eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. . پروانه سوخت در دل شعله...، پری نداشت فرجام عشق عاقبت بهتری نداشت فرهاد را مُصیبتِ شیرین هلاک کرد درد فراق‌دیده که درمانگری نداشت ایمان به بازگشت تو کمرنگ‌تر شده این شهر مثل قبل به تو باوری نداشت گشتم سراغی از تو بگیرم ولی چه سود جز نرخ نان کسی خبر دیگری نداشت از این به بعد یک‌نفری آه می کِشَم دیگر مگو که داغ تو غم‌پروری نداشت پیرم ولی به درد ظهور تو می خورم شاید کسی برای تو چشم تری نداشت سر را برای آمدنت نذر می کنم شرمنده‌ام ، گدای تو سیم و زری نداشت طوفانِ نفس ، قایق روح مرا شکست کشتیِ موج‌‌دیده ی من لنگری نداشت آنقَدر بی ملاحظه ام وقت معصیت!... اصرار بر گناه مرا کافری نداشت من را ببخش ، خادمِ خوبی نبوده ام این روسیاه ظرفیت نوکری نداشت در اوج بی توجهی ام ، دوست دارمت! دلداده ات شبیه به تو دلبری نداشت بیچاره می شدیم اگر فاطمه نبود سَرخورده بود کودک اگر مادری نداشت کیفی نداشت عالم اگر که نجف نبود لطفی نداشت خِلقَت اگر حیدری نداشت فریاد می زنم دمِ ایوان طلا : عــلــی! طعم مِی ضریح تو را ساغری نداشت آشفته ام ، علاج دلم خاک کربلاست شهری که پادشاه شریفش سری نداشت آقا تو را قسم به پناهِ علی ، بیا یاسی که تاب حمله‌ی زجر‌آوری نداشت با ضربه‌‌ی لگد دو سه تا دنده خُرد شد... دیگر مدار اهل کسا محوری نداشت عج ✍ ........... . با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود عریان به روی خاک بیابان رها شود با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد با نیزه اش به روی تن شاه میکشد نقشه برای پیروهن شاه میکشد زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت با بازوی شکسته ی خود... روزِ آخری با چشم نیم بسته ی خود... روزِ آخری پیراهن حسین خودش را قواره کرد گریه برای آن بدن پاره پاره کرد هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت ................ هرچندکه‌از جان وجهان‌سیر شدم در اوج جوانی‌ام زمین‌گیر شدم با این‌همه‌غم‌که‌دیده‌ام،خوشحالم چون،پای‌امام بی‌کَس‌ام پیر شدم ✍ .
. توو حیات‌ خونَمون‌ تابوتِ‍‌ـتو باچشای نیمه‌باز نگاه نکن حرف‌رفتنت‌رو‌،هی‌وسط‌نَکِش روزگار علی رو سیاه نکن اون‌‌دوتایی‌که‌همین‌چندروزِ‌ پیش ظاهراّ برا عیادت‌ اومدن دیدی‌‌از رویِ حسادت آخرش زندگی‌مونو چطور نظر زدن! مگه‌میشه‌که‌فراموش‌بکنم؟ اون‌بلاهایی‌رو که سرت اومد غرورم جریحه‌دار شد تا ابد هرکی‌هرجور میتونست تورو میزد دستت از ضرب غلاف تا نشکست از کمربند علی‌ جدا نشد بعدِ اون‌روز دیگه‌اوضاع‌ِعلی حتی یک ثانیه روبرا نشد بعد سه‌ماه هنوزم خوب نشده زخمی‌که‌رو کِتف‌و شونه‌ی توئه توحلال‌کن‌که‌ غریب‍ـیم‌ علتّه تشییع و دفن شبونه‌ی توئه دستتو بذار تو دستمو ببین دست‌من‌‌ داره میلرزه عزیزم توخودت‌بگو باید با‌چه‌دلی فرداشب رو این‌بدن‌خاک‌بریزم؟ ✍ .
