.
#حضرت_علی_اکبر
.
#احمد_دیگر
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلِیلٍ مِنْ سُلَالَهِ اِبراهیم الخَلیل
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
باز در شهر مدینه ،نور زهرا آمده
هم علی هم احمد دیگر به دنیا آمده
بس که دورش حور از دنیای بالا آمده
گوئیا روی زمین، عرش معلّی' آمده
ای حسینیون مبارک! ماه لیلا آمده
آسمان ِعرش شد از روی ماهش منجلی
آمده دنیا علی بن حسین بن علی
در طواف روی او روح الامین پروانه وار
ابروان دلکشش داده به هر قلبی قرار
خنده ی روی لبان اوست بهتر از بهار
بعد خلق او خدا بنموده بر خود افتخار
چون هزاران حُسن را در خَلق او بسته به کار
منطقاً ،خُلقاً و خَلقاً او سراپا احمد است
هرکه او را دیده گفته: او علی یا احمد است؟
در میان بحر ِ یزدان،گوهری پیدا شده
آمده آن که برای عرشیان مأوا شده
هر ملک بر طرّه ی گیسوی او شیدا شده
دشتی از گلبوسه روی دست وپایش وا شده
کربلایی ها ،حسین بن علی بابا شده
بر لب اهل ولا زیبا تبسّم آمده
اولین دسته گل خورشید سوّم آمده
شرحه شرحه وصف او،وصف کمال مصطفی' ست
او تماماً وارث خوی و خصال مصطفی' ست
خطّ و خالش آینه بر خطّ وخال مصطفی' ست
بس که در سیمای او پیدا جمال مصطفی' ست
حق دهیدش او اگر معشوق آل مصطفی' ست
آمده تا که شود یادآور روی نبی
آمده تا ذکر او باشد انیس هر لبی
روی دست امّ لیلا باغی از یاس آمده
عالمی از گوهر و یاقوت و الماس آمده
معدن جود و کرم،دریای احساس آمده
بر حسین بن علی یک اشجَعُ النّاس آمده
یک علمدار دگر ، ثانیّ عبّاس آمده
آمده در خانه ی مولا دوباره حیدری
پس علی باید بسازد ذوالفقار دیگری
وای از آن لحظه ای که دارد او چین برجبین
روی سربندش کند حک یا امیرالمؤمنین
محشری برپا کند او در یسار و در یمین
می کند سرها جدا با ضربه های آتشین
وقت رزمش حضرت عبّاس گوید آفرین
می کند دشمن فرار از غرّش و هوهوی او
گلّه ای از شیر گردد یک خم ابروی او
هم برای دوست هم دشمن شده او سفره دار
چون عمویش مجتبی' او شد کریم کردگار
دارد او با کربلایش بین عالم اعتبار
در جلالش بس که زیر قبّه دارد او مزار
زائر او می شود در هر دو دنیا رستگار
هر که شایسته برای رحمت ارباب شد
زائر پایین پای حضرت ارباب شد
آمد و ارباب عالم کرد بر ماهش نگاه
زیر لب حرفی زد و قدری کشید از سینه آه
می رود روزی گلم تنها میان یک سپاه
زیر تیغ و نیزه می ماند تن او بی پناه
می شود کشته علیّ اکبر ِ من بی گناه
می شود رأسش شکسته مثل جدّ اطهرش
زخمی از تیغ جفا و نیزه کلّ پیکرش
بر تمام پیکرش گل زخم ها وا می شود
در میان پهلویش سرنیزه ای جا می شود
مصطفای لشکر من ارباً اربا می شود
قامت من در کنار پیکرش تا می شود
چون شکاف رأس او این دیده دریا می شود
می شود مویم حنا از خون رأس اطهرش
یک عبای کهنه تابوتی شود بر پیکرش
@emame3vom
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#احمد_دیگر
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلِیلٍ مِنْ سُلَالَهِ اِبراهیم الخَلیل
یا علی اکبر علیه السلام
باز در شهر مدینه ،نور زهرا آمده
هم علی هم احمد دیگر به دنیا آمده
بس که دورش حور از دنیای بالا آمده
گوئیا روی زمین، عرش معلّی' آمده
ای حسینیون مبارک! ماه لیلا آمده
آسمان ِعرش شد از روی ماهش منجلی
آمده دنیا علی بن حسین بن علی
در طواف روی او روح الامین پروانه وار
ابروان دلکشش داده به هر قلبی قرار
خنده ی روی لبان اوست بهتر از بهار
بعد خلق او خدا بنموده بر خود افتخار
چون هزاران حُسن را در خَلق او بسته به کار
منطقاً ،خُلقاً و خَلقاً او سراپا احمد است
هرکه او را دیده گفته: او علی یا احمد است؟
در میان بحر ِ یزدان،گوهری پیدا شده
آمده آن که برای عرشیان مأوا شده
هر ملک بر طرّه ی گیسوی او شیدا شده
دشتی از گلبوسه روی دست وپایش وا شده
کربلایی ها ،حسین بن علی بابا شده
بر لب اهل ولا زیبا تبسّم آمده
اولین دسته گل خورشید سوّم آمده
شرحه شرحه وصف او،وصف کمال مصطفی' ست
او تماماً وارث خوی و خصال مصطفی' ست
خطّ و خالش آینه بر خطّ وخال مصطفی' ست
بس که در سیمای او پیدا جمال مصطفی' ست
حق دهیدش او اگر معشوق آل مصطفی' ست
آمده تا که شود یادآور روی نبی
آمده تا ذکر او باشد انیس هر لبی
روی دست امّ لیلا باغی از یاس آمده
عالمی از گوهر و یاقوت و الماس آمده
معدن جود و کرم،دریای احساس آمده
بر حسین بن علی یک اشجَعُ النّاس آمده
یک علمدار دگر ، ثانیّ عبّاس آمده
آمده در خانه ی مولا دوباره حیدری
پس علی باید بسازد ذوالفقار دیگری
وای از آن لحظه ای که دارد او چین برجبین
روی سربندش کند حک یا امیرالمؤمنین
محشری برپا کند او در یسار و در یمین
می کند سرها جدا با ضربه های آتشین
وقت رزمش حضرت عبّاس گوید آفرین
می کند دشمن فرار از غرّش و هوهوی او
گلّه ای از شیر گردد یک خم ابروی او
هم برای دوست هم دشمن شده او سفره دار
چون عمویش مجتبی' او شد کریم کردگار
دارد او با کربلایش بین عالم اعتبار
در جلالش بس که زیر قبّه دارد او مزار
زائر او می شود در هر دو دنیا رستگار
هر که شایسته برای رحمت ارباب شد
زائر پایین پای حضرت ارباب شد
آمد و ارباب عالم کرد بر ماهش نگاه
زیر لب حرفی زد و قدری کشید از سینه آه
می رود روزی گلم تنها میان یک سپاه
زیر تیغ و نیزه می ماند تن او بی پناه
می شود کشته علیّ اکبر ِ من بی گناه
می شود رأسش شکسته مثل جدّ اطهرش
زخمی از تیغ جفا و نیزه کلّ پیکرش
بر تمام پیکرش گل زخم ها وا می شود
در میان پهلویش سرنیزه ای جا می شود
مصطفای لشکر من ارباً اربا می شود
قامت من در کنار پیکرش تا می شود
چون شکاف رأس او این دیده دریا می شود
می شود مویم حنا از خون رأس اطهرش
یک عبای کهنه تابوتی شود بر پیکرش
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.