انگيزه خلقت
پروانه شدم قسم به جانت
تا جان بدهم در آستانت
از روز نخست خاندانم
مدیون تواند و خاندانت
جز دُرّ و گهر نریخت مولا
تا آخر عمر از دهانت
هر شب به رخت پناه بردیم
هر شب به دو ابروی کمانت
شرمنده ترم نکن علی جان
با این همه لطف بی کرانت
ما را به کدام صید کردی
ابروت و یا که گیسوانت
شاید که دل مرا بدزدند
پس میدهمش به تو امانت
باید چه گِلی به سر بگیرد
آنکس که نخورده آب و نانت
اذنی بده تا که در رجب هم
یک شب بشویم میهمانت
مولای هر آنچه هست مخلوق
امشب چه خوشند شیعیانت
خواندیم تو را و مست گشتیم
اینگونه علی پرست گشتیم
همسایه ی کردگار حیدر
سرمایه ی روزگار حیدر
ما خشک تر از کویر خشکیم
تو سبز تر از بهار حیدر
گفتیم علی و دُر گرفتیم
از خواهر ذوالفقار حیدر
ما را همه با تو میشناسند
ای مایه ی اعتبار حیدر
درگیر تو گشته ایم آقا
داریم اگر قرار حیدر
سرمایه ی ما محبت توست
آیینه ی استوار حیدر
غیر از تو و خانواده ات حق
دارد به که افتخار حیدر
مردیم از این فراق و دوری
مولای طلایه دار حیدر
در شهر نجف بُکش تو ما را
نه گوشه ی این دیار حیدر
ما از تو به جز تو را نخواهیم
شهزاده ی شهسوار حیدر
از هجر تو ما خراب هستیم
در پای تو پا رکاب هستیم
جان دو جهان جهان فدایت
ماهی و ستاره بچه هایت
بگذار کمی بها بگیریم
ما را نتکانی از عبایت
در صبح نمیرویم هرگز
یک شب نزنیم اگر صدایت
سلطان زمین و آسمانها
ماتیم همه ز ماجرایت
ما را به شما حواله دادند
تا اینکه شویم خاک پایت
گفتی که مرا خدا نخوانید
جانم به نصیحت بجایت
اما چه کنم نمیتوانم
ای شاه نگویمت خدایت
زهرای بتول مرحمت کرد
اینکه شده ام غزل سرایت
بستم دل پاره پاره ام را
پایین ضریح با صفایت
افتاده گره به کار و بارم
قربان ید گره گشایت
غیر از تو و حلقه های زلفت
با هیچ کسی ندارم الفت
از عالم و آدمی سری تو
از هر چه که هست بهتری تو
آنها که تو را عمیق دیدند
گفتند رسول دیگری تو
بر دوش نبی قدم نهادی
معلوم شود که حیدری تو ...
#ابراهيم_لآلي #اشعار_مدح_حضرت_علي #شعر_مدح_اميرالمومنين
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
نان حلالم تویی علی
انگونه ای که عطر زشیشه فرار کرد
عاشق فرار از همه عالم به یار کرد
دل را نفوذ چشم خمارت شکار کرد
در بهت و حیرتم که نگاهت چه کار کرد..!
ما را به روی بال ملا ئک سوار کرد
سنگ دلم به یک نگهت کیمیا شود
از بند جرم خبط و معاصی رها شود
هرکس به درد عشق شما مبتلا شود
بی شک شبهه شامل لطف خدا شود
بی چاره آن که از سرکویت فرار کرد
صیدی که خود نشسته به دام شما منم
مست و خراب باده ی جام شما منم
در آرزوی بوسه ز کام شما منم
از کودکی همیشه غلام شما منم
خالق مرا فقیر و تو را سفره دار کرد
چون مرتضی علی به دو عالم نگار کیست؟
آیینه دار حضرت پروردگار کیست؟
جبریل را معلم و آموزگار کیست؟
حصن حصین و ناجی و منجی ز نار کیست؟
صفر مرا خدا به ولایت هزار کرد...!
آن ذره ای که از نظرت افتاب شد
در بین خم نشسته و آخر شراب شد
هر کس چشید از می ات عالیجناب شد
باده ز فیض دست تو خوردن ثواب شد
چشم مرا پیاله چشمت خمار کرد
ذکرت مرا به رقص جنون در بیاورد
فطرس به یمن کودک تو پر بیاورد
خالق اگر دوباره پیمبر بیاورد
کی شرزه ای شبیه به حیدر بیاورد؟
حتی خدا به خلقت تو افتخار کرد...
تو درب شهر علم رسول مؤیدی
واضح ترین تلالوء انوار سرمدی
از پای تا به سر تو تماما محمدی
از بسکه مست بوی گل یاس احمدی...
...زهرا تو را برای خودش اختیارکرد
در بین سفره نان حلالم تویی علی
درسرنوشت و طالع و فالم تویی علی
دارم یقین که اوج کمالم تویی علی
بی شک همای رحمت عالم تویی علی
الحق که خوب وصف تو را شهریار کرد!!