. توو حیات‌ خونَمون‌ تابوتِ‍‌ـتو باچشای نیمه‌باز نگاه نکن حرف‌رفتنت‌رو‌،هی‌وسط‌نَکِش روزگار علی رو سیاه نکن اون‌‌دوتایی‌که‌همین‌چندروزِ‌ پیش ظاهراّ برا عیادت‌ اومدن دیدی‌‌از رویِ حسادت آخرش زندگی‌مونو چطور نظر زدن! مگه‌میشه‌که‌فراموش‌بکنم؟ اون‌بلاهایی‌رو که سرت اومد غرورم جریحه‌دار شد تا ابد هرکی‌هرجور میتونست تورو میزد دستت از ضرب غلاف تا نشکست از کمربند علی‌ جدا نشد بعدِ اون‌روز دیگه‌اوضاع‌ِعلی حتی یک ثانیه روبرا نشد بعد سه‌ماه هنوزم خوب نشده زخمی‌که‌رو کِتف‌و شونه‌ی توئه توحلال‌کن‌که‌ غریب‍ـیم‌ علتّه تشییع و دفن شبونه‌ی توئه دستتو بذار تو دستمو ببین دست‌من‌‌ داره میلرزه عزیزم توخودت‌بگو باید با‌چه‌دلی فرداشب رو این‌بدن‌خاک‌بریزم؟ ✍ .
. راحتِ جونم رفت دیشب از پیش‌ِمن،خانومِ خونه‌م رفت در اوجِ غُربت رفت همراهش از دلِ مَحزونم طاقت رفت دیدی که صبرم سر اومد خدا حیدر به زانو در اومد خدا هم یک جهان غم به قلبم نشست هم‌دوّمین‌رُکن‌ حیدر شکست ای‌وای‌من‌ زهرای‌من غم میزنه موج توو چشمای‌من میریزه روی مزار تو اشکای‌من یافاطمه-فاطمه-فاطمه _ ذهنم در تَشویشه می‌ترسم بعد از تو عُمرم طولانی‌شِه مثل من تنها نیست بعد ازتو زهراجان‌خِیری‌تو دنیا نیست ریخته بهم خونه و زندگیم من‌موندم و چارتا بچّه‌یتیم تارفتی ای دلخوشیم از بَرم شد‌ سقف‌ِخونه‌م‌خراب‌روسَرم جانان‌ِمن ریحان‌ِمن بردار سَر از خاک تورو جان‌ِمن آشفته‌ست احوال طفلان من یافاطمه فاطمه فاطمه
. (ع) 🎤 [بند اول] پریشونم یه جورایی من شبیه مجنونم من از کی عاشق شدم نمیدونم بدون تو زندگی نمیتونم حسین جونم درگیر فراقم، درمونم وصال دوری از تو سخته، یک لحظه اش یه سال رویا هام گرفتنش یه کربلا دلم برات تنگه کربلا آدم اگه تو مسیر تو بمیره قشنگ کربلا دل گیرم از همه الا خود حسین دلم برات تنگ شده حسین 🖤🖤 [بند دوم] گرفتارم خبر داری از تموم اسرارم طبیبم میشی حالا که بیمارم مگه من کی جز ام البنین دارم دوست دارم اربابم غمینه با ابرو خمیده ذکر بی قراریم یا ام البنین خیلی دوست داری منو باور من ام البنین مادر من هر کی برا تو گریه می‌کنه انگار برادر من سایه اش تو زندگی رو سر من ام البنین مادر من سفر اولم یادته یا نه ورودی حرم یادته یا نه وقتی راهی شدم از در خونه گریه ی مادرم یادته یا نه ؟ .................... پریشونم نشستم یک‌گوشه روضه می‌خونم دلارو با ناله‌هام می‌سوزونم برا شاه سر بریده گریونم پریشونم پنج‌تاصورتِ‌قبر روخاکا،کشیدم می‌سوزم به‌یاده اولاده شهیدم می‌سوزم بیاده دست جداشده برا سری که دوتا شده برا بدنی که بی لباس تو شیب گودال رهاشده توو سینه‌م شراره‌ی آهِ کربلا عریان بدن‌شاهِ کربلا _____________ گرفتارم برا احوال سکینه ، می‌بارم دیگه قهرم با آب و عطش دارم همش تو فکر رباب و شیرخوارم گرفتارم خورشیدِ حیاتهِ من‌رو به‌ زَواله پیرم کرده داغِ زهرای سه ساله زیر لب گلایه دارم من از سنان از شمر و خولی و ساربان از اون‌کسی طناب آورد ببنده به دست دختران از فرطِ گریه برا شاه‌بی‌کفن دیگه نمی‌ببنه چشم من ✍ 👇
جان‌ و جانانِ ما امام رضاست سر و سامانِ ما امام رضاست نورِ یزدانِ ما امام رضاست ذکر هر آنِ ما امام رضاست شرطِ ایمانِ ما امام رضاست بی‌حساب‌ است‌ لطفِ‌ دَم به دَمَش بی حدود است وسعت کَرَمش هست فردوس واقعی حَرَمش خُلد و رضوان ما امام رضاست شرطِ ایمانِ ما امام رضاست ختم قرآن کن و دقیق ببین از سر ذوق نه؛ به قطعِ یقین این بُوَد حرفِ‌ سوره‌ی‌ یاسین قلب قرآن ما امام رضاست شرطِ ایمانِ ما امام رضاست فَردْ فَردِ عَشیره‌ی عُلما پادشاهان؛ حکیم‌ها؛ شُعرا همه‌ هیچ‌اند پیش این آقا فَخرِ ایرانِ ما امام رضاست شرط‌ِ ایمانِ ما امام رضاست تا قدم‌های من به صحن رسید گوش جان باز شد چنین بشنید که خداوند گفت با خورشید شَمس تابان ما امام رضاست شرطِ ایمانِ ما امام رضاست غرق این بیکرانه‌ایم و خوشیم صید بی‌دام و دانه‌ایم و خوشیم مورِ این آستانه‌ایم و خوشیم چون سلیمانِ ما امام رضاست شرطِ ایمانِ ما امام رضاست درِ این خانه مُستفیض شویم «فَبِكُمْ يُجْبَرُ الْمَهِيض» شویم هر زمانی که‌ما مریض شویم راه درمان ما امام رضاست شرطِ ایمانِ ما امام رضاست اگر ایمان به مرتضی داریم یا اگر رزق کربلا داریم هرچه داریم از رضا داریم برکت نان ما امام رضاست شرطِ ایمانِ ما امام رضاست به مقامِ علیِّ عِمرانی بندگی‌اش بُوَد مُسلمانی خانه‌ی قبر ماست نورانی چونکه مهمان امام رضاست شرطِ ایمانِ ما امام رضاست ما دوتا چشم اشک ریزانیم که خطا کرده و پشیمانیم رو به‌او‌ کرده‌ایم‌ و می‌دانیم باب غفران ما امام‌ رضاست شرطِ ایمانِ ما امام رضاست ما که تحت لوای فاطمه‌ایم متوسّل به شاه علقمه‌ایم روز محشر بدون واهمه‌ایم خطّ پایانِ ما امام رضاست شرطِ ایمانِ ما امام رضاست آنچه توصیه‌‌اش به تَک‌تَکِ ماست گریه در سوگ سیّدالشّهداست هرکجا بزم روضه‌ای‌ برپاست روضه‌گردان ما امام رضاست شرطِ ایمانِ ما امام رضاست ✍️ مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم ■■■■■■■کانال ایتا 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/madahanpirbakran ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸
. علیه السلام مَلَک‌خادم،مَلَک‌سائل،مَلَک‌دربان؛علی‌اکبر فَلَک‌‌رَفعت‌‌‌ به‌ تایید فَلَک‌گردان؛علی‌اکبر توخَلقاً‌مثل‌جَدّت‌مصطفی‌هستی‌واین‌یعنی تورابخشیده‌یزدان‌حُسن‌بی‌پایان؛علی‌اکبر توخُلقاً‌ مثل‌ختم‌ُالانبیا‌ هستی‌واین‌یعنی خدا،مدحِ‌تورا گُفته‌ست‌درقرآن؛علی‌اکبر توداری‌منطقی‌مثل‌رسول‌الله‌ واین‌یعنی سخن‌گفتی‌فقط‌بامنطق‌ِ ایمان؛علی‌اکبر تو‌آن‌ماهی‌که‌وقتی‌دیده‌شددرعالم‌ِکثرت ز‌چشم‌افتاد‌حُسن‌ِیوسف‌ِکنعان؛علی‌اکبر توآن‌ممسوسِ‌فی‌اللّهی‌که‌از ماهند تا ماهی درون‌بحر‌ اوصاف‌ِتو سرگردان؛علی‌اکبر عمومی‌گفت‌ای‌والله،به‌تومی‌گفت‌ثارالله بزن‌برقلب‌میدان‌همچنان‌طوفان؛علی‌اکبر برای‌تو ز هم پاشیدنِ شیرازه‌ی لشگر شبیه‌آب‌خوردن‌بوده‌است‌آسان؛علی‌اکبر نه‌تنهادشمنان‌،آن‌روز حتّی دوستدارانت شدند‌ ازطرز‌ِمیدان‌داریت‌حیران؛علی‌اکبر به‌یاد‌فاتح‌بدر و حنین و خیبر و احزاب نشاندی‌ مرگ‌‌را برگُرده‌ی‌گُردان؛علی‌اکبر توافتادی‌وبابای‌‌تو هم‌مُشرف‌به‌مُردن‌شد تو‌افتادی‌وباباگفت:زینب‌جان"علی‌اکبر"... به‌یاد‌مادرِ پهلو‌شکسته‌ ناله ها کردم چوپهلوی‌تورادیدم‌به‌خون‌غلطان‌؛علی‌اکبر عصای‌پیری‌ام‌ برخیز‌ من‌چشمم‌ نمی‌بیند به‌سمت‌خیمه‌زینب‌را تو برگردان؛علی‌اکبر دلم‌شدشرحه‌شرحه؛میوه‌ی‌قلبم کنار تو بلی‌داغ‌ِ‌جوان‌دردی‌ست‌بی‌درمان؛علی‌اکبر ✍ مَلَک خادم ،مَلَک سائل ،مَلَک دربان؛علی اکبر .
. تقدیم به شهزاده‌ی کربلا نگار نازنین‌ آمد شگفتی‌آفرین آمد علیّ بن الحُسینِ بن امیرالمومنین آمد بیا با چشم عبادت کن جمالش را زیارت کن سر و جانی به قربانش در این روز ولادت کن علی اکبر علی اکبر ندیده چشم خلقُ الله مثالِ اکبر لیلا هزار اللهُ‌ اکبر از جلالِ اکبر لیلا تماشای رخ ماهِ تو دارد سجده ی واجب که هستی جمعِ احمد با علیّ بن ابی طالب علی اکبر علی اکبر شبیه المُرتَضی اکبر شده‌ محو خدا اکبر دَمِ روح الاَمین باشد سلامُ الله عَلیٰ اکبر تواقیانوس‌احساسی به‌احمداَشبه‌ُالنّاسی توداری‌در بنی‌هاشم قد و بالای عبّاسی علی اکبر علی اکبر دلم دارُ الولایِ تو ذَبیحم در مِنای تو بهشتی را نمیخواهم بجُز پایینِ پای تو به‌دل‌شُور و نوا دارم تقاضا از شما دارم براتم را تو امضاکن هوای کربلا دارم علی اکبر علی اکبر ✍ .
