نماز جمعه پیربکران با حضور مردم شهید پرور و خانواده شهدا پیربکران و نمایند شهرستان فلاوجان برگذار شد خبرگزاری بسیج پیربکران @basijnews_pirbakran پل ارتباطی با شما @FAGHATAHLBIT1398
265.4K
روضه کوتاه #جابر 👆
👆
مي خواست كه جان از تن اطفال برآيد
مي رفت كه عمر همه با هم به سر آيد
دل ها همگي خون شده از ديده برآيد
عاشور دگر گردد و شور دگر آيد
سر تا به قدم آتش افروخته بودند
گر اشك نمي كرد مدد، سوخته بودند
زينب كه بهار غم از آن باغ خزان داشت
هفتاد و دو جان داشت
تير المش بر جگر و قد كمان داشت
بهر لب خشك شهدا اشك روان داشت
بر تربت دلدار در از خون جگر ريخت
پيوسته گهر ريخت، گهر ريخت، گهر ريخت
گفت اي همه جا مهر رخت در نظر من
اي با سر خود بر سر ني همسفر من
اين بوده به ويرانه چراغ سحر من
در راه بود آنچه كه آمد به سر من
دارم سند زنده كه همگام تو بودم
اين روي به خون شسته و اين، جسم كبودم
بر ني سر تو دسته گل محفل ما بود
آوازه ي قرآن تو در محفل ما بود
لبخند عدو مرحم زخم دل ما بود
در گوشه ويرانه سرا منزل ما بود
هر جا كه عزا بهر تو در شام گرفتيم
پاداش خود از سنگ لب بام گرفتيم
از كرب و بلا در نظرم خاطره ها، ماند
گل هاي تو را آبله از خار به پا ماند
رفتم به سوي شام و دلم پيش تو جا ماند
هفتاد و دو داغم به جگر از شهدا ماند
افسوس كه يك باغ گل از ما شده پرپر
تو رفتي و من ماندم و اين چند كبوتر
كي بود گمانم كه كند دشمن جاني
بر مصحف صد پاره ي من اسبدواني
ممنوع شود ديده ام از اشك فشاني
مهلت ندهندم كه كنم مرثيه خواني
شب تا به سحر، دست دعا بر تو گرفتم
در حبس غريبانه عزا بر تو گرفتم
از زمزمه و گريه ي آهسته بگويم
از دست به زنجير ستم بسته بگويم
از كعب سنان و بدن خسته بگويم
از بارش سنگ و سر بشكسته بگويم
اينها همه از دخت علي خم نكند پشت
اي لاله ي پرپر شده، داغ تو مرا كشت
ما بر كف پا نقش گل از آبله ديديم
رأس شهدا را جلوي قافله ديديم
كعب ني شادي و كف و هلهله ديديم
يك سلسله را بسته به يك سلسله ديديم
دادند به ما جا به ره ظلم ستيزي
خواندند عزيز دلمان را به كنيزي
تنها نه در امواج بلا ياد تو بودم
از لحظه ي ميلاد، گرفتار تو بودم
شبها به بر فاطمه بيدار تو بودم
با هر نگهم طالب ديدار تو بودم
دردا كه دگر انس به داغ تو گرفتم
برگشتم و از خاك، سراغ تو گرفتم
اي كاش جدا مي شد، پيش از تو سر من
مي رفت فرو تير غمت بر جگر من
مي ريخت چو نخل قد تو برگ و بر من
مي شد ز ازل كور دو چشمان تر من
من روي زمين، پيكر صد چاك تو ديدم
آويزه به دروازه، سر پاك تو ديدم
اي پاي سرت خصم زده ناي و دف و چنگ
اي بر سر ني گشته جبينت هدف سنگ
اي طلعت زيباي تو گرديده ز خون رنگ
برخيز برادر كه دلم تنگ شده، تنگ
بردار سر از خاك كه روي تو ببوسم
برخيز كه رگ هاي گلوي تو ببوسم
من كوه بلا را به سر دوش كشيدم
يك گام نلرزيدم و يك دم نبريدم
در طشت طلا تا گل رخسار تو ديدم
فرياد زدم پيرهن صبر دريدم
چون چوب به لب هاي تو مي خورد به شدت
من بر سر خود مي زدم، اطفال به صورت
در شام بلا بود، بلا بود، بلا بود
بالله قسم سخت تر از كرب و بلا بود