بر من مسیر عشق و غمت را نشان بده
بر میتم ز لطف و عنایت تو جان بده
بر این اسیر بی کس و کارت امان بده
بی پرده گویمت،به سگت استخوان بده
مهرت هواس و هوش مرا تارومار کرد
یک رشته از عبای تو سکان آسمان
خال لب تو نقطه پرگار این جهان
خاک ره تو سرمه چشمان عاشقان
جاروی صحن فاطمه ات با فرشتگان
عالم به دور فاطمه ی تو مدار کرد
محمد قانع
#شعر_مدح_امیرالمومنین
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
و من یمت یرنی
به حیرتم چه بگویم احد و یا که صمد
به آنکه هست به معنی لم یلد یولد
کسی که مرغ خیالات هم به او نرسد
چه دست و پا بزند مدعی به دست خرد
مسلماً به الوهیت علی پی برد
کسی که هست برای مقام او به صدد
«و من یمت یرنی» را همین که ساقی گفت
وزید بوی شراب از غبار سنگ لحد
هنوز ناله ی عمربن عبدود از قبر
درون رود زمان میرود به سوی ابد
عجیب نیست ز امواج حمله ی علوی
که پلک قلعه ی خیبر هنوز هم بپرد
همان زمان که به نعلین وصله میزد در
حریم عرش خداوند گشته بود رصد
اگر که نفس پیمبر علی ست پس قطعا
نوشته اند دو جان را برای یک مفرد
کسی که سجده کند سوی کعبه ی سیار
به حرف مردم کافر نمیشود مرتد
سرابِ شهر نجف از بخار میکده هاست
که مست میکندم آن بخار صد در صد
اگر نبود غلامی کوی آن حضرت
به هیچ قیمت ممکن نمیزدم اشهد
محمود شهرستانی
#شعر_مدح_امیرالمومنین
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
دلداده
از ابتدای سخن انتهاش معلوم است
هر آنکه گفت از ایشان بهاش معلوم است
رسیده ام به خدا چون رسیده ام به علی
که ارتباط علی با خداش معلوم است
پیمبرم شب معراج با تعجب دید
به جای جای جنان ردپاش معلوم است
میان جنگ نگاهش تن عدو لرزاند
هراس دشمن او در صداش معلوم است
چنان برای حضورش دونیم شد کعبه
هنوز هم که هنوز است جاش معلوم است
همان قَدَر که حرامیِ منکرش معلوم
حلال زادگی شیعه هاش معلوم است
نه اینکه چند مسیحی شدند دلداده اش
خود مسیح شده مبتلاش معلوم است
چه احتیاج به تخت و چه احتیاج به تاج
غلامحضرت حیدر بهاش معلوم است
شهریار سنجری
#شعر_شاه_نجف #شعر_فضائل_اميرالمومنين #شعر_مدح_امام_علي #شعر_مدح_اميرالمومنين
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
مولای من
خدا در آینه اش آنقدر علی را دید
که بر خود از همه نزدیک تر علی را دید
نبی سپرد زمین را به او و هرچه که رفت...
...به سمت عرش خدا، بیشتر علی را دید
چنان یسار و یمین را به تیغ دوخته که
زمین به قامت صدها نفر علی را دید
یلان سر به هوا ذوالفقار را دیدند
و قلعه نیز که شد در به در علی را دید
نداشت هر دل ناپاک چشم دیدن عشق
وگرنه میشود از گوش کر علی را دید
و مهربانی اش از هیچ کس نشد پنهان
که هر بنی بشری چون پدر علی را دید
خلاصه بحث خدا بودن و نبودن اوست
اگر شود فقط از یک نظر علی را دید
محمد رضا رضائی
#شعر_مدح_امیرالمومنین
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
سنگ محک
سر داده اند پای علی سر شناس ها
چشمان اوست معدن گوهرشناس ها
شاگرد ” ضربه علیٍ یومُ خندق” اند
شمشیر می زنند اگر سرشناس ها
نهج البلاغه رفت به بازار زرگران
سنگ محک زدند به سر زرشناس ها
تا نقطه های خطبه او رفت آسمان
شد پرستاره دیده اخترشناس ها
هوهوی ذوالفقار علی را شنیده اند
از شقشقیه اش همه منبر شناس ها
ساقی برای متقیان خطبه خوانده است
یعنی رسیده دور به ساغرشناس ها
نهج البلاغه خواندم و قرآن بلد شدم
پی برده ام به حرف برادرشناس ها
صادق میرصالحیان
#اشعار_امام_علی #شعر_مدح_امیرالمومنین #شعر_مدح_مولا
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
جانم علی
علی که گفت دلم از عذاب در آمد
سلول های تنم در جواب در آمد
نه اینکه می زده ام نه! فقط علی گفتم
ببین وجود مرا که به تاب درآمد
تو کیمیای جهانی به برکت اسمت
به سرکه دست زدیم و شراب در آمد
برای اینکه تو را سجده گاه خود بکند
ز غربگاه جهان آفتاب درآمد
همین که دست به شمشیر میبری انگار
ز قبضه ای که تو داری شهاب درآمد
نداشت طاقت تحمیل اسم اعظم را
چنین شد اسم علی(ع) از کتاب در آمد
محمود شهرستانی
#شعر_مدح_امیرالمومنین
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*