. قبل هر چيزي در عالم نور طاها خلق شد نور او تا شد دو قسمت ، نور مولا خلق شد آفرينش غرق ظلمت بود و مثل شب سياه صبح سر زد آن زمان كه نور زهرا خلق شد پلك بر هم زد محمّد ، از طفيلِ هستِ او آسمان ها گشت پيدا و زمين ها خلق شد كرسي و لوح و قلم اين را شهادت داده اند نور حيدر جلوه كرد و عرش اعلا خلق شد اين فضيلت بر حسين و بر حسن كافي ست كه نورشان از باطـنِ أمّ إبيها خلق شد خواست خطّاطي كه مشق نام مولا را كند ناگهان آمد به خود ، خطّ مُعلّىٰ خلق شد هر كه از آل علي بر فرق دنيا پا گذاشت چون محمّد با ملاحت گشت و زيبا خلق شد هر كجا خورشيد عشق از مشرق خود جلوه كرد از شعاع نوري اش ماهي دل آرا خلق شد پاي تا سر مظهر اللهُ اكبر هست و بس اين كه با دست خداوند تعاليٰ خلق شد تا براي شاه ، علي اكبر به دنيا آورد با تمنّايِ وصالش ، أمّ ليلا خلق شد مادر عيسي كنيز أمّ ليلا شد كه ديد آيه ي إنّ اصطفا را باز معنا خلق شد كودكي آورد ايـن بانو براي شاه دين كز نفسهاي دمِ صُبحش مسيحا خلق شد قطره اي افتاد در درياي لطف حضرتش شاهدان ديدند، از آن قطره موسي خلق شد خواست تا طعم لبش را روزه داران حس كنند دست خود را سمت نخلي بُرد، خرماخلق شد او نه تنها از لحاظ ظاهري چون مصطفاست بلكه از هر حيث چون پيغمبر ما خلق شد بر محمد ، بر علي ، بر مجتبي و بر حسين اَشبه النّاس و قرين و مثل و همتا خلق شد تا كه تمثيلي شود از قامت رعناي او در بهشت عدن ، مثل سدره ، طوبي خلق شد چشمهاي شور كوفه ، نرگسش را چشم زد بس كه چشم مست شهزاده فريبا خلق شد دور او يك بار هنگام وداعش از حرم بار ديگر از هجوم خصم ، غوغا خلق شد روزِ پيريِ حسينش را خدا هم ديد ، آه او عصايي بود و بهر دست بابا خلق شد اشك چشم پيرمردي ريخت دورش آن قَدَر كز خروش گريه هايش ، موج دريا خلق شد تا كمي شرح پريشاني جسمش را دهند واژه اي سنگين به نام ارباً اربا خلق شد ✍ .
. مژده دادند ، مسيحاي مسيحا آمد عشق در خانه ي ارباب به دنيا آمد صوت تكبير ملائك دوجهان را پُركرد نكــند روي زمين حَــيّ تعاليٰ آمد در شب جلوه نمايي عليّ بن حُسين حالِ لبهاي من از ذكر علي ، جا آمد آنچنان مثل محمّد شده كه ميگويند شأن نازل شدن سوره ي طاها آمد با تماشاي علّو درجاتش،از عرش اسم زيباش به دنبالِ مُســمّا آمد پي توصيف خمِ گيسوي او نستعليق پي تعريف قدش ، خطّ مُعلّيٰ آمد ذوالفقارِ اَسدُالله به وجد آمد و گفت: كسيت اين شير كه با هيبت مولا آمد؟ پيش از آمدن عاشــق كنعاني او زائرِ بيــدلش از وادي سينا آمد مثل عيسي كه به پاي علي اكبر افتاد مريم از عرش به پابوسي ليلا آمد گفت"يافاطمه"عبّاس از اوّل امّا اين پسر با دَمِ "يازينبِ كُـبريٰ"آمد بعد بوسيدن او مرتبه اش بالا رفت حــاملِ عـرش كه از عالم بالا آمد تاكه تكميل شود شادي فرزندانش به مبارك بادش ، حضرت زهرا آمد نه فقط مثل محمّد شده و عين علي مُجتبايي ست كه در هيأت سقّا آمد بُخل ورزيدن او را احدي ديد ؟ نديد هرچه در محضر او دستِ تقاضا آمد از سه درياي كرم فيض فراوان بُرده كه به ياد از كرمش وسعت دريا آمد دانش آموخته ي فاتح جنگ جمل است وقت پيكار اگر اين قـدر توانا آمد هي به مركب زد و ديدند كه جبريل امين لافــتي گفت و علي از پيِ اِلّا آمد مردها شيونشان مثل زنان گشت بلند نوه ي شير چو در عرصه ي هيجا آمد زد به لشگر،نَه بگو رفت سوي گندم زار داس برداشت چو دهقان پيِ سرها آمد همه يادِ اُحُد و بدر و حُنين افتادند با بلايي كه سـرِ لشگرِ اعدا آمد ورق واقعه برگشت كه ناگاه به گوش ناله ي يا ابتا از دل صحرا آمد ازاباالفضل بپرسيد كه با ضرب عمود چه بلايي سر آن صورت زيبا آمد به گواهي مقاتل جگر مارا سوخت داغِ سختي كه سراغ دلِ بـابـا آمد بسكه پيچيد به هم پيكر ارباً ارباش پدرش در صَــدَدِ حلّ مُـعمّـا آمد آه از آن وقت كه از كربـبلا جمعش كرد پير شد پير ! ولي بين عبا جمعش كرد ✍ .
