#مدح_امام_باقر
#روضه_امام_باقر( علیه السلام )
#حاج_میثم_مطیعی🎤
ای جانجهان امام باقر
ای قبلۀ جان امام باقر
ای کهف امان امام باقر
ای فوق بیان امام باقر
ای نور عیان امام باقر
مولای زمان امام باقر
تو باقر علم کبریایی
تو آینۀ خدانمایی
تو قبلۀ جان انبیایی
حق است که حجت خدایی
ما یکسره درد و تو دوایی
ما جسم و تو جان امامباقر
تو مظهر ربالعالمینی
تو هستی زینالعابدینی
عیسای مسیح آفرینی
سر تا قدم آیت مبینی
سلطان جهان، امام دینی
در کون و مکان امام باقر
ای دوستی تو اعتبارم
من آرزوی مدینه دارم
تا روی به درگه تو آرم
تا چهره به تربتت گذارم
شاید به بقیع، جان سپارم
با اشک روان امام باقر
ای قلۀ عرش، خاک پایت
ای جان جهانیان فدایت
گلواژۀ وحی در صدایت
تو پادشهی و ما گدایت
چشم همه بر در سرایت
از پیر و جوان امام باقر
افسوس که حرمتت دریدند
بعد از نبی از شما بریدند
در شام، غریبی تو دیدند
ننگ ابدی به خود خریدند
بر قتل تو نقشهها کشیدند
پنهان و عیان امام باقر
بودی ز حقوق خویش محروم
تا شد جگرت به زهر، مسموم
با یاد تو ای امام مظلوم
گردید قلوب شیعه مغموم
از قبر غریب توست معلوم
صد رنج نهان امام باقر
گریه به عزای تو ثواب است
دلها ز مصیبتت کباب است
قبر تو میان آفتاب است
از کینۀ دشمنان خراب است
این حرمت آل بوتراب است؟!
کی بود گمان امام باقر
تو جور و جفای شام دیدی
خاکستر و سنگ و بام دیدی
بر نیزه سر امام دیدی
خوشحالی خاص و عام دیدی
بیداد و ستم مدام دیدی
از خرد و کلان امام باقر
ای وصف تو بار نخل میثم
وی خاک رهت به زخم، مرهم
وی ریزهخور عطات، آدم
وی لطف و کرامتت مسلم
در حشر ز آتش جهنم
ما را برهان امام باقر
#شاعر_استاد_سازگار✍
#شهادت_امام_باقر
.
3. خاطرات.mp3
زمان:
حجم:
15.43M
#روضه_امام_باقر( علیه السلام )
#حاج_میثم_مطیعی✍
خاطراتی درون ذهنت هست
از همان روز های کودکیت
خاطراتی عجیب حک شده است
در همه جای جای کودکیت
حرف های نگفته ای داری
بغض ها در گلوت پنهانند
اشک هایت همیشه پنهانی است
مردم از درد تو چه میدانند...
مردم شهر تو نمیدانند
که اسیری و شام یعنی چه
مردم شهر تو نمیدانند
سنگ از پشت بام یعنی چه...
مینشینیم پای درد دلت
درد دل های تو شنیدنی است
با خودت درد و داغ آوردی
مزه ی روضه ات چشیدنی است
تو خودت شاهد قضایایی
راوی درد های عاشورا
در همین کودکی چه پیر شدی
یادگار عزای عاشورا
تو خودت توی کربلا دیدی
خیمه هایی که شعله ور شده بود
وقت رفتن غروب عاشورا
پدرت دست بر کمر شده بود
خطبه یا روضه هیچ فرقی نیست
قسمت این بود بی نشان باشی
خطبه ها را که عمه ات خوانده
بهتر این است روضه خوان باشی
گریه کارت شده نمیدانم
که تو آن روزها چه ها دیدی
شاید آقا دلیلش این بوده
که سری از بدن جدا دیدی
شیعه مدیون
خطبه خواندن توست
حرف های تو جاودان شده است
گفته هایت چه عبرت آموزند
مرهم زخم بی کسان شده است
من دلم جایی دیگری گیر است
گریه شد کار روز و شب هایم
فکر بابا بزرگ پیر توام
این شده ورد روی لب هایم....
چه بلایی سر تو آوردند
بدن تو چرا بدون سر است
من که باور نمیکنم اما
قول شیخ مفید معتبر است
#شاعر_جواد_پیشنماز✍
#شهادت_امام_باقر
.