ظلم و ستم و كفر و ظلالت به ملا بود
خورشيد رخت جلوه گر از طشت طلا بود
آئينه صفت، چشم تو در دور زدن بود
ديدم نگهت در همه احوال به من بود
باز آمده ام تا ز من از شام بپرسي
از بودن ما در ملأ عام بپرسي
از خنده و از طعنه و دشنام بپرسي
از خون سر و سنگ لب بام بپرسي
اما دگر از قصه ويرانه نپرسي
اي گوهر يكدانه ز دردانه نپرسي
اين دختر باز آمده از شام خرابت
اين فاطمه و نجمه و كلثوم و ربابت
برگشته ز ره، قافله ي پر تب و تابت
گل ها همه بر خاك فشانند گلابت
جا مانده يكي در يتيم از صدف تو
در شام بلا گشته سفير از طرف تو
آن گل كه به تن بود ز هر خار نشانش
كردم همه جا در بر خود حفظ چو جانش
دردا كه نشستم به تماشاي خزانش
كردم به دل خاك غريبانه نهانش
افسوس كه آن طوطي آتش زده لانه
چون مادر ما فاطمه شد دفن شبانه
اي در يم تاريكي مصباح و سفينه
جان با نفسم شعله كشد بي تو ز سينه
تو كرب و بلا باشي و زينب به مدينه
من ماندم و هجران تو و اشك سكينه
صد پاره نهادم به بيابان بدنت را
سوغات برم سوي وطن پيرهنت را
گر شام اگر كوفه اگر كرب و بلا بود
هر جا كه بلا بود، ولا بود ولا بود
هر كس كه جفا كرد، وفا بود، وفا بود
هر گام خدا بود، خدا بود، خدا بود
«ميثم» سخن از سوز و دل ما چه نكو گفت
ما هر چه در اين واقعه گفتيم بگو، گفت
#الحسین_یجمعنا #حب_الحسین_یجمعنا
#اربعین
استاد سازگار
آورده غريبي غم دل بهر غريبي
افتاده حبيبي به روي قبر حبيبي
بيمار فراقي شده مهمان طبيبي
نه تاب و تواني، نه قراري، نه شكيبي
مي گفت: حبيبي كه غمت كرده كبابم
من دوستم آخر، بده اي دوست جوابم
اي نام تو روشنگر دل جان كلامم
اي يافته سبقت ز سلامم به سلامم
اي دادرس و رهبر و مولا و امامم
هم عاشق و هم دوست و هم پير غلامم
با ياد تو در اين سفر از شهر مدينه
تا كرب و بلا كوفته ام بر سر و سينه
گردون ز غمت در همه جا ولوله انداخت
تا شام ز سر تا بدنت فاصله انداخت
بر گردن تنها پسرت سلسله انداخت
بر پاي يتيم تو گل آبله انداخت
دور از تو ولي مرغ دلم همسفرت بود
گه پيش بدن گاه به دنبال سرت بود
اي نور دل فاطمه آخر تو نبودي؟
كز دوش پيمبر به رخم ديده گشودي
هم خنده زدي هم دلم از دست ربودي
بر گردن من بازوي خود حلقه نمودي
ياد آر از آن خاطره اي نور دو ديده
با من سخني گوي ز رگ هاي بريده
اي ديده ي گريان مرا نور، عطيه
صحراست پر از زمزمه و شور، عطيه
اين ناله ي پيوسته و اين ولوله از كيست؟
برخيز و خبر آر كه اين قافله از كيست؟
از شيون اين قافله پر، دامن صحراست
آواي جرس را خبر از ناله زهراست
بر گوش دلم زمزمه زينب كبراست
فرياد شهيدا و غريبا و حسيناست
از گريه گلوي من رنجور گرفته
اين كيست كه با «يا ابتا» شور گرفته؟
بر قلب عطيه سخن او اثري كرد
از خويش در آن وادي محنت، سفري كرد
بر ديدن آن قافله هر سو نظري كرد
هر لحظه به رخ جاري، خون جگري كرد
از سينه برآمد به فلك ناله و آهش
افتاد چو بر سيد سجاد نگاهش
تا كرد به آن قافله از دور نظاره
چو شمع ز سر تا به قدم، ريخت شراره
در مقدم آن ماه رخان ريخت ستاره
برگشت به سوي حرم عشق دوباره
زد ناله كه عاشور دگر آمده، جابر
برخيز كه زينب ز سفر آمده، جابر
