eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
4.9هزار دنبال‌کننده
427 عکس
124 ویدیو
769 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
جان بر لب من آمد و جانان به بر من ای مرگ برو عمر من آمد به سر من زیباست رخ ماه پس از نم‌نمِ باران ای اشک مَیا، آمده تنها پسر من این طفل، عزیز است و جگرگوشهٔ زهراست بهتر که نداند چه شده با جگر من زآن لحظه که با کعبه خداحافظی‌ام دید دانست که برگشت ندارد سفرِ من ای دیده مکن گریه که شد وقت تماشا ای اَبر برو، تا ز در آید قمر من نُه ساله مگو، ماهِ شب چارده است او زین روست به در دوخته شد چشم تر من بُردم به دل خاک، دل چاک و پس از مرگ گیرید ز داغ دل لاله خبر من ✍
عشق تو با جانم گشته مأنوس ای ولی نعمت خفته در طوس ای رئوف آل حیدر بضعه ی جان پیمبر آهوی کوی تو هستم ضامنم شو روز محشر ای مرا جان ؛ یا رضا جان... یابن زهرا یابن زهرا...ای مرا جان یا رضا جان پر کشم تا صحنِ گوهر شادت قبله ی جان پنجره فولادت آن مکانی که جمیل است زائرش نوح و خلیل است ذکر زّوارت در آنجا یابن زهرا اَلدّخیل است ای مرا جان ؛ یا رضا جان... یابن زهرا یابن زهرا...ای مرا جان یا رضا جان ای یاور و معینَ الضُّعفا یا مولا یا غریبَ الغُربا از مِیِ عشق تو مستم بر سر راهت نشستم خادمِ تو نه ولیکن خادمِ خدّامت هستم ای مرا جان ؛ یا رضا جان... یابن زهرا یابن زهرا...ای مرا جان یا رضا جان ای پنجمین یادگار حسین دل گشته تنگ بین الحرمین بنگر این سوز و نوا را جانِ بر غم مبتلا را بر گدای خود عطا کن یک برات کربلا را ای مرا جان ؛ یا رضا جان... یابن زهرا یابن زهرا...ای مرا جان یا رضا جان می دانم اِی که نور داوری تو غصّه دارِ داغ مادری او که از جور و زِ کینه غصه اش آمد به سینه شاهد مظلومیِ او کوچه ی تنگ مدینه ای مرا جان ؛ یا رضا جان... یابن زهرا یابن زهرا...ای مرا جان یا رضا جان
من بی سر و سامانم دلداده و نالانم شد ذکر دلم امشب مولا یا رضا جانم ای کعبه ی کوی تو قبله گه مشتاقان ای جلوه ی روی تو مهر و مه مشتاقان جانم رضا... امید دل مایی خورشید دل آرایی هم بضعه ی پیغمبر هم یوسف زهرایی ای خفته به خاک طوس دست من و دامانت یک گوشه ی چشمی کن امشب به گدایانت جانم رضا... بهتر زجنان باشد آن صحن گوهرشادت بستم دل خود امشب بر پنجره فولادت من خارم و بی ارزش تو لاله ی خوش بویی جانم به فدایت که تو ضامن آهویی جانم رضا... چونکه به تو رو کردم در بزم ولا رفتم از صحن گوهرشادت تا کرب و بلا رفتم مولا نظری بنما تا با دل پر احساس که شوم شبی زائر در علقمه ی عباس جانم رضا...
❤️شمس الشّموس❤️ شمس الشّموسِ مُلکِ خُراسانم آرزوست یک لا قبا  گدایم  و  سلطانم  آرزوست با های وهو بکوی رضا  کس  نبرده ره بس ناله های بیغش و پنهانم آرزوست درمان دردها و چاره ی غمها بود رضا دست از طلب ندارم ودرمانم آرزوست دُردانه اش   جوادالائمّه  که  هر زمان یادش درون سینه و درجانم آرزوست چون ره بکوی صاحب  ایران  نمیبرم پا بوس  زائرانش و  دربانم  آرزوست هر گوشه ای زِروضه ی اوجنّت البرین کمتر ز مور و  ملک سلیمانم آرزوست در راه عشق حضرت  مولی ستاده ام جان میدهم هماره و جانانم آرزوست یادش گرامی سروروسلطان دین رضا باشوق او سرشک چو بارانم آرزوست در   بارگاه   شاه   خراسان   بشاعری مفلس  گدایی  چو (پیمانم) آرزوست            (پیمانِ سرآبادانی)
❃﷽ ❃ ─━⊰••❃❀❃••⊱━─ دو ماه خیــمه زدم در دلم برای حسین دو مــاه ناله زدم در غــم عزای حسین دو ماه اشک سرودم که اربعین برسم به شهر شاه شهیدان به کربلای حسین دو مـاه بزم عـــزای حسیــــن برپا بود زدیم دست تیــمم به خاک پای حسین اگر چه چیده شد امشب بساط روضهٔ او میان سینه مهیــاست روضه های حسین نشـــسته اند همــــیشه تمام مهمــــانان به دورِ ســــفرهٔ پر بار و بی ریای حسین دلم گرفتـــه از امشب که جمع شد سفــره شکسته قلبم و دارم به سر ، هوای حسین به خاک پاک حریمش می آورم ســجده که "کیمــیا" شوم آخر به زیر پای حسین ─━⊰••❃❀❃••⊱━─ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۳/۶/۱۵
✨✨✨✨✨ 🍂فضائل امیرالمؤمنین در قرآن :🍂 🔸وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِباد. (بقره/۲۰٧) 🔸کسانی از مردم هستند که تنها با خدا معامله مى کنند و هر چه دارند حتى جان خود را به او مى فروشند و جز رضا و خشنودى او چیزى خریدار نیستند. ⚡️با فداکارى و ایثار آنهاست که امر دین و دنیا اصلاح شده، حق زنده و پایدار مى ماند، و زندگى انسان گوارا و درخت اسلام بارور مى گردد. ✅ این آیه در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده. در شبی که آنحضرت بجای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و در بستر ایشان خوابید و در راه خدا از جان خود گذشت.