2. تو یکسره.mp3
زمان:
حجم:
6.06M
#روضه_امام_باقر
( زبان حال #امام_باقر علیه السلام با حضرت رقیه سلام الله علیها )
#حاج_میثم_مطیعی🎤
تو یکسره در چشمِ
لشکر بودی و من نه
چون صاحب خلخال و
زیور بودی و من نه
فهمیدم آن لحظه
که نامحرم تو را می زد
از چند صورت
مثل مادر بودی و من نه
ما هر دو
از بازار شامیها گذر کردیم
با این تفاوت
که تو دختر بودی و من نه
در معرض چشمِ
حرامی بودهایم اما
آن لحظه تو محتاجِ
معجر بودی و من نه
حاجت گرفتی در خرابه
من دلم می سوخت
آن شب تو در آغوشِ
یک «سر» بودی و من نه
اما دوتایی مثل گل
از ساقه افتادیم
ما دست در دستان هم
از ناقه افتادیم
#شاعر_مجید_تال✍
#شهادت_امام_باقر
.
.
|⇦•آفتابِ ابن حسین ابن علی...
#روضه و توسل به راوی دشتکربلا حضرت #امام_باقر علیه السلام به نفس حاجمهدی رسولی
●━━━━━━───────
السَّلَامُ عَلَیکُمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّهِ ذِكْرُكُم فِى الذّاكِرينِ وَ أسْماؤُكُمْ فِى الأْسْماءِ وَ أجْسادُكُمْ فِى الْأجْسادِ وَ آثارُكُمْ فِى الآْثارِ وَ قُبُورُكُمْ فِى الْقُبُورِ،وَرَحْمَةُ ٱللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ
آفتابِ ابن حسین ابن علی
راوی نور شکافنده ی علم ازلی
مادرش آینه؛ فرزند فرستادهٔ عشق
بنده ی خوب خداوند، خداوند علی
آدم و جنّ و ملک پیش تو زانو زدهاند
خانه ی کوچک تو با دو سه دیوار گِلی
همه سُبحانَک لا عِلمَ لَنا میگویند
گاهِ تفسیر تو از آیه ی الله ولی
ناگهان روز الست از همه پرسید خدا
دوست دارید علی را همه گفتند بلی
شعر من جابرِ عَبدُلَه انصاری شد
که سلامی برساند با تنگ دلی
*اصلا وارد ذی الحجه میشی نزدیک یوم الترویه و روز عرفه و..اصلاً دلا انگار دیگه از دروازه ی عرفه میخواد وارد محرم بشه.. امروز آخرین یادگار و عزیز جامانده از قافله ی کربلا از دنیا میره. «میگن شنیدن کی بود مانند دیدن» امروز اگر امام باقر بخواد روضه بخوانه به گمانم باید اینجوری باشه...آی گریه کُنا....
بیابون بود وصحرا بود آنجایی که من بودم
هزارن خیمه برپا بود آنجایی که من بودم
شمیم یاسِ یاسین دشت را پر کرده بود اما
گلابِ اشک زهرا بود آنجایی که من بودم
قیام عاشقانِ راست قامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم
تمام سورهٔ ایثار و آیات جوانمردی
به هفتاد و دو معنا بود آنجایی که من بودم
پیامِ روشن «اَلموت اَحلیٰ مِن عَسل» یعنی
شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم
چرا آتش بگیرند از عطش گلهای زهرایی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم
کسی از اسب میافتاد، پشت نخلها آری
عَلم در دست سقا بود آنجایی که من بودم
*این آقا همه چی رو کربلا دیده...
خودم دیدم چه جوری بین لشگر صدا می زد جوانان بنی هاشم بیایید.. خودمدیدم لای عبا علی اکبر رو داشتن می آوردن...
خودم دیدم چه جوری بدن قاسم رو تو خیمه آوردن... وقتی توخیمه آوردن خودم کنار عبدالله بودم دیدمچه جوری کنار داداش ناله می زد...خودم دیدم پشت خیمه رباب ناله می زد...*
لالا لالا یه کم دیگه دووم بیار
یه کم دیگه دندون روی جگر بزار
رفته عمو آب بیاره الان میاد
داره صدای تکبیرش میاد
*وضع و اوضامون خوب نبود عمومونو کُشتن،امید همه به سقا بود، لذا ابی عبدالله صدا می زد*
اباالفضل..
رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت
هرچه توان داشتم زپیکر من رفت
اباالفضل..
گفتم اباالفضل هست غصه ندارم
عیب ندارد اگر اکبر من رفت
اما اباالفضل ..
