.
#شور
#زمینه
#واحد
#دهه_محرم
قال الرضا یابن الشبیب
إن کنت باکیا لشئ فبک للحسین
السلام علی شیب الخضیب
إن کنت باکیا لشئ فبک للحسین
السلام علی خد التریب
إن کنت باکیا لشئ فبک للحسین
السلام علی جسم السلیب
إن کنت باکیا لشئ فبک للحسین
نوحو علی الحسین
نوحو علی الحرم
نوحو علی النساء
نوحو علی العلم
ای دریای رسیده به نیزار یا حسین
ماتم نشین دست علمدار یا حسین
ای کشته ی فتاده به گودال یا حسین
خورشید از جفا شده پامال یا حسین
2
قال الرضا یابن الشبیب
إن کنت باکیا لشئ فبک للحسین
السلام علی شیب الخضیب
إن کنت باکیا لشئ فبک للحسین
در کاظمین ، در سامرا
هرجا که لبت خورده آب فبک للحسین
در مشهد و در کربلا
یاد لبان طفل رباب فبک للحسین
نوحو علی الحسین
نوحو علی الخیم
نوحوا علی الرضیع
نوحو علی الحرم
آمد محرم و دو جهان میزند به سر
شال عزا به روی سر حوری و بشر
پیراهنی میان دو دنیا گره شده
این بوى سیب از غم تو میدهد خبر
3
قال الرضا یابن الشبیب
إن کنت باکیا لشئ فبک للحسین
السلام علی شیب الخضیب
إن کنت باکیا لشئ فبک للحسین
چشمی که تر ، شد از غمت
محشر غمی ندارد و آسوده از غمست
گوید خدا ، این سینه زن
ماتم نشین داغ پسرهای فاطمست
نوحوا علی الحسین
نوحوا علی الشباب
نوحوا علی الحرم
نوحوا علی الرباب
ای ذوالجناح از غم تو جاء باکیا
از قتله گاه تا به خیمه ها محمحما
ای تربتت ز خون شده اعلی کربلا
ای قتله گاه یاس های سرخ سرجدا
نوحو علی الحسین
نوحو علی الخیم
نوحوا علی الرضیع
نوحو علی الحرم
#خادم_زینب
#شور
#زمینه
#واحد
#دهه_محرم
.
سید مجید بنی فاطمه
شب هفتم محرم 94
☑
ای همه جا سایه تو روی سرم ثار الله
ناله کنم هم نفس اهل حرم ثار الله
مبادا بدون تو زنده بمانم
مبادا دمی نوحه ات را نخوانم
یا حسین
نوحوا علی الحسین سلطان کربلا
نو گل من قهر مکن مادر تو بی تاب است
ارزویم گریه مکن اب دگر نایاب است
ببین غربت شاه خونین جگر را
زبان وا کن و نوحه خوان شو پدر را
یا حسین
نوحوا علی الحسین سلطان کربلا
دشت پر از هلهله شد دل نگرانم مادر
اتش این ولوله افتاده به جانم مادر
کشم دست خود را به زیر گلویم
دعا خوانم و با دل خون بگویم
یا حسین
نوحوا علی الحسین سلطان کربلا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ماه_صفر #دفتری
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن و یا رحیم
🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی
ای امام رضا آقا جانم...
🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی
قربون غریبیت برم امام رضا...
🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
شب شهادت امام رضاست...
آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید...
( بعد منزل نبود در سفر روحانی)
امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید...
بریم کنار پنجره فولاد امام رضا...
🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی
فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون...
ساعتی بعد برمیگردم
اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم
دیگه با من حرف نزن...
بدان کارم تمامه...
یا صاحب الزمان...
اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن...
عبا روی سر کشیدن...
حالشون منقلبه...
هی روی زمین میشینه...
هی بلند میشه...
وارد حجره شد...
صدا زد اباصلت...
درها رو ببند...
میخام تنها باشم...
یه گوشه ای داخل حجره...
این فرش ها رو کنار زد...
روی زمین نشست...
مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه وناله میزنه...
خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده...
یه گوشه ای ایستاده...
اباصلت میگه اومدم نزدیکتر...
عرضه داشتم...
من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید...
فرمود اباصلت...
اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده...
