایی
#حضرت_رقیه
چرا رحمت به من ای ظالم کافر نمی آید
به تو گفتم نزن ،دیگر صدایم در نمی آید
مکش إنقدر مویم را مگر دختر نداری تو
از این پاهای خسته راه رفتن بر نمی آید
بزن هرقدر میخواهی ولی کمتر فحاشی کن
که این رفتار با شیرین زبان دختر نمی آید
عمو، عمه ،پدر ،قاسم ،علی اکبر
ببین این زجر بد رحمش به من آخر نمی آید
صدا میکردم اکبر را جوابم بود جان اما..
نمی دانم چرا حالا علی اکبر نمی آید
رهایم کن که دردم کم شود،بگذار بنشینم
پریدن با پر و بال شکسته بر نمی آید
تنم درد میکند دیگر مزن آخر یتیمم من
نزن گفتم که من دیگر صدایم در نمی آید
تمام صورتم از درد سیلی میکند ذوق ذوق
چرا رحم شما بر آل پیغمبر نمی آید
نگاهم کن سه ساله هستم و پیرم ولی عمه
عمو عباس هم دنبال من دیگر نمی آید
تنم نیلی و زخمی لاله ی گوشم شده، دیگر
به گوشم گوشواره ،هم به دستم زر نمی آید
چرا عمه چرا حرف از کنیزی میزنند اینها
نمی دانند مگر بر آل پیغمبر نمی آید؟!
بگو گیرم کنیز هم شد،چرا این را نمیفهمند
کنیزی کردن از این جسم لاغر بر نمی آید
الهی“زائر”کویت شوم بانو ،که من هرچه
بگویم قصّه ی غم هایتان بر سر نمی آید
رامین برومند (زائر)
#حضرت_رقیه
گهی در خواب گاهی میشوم بیدار میترسم
پدر شاید من از غم گشته ام بیمار میترسم
از آن روزی که از پیشم تورفتی مانده ام گریان
در این چند روز از عمرم شدم بیزار میترسم
پدر یادت میآید آن شبی که گم شدم در راه
از آن روز از شب و از آسمان تار میترسم
هوا تاریک بود ،تاریکیه محض و منم تنها
از این کابوس،هر شب میشود تکرار میترسم
صدایت میزدم قبلا ولی بی ترس و بی وحشت
میآیم حرف بابا را کنم اظهار میترسم
آخه تا من صدایت کردم هرجا کعبه نی خوردم
من از اصوات ناهنجار آن ابزار میترسم
زحال مستی و دیوانگیه زجر میترسم
من از آن نعره های مردک غدّار میترسم
گهی در خواب میبینم که سیلی از قفا خوردم
گهی با دیدن آن مجلس اغیار میترسم
کف پاهایم آنقدر آبله دارست بابایی
که من در خواب هم از بوته های خار میترسم
چقدر خار از کف پایم درآوردم نمی دانی
از اینکه تب کنم یا که شوم بیمار میترسم
نگاه قاتل اصغر دلم را کنده از جایش
رباب میگوید از لبخند آن خمّار میترسم
چه حرفایی شنیدم من زکاسب های آن بازار
از آن روز از تمام اهل آن بازار میترسم
حالا که آمدی قصّه بگو ،قدری بخوابم من
نمیخواهم ولی دیگر شوم بیدار میترسم
رامین برومند(زائر)
#حضرت_رقیه
شام ظلمتزده را بوی سحر میآید
عود و اسپند بیارید، پدر میآید
دارد این دختر ماتمزده مهمان عمه
خیز و آماده کن آئینه و قرآن عمه
ظرفی از آب مهیا کن و بسپار به من
میرسد تشنه و رنجور پدرجان عمه..
راس خورشید به دیدار قمر میآید
عود و اسپند بیارید، پدر میآید
اشک از دیدهی رنجیده فشانم امشب
تا که خاموش شود آتش جانم امشب
پنجه بر موی پدر میکشم امشب تا صبح
بر ترَکهای لبش بوسه نشانم امشب
خونِدلهای من امشب ز بصَر میآید
عود و اسپند بیارید، پدر میآید
عمهجان، غربتِ چشمان پدر کشت مرا
خیزران و لب و دندانِ پدر کشت مرا
شهر شام از غم هجران پدر میسوزم
کربلا هم لب عطشان پدر کشت مرا
دارد از چشم ترم خونِ جگر میآید
عود و اسپند بیارید، پدر میآید
دیگر از جانِ خود ای عمهی خوبم، سیرم
کرده هجران پدر، داغ برادر پیرم
دیگر از بهر خدا عمه ! حلالم بنما
امشب از شوق ملاقات پدر میمیرم
عمرِ این دختر مظلومه به سر میآید
عود و اسپند بیارید، پدر میآید
تا سحر خون دل از دیدهی تر میریزم
یکدَم از نالهی جانسوز نمیپرهیزم
عمه زینب، پدرم تا به حرم وارد شد
یاورم باش که در محضر او برخیزم
آهِ سوزانِ مرا امشب اثر میآید
عود و اسپند بیارید، پدر میآید
امشب از لطف خدا گنج گُهر دارم من
سر نگو، در بغلم رشکِ قمر دارم من
دخترانی که مرا بیپدرم میخوانند
گو بیایند، ببینند پدر دارم من
دارد از جانب معشوق خبر میآید
عود و اسپند بیارید، پدر میآید
ابراهیم سنائی
#حضرت_رقیه
ای كاش ميشد تا در آغوشم بگيری
يا مثل قبلأ باز بَر دوشَم بگيری
ای كاش وقتی دشمنت گوشواره ام ديد
بودی كه با دستانِ خود گوشم بگيری
داود تيموری عاصی
#حضرت_رقیه
آن دم که من از ناقه
افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی
از ما تو جدا بودی
آن دم که تو از ناقه
افتادی و غش کردی
من بر سر نی بودم
کی از تو جدا بودم
آن دم که مرا ظالم
اظهار کنیزی کرد
بابا تو کجا بودی
از ما تو جدا بودی
آن دم که تو را ظالم
اظهار کنیزی کرد
در طشت طلا بودم
مشغول دعا بودم
سبک شور مولا علی علیه السلام و حضرت رقیه سلام الله علیها
ذکر کفن یا حیدر ولی اللهه
ابالحسن یا حیدر ولی اللهه
کور بشه هر کسی که داره بُغضِ حیدر
که دینِ من یا حیدر ولی اللهه
حیدر ولی الله نَفسِ نبی الله
شمشیر حق هستی مولا یا سیف الله
ای افتخاره عرب و..