صدای هلهله آنقدر بلند است
گَمانم کوفه خبردار شد که لشگر من رفت
عدالت زیر سُمِّ اسبها پامال شد، آری
ستم در حد اعلا بود آنجایی که من بودم
*امام زمان هم توی ناحیه مقدسه اینجوری روضه می خونه، شاید خیلیا فکر می کنن فقط زینب اومد بالای تلِّ زینبیه، ولی نه! اونجایی که امام زمان فرمودند: "بَرَزْنَ من الخُدور" اونجایی که ذوالجناح برگشت خیمه همه ی زنها و بچه ها دنبال زینب دویدن.
امام باقر همه ی اینها رو دیده دوان دوان آمدن بالای تل زینبیه... همینکه بالای تل رسیدن..*
وَالشٍّمرُ جالِسٌ..نَفس مادرش برید
سر را برید و روبه روی خواهرش گرفت
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
#کربلایی_مهدی_رسولی
#روضه_امام_باقر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
@babolharam_net14000427eheyat-rasuoli-roze.mp3
زمان:
حجم:
3.53M
|⇦•آفتاب ابن حسین ابن علی
#روضه_امام_باقر علیه السلام اجرا شده به نفس حاج مهدی رسولی
@MEHRAB2514_5920293340120616084.mp3
زمان:
حجم:
6.75M
🔳 #روضه_امام_باقر
🎤 #حاج_منصور_ارضی
در خاطرم مانده غمی سخت و نفسگیر
از کربلا و ماتمی سخت و نفسگیر
یک عمر، دلداری به هر بیتاب دادم
تا تشنه لب دیدم، به دستش آب دادم
روز دهم، داغ حسین و روز غربت
در خاطرم مانده تنی غرق جراحت
ای وای بر من پیکرش بی پیرهن شد
این جا کفن دارم ولی او بی کفن شد
در خاطرم مانده رقیه رفت از حال
وقتی دوید و رفت تشنه سوی گودال
وای از اسارت بین شهر کوفه و شام
چشمان خیره، محمل مکشوفه و شام
دارم گلایه از شلوغی های بسیار
خیلی جسارت شد به ما در بین بازار
پاها ورم کرده، بدن ها خسته بودند
بابای من را با چه وضعی بسته بودند
پنجاه و سه سال است دائم گریه کردم
یاد اسیریِ محارم گریه کردم
در زیر دست و پا زمین افتاده بودم
عمه نبود، از ضربه ها جان داده بودم
در خاطرم مانده کتک خوردن، کبودی
رفتن میان کوچه ی تنگ یهودی
یک خاطره هر روز و شب داده عذابم
من کشته ی این زهر نه، بزم شرابم
وای از شب تاریک و سرمای خرابه
وای از نفس های پر از بغض ربابه
زخمی ترینِ آل هاشم از حرم رفت
هم بازی ام با دیدن سر از برم رفت
دل سنگی آل امیه آتشم زد
جان کندن عمه رقیه آتشم زد
مانند بابایم حسینی مذهبم من
در وقت جان دادن به یاد زینبم من
ذی الحجه نه، پاییز من یوم الحسین است
روضه برای او به پا در نشأتین است
.
حجت الاسلام شحیطاطShahadat_Emam-Bagher_Shahitat_1402.mp3
زمان:
حجم:
10.55M
🏴 يا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ
أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ
🔊سوغات ما از کربلا درد و محن بود
پژمردگی لاله های در چمن بود
من تشنگی در خیمه را احساس کردم
یاد از دو دست خونی عباس کردم
◼️#روضه_امام_باقر علیه السلام
🎤حجت الاسلام #شحیطاط
:
سوغات ما از کربلا درد و محن بود
پژمردگی لاله های در چمن بود
من تشنگی در خیمه را احساس کردم
یاد از دو دست خونی عباس کردم
دیدم که پرپر می زند هم سنگر من
در خاطرم شد زنده یاد مادر من
من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه
خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه
من کودکی بودم که آهم را شنیدند
دیدم سر جد غریبم را بریدند
من دیده ام در وقت تشیع جنازه
اسبان دشمن را که خورده نعل تازه
.
.
|⇦•سوغات ما از کربلا..