از در های بسته هم عبور میده...
میگه دیدم تا این آقازاده وارد حجره امام رضا شد...
حضرت خوشحال شدند...
از جاشون بلند شدند ...
هی صدا میزدند...
پسرم خوش آمدی بابا...
جوانم جواد... خوش آمدی بابا...
فهمیدم میوهی دل امام رضا...
آقام جوادالائمه است...
سر بابا رو در آغوش گرفت...
دارن با هم نجوا میکنن ...
عجب لحظات سختیه...
امام رضا داره وصیت میکنه...
اما طولی نکشید...
یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند...
صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد...
اما خود امام رضا فرمودند...
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
همه روضه ها به کربلا ختم میشه...
اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت...
کربلا قضیه برعکس بود...
ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت...
آماده ای بگم یا نه...
🔸سپه کوفه و شام استاده
🔸به تماشای شه و شهزاده
🔸شه به روی پسرش افتاده
🔸همه گفتن حسین جان داده
اومد کنار جوانش نشست...
سر علی اکبرش رو به دامن گرفت...
دلش طاقت نیاورد...
سر جوانش رو به سینه چسباند...
دید دلش طاقت نمیاره...
لحظات آخره...
خدایا... ابی عبدالله چکار کنه...
علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده...😭
یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسباند...
هی صدا میزنه...
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان... بابا...
اُف بر این دنیا بعد از تو علی...
تسلای دل ابی عبدالله...
ناله بزن یاحسین...
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
4_556979832915755801.mp3
1.95M
#حاج_حسن_خلج
#ایام_زیارت_مخصوص
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
YEKNET.IR - shoor 3 - 98.04.11 - hamid alimi.mp3
7.58M
⏯ #شور روضه ای
🍃نوحوا علی الحسین این کار فاطمه است
🍃این اشک دیده ها همگی یار فاطمه است
🎤 #حمیدعلیمی
سلام دوستان مداح عضو کنید @madahanpirbakran
↩️ ماجرای « #ضـامـنآهـو » بودن
امـام رضـا علیـهالسـلام چیست؟
آنچه در ذیل میآید حکایتی کهن است که عالم ممتاز، شیخ صَدوق (۳۱۱ه.ق-۳۸۱ه.ق)
آن را نقل کرده، که به احتمال بسیار ضامن آهو بودن امام رضا علیهالسلام آنجا نشأت گرفته است.
ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسی میگوید:
روزی برای شکار به بیرون رفتم و یوزی را به دنبال آهویی روانه کردم
یوز همچنان دنبال آهو میدوید تا به ناچار آهو را به پای دیواری کشانید و آهو آنجا ایستاد
یوز هم روبرویش ایستاد ولی به او نزدیک نمیشد،
هر چه کوشش کردیم که یوز به آهو نزدیک شود یوز از جایش نمیجَست و از خود تکان نمیخورد
ولی هرگاه که آهو از جای خود، همان کنار دیوار دور میشد یوز هم او را دنبال میکرد اما همین که به دیوار پناه میبرد یوز باز میگشت
تا آنکه آهو به سوراخ مانندی در دیوار آن مزار داخل شد
من وارد مزار حضرت رضا علیهالسلام شدم و از ابونصر مُقری که ظاهراً قاری قبر مطهر
امام رضا علیهالسلام بوده است
پرسیدم آهویی که همین حالا وارد مزار شد کو؟ گفت ندیدمش، همان لحظه به جایی که آهو داخلش شده بود وارد شدم و پشگلهای آهو و رد پیشابش را دیدم ولی خود آهو را نه!
پس از آن پس با خودم عهد کردم که زائران حضرتش را نیازارم و با خوشی با آنها رفتار کنم.
از آن پس هرگاه مشکلی برایم پیش میآمد به این مشهد روی میآوردم و حاجت خویش را میخواستم خداوند حاجت مرا برآورده میفرمود
و هیچگاه از خداوند تعالی در آنجا حاجتی نخواستم مگر آنکه آن را مستجاب میکرد و این چیزی است که از برکات این مشهد که سلام خدا بر ساکنش باد بر من آشکار شد.
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
📗عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق
✍ به نقل از مقاله استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی در کتاب حاصل اوقات
صفحه ۴۵۸-۴۵۷
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