بلبل گل خود را به سراغ آمده، جابر
آلاله دگر باره به باغ آمده، جابر
بر تربت عشاق چراغ آمده جابر
برخيز كه يك قافله داغ آمده، جابر
برخيز و بده آب به گل هاي مدينه
سقاست خجل از لب عطشان سكينه
برخيز سرودي ز غم تازه بخوانيم
برخيز شرار غم دل را بنشانيم
برخيز كه خود را به اسيران برسانيم
برخيز كه گل در ره سجاد فشانيم
بالاي سرش آيه ي تطهير بگيريم
گل بوسه ز زخم غل و زنجير بگيريم
آن محرم محرم شده در آن حرم «هو»
آن عاشق دلسوخته آن پير خداجو
آغشته به خاك شهدا كرده سر و رو
با چشم دل خويش نظر كرد به هر سو
مي خواست كه صد باره به هر گام بميرد
تا يك خبر از سيد سجاد بگيرد
پر بود از اشك جگر سوخته، جامش
مي ريخت شرار دل سوزان ز كلامش
زد رايحه ي عطر حسيني به مشامش
بشنيد سلام از لب جانبخش امامش
گفت: اي ز سلام تو خجل پير غلامت
يادآور اخلاق پدر بود سلامت
آن زائر دلسوخته، آن پير سرافراز
شد طاير روحش ز تن خسته به پرواز
زد ناله و كرد از دل و جان، دست ز هم باز
بگرفت در آغوش حسين دگري باز
افكند به گردون، شرر تاب و تبش را
بر زخم غل جامعه بگذاشت لبش را
امام سجاد وقتی جابر رو دید👇
مولا چو نظر كرد حبيب پدرش را
قد خم و سوز دل و اشك بصرش را
سوزاند دوباره شرر غم جگرش را
بگذاشت روي شانه ي آن پير، سرش را
كاي گلشن وحي از نفست بوده معطر
افسوس كه يك باغ گل از ما شده پرپر
جابر نتوان گفت چه آمد به سر ما
كز جور خزان ريخت همه برگ و بر ما
غلتيد به خون، پيكر پاك پدر ما
شد قاتل او با سر او همسفر ما
ما زخم زبان در ملأ عام شنيديم
بي جرم و گنه، از همه دشنام شنيديم
دشمن همه جا خنده به زخم جگرم زد
در شام بلا سنگ به فرق پدرم زد
با كعب سنان گاه به تن، گه به سرم زد
سيلي به رخ خواهر نيكو سيرم زد
ديدم اثر سيلي، بر روي سكينه
ياد آمدم از فاطمه و شهر مدينه
بگذشت چهل شب كه خموش است چراغم
هر لحظه غمي آمده از ره به سراغم
من لاله ي خونين دل هفتاد و دو داغم
يك لاله نه، يك غنچه نمانده است به باغم
اين قافله در وادي غم راهسپارند
غير از من مظلوم، دگر مرد ندارند
ناگاه به اركان فلك زلزله افتاد
در عرش ز فرياد ملك، غلغله افتاد
ارواح رسل يكسره در ولوله افتاد
بر قبر شهيدان، نگه قافله افتاد
چون برگ خزان از شجر خشك فتادند
بر خاك شهيدان، گل رخسار نهادند
طفلان عوض جامه دل خويش دريدند
سيلي زده بر صورت و فرياد كشيدند
با گريه از اين قبر به آن قبر دويدند
بر گرد قبوري كه چهل روز نديدند
بر طره آغشته به خون مشك فشاندند
خود را به روي خاك كشاندند، كشاندند
👇
لشکر ارباب راه افتاده
گذرا به در خونه شاه افتاده
یه ساله که من چشم انتظارم
دوباره پا رو خاک کربلا بزارم
توی لشکر امام حسین بودن
روز اربعین سعادت میخواد
از نجف تا کربلا قدم قدم
به خدا قسم لیاقت میخواد
خاطراتمو که میکنم مرور
دوباره دلم زیارت میخواد
دارم میام به اذن ام البنین
زیارت الحسین یوم الاربعین
🔴 از روز تیغ تا امروز چهل بار آفتاب داغ بر کربلا تابیده است
📑 صحرا غمگین شده است چهل روز است که گلهای خوشبوی محمدی از باغستان خویش جدا گشته اند و باغبان خود را تنها نهاده اند.
