.
یادداشت #محمد_مهدی_خانمحمدی برای
#مهدی_جهاندار شاعر آیینی و انقلابی در حال و هوای این روزها
"چرا باید فحش ها را تو بخوری؟"
برادرم این چند وقت خیلی ها به تو ناسزا گفتند. خب تقصیر خود توست وقتی خیلی از شاعران انقلابی ساکتند و چیزی نمی گویند تو چرا شعر سیاسی می گویی.
بگذار فحش ها را آن شاعرانی بخورند که پیش از این اتفاقات بارشان را بستند. مثل آن شاعر و نویسنده ای که سفر خارجه اش را رفته و حالا صم بكم فقط نظاره گرست یا آن دیگری که پست درخوری گرفته است یا آن سومی که تمام ترانه ها را | می سراید یا آن چهارمی که برای حاج قاسم در شش کشور منطقه کلیپ ضبط کرده است یا آن پنجمی که در ۲۴ ساعت شبانه روز در تلویزیون است یا....
تمامی این حضرات ساکت نشسته اند و تو باید فحش بشنوی ؟ چرا؟
خب تو هم شعر عاشقانه ات را بگو، اگر وجدانت خیلی اذیتت کرد نهایتا یک شعر آیینی بگو آرام می شود. باز هم اگر دست بردار نبود و با دیدن حادثه تروریستی شاهچراغ بغض کردی و وجدانت بازهم وسوسه ات کرد کافی است یک استوری بگذاری و تسلیت بگویی، به همین راحتی. (فقط به گونه ای باشد که کسی نفهمد برای چهلم مهسا است یا برای شهدای شاهچراغ)
دلسوزانه عرض می کنم روا نیست از سفره انقلاب فقط فحش هایش را بخوری.
#محمد_مهدی_خانمحمدی ✍
.
.
یا ایها المسلمون اتحدوا
ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﭖﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻤﺐ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﻗﻠﻢ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺟﻨﻮﻥ ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺑﺸﻮﺩ « ﻓﺘﺢ ﺧﻮﻥ » ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺯﻡ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ
ﺑﺎﯾﺪ ﺳﭙﺎﻩ ﻗﺪﺱ ﺷﻮﺩ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﺮﻩﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ...
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺣﺮﻑ ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ ...
ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺷﺎﺧﻪﯼ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ
ﺍﺯ ﺑﺲ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﻢ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﯾﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻗﺒﻠﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻧﻮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ناموس زخم خورده ای از بس که بی کسی
از بس که طعنه خورده و بیت المقدسی
ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﺮﮒ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﺷﺪ
ﯾﻮﺳﻒ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﮐﻪﻫﺎ ﺭﯾﺰﺭﯾﺰ ﺷﺪ
ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺳﻮﺧﺖ
بر عکس معجزات خدا، « الخلیل» ﺳﻮﺧﺖ
از خون گرمتان، عرق سرد می زنند
در مسجد شکسته یتان، نرد می زنند
آری شما حماسه ولی ما جنازه ایم
ما خواب مانده ایم کجا انتفاضه ایم؟
تنها برای منفعت خود برادریم
امروز روز نکبت ما بود بگذریم
آه ای برادر عربم روزه ات قبول
فانظر الی تظلمنا ایها الرسول
#محمد_مهدی_خانمحمدی ✍
.