. مدح پایان مجلس حضرت علی اکبر علیه السلام جهان‌دار و جهان‌بخش و جهان‌آرا علی اکبر فلک دست و فلک جاه و فلک پیما علی اکبر زبانها قاصرند از وصف تو آنجا که در مدحت سروده شعر، علیِ عالیِ اعلا - علی اکبر ((ندیده هیچ چشمی در تمام عالم امکان عَدیلت را، شبیه ات را، نظیرت را علی اکبر))*** از آنجایی که از هر حیث هستی مثل پیغمبر تویی شان نزول سوره ی طاها علی اکبر به وقت گفتن تکبیرة الاحرام با یادت چه خوش الله اکبر می شود معنا علی اکبر برای بُردن دل از حسین بن علی ، کافی ست بگویی با تبسّم زیر لب "بابا" علی اکبر اگر بگذاشت دست خویش را بر شانه ی جدّت خُدای لامکان در لیلة الاسرا علي اكبر بنازم شانه های استوارت را که ده ها بار به دوشت تکیه کرده زينب كبري علي اكبر تو از بس سفره داری کرده ای در شهر پیغمبر شده بعد از حسن با تو کرم،معنا علی اکبر تویی مصداق زیبای حدیث بضعةٌ مِنّي شباهت داشتی از بس که با زهرا علی اکبر مؤذّن زاده ها هنگام"اشهد"کرده اند اقرار تویی سرکرده ی خیلِ مؤذّن‌ها علی اکبر تو آن سروی که در هر پنج نوبت وقت "قَد قامت" کند تعظیم پیش قامتت طوبی علی اکبر نه دارد مادر موسی نه دارد مریم عذرا مقامی را که دارد مادرت لیلا علی اکبر منم پایین تر از پایین تر از پایین تر از پایین تویی بالاتر از بالاتر از بالا علی اکبر مرا در تن بود تا جان به هر سختی و هر آسان بگویم یا علی اصغر بگویم یا علی اکبر عقابت را چنان هِی میکنی در جنگ کز دشمن به گوش آید فقط فریاد واویلا علی اکبر چنان دست و سر از دشمن زدی در عرصه ی میدان که تکبیر ملک شد "لافتی الّا علی" اکبر عمو با دیدن رزم تو هِی می‌گفت ای والله زدی بر قلب لشگر بسکه بی پروا علی اکبر تو بردی ارث از ساقی کوثر که در عاشورا دوجا ظاهر شدی در کسوت سقّا علی اکبر حسین بن علی را سنگ و تیر و نیزه نه بلکه غم پاشیدنت انداخته از پا علی اکبر اگرچه سوی چشمش رفته بود از دست اما شاه تو را بر خاک صحرا دید صدها جا علی اکبر نمیگویم چگونه تا همین اندازه می‌گویم به سمت خیمه ها برگشت بابا با علی اکبر به دنبال صدای یک نفر از خیمه بیرون زد ولی برگشت لختی بعد با صدتا علی اکبر ✍ .