ای شاهِ عالی نسب و..
بر خلقتی تو سبب و..
حیدر حیدر
ای آبرویِ عجم و..
نام تو نقشِ علم و..
پیش خدا محترم و..
حیدر حیدر
شاهِ سماوات و زمین علی..
جانم امیر المومنین علی..
یاحیدر یاحیدر..
شیر خدا یا حیدر اسداللهه
قبله نما یا حیدر اسداللهه
کننده ی درب خیبره، حیدر جان..
..روحی فدا یا حیدر اسداللهه
حیدر امین الله قائم مقام الله
ای شیر هر میدان جانم اسدالله
تو فاتح خیبری و..
دل از همه میبری و..
تو صفدر و حیدری و..
حیدر حیدر
ای بی قرین یاعلی و..
یعسوب دین یاعلی و..
حبل المتین یاعلی و..
حیدر حیدر
دستِ خدا در آستین علی..
جانم امیر المومنین علی..
یاحیدر یاحیدر..
ذکر جنون رقیه سلام اللهه
گروهِ خون رقیه سلام اللهه
بگو رقیه از زمین بلندشو شیعه
تاب و توون رقیه سلام اللهه
ای صاحبِ گریه جانم یا رقیه
به عشقتون میگم لعنت به اُمیه
ای ثانیِ فاطمه و..
ای بانویِ عالِمه و..
عشقِ یلِ علقمه و..
یا رقیه..
ای تیغِ تو صیقلی و..
بر شامیان منجلی و..
ای اقتداره علی و..
یا رقیه..
کاخِ یزید و کردی تو خراب..
ای نوه ی حضرت بوتراب..
یارقیه یارقیه..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#شور_مدح_مولا
#حضرت_رقیه_س
سبک زمزمه، زمینه، شور حضرت رقیه سلام الله علیها
سلام بابا
من از این جهان فقط تو رو میخوام بابا
سرِ تو بزار تو رویه این پاهام بابا..
شده گلشن
شبِ ویرونه با دستِ تو شده روشن
چه خوبه گرفتی باز سراغی هم از من..
کتک خوردم
نبودی پیشم بابا هزار دفعه مُردم
بسکه سیلی خورده صورتم چه پژمُردم..
کتک خوردم...
دستای زجر و نگم...چقد بابا سنگین بود
منو زدن روی نِی...دیدم عمو غمگین بود
یا ابتا یاحسین...من الذی ایتمنی...
لالا لالا
به روی پاهای من بخواب بابا حالا
صورتت چرا خونین شده گل زهرا..
فدای تو
بگو کی بریده اینطوری رگای تو
بمیره رقیه واسه ی غمای تو..
پر از خونه
موهای تو بابایی چقد پریشونه
منو هم ببر که دخترت نمی تونه..
پر از خونه...
نمی تونم بی بابام...زنده بمونم اینجا
ببین قد من شده...شبیه بی بی زهرا
یا ابتا یاحسین...من الذی ایتمنی...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمینه_حضرت_رقیه_س
سبک زمزمه، واحد حضرت رقیه سلام الله علیها
خوش اومدی بابای من
خوش اومدی رو پای من
قصه بخون برای من
دلم گرفته
دلم شده پر از بلا
کجا بودی آخه بابا
از دوری تو هر کجا
گریم گرفته
خوش اومدی سر غرقه خون
خوش اومدی گل لاله گون
خوش اومدی پیش من بمون
خوش اومدی
نبودی و..دلم با تو بود
نبودی و..شدم پیر چه زود
نبودی و..رخم شد کبود
نبودی و..
حسین...وای
...
تو راهه کربلا زدن
منو تو هر کجا زدن
میونه کوچه ها زدن
گنام چی بوده
یکی بهم لگد میزد
حرمله خیلی بد میزد
شمر و نگم بی حد میزد
چشم کبوده
منو زدن فدای سرت
منو زدن جلو خواهرت
منو زدن مثه مادرت
منو زدن
تو رو زدن جلو چشم من
تو رو زدن سر بی بدن
تو رو زدن شه بی کفن
تو رو زدن
حسین...وای...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#سبک_زمزمه_حضرت_رقیه_س