#روضه_امام_باقر علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲به نفسِ کربلایی حنیف طاهری
●━━━━━━───────
سوغات ما از کربلا درد و مِحَن بود
پژمردگی لالههای در چمن بود
من تشنگی در خیمه را احساس کردم
یاد از دو دستِ خونیِ عباس کردم
من کودکی بودم که آهم را شنیدند
دیدم سر جدّ غریبم را بریدند
من دیدهام در وقت تشییع جنازه
اَسبان دشمن را که خورده نعل تازه
گر چه که من مسموم آن زهر هشامم
من کشتهی ویرانهای در شهر شامم
دیدم که پرپر میزند همسنگر من
در خاطرم شد زنده یادِ مادر من
آفتابی بر فراز بام بود
دست و پا میزد ولی آرام بود
نیمروزی دیده از عباس کرد
راز دل را با علی ابراز کرد
کرد با سختی به مولایش نظر
گفت محبوبم حلالم کن دگر
سوخت سر تا پا علی از این سخن
خواست تا جانش برون آید ز تن
ناله زد که یاور بییاورم
همدم و همسنگر بیسنگرم
ای نفسهایت صدای روح من
ای به امواج بلاها نوح من
هستیِ من جانِ من جانان من
اینقدر بازی نکن با جان من
ای چراغ من مگو از خاموشی
وَرنه پیش از خود علی را میکشی
باز زهرا چشم خود را باز کرد
رازِ دیگر با علی ابراز کرد
کای پسر عم هر چه گویم گوش کن
آتشم را در درون خاموش کن
من که بستم چشم، دست از من بشوی
شب تنم از زیرِ پیراهن بشوی
شب مرا تشییع کن تا آن دو تن
یک قدم نایند در تشییع من
گر به تشییع من آید قاتلم
داغ محسن زنده گردد در دلم
*انقدر این بچه ها غذیت میشدن دیگه نتونستن تو همون خونه بمونن. خونه رو امیرالمومنین عوض کرد..*
چون به دست خویش با رنج و تَعَب
پیکرم را دفن کردی نیمهشب
در کنار قبر پنهانم بمان
تا صدایت بشنوم قرآن بخوان
گرچه رفت از دست، یار و یاورت
فاطمه، تنهاترین هم سنگرت
غم مخور داری یگانه یاوری
تربیت کردم برایت دختری
او تو را مردانه یاری میکند
مثل زهرا خانهداری میکند
*میومد کنار قبر فاطمه بعضی شبها هم میومد پشت بقیع بلند بلند گریه می کرد..دیگه غم علی همیشگیه..خواب به چشم علی نمیاد...*
منم که روی تو در بوتراب میبینم
به زیر سنگ لحد آفتاب میبینم
هزار حیف که دیگر تو را
نخواهم دید مگر به خواب
*گریه میکنم میترسم بعد تو عمر من طولانی بشه..ابی عبدالله وقتی نشست کنار علی اکبر هرچی سرش رو به دامان گرفت آرام نشد. هرچی دست برد بین موهاش دلش آروم نشد..آخر سر صورتش روگذاشت رو صورت علی صدا زد..علی! "عَلی الدُّنیا بَعدِکَ العَفا"*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_باقر
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_حنیف_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
Mohjat.NetShahadat Emam Bagher 1403 Arzi [Mohjat_Net] (2).mp3
زمان:
حجم:
857.7K
#روضه آرشیو
#امام_باقر
#حاج_منصور_ارضی
#شهادت_امام_باقر 1403
در بهار زندگی رنگ خزان را دیده ای
هرچه را مقتل روایت کرده آقا دیده ای
سوز زهر آتش به جانت زد ولی در کودکی
تشنه لب سوزان ترین روز جهان را دیده ای
روز عاشورا میان خنده های کوفیان
ناله ی پیری به بالین جوان را دیده ای
در تمام عمر اگر میسوختی مثل رباب
روی دوش حرمله تیر و کمان را دیده ای
در میان خیمه ها وقت غروب آفتاب
لحظه لحظه اضطراب عمه جان را دیده ای
خاک عالم بر سرم در زیر سم اسبها
جسم عریان بزرگ خاندان را دیده ای
کاشکی این صحنه را هرگز نمیدیدی ولی
گوشواره بردن غارتگران را دیده ای
شعر: علی ذوالقدر
#روضه_امام_باقر
این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
■■■■■■■کانال ایتا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/madahanpirbakran
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج
حجت الاسلام میرزامحمدیRoze_Shab-Jome_Mirzamohamadi_48.mp3
زمان:
حجم:
7.38M
🏴 يا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ
أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ
🔊او به سن کودکی کرببلا را دیده است
قاری قرآن بر سر نیزه ها را دیده است
در شلوغی ضربه های بی هوا را دیده است
دور پیکر پیرمردان با عصا را دیده است
◼️روضه #شهادت_امام_باقر علیه السلام
#روضه_امام_باقر
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
حجت الاسلام شحیطاطShahadat_Emam-Bagher_Shahitat_1402.mp3
زمان:
حجم:
10.55M
🏴 يا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ
أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ
🔊سوغات ما از کربلا درد و محن بود
پژمردگی لاله های در چمن بود
من تشنگی در خیمه را احساس کردم
یاد از دو دست خونی عباس کردم
◼️روضه #شهادت_امام_باقر علیه السلام
#روضه_امام_باقر
🎤حجت الاسلام #شحیطاط