جان دو عالم شود فدای پیمبر شیعه گی ماست به امضای پیمبر نور ولا داشتن ما به جز این نیست در دل ما هست تولای پیمبر آب و گل ما سرشته گشته به ایمان بوده دلیلش غبار پای پیمبر جان نبی جان علی بود که خوابید نفس پیمبر علی به جای پیمبر معجزه کرده ست نبی با دم یاهو ذکر علی زینت لبهای پیمبر عشق علی زینت اعمال بشر شد بوده چنین حرف به فتوای پیمبر عشق علی چیست شده زینت ابرار نفس نبی کیست به جز حیدر کرار
شب همان شب که سفر مبدأ دوران می‌شد خط به خط باور تقویم مسلمان می شد شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب  صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها مرد مردی که کمر بسته به پیکار دگر بی زره آمده در معرکه یک بار دگر تا خود صبح خطر دور و برش می‌رقصید تیغ عریان شده بالای سرش می‌رقصید مرد آن است که تا لحظه آخر مانده در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی و محمد خود او بود و نفهمید کسی در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند جان پیغمبر خود را سپر خود کردند بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد آیه ترس برای چه کسی نازل شد بگذارید بگویم خطر عشق مکن جگر شیر نداری سفر عشق مکن عنکبوت آیه‌ای از معجزه بر سر در دوخت تاری از رشته ایمان تو محکم‌تر دوخت از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر؟! از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟! یازده قرن به دل سوخته‌ام می‌دانی مُهر وحدت به لبم دوخته‌ام می‌دانی  باز هم یک نفر از درد به من می‌گوید من زبان بسته‌ام و خواجه سخن می‌گوید من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم مُهر بر لب‌زده خون می‌خورم و خاموشم طاقت‌آوردن این درد نهان آسان نیست شِقْشقیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست
به بستر رفت، بستر نه که اینجا سنگر است اصلا یکی از آنهمه سنگر که رفته، بستر است اصلا در این بستر که خوابیدن نه بیداری‌ست سرتاسر در آن موج خطر سرتابه پا، سرتاسر است اصلا در این بستر که زیر انداز آن شاید کمین باشد و شاید نه که از هر سو نشان خنجر است اصلا چه مشتاقانه با جان آمده در راه جان دادن که عشقش دادن جان در ره پیغمبر است اصلا نه حالا آمده با نیت تقدیم جان خود که او از اول این قصه بر این باور است اصلا نه اینکه با خیال سایبان و کرسی و مسند که حیدر بین یاران بر مرامی دیگر است اصلا چه می گویم خدایا بین یاران مثل او هرگز نه تنها او ز یاران از همه عالم سر است اصلا در این بستر، شهادت، مرگِ در بستر نخواهد بود در این بستر که حتی مرگ از آن مُضطر است اصلا از این مرد است قاسم‌ها یکایک یاد می گیرند شهادت اتفاقی از عسل شیرین تر است اصلا خدایی بوده هر کاری که حیدر پای آن بوده و هر کاری خدایی بوده، کار حیدر است اصلا اگر کفر خدای او نمی شد من یقین دارم از آنچه دیدم از او می شدم حیدرپرست اصلا
ما را ببر به چشمه‌ی شعر و شراب‌ها ما را ببر به  خاطره‌ای از کتاب‌ها هرشب هزار رکعتِ فیضِ تو شاهد است پهلو تُهی نموده‌ای  از رخت خواب‌ها هرگز ندید دیده‌ی لیل و نهار‌ها چون لیلت‌المبیتِ علی در حساب‌ها یک شب فقط نگاه تو مهمانِ خواب بود شامی که بود دور و برت التهاب‌ها در بستر برادر خود تا سحر بخواب ای خوابِ تو عبادتِ اُمُ‌الکتاب‌ها تو گرمِ خواب بودی و گردنکشانِ کفر نیزه به دست  گِردِ تو همچون سراب‌ها مکه شنید ناله‌ی واویلتایشان این حیدر است حضرت عالی جناب‌ها تنها امیر ، نقش تو را تیشه می‌زند وقتی که بُت تراش کند انتخاب‌ها ک ما را ببر نجف به دَمِ ما دوا بریز امشب بیا به کاسه‌ی ما کربلا بریز