زیارت اربعین
زیارت امین الله
اما خوب که گوش کنی اینک صدای پایشان ...
📌 ادامه مطلب
http://badesaba.ir/tiket/edc26
📌 لینک کانال بادصبا
https://t.me/baadesabaa
اربعین آمد دلم را غم گرفت
بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت
سوز اهل آسمان آید به گوش
ناله ی صاحب زمان آید به گوش
جان اهل بیت عصمت بر لب است
کاروان سالار آنها زینب است
جمله مستان سوی ساقی آمدند
مست مست از جام باقی آمدند
سینه ها آماج رگبار بلا
جای زخم ریسمان بر دستها
هوش از سر رفته و دل باخته
جسم خود را بر زمین انداخته
هر یکی در جستجوی تربتی
بر لب هر یک کلامی، صحبتی
قلبها پر شکوه از بیداد بود
آشنای قبر ها سجاد(ع) بود
رهبر زینب(س) امام راستین
حجت حق بود زین العابدین(ع)
با کلامش عمه را مغموم کرد
تا که قبر یار را معلوم کرد
آمده همراه دخت بوتراب
بر سر آن قبر کلثوم و رباب
زخمهای این سفر سر باز کرد
هر کسی درد دلی آغاز کرد
زینب ازمژگان خود یاقوت ساخت
داستان این سفر را باز گفت
گفت ای سالار زینب السلام
ماه شام تارزینب السلام
بر تو پیغام سفر آورد ام
از فتوحاتم خبر آورده ام
کرد با من این مسیر عشق طی
راس تو منزل به منزل روی نی
معجرم نیلی شد و مویم سپید
از غم دوری تو قدم خمید
گر که دست رحمت و صبرت نبود
زینبت در راه کوفه مرده بود
ظلم دشمن تا که بی اندازه شد
ماجراهای سقیفه تازه شد
ریسمان بر گردن سجاد بود
غربت بابا مرا در یاد بود
دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟
گوییا دستان حیدر بسته بود
یاسها را جوهر نیلی زدند
کودکان را یک به یک سیلی زدند
ازشماتت کردن دشمن مپرس
از سه ساله دخترت از من مپرس
شد سرت یک نیمه شب مهمان او
با وصالت بر لب آمد جان او
مرد در ویرانه و من زنده ام
بی رقیه(س) آمدم شرمنده ام
بارها از دوریت جان باختم
بین مقتل من تو را در یافتم
گر تو ای لب تشنه برداری سرت
حال نشناسی دگر این خواهرت
عموملا ، دوست بچه ها ، مشاوره همدلی:
🕌 كسى كه دوستدار ما اهل بیت است ؛
👈 بايد مشتاق و شیفتهٔ زيارت حسين علیه السلام ، باشد .
🕌 پس هرکس ،
🕌 اهلِ زیارت حسين علیه السلام باشد ؛
👈 او را محبّ و دوستدارِ خود میدانيم
👈 و از اهل بهشت خواهد بود .
🕌 و كسى كه
🕌 اهلِ زیارت حسين علیه السلام نباشد
👈 ایمانش ، کاستی و کمی دارد .
