.
|⇦•حالا که اومده.....
#زمزمه و توسل با خدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده #شب_بیست_و_نهم_رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
حالا که اومده شبای آخر
بیا به حقِّ عاشقات صدام کن
خودت میدونی خیلی رو سیاهم
مهمونتو مَحل بده نگاه کن
شرمنده ی خوبیاتم، خدا جون
دستای خالیمو برات آوردم
گناهامو ندید بگیر مهربون
من که میدونم آبروتو بردم
سرم پایینه از خجالت ولی
ببین چشام ابری و بارونیه
دل نگرونم برا این که دیگه
لحظه های آخره مهمونیه
چی میشه بیدار شم از این غفلتام
باید دیگه خودم رو پیدا کنم
بسه دیگه گناه، میخوام دلم رو
با گریه به حسین احیا کنم
گریه برا منی که کم آوردم
مثل دوای درد بی درمونه
گریه خوبه فقط برای حسین
خوش به حال چشمایی که گریونه
گریه صلاحه و با چشم گریون
میخوام برا آقام غلامی کنم
میخوام اگه بهم اجازه بده
به محضرش عرض سلامی کنم
سلام آقای مظلوم و غریبم
به درد تو نمیخورم میدونم
بغضِ زیارت گلومو گرفته
با گریه رو به حرمت میخونم
کرب و بلات من و دیوونه کرده
خیلی دلم خسته شده کاری کن
این دلی که زدم به نامت سند
سراغتو داره میگیره هرشب
ناخود آگاه دلم میگه داد بزن
ای اموناز دل صبور زینب...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_بیست_و_نهم
#مناجات_دعا
#ماه_رمضان
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
14000221eheyat-narimani-zemzemeh.mp3
15.33M
|⇦•حالا که اومده......
#توسل و مناجات با خدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده #شبِ_بیست_و_نهم رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی
.
#وداع_با_ماه_رمضان
#وداع_با_رمضان
#مهدی_رحیمی ✍
چشم های به در خداحافظ
لحظات سحر خداحافظ
روزهای مقدس رمضان
لحظات غریب تا به اذان
حال و احوال قبل افطاری
قدرهای بلند بیداری
چه قدر مانده است تا ساحل
رمضان رفت ای دل غافل
رمضان رفت کوله بارت چیست؟
نکند جز گناه در آن نیست؟
شب بیست و نهم بخوان و بسوز
به خودت آمدی در این سی روز؟
کاری اصلا برای دل کردی؟
باید امشب به خویش برگردی
روزها را مرور کن آری
حاصلت چیست از چه بیزاری؟
از گناه و دروغ و صد رنگی؟
ای بمیری که مایهء ننگی
ای بمیری من دروغ و ریا
شب آخر شده به خویش بیا
دست بردار از دغل بازی
به چه چیزت هنوز می نازی؟
به گناهان بیشتر ز حدت؟
به فریب و به کارهای بدت؟
راه را اشتباه برگشتی
باز هم با گناه برگشتی
داشتی سوی دوست میرفتی
آه با یک نگاه برگشتی
نفس، بیچاره کرده ست تو را
شب آخر شده به خویش بیا
راه باز است تو نمی بینی
میوه ی بغض را نمی چینی
خویشتن را بشوی پس با اشک
دست بر دامن توام یا اشک
اشک تنها چراغ این راه است
از مسیر درست آگاه است
دست خود را بده به دست چراغ
تا کبوتر شود دوباره کلاغ
تا پر و بال در حرم بزند
توی باب الرضا قدم بزند
شب بیست و نهم چه مایوسی
تو که مثل کبوتر طوسی
گاه در پشت پنجره فولاد
گاه در کنج صحن گوهرشاد
دل تو سنگ مرمر حرم است
تا به اذن دخول یک قدم است
السلام علیک که دلتنگم
ای بمیرم که مایه ی ننگم
ای بمیرم که زائرت نشدم
بیست و نه روز شاعرت نشدم
به من خسته هم نگاهی کن
دل من را دوباره راهی کن
⏹
#شب_بیست_و_نهم
.