📲 #استوری| (سری 3) 🏴ویژه #روز_هشتم #محرم 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم

🏴 #پادکست #شب_هشتم #محرم ♨️سر جسمت شد دعوا !! 👌بسیار دلنشین 🎙حجت الاسلام #انصاریان 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم

📺سینه زنی هماهنگ یزدی‌ها در برنامه معلی 🎥سبک سینه زنی خاص و بی‌بدیل مردم حسینی یزد در برنامه حسنیه معلی امشب 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم

سفینه النجاة میرسه محرم ماه عشق و ماتمو میسوزونه قصه‌اشون قلب کل عالمو تنظیم: آرمان اسماعیلی📲 شاعر: ریحانه حجتی 📝 مداح: مهدی جمالی🎙 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم

ماه کنعانی (نوای بوشهری) ای جگر گوشه‌ی بابا علی‌اکبر من ای همه هستی لیلا علی‌اکبر من تنظیم : ایهاب مجیدی📲 شاعر: عادل آبرخت📝 مداح: مهدی جمالی🎙 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم

۲۳ تیرماه سالروز تولد شهید مداح محمدرضا ‌تورجی‌زاده/ فرمانده گردان یازهرا ازلشکرامام حسین علیه السلام روضه‌ای که شهید تورجی‌زاده پشت بی‌سیم برای شهید خرازی خواند ◾️گفتنی است مزار شهید تورجی‌زاده گلستان شهدا اصفهان می‌باشد. شادی روحش صلوات🌹 🔻 مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری 🟩⬜️🟥 متفاوت وعالی گرامی می داریم

شعر حمیدرضا برقعی برای حضرت علی اکبر(ع) ...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که رها می شود از دست کمان خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود مست می آمد و رخساره برافروخته بود روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته بر تنش دست یدالله حمایل بسته بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را آمده باز هم از جا بکند خیبر را آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را معنی جمله در پوست نگنجیدن را بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید زیرپایش همه کون و مکان می چرخید بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد رفت از میسره از میمنه بیرون آمد آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه گفت:لاحول ولاقوه الابالله مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون به تماشای جنونش همه دنیا مجنون آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد به تماشای نبرد تو خداوند آمد با همان حکم که قرآن خدا جان من است آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست آه آیینه در آیینه عجب تصویری داری از دست خودت جام بلا می گیری زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای پدرت آمده در سینه تلاطم دارد از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا* گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید با فغان پسرم وا پسرم می آید باز هم عطر گل یاس به گیسو داری ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟! کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟! مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟! من تو را در همه کرب و بلا می بینم هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم باید انگار تو را بین عبا بگذارم باید انگار تو را بین عبایم ببرم تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...