💞 امام باقر علیه السلام 💞
📖 کامل الزیارات ، ص۱۹۳
#شور_روضه_ای_حضرت_زینب_س
#ام_مصایب_یعنی
🌷🌷🌷
ام المصائب یعنی
رونیزه ها سر دیدن
سر برادر دیدن
غارت معجر دیدن
ام المصائب یعنی
غنچه پر پر دیدن
ضجه مادردیدن
شیر خواره بی سر دیدن
امان ازدله زینب (س)
😭
ام المصائب یعنی
لحظه ی غارت دیدن
خیلی جسارت دیدن
طعم اسارت دیدن
ام المصائب یعنی
خنده ی اغیار دیدن
طعنه و ازار دیدن
کوچه و بازار دیدن
امان از دله زینب (س)
ام المصائب یعنی
بزم حرامی دیدن
بی احترامی دیدن
بازار شامی دیدن
ام المصائب یعنی
پژمرده لاله دیدن
گریه و ناله دیدن
مرگ سه ساله دیدن
ام المصائب یعنی
کتک به هر جا دیدن
تازیانه ها دیدن
ضربه های پا دیدن
ام المصائب یعنی
غصه و غم ها دیدن
رد قدم ها دیدن
دست قلم ها دیدن
ام المصائب یعنی
غرقه به خون تن دیدن
غارت پیرهن دیدن
غرقه به خون تن دیدن
💠💠💠⭕️ 375 ❌💠💠💠
#کاری_مشترک_ازشعرای_اهل_بیت_ع
✍#کربلایی_رضانصابی
✍#کربلایی_مجیدمرادزاده
#زمزمه
#شور_امام_رضا_ع
#ای_کرمت_بی_نظیر
✅بنداول
اے کرمت بے نظیڕ
دست گدا رابگیڕ
گشتہ ام از کودکے
بڕسرزلفت اسیڕ
💦
قبلہ ے ایراڹ تویے
یاراسیراڹ تویے
شاه خراسانے و
حج فقیراڹ تویے
💧
اے یارما، عیارمامولا رضا
یڪ گذرے یڪ نظرے برمانما
💧
دست خالے مارا بگیڕ
ماگداییم توهستے امیڕ
💧
یارضا ⑵ جان رضا (ع)
✅بنددوم
شاه دوعالم رضا
ده صدقہ بڕگدا
بانگهت کن عطا
تذکره ے کربلا
💧
زائر زوار تو
خیڸ ملڪ تاسماست
ذکر امام زماڹ
زمزمہ ے یارضاست
💧
صحن وسرات، گنبد طلات،
عرش بریڹ
اے قبلہ و اےکعبہ ے
ایراڹ زمیڹ
💦
انت الکبیر و انا الصغیڕ
حبیبڪ رضا یا امیڕ
💦
یارضا ⑵ جاڹ رضا (؏)
✅بندسوم
مستے از آڹ جام توست
شھدعسڸ ڪام توست
حضرت عیسے مسیح
طفل دبستاڹ توست
💦
مأمڹ جن و ملڪ
صحن گھڕشادتوست
بوسہ گہ جبرئیل
پنجره فولاد توست
💦
ھستم ذلیل برتودخیل
ای شاه ما
مڹ نوڪرم بڕ آڹ حرم
ھستم گدا
💦
امیرے و ونعم الامیڕ
جان زهرا تو دستم بگیڕ
💦
یارضا ⑵ جاڹ رضا (؏)
💠💠💠💠کدسبک144💠💠💠💠
#شاعر_سبک_ساز_ڪربلایے_مجید_مراد_زاده
نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات)
#امام_رضا
#سبک میگذرد کاروان
.
4_338925932435735797.ogg
312.2K
بند ۱ #زمزمه
سلام کلاس آموزش مداحی یکشنبه این هفته برگزار نمی شود انشاالله چهارشنبه شب ساعت ۸ شب سالن حوزه شهید بهشتی هیئت داریم همه تشریف بیارید
ثبت کلاس قرآن دعا خوانی و مداحی خواهران محل کلاس مسجد اعظم پیربکران تماس ۰۹۱۳۰۸۵۷۶۲۵ قرگاه فرهنگی ولی امر پیربکران
زمزمه و نوحه
امام رضا علیه السلام
به سبک همه جا بروم در خانه ی تو ...
هشت بند
#زمزمه
#امام_رضا
بند۱
در دل شیعیان حب و ولای تو
بهشت عاشقان صحن و سرای تو
حریم تو به دل صفا می ده
عطر و بوی کرب و بلا می ده ۲
یا رضا جانم یا رضا جانم ...
بند ۲
همچو جدت نبی قدر و مقام تو
خُلق و خوت حیدری زهرا مرام تو
نور دو عینی همچون حسینی
دستگیر شیعه در عالمینی ۲
یا رضا جانم یا رضا جانم ...
بند ۳
تو نماز منی سوز و ساز منی
در همه روز و شب تو نیاز منی
من غلام کوی توام رضا
عاشق دلجوی توام رضا ۲
یا رضا جانم یا رضا جانم ...
بند ۴
دل من می طپد به هوایت رضا
می زند بال و پر به سرایت رضا
همه دم هر جا به تو دل بستم
عاشق و دیوانه ی تو هستم ۲
یا رضا جانم یا رضا جانم ...
بند ۵
همچو زهرا رفیع الدرجاتی تو
در دو عالم رضا باب حاجاتی تو
ای تکیه گاهم من بی پناهم
جان جوادت بنما نگاهم ۲
یا رضا جانم یا رضا جانم ...
بند ۶
ای عزیز نبی ز کرم کن عطا
با نگاهت شویم همه حاجت روا
گشته ایم امشب همه مهمانت
شرمنده زِ این همه احسانت ۲
یا رضا جانم یا رضا جانم ...
بند ۷
گفته ای بگیری دستمان در سه جا
ممات و احتضار محشر و در جزا
منتظر هستم در دمِ آخر
نظری کن بر حال این نوکر ۲
یا رضا جانم یا رضا جانم ...
بند ۸
وقتی میام حرم غم رود از دلم
با نگاهت رضا حل شود مشکلم
جان زهرا نظری کن آقا
قسمتم کن کرب و بلا مولا
یا رضا جانم یا رضا جانم ...
شاعرمحمد #مبشری تهران
.
سبک همه جا بروم به بهانه تو
#سرود_ولادت_حضرت_رضا_ع
#حاج_رضا_یعقوبیان
ماه ذیقعده شد ماه رحمت رسید
هشتمین نور حق بهرامت رسید
در مدینه شوری به پا گشته
زینت این عالم رضا گشته
یا رضا جانم مددی مولا(۲)
در مدینه شده نور حق جلوه گر
بار دیگر شده نخل دین پرثمر
غنچه ای از گلشن دین واشد
رضا آمد زینت دنیا شد
یا رضا جانم مددی مولا
گل نجمه بود جان پیغمبراست
شادمان زین پسر موسی جعفراست
گلی از گلزار ولا آمد
از کرامات حق رضا آمد
یا رضا جانم مددی مولا
یثرب ازمقدمش همچنان گلشن است
دیده نجمه از دیدنش روشن است
شهر یثرب چون وادی طور است
بیت موسی در شادی و شور است
یا رضا جانم مددی مولا
آمده پسر هفتمین مقتدا
جان نجمه بود. علی موسی الرضا
او شفابخش همه دلهاست
بحر دین را اوگوهر یکتاست
یا رضا جانم مددی مولا
شیعه را صاحب اختیار آمده
پسر هفتمین شهریار آمده
آمده دنیا هشتمین خورشید
نور او برقلب همه تابید
یا رضا جانم مددی مولا
از کرم شامل جودو احسان شدم
شب میلاد تو بر تو مهمان شدم
تو گلی و من خار گلزارم
یک نگاه تو کرده بیدارم
یا رضا جانم مددی مولا
عمریه یا رضا ریزه خوار توام
شامل کرم کردگار توام
مهروحب تو در وجود من
بر تو و آل تو درود من
یا رضا جانم مددی مولا
گل یاس سپید تویی نور امید
تو یی بر قفل هر مشکلاتی کلید
صاحب جود و التفاتی تو
شیعیان را باب نجاتی تو
یا رضا جانم مددی مولا
گرچه مولا بدم توحبیب منی
گشته بیمارتو تو طبیب منی
یابن الزهرا روح تولایی
شیعیان را کعبه دلهایی
یا رضا جانم مددی مولا
شکر حق که تویی محرم راز من
در همه عمر من بال پرواز من
گرچه عبدناقابلم مولا
لطف تو عمری شاملم مولا
یا رضا جانم مددی مولا
جنتم کوی تو آمدم سوی تو
کن دعا تا که من بگیرم بوی تو
از همه غیر از تو گسستم من
همچو سائل برره نشستم من
یا رضا جانم مددی مولا
حرم با صفایت بهشت من است
مهر وحبت آقا در سرشت من است
در حریمت دردم دوا گردد
حاجتم از لطفت روا گردد
یا رضا جانم مددی مولا
نوکری درت افتخار من است
مهر تو،حب تو اعتبار من است
جنت ورضوانم حریم تو
بر سر من دست کریم تو
یا رضا جان مددی مولا
#سرود_ولادت_حضرت_رضا_
#زمزمه
#یاغریب